در باب شرّ کرونا و رنج ما
یادداشت مجید احسن با عنوان «در باب شرّ کرونا و رنج ما» را به نقل از کانال نامههای حوزوی میخوانید:
ملاحظه بخشهایی از کتاب ایوب در عهد عتیق میتواند به خوبی نشان دهد که از دیرباز یکی از ریشههای اصلی طرح مسئلهٔ چرایی خلقت و چیستی زندگی، رنج انسان بوده است. قرائت برخی آیات سوره های بلد و انشقاق در قرآن کریم نیز از همزادی و همراهی توامان رنج و انسان حکایت می کند. بهراستی کدامیک از ماست که رنجی را نچشیده یا در باب رنج دیگران نشنیده باشد؟ در رمان برادران کارامازوف، ایوان که شخصی تحصیلکرده و البته بیخداست، رنجها و قساوتهای انسان را به آلیوشای مومن، یادآور میشود و از وی پاسخی قانعکننده طلب می کند. ویروس کرونا مسئلهای را باز پر رنگ ساخته است که در همه اعصار وجود داشته و در هر دورهای نیز پاسخهای متفاوتی دریافت کرده است. مسئلهای که باز مدافعان و مخالفان علم و فلسفه و دین را به تکاپو و نزاع واداشته تا هر یک اندیشهای ابراز نمایند.
پیشفرضهای معرفتی و عاطفی افراد در فهم و قضاوت امور، ابعاد معرفتی و نیز غیرشناختی برخی مسائل، نقش مثبتاندیشی و منفینگری افراد در ارزیابی پاسخهای ارائهشده، و نیز میزان بهرهوری از آنها در زندگی چه بسا باعث نادیده گرفتن تفاوتهای مهم علم و فلسفه و دین در مواجهه با وقایعی چون شر و رنج شود.
الهیات کلاسیک از منظر قدسی و تعالیاندیش خود، پاسخهای قابلتأملی در این باب ارائه نموده که در بیان اندیشمندان مختلف متکلم، فیلسوف و عارف طرح و به قلم ایشان تحریر شده است: عدمی بودن شر، غلبه خیرات بر شرور، منشأ بودن خود انسانها برای شرور، تلازم نظام طبیعت و وجود شرور، پنهانی فلسفه وجود شرور برای انسان و پاسخهایی از این قبیل را بسیار شنیده و چه بسا پذیرفتهایم؛ ولی با اینحال، در هنگامهٔ بلا و مصیبت دیدهایم که هیچیک از آنها به کارمان نیامده، گرهی از مشکل ما نگشوده و حتی گاهی یادآوریشان ما را آشفته ساخته است. چه بسیار پوچانگارانی که دست به گریبان با این مساله باقی مانده و حکم به بیارزشی زیستن دادهاند؛ برخی در رنج غوطه ور شده تو گویی وجودشان گویا به این شده است که 《رنج میکشم پس هستم》 و برخی نیز، عطای زندگی را به لقائش بخشیده اند.
گویا داستان شر و رنج، سهمگینتر از این است که بتوان بهیاری چند استدلال با آن کنار آمد یا با چند جملۀ التیامبخش نسبت به آن بیتفاوت ماند. البته پاسخهای کلاسیک حتی اگر نتوانسته باشند نقاب از چهره حقیقت برگیرند و یا اقناعی رقم زنند، اما انکارکردنی نیست که کمترین فایده بازخوانی آنها می تواند در تنظیم موضع خودمان به کار آید و حتی امکان و راه فراروی از آنها را نیز نمایان سازد؛ اما از دریچه نگاه الهیات جدید بر فرض، پاسخهای سنتی به این مساله بتوانند ذهن برخی از انسانهای جستجوگر را آرام نموده و ایشان را به سکوت وادار کنند، اما این نکته نیز نادیدهگرفتنی نیست که انسان جدید، عهد جدیدی با هستی بست و عالَم و آدم دیگری رقم زد که در آن، علم مدرن خود جایگزین حل همۀ مسائل بشری است. ولی چه کسی است که چشم بر مسائل حل ناشده بسیار ببندد؟ رنج انسان و شروری چون کرونا که سامان زندگی او را بر هم زده است نشان داد که به همان میزان که دنیاگریزی میتواند زندگی را به پای خود ذبح نماید میل به لذت و بهره بیشتر از طبیعت با رشد محیّرالعقول تکنیک و علم مدرن نیز نتوانسته است به زندگی معنا ببخشد. کرونا تنها یکی، و نه لزوما آخرین امری است که بیپناهی انسان مدرن در پهنه هستی را به رخ کشیده است. اینک از منظر چرایی زندگی و ارزش آن میتوان نگریست تا اگر تقریر حقیقت ممکن نیست، تقلیل مرارت باشد. اینک پرسش این است: بهراستی برای چه زندگی می کنیم؟ آیا زندگی ارزش اینهمه رنج را دارد؟ اما پاسخ کدام است؟
در فقرهای از اعترافات قدیس آگوستین آمده است: «تمام امور ياوه و پوچ اين دنيا را بگذاريم و بگذريم. خود را يکسره وقف جستن حقيقت کنيم. زندگى حقير است و ساعت مرگ نامعلوم؛ چون به ناگاه در رسد، در چه حالى از دنيا رخت بر خواهیم بست؟ و آنچه را که در آموختنش در اين دنيا سهلانگارى کردیم، کجا خواهیم آموخت؟». رنج، همزاد و همراه انسان است و تلاش برای نفی، انکار و نادیدهگرفتن آن ناموفق و شکستخورده است. آری زندگی دشوار است و رنج بسیار، اما آیا نمیتوان این دم را غنیمت شمرد و چون دانشآموزی برای آموختن رنج کشید؟ اندیشه و زندگی در اکنون میتواند این نتیجه را رقم زند که حتی اگر متفکران و اندیشمندان نتوانسته و نتوانند پاسخی قانعکننده یا کارآمدی به مسئله خلقت و معنای زندگی و چرایی رنج انسانی ارائه کنند، اما همانگونه که برخی اشاره کردهاند, زیستنِ زندگی تا آخرین دم، فقدان وجود پاسخ را برای ما تحملپذیرتر میسازد.
انتهای پیام