واکاوی دلایل ناکارآمدی دیپلماسی عمومی ایران
/ بررسی دیپلماسی عمومی ایران در گفتوگو با مجید تفرشی و سیدهادی موسوی/
زهرا منصوری، انصاف نیوز: مجید تفرشی میگوید دیپلماسی عمومی راهکارهای ملی و دولتی است که هر کشوری دارد تا در عرصهی منطقهای و بینالمللی بتواند منافع ملی و مصالح نظام خود را پیش ببرد. همچین معتقد است گاهی عرصه دیپلماسی عمومی عملا به محل فعالیت شخصی، بنگاههای کاریابی و کارآفرینی و فرصتهای مختلف شغلی و ارتباطی برای ویژهخواری خواص و دوست و آشنایان شده، بدون اینکه نتیجه جدی راهبردی برای ایران داشته باشند و تاکید میکند که ایران نیازمند اندیشکدهها و رسانههای بومی در کشورهای هدف است و در اینباره میگوید: «در سالهای اخیر، با افزایش و گسترش هجوم تبلیغاتی، سیاسی و فرهنگی کشورها و گروههای ایرانستیز مواجه هستیم. در بررسی عملکرد این گروهها میبینیم که تا چه حد نمایندگان این گروهها در راهروها، ادارات و جلسات عمومی یا خصوصی اندیشکدهها، پارلمان و دولتها حضور دارند و ما نیستیم و صرفا حضور و نفوذ خود را به ارتباطات سفیر و کنسولها محدود کردهایم.»
از سوی دیگر، سید محمد هادی موسوی میگوید اولین بار در دولت آقای روحانی و با آقای ظریف دیپلماسی عمومی را تجربه کردیم و در حال حاضر وزارت خارجه به صورت خاموش بر روی دیپلماسی عمومی کار میکند او همچنین از طرحی میگوید که در دست دارند و قرار است برروی شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، ورزشی و مقامات دیپلماتیک سابق و همهی کسانی که در ابعاد داخلی و بین المللی یک بلندگویی دارند را در زمینهی دیپلماسی عمومی فعال کنند. او معتقد است تقویت دیپلماسی عمومی برروی رفع تحریم موثر است و باید یک پروپاگاندای جهانی علیه تحریم در دنیا شکل گیرد و حتی از افرادی مثل اسلاوی ژیژک که صحبتهایش رسانهای میشود را به تهران دعوت کنیم.
دیپلماسی عمومی _public diplomacy_ ابزاری است که دولتها به وسیلهی آن میتوانند، منافع ملی خود را پیش ببرند. اولین بار آمریکاییها آن را به کار بردند و ابزار اصلی آن رسانهها و اینترنت است. لزوم بررسی دیپلماسی عمومی مردم محور با شیوع ویروس کرونا بیشتر احساس شد و عواقب و آسیبهای تحریم خود را بیش از پیش نشان دادند، اما دیپلماسی عمومی چیست و قدرت آن چقدر میتواند در بزنگاههای خاص کمک کننده باشد؟ وضعیت دیپلماسی عمومی ایران چگونه است؟ چه ضعفهایی دارد و راهکارها برای بهبود آن چیست؟ نهادهای درون حکومتی چه نقشی در دیپلماسی عمومی میتوانند ایفا کنند؟ در این زمینه با مجید تفرشی، تاریخ نگار و تحلیلگر امور بین المللی و سید هادی موسوی تحلیگر سیاست خارجی به گفتوگو پرداختیم، متن کامل آن در پی میآید:
تفرشی: دیپلماسی عمومی کار دولتها نیست
انصاف نیوز: با توجه به شیوع ویروس کرونا و مشکلاتی که به دنبال داشته، از سوی دیگر با مسئلهی تداوم و گسترش تحریمهای غربی هم مواجه هستیم و لزوم بحث دربارهی دیپلماسی عمومی بیش از پیش وجود دارد، به نظر شما ضعفهای دیپلماسی عمومی کنونی ایران چیست؟
تفرشی: در ابتدا باید به یک تفاهم در ارتباط با مفهوم دیپلماسی عمومی/ دیپلماسی مردم محور برسیم، دیپلماسی عمومی یعنی چه؟ دیپلماسی عمومی راهکارهای ملی و دولتی است که هر کشوری دارد تا در عرصهی منطقهای و بینالمللی بتواند، منافع ملی و مصالح نظام خود را در مقاطع کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت در عرصههای مختلف با چهار لایهی هدف پیش ببرد. لایهی اول تاثیرگذاری بر سیاستمداران و سیاستورزان (اعم از حاکم یا اپوزیسیون) کشورها و مناطقی که در آن فعالیت دارند، لایهی دوم نخبگان، اندیشمندان و فرهیختگان و اندیشکدهها، اتاقهای فکر و گروههای لابی، لایهی سوم رسانهها و مدیا و لایهی چهارم افکار عمومی آن کشورها و مناطق است.
بنابراین برروی این چهار لایه که هرکدام از گستره خواص تا عام به جلو میرود، تاثیرگذاری بسیار اهمیت دارد. نکتهی مهمی که وجود دارد و در کشور ما به آن توجه نشده، این است که امر اجرایی دیپلماسی عمومی یا دیپلماسی مردم محور، کار دولتها و حکومتها نیست. این در واقع پایهی اشتباهی است که در زمان دولت آقای احمدی نژاد برای دیپلماسی عمومی و در زمان دولت آقای روحانی در زمینهی دیپلماسی اقتصادی شکل گرفت که بخشی از دیپلماسی عمومی است. در هر دو دوره با تغییر ظاهری ساختار اداری وزارت خارجه این تصور را داشتند که میتوانند، با ساز و کار دولتی، دیپلماسی عمومی و اقتصادی را به طور کامل و مطلوب اجرایی کنند. با این فرض غلط که دولت خودش میتواند متولی و مجری این قبیل امور ملی و مردمی در عرصهی جهانی باشد. حال آنکه در همه این موارد دولت نباید مستقیما ورود کرده و سکان اجرا را در دست گیرد. در همه تجربیات موفق دنیا، این امور اگر توسط دولت انجام شود، به جایی نرسیده است، بلکه توسط افراد و جریانهای مستقل انجام شده است. دولتها و حکومتها باید هزینه، نظارت، راهنمایی، حمایت و رصد کنند. اجرای آن توسط دولت حتی اگر ممکن هم باشد، کارآمد و مطلوب نیست.
یعنی توسط فعالان اجتماعی و سمنها باید اتفاق بیفتد؟
بله، سمنها، اندیشکدهها، جریانهای مستقل سیاسی داخلی، منطقهای و بینالمللی که در چارچوب کلی منافع ملی و مصالح نظام نیز حرکت میکنند. اما دولتی نیستند، دولتی شدن این کار در واقع نقطهی انحطاط و آغاز یک پایان است و نمیتواند موفق باشد، کمااینکه تا به حال نیز به همین دلایل موفق نبوده است.
مصداقی از این ناکارآمدی وجود دارد؟
وقتی از ناکارآمدی دیپلماسی عمومی ایران در عرصهی منطقهای و جهانی صحبت میکنیم، به این معنی نیست که کلا وجود نداشته، از عدم صحبت نمیکنیم، ناکارآمدی یعنی تلاشهای متعددی صورت گرفته اما در عمل موفق نبوده است؛ قبل از انقلاب هم وضعیت همین بوده اما چون در آن زمان مناسبات بینالمللی ایران قویتر بوده و ارتباط آن با کشورهای غربی و عربی و با جهان پیرامونی بهتر بود، نیاز به دیپلماسی عمومی و گام نهادن در سپهر ماورای دیپلماسی متعارف کمتر بود اما الان نیاز به آن بسیار بیشتر است، تلاش دولتها و حکومت در این زمینه کم نبوده، اما چون پراکنده کاری و تشتت بوده و ضمنا اصرار داشتند که این تلاشها را مستقیما توسط دولت و حکومت و نمایندگان رسمی انجام دهند و در مواردی وابستگان و آشنایان مسئولان این قبیل امور را پیش ببرند و در آن شایسته سالاری و توجه به فرایند محصول و خروجی اهمیت زیادی نداشته عملا به جایی نرسیده است. در این فرآیند، گاهی عرصه دیپلماسی عمومی عملا به محل فعالیت شخصی، بنگاههای کاریابی و کارآفرینی و فرصتهای مختلف شغلی و ارتباطی برای ویژهخواری خواص و دوست و آشنایان شده، بدون اینکه نتیجه جدی راهبردی برای ایران داشته باشند.
ایران نیارمند اندیشکدهها و رسانههای بومی در کشورهای هدف است
اگر به طور کلی به ضعف دولتها در این زمینه در 40 سال اخیر بپردازیم، این ضعفها چیست؟
اینکه دیپلماسی ایران در زمینهی بینالمللی و منطقهای فقط از طریق مذاکرات دولت با دولت یعنی وزارت خارجهها و سفارت خانهها پیش میرود، تصوری غلط، عقب افتاده، ناکارآمد و کاملا بر خلاف جریانهای جاری و غالب روز است. برای مثال در سالهای دههی 90 میلادی به بعد شاهد این هستیم که کشورهایی مثل پادشاهی سعودی، ترکیه، اسرائیل، هند، پاکستان و چین علاوه بر اتکا به دیپلماسی متعارف مثل ارتباطات وزارت خانهها و سفارت خانهها و یا رایزنیهای فرهنگی، اقتصادی، نظامی و مطبوعاتی رو به بهرهوری از توان اندیشکدههای خارجی، تاسیس اندیشکدههای بومی در مناطق میزبان، موسسات روابط عمومی و ظرفیت جامعه مهاجر کشور خود در جامعه میزبان، جهت منافع خود به خودشان متکی بودند.
ایران در عمل از استفاده از این ظرفیتها غافل بوده و در عمل زیر بار این نکته نرفته که بسیاری از ارتباطات بینالمللی امروز در اندیشکدهها، گروههای لابی، اتاقهای فکر و از مسیر ارتباطات و تماسهای شخصی با جریانهای تاثیرگذار بینالمللی پیش میرود، دشمنان و رقبای ایران این را فهمیدهاند و کاملا از این جهت قوی هستند. اما ایران از این مساله غافل بوده است. اگر بخواهیم صادقانه و صریح صحبت کنیم، متاسفانه دستگاههای دولتی، از جمله وزارت خارجه و کارمندان سفارتخانهها به دلیل گستره و چنبره نظام دیوانسالاری و نگاه صنفی، توان، مجال و حتی دانش کافی برای این مساله را ندارند و ضمنا اعتقادی به لزوم بهرهوری از توان بالقوه و بالفعل موجود غیردولتی در این موضوع را هم نداشته و یا به دلایل غیرملی و فقدان نگرش راهبردی مانع چنین بهره وری میشوند.
این مجال را به طور جدی، نه در حد شعار، به افراد مستقل، دانشمندان و فرهیختگان ایرانی، ایرانمدار و ایران دوست در خارج از کشور نمیدهند تا برای دفاع از منافع ملی ایران وارد این عرصه شوند. در این مسیر، یک راه این است که بر روی تک تک اندیشکدهها، گروههای پژوهشی و اتاقهای فکری حضور پیدا کنید و گزارشهای آنها را به ایران منتقل کنید، به عنوان مستمع، میهمان و یا به عنوان سخنران و یا حتی عضو آنها در ایران کار کنید، این البته همواره عملا شدنی نیست به فرض اینکه شدنی هم باشد، کسانی که وارد این عرصه شدند بلافاصله با انگ ضد انقلابی بودن و جاسوسی مواجه میشوند و برای آنها مشکلات امنیتی و قضایی پیش میآید؟ البته نباید منکر این واقعیت شد که در برخی از این اندیشکدهها افرادی ایرانی حضور دارند که کاملا و تمام قد در خدمت پروژههای ایران ستیزی و ایران هراسی هستند، ولی این واقعیت نباید موجب نادیده گرفتن این فرصتها و منفی فرض کردن کارنامه همه فعالان اندیشکدههای خارجی دانست.
تجربهی کشورهایی مثل سعودی نشان داده که اقداماتی بیشتر از نظارت و رصد اندیشکدهها مورد نیاز است. این کشور از سی سال پیش، به ویژه از زمان آغاز سلطنت سلمان بن عبدالعزیز و سپس قدرت گرفتن محمد بن سلمان، ابتکار مهمی انجام داده، با گروههای روابط عمومی بینالمللی و گروههای رسانهای بینالمللی جهت ترمیم چهره و تغییر نگاه به پادشاه سعوی کار کرده است. علاوه بر آن، آن گروههای روابط عمومی بزرگ دنیا را خریدهاند، در دنیا رسانه خریده یا تاسیس کردهاند، با رسانههای موجود همکاری کرده و آنها را تحت نفوذ خود درآوردهاند و ضمنا خودشان هم اندیشکدههای فرامرزی دارند. اندیشکدههای بزرگی را در اروپا و آمریکا میشناسیم که ظاهر غربی دارند اما تمام گوشت و خون آنها متعلق به اسراییل و سعودیها و… است و با پول آنها اداره میشود. ایران نیارمند اندیشکدهها و رسانههای بومی در کشورهای هدف است.
در دنیای مدرن و چندلایه کنونی، اینکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی و یا مرکز اسلامی یا رایزنی فرهنگی در کشورهای مختلف نمایندگی رسمی داشته باشد، تاثیر چندان عمیق و گستردهای در جهت منافع راهبردی ملی ندارد. دیپلماتها، کارکنان رایزنیهای فرهنگی و دیگر دوایر رسمی ایران بیشتر کارمندان اعزامی هستند که تا بخواهند به طور جدی و اجرایی به امور منطقه ماموریت خود وارد شوند، دوره کارشان به پایان رسیده است. علاوه بر آن که مقام رسمی در بسیاری از امور دیپلماسی مردم محور کارآیی و تاثیرگذاری چندانی ندارد. ایران اغلب فاقد نهادها و افراد تاثیرگذاری است که فراتر از یک ماموریت چهار ساله، چه در بزنگاههای خاص و چه در برنامههای راهبردی عمل کنند.
در سالهای اخیر، با افزایش و گسترش هجوم تبلیغاتی، سیاسی و فرهنگی کشورها و گروههای ایران ستیز مواجه هستیم. در بررسی عملکرد این گروهها میبینیم که تا چه حد نمایندگان این گروهها در راهروها، ادارات و جلسات عمومی یا خصوصی اندیشکدهها، پارلمان و دولتها حضور دارند و ما نیستیم و صرفا حضور و نفوذ خود را به ارتباطات سفیر و کنسولها محدود کردهایم. ایران از دیپلماسی عمومی واقعی که ادعا میکنیم و یا دوست داریم داشته باشیم، بسیار فاصله دارد. ایران چند بار تلاش کرده تا از مسیر تاسیس رسانه برای مخاطبان ایرانی و غیرایرانی تاثیرگذار باشد. ابتکار در ابتدا موفق تاسیس سه شبکهی جام جم برای تسخیر قلوب و اذهان جامعه ایرانی خارج از کشور، فروکش کردن تدریجی دامنه ابتکارها و نوآوریهای آن شبکه، با تصمیم عجولانهی تقلیل یکبارهی آن به یک شبکه، مواجه شد و کارآمدی جام جم را به حداقل رساند. شبکه پرس تی وی هم که در آغازِ کار بسیار موفق در جلب نظر مخاطب انگلیس زبان در سراسر جهان عمل کرد، در سال 1388 پس از ورود مستقیم به عرصههای تبلیغاتی غیررسانهای، عملا هم دچار مشکلات جدی حقوقی شد و هم از نظر مقبولیت جهانی خودسوزی کرد.
نقش نهادهای درون حکومتی در دیپلماسی عمومی چیست؟
وقتی شما از نهادهای درون حکومتی صحبت میکنید، طبیعتا نهادهای وابسته به رهبری و نهادهای دولتی، نظامی و امنیتی را در نظر دارید. هرکدام از آنها اگر بخواهند به صورت جداگانه کاری را انجام دهند، اول اینکه شدنی نیست، چون در عمل گاهی اختلاف بینشی و روشی دارند. دوم اینکه اساسا به کارکرد همدیگر علاقهای ندارند. اما براساس پیشبینی ساختار سیاسی جمهوری اسلامی این گروهها در یک جا یعنی در شورای عالی امنیت ملی دور هم جمع میشوند. اگرچه این شورا شاید در برخی از امور آنطور که باید و شاید موفق نبوده اما در مورد تجمیع نظرات و رویکردهای نهادهای رسمی مهم، میتواند یک امکان موفق باشد. با این همه، گروههای فعال در دیپلماسی مردم محور به سود ایران در جامعهی بینالمللی به هیچ وجه نباید درگیر منویات دولت و حکومت شوند و مستقیما کارمند دولت نباشند. در حالی که یکی از مشکلات اصلی ایران، علاقهی مفرط به برخورد کارمندی و امربری با این نوع فعالیتهای ایرانمدار جهانی است. طبیعی است که ایران باید بر این نوع فعالیتها نظارت و اشراف داشته باشد و آنها را حمایت کند، ولی تملک و مدیریت مستقیم آنها اقدامی ضدایرانی است.
در ایران از اول تاسیس دولت مدرن از اول قرن 19 به بعد یکی از مشکلات در برخورد با فرصتهای حمایتی و امکانات بالقوه در جهت تحکیم و گسترش منافع ملی ایران در سپهر جهانی، این است که دولتها چندان علاقمند نیستند که دوست، معتمد، مشوق و مشاور از موضع برابر داشته باشند. علاقه غالب در ایران این است که افراد و جریانهای همسو و مستقل را تبدیل به کارمند و امربر خود کرده و رابطه محترمانه و برابر را برنمیتابند. تا زمانی که این مناسبات وجود دارد، ایران در جامعهی بین المللی چندان راه به جایی نخواهد برد. در حال حاضر، بنا به آمارهای مختلف بین شش میلیون تا ده میلیون ایرانی در خارج از ایران اقامت دارند. اکثریت مطلق این عده اساسا سیاسی نیستند و تقابل مهم و جدی با ایران ندارند. بیشتر ایرانیان مقیم خارج از کشور خواهان داشتن امنیت قضایی و حفظ حرمت خود در جهت یک رابطه مسالمت آمیز، مثبت و خوب با کشورشان هستند. از امکان دیدار با خویشاوندان و دوستانشان گرفته تا سفرهای تفریحی سالانه و یا کار اقتصادی در ایران. ولی در مقابل برخورد با این ظرفیت عظیم و قوی چندان جدی و هماهنگ نبوده. در سی سال اخیر و سالهای پس از پایان جنگ، عملا نگاه رسمی به ایرانیان خارج از کشور یا بر اساس چالش امنیتی بوده و یا فرصت مالی. یا مظنون به جاسوسی و یا عابر بانک و مجالی برای آوردن سرمایه به داخل کشور.
بدیهی است که همهی این چند میلیون ایرانی منزه و بری از اشتباه یا بداندیشی نیستند. ولی نمیتوان به خاطر حداکثر یک درصد خطاکار، از ظرفیت عظیم این جمعیت ایرانی ایرانمدار در خارج از کشور، در عرصههای مختلف علمی، سیاسی، فرهنگی و اقتصای غافل و بیبهره ماند. نمونهی بارز این نوع نگاه نادرست را میتوان در تولیدهای رسانهای سینما و تلویزیون ایران دید. در اغلب تولیدات داخلی، ایرانیان خارج از کشور افرادی تبهکار، بداندیش، ضدایران و بدکار ترسیم میشوند و اینطور القاء میشود که ایرانی اگر ایران دوست بود، خارج از کشور زندگی نمیکرد. این نوع نگاه ضمن آنکه نادرست و ناکارآمد است، عملا تصویر نادرست متقابلی از ایرانیان خارج نسبت به ایران و برعکس به ایرانیان داخل کشور نسبت به هموطنان خارج از کشور خود ایجاد کرده و فرصتهای ممکن برای تعامل در جهت منافع ملی ایران را از بین برده و خواهد برد. البته ما سالهاست که شاهد وجود چندین نهاد کوچک و بزرگ برای تصدی امور ایرانیان خارج از کشور هستیم. ولی کیست که نداند که بخشی از این تلاشها صرفا کاربردهای مشخصی داشته و برخی نیز ناکارآمد و کم تاثیر بودهاند.
آیا چهرهی شاخض و کاریزماتیک یا حتی یک فرهنگی که بخواهد دیپلماسی عمومی را قوت ببخشد، وجود دارد؟
دیپلماسی عمومی یک پروژه نیست، بلکه یک پروسه و یک روند طولانی است، متکی به فرد و حتی یک دولت هم نیست، به افراد، گروهها، جریانهای مختلف متکی است. افراد و دولتها رفتنی هستند. آن چه که مانا و راهبردی است، ایران و منافع ملی ایران است. متاسفانه به تجربه بر من ثابت شده که برای انجام پروژه های دراز مدت در جهت اجرای واقعی دیپلماسی عمومی در ایران چنین ظرفیتی وجود ندارد، به این دلیل که دولتها اغلب در ایران علاقهمند هستند به اینکه محصول فعالیتها و تلاشها را در کوتاه مدت و در زمان قدرتمندی خود ببینند. نگاه کلان نگر و راهبردی وجود ندارد. اگر نگاه بلند مدت بود، این ظرفیت وجود داشت اما چون نگاهها کوتاه مدت است، نیازی به آن احساس نمیکنند.
کشتیبان را سیاستی دگر باید
نقش رسانهی فارسی زبان در خارج در دیپلماسی عمومی چیست؟
ما مدام و به حق به کشورهای رقیب خود اعتراض میکنیم که علیه منافع ملی ایران در منطقه و جامعهی بین المللی فعالیت میکنند. چه از نظر سیاسی و فرهنگی با تاسیس رسانههای بین المللی مداوم به رسانههای فارسی زبان حمله و انتقاد میکنیم، این انتقادها و حملات به حق است، اما از خود این سوال را نپرسیدیم که چرا این وضعیت پیش آمد و بخشی از مردم به رسانههای خارج از ایران رغبت دارند؟ بخشی از این مسئله به ایران ستیزی رقبای خارجی ایران و فرصتطلبی سیاسی و مالی برخی ایرانیان در همکاری با آنان برمیگردد. ولی در این میان، بد عمل کردن سیاست تبلیغاتی و اطلاع رسانی حکومتی و رسانههای رسمی داخلی در سوق دادن مردم به اعتماد کردن و اعتبار دادن به رسانههای خارجی هم تاثیرگذار است.
با علم و تجربه میگویم، به جز مواردی خاص، اگر ساز و کار منصفانه و سالمی برای جذب و جلب نیروهای فرهنگی و رسانهای ایرانی در خارج وجود داشت، بسیاری از آنان جذب رسانههای فارسی زبان ضدایرانی نمیشدند یا از سر نارضایتی و تجربه تلخ، از رسانه های داخلی گریزان نمیشدند. وجه دیگر هم رفتار دولتمردان و سیاستورزان کشورهای غربی در قبال ایران است، ما بیش از دو قرن است ناله و اعتراض میکنیم که قدرتهای استعمارگر خارجی، مثلا بریتانیا، در امور داخلی ایران دخالت کرده و سعی میکنند در همهی مسائل ما نفوذ کند. علیه ما توطئه میکنند، آدم تربیت میکند تا وضعیت ما را بشناسند و بر سرنوشت ما، براساس منافع خوشان تاثیربگذراند، همهی این حرفها درست است و سالها است بر روی این موضوع کار میکنم و فکر میکنم واقعیت به مراتب از آن چه که میدانیم بدتر است. ولی در این میان سوال بزرگ اینجا است که اگر این رفتارهای ضدایرانی موفق و موثر بوده و توانسته وضعیت ما را تحت تاثیر قرار دهد، در این 200 سال گذشته چرا ما غفلت کردهایم؟ چرا از آنها یاد نگرفتهایم و همین رفتارها را با کشورهای رقیب انجام ندادهایم؟ چرا کارشناس جهانی در این موضوعات نداریم؟ چرا اندیشکده و مراکز راهبردی جدی تاثیرگذار برای انجام برنامه دیپلماسی مردم محور نداریم؟ اگر این روشها در طول تاریخ علیه ما کارآمد بوده و ما قربانی و طعمهی توسعه طلبی و ایرانستیزی قدرتهای بزرگ شدهایم، ما نیز از همین تجربیات آزموده شده استفاده کنیم و در جهت منافع ملی تغییر رویه بدهیم. اگر میخواهیم برای آیندهی ایران و حضور موثر و قوی در عرصه دیپلماسی عمومی و مقابله با موج فزاینده ایران ستیزی و ایران هراسی کار کنیم، کشتیبان را سیاستی دگر باید.
هادی موسوی: با ظریف دیپلماسی عمومی را تجربه کردیم
انصاف نیوز: چالشها و ظرفیتهای دیپلماسی عمومی در ایران چیست و لزوم بازنگری در تکنیکها و روشهای به کار گرفته شده، وجود دارد؟
موسوی: روش و تاکتیکهای مختلفی را میتوان برای تقویت دیپلماسی عمومی استفاده کرد، اگرچه اولین بار در دولت آقای روحانی و با آقای ظریف دیپلماسی عمومی را تجربه کردیم، قبل از آن تقریبا دیپلماسی عمومی نداشتیم. شخص آقای ظریف بخش زیادی از این این بار را به دوش کشید، در توییتر و در مصاحبه با رسانههای داخلی و خارجی یک دیپلماسی عمومیای را شکل داد. فاصلهی میان دیپلماسی عمومی و کار را کم کرد. یعنی مثلا مردم خیلی در جریان اتفاقات بودند، این یک حسن است. در جریان برجام مردم هر روز نه با جزییات کامل اما در جریان اتفاقات بودند، در دورههای قبل چنین اتفاقی نیفتاده بود شاید حتی در کمترین مذاکرات در سطح جهان هم این اتفاق افتاده باشد که شخصی که نقطه مرکزی مذاکره است، تقریباً هر روز به وسیلهی توییتر یا مصاحبه مردم ایران و دنیا را آگاه کند، با اینکار هم یک بخشی از توطئههای طرف مقابل را کنترل کند و یک بخشی از دیپلماسی را به بیرون از سالنهای دربسته بکشاند. این هنری بود که آقای ظریف به خرج داد و نتیجه خوبی هم گرفت. اگرچه به یک بخشهایی هم آسیب رساند مثلاً اینکه توقعات عمومی از برجام بسیار بالا رفت.
اما اینکه در شرایط فعلی دیپلماسی عمومی چه وضعیتی دارد، به نظر من باید تغییر تاکتیک بدهد. بنده با جمعی از دوستان در حال طراحی برنامهای هستیم تابه غیر از آقای ظریف شخصیتهای مختلف چه در داخل و چه در خارج از ایران مثل شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، ورزشی و مقامات دیپلماتیک سابق و همهی کسانی که در ابعاد داخلی و بین المللی یک بلندگویی دارند، اینها را در زمینه دیپلماسی عمومی فعال کنیم. به این معنا که آسیبهای ناشی از تحریم را به گوش آنها برسانیم. در شرایط فعلی و با وضعیت کرونا و اینکه تحریمهای آمریکا چه تبعات مستقیم جانی بر مردم ایران داشته است، یک پروپاگاندای جهانی باید علیه تحریم شکل گیرد. البته نه فقط تحریم علیه ایران زیرا وقتی مسئله را خصوصی کنید شک و شبه ایجاد میشود. دنبال این هستیم قبح تحریم را به مردم دنیا نشان دهیم و سلبریتیها علیه کلیت تحریم صحبت کنند، اینکه تحریم برای همه کشورها آسیبزا است، نه فقط ایران.
اسلاوی ژیژک را به تهران دعوت کنیم
آیا چهرهی شاخص داخلی یا گروهی در کشور وجود دارند که به پیشبرد این اهداف کمک کنند؟
این کار یک روز و دو روز و کار چهرههای شاخص هم نیست، در واقع کار انجمنها، سمنها و افراد علاقمند فعالان رسانهای و اجتماعی و ضد تحریم است. همانطور که گفتم الان تیمی متشکل از افرادی با عقاید گوناگون اما با هدف مشترکی هستیم و بر روی این مسئله کار میکنیم. هدف ما این است با گروهها و سمنها و افراد معتبر خارجی کار کنیم. برای مثال یک فردی مثل اسلاوی ژیژک در دنیا بسیار سر و صدا کرده است و وقتی صحبت میکند تمام رسانههای دنیا درباره آن بحث میکنند. اگر بتوانیم با او تماس بگیریم و یاحتی او را دعوت کنیم تا به ایران بیاید و دربارهی تبعات تحریم صحبت کنیم خوب است، البته او به ایران هم یک علاقهی خاصی دارد و مسائل را پیگیری میکند. از آن طرف ضد لیبرالیسم هم هست، همهی اینها باعث میشود تا ما صدای ژیژک را علیه تحریم در دنیا بلند کنیم.
این دیگر کار آقای ظریف و یا آقای موسوی وزارت خارجه نیست، حتی اگر آنها در این زمینه پیش بروند تبعات خوبی ندارد این یک کار عمومی است. فعالها و رسانههای داخلی باید به سراغ آن بروند. میتوان با مجمعهایی که متشکل از بازنشستههای سیاسی دنیا است، ارتباط برقرار کرد، آنها را دعوت کرد، مصاحبه کرد و این باعث سر و صدا میشود. حتی میتوان با سناتورهای آمریکایی ارتباط برقرار کرد. اگر بخواهیم دیپلماسی عمومی علیه تحریم شکل گیرد باید در این ابعاد حرکت کنیم و کار یک روز و دو روز هم نیست. مدلی که ما در حال طراحی هستیم در واقع شبیه همان مدلی است که علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی اعمال شده بود. یعنی یک جنبش جهانی و با کلاس کردن موضوع بین سلبریتیهای سیاسی و فرهنگی است و کسانی در دنیا قدرت پروپاگاندا دارند. مردم برای گوش دادن به حرفهای آنها وقت میگذارند. یک فضایی ایجاد کنیم تا مسابقهای بین سلبریتیهای آمریکایی ایجاد شود تا دربارهی تحریم صحبت کنند و این کار یک تا دو سال طول خواهد کشید.
پیشرفت در زمینهی دیپلماسی عمومی وجود دارد یا سیر نزولی پیدا کرده است؟
گروه ما کار خود را در این زمینه تازه یعتی حدودا یک ماه است که شروع کرده، البته کاری که دولت میکند، خیلی مفصلتر است. از خبرهایی که به ما میرسد تیم وزارت خارجه به صورت خاموش بر روی مسئله کار میکند.
نهادهای درون حکومتی چقدر بر دیپلماسی عمومی نقش دارند؟ چگونه میتوان آنها را اقناع کرد؟
اصلیترین و بزرگترین مشکل ما در داخل نهادی داخلی است. حتی اگر ما به یک روشی بتوانیم با نهادهای خارجی و سمنها ارتباط برقرار کنیم که بیایند و علیه تحریم ایران صحبت کنید، ممکن است انگهایی بچسبانند که شما رفتید و با بیگانه ارتباط برقرار کردهاید و ضعف کشور را آشکار کردهاید. از این جنس حرفها در داخل زیاد است، هر تلاشی جهت رفع تحریم صورت گیرد یک انگهایی به آن زده میشود. اما ما پیه این مسئله را به تن خود مالیدهایم و برای اینکه مملکت از شر تحریم خلاص شود این کار را حداقل شروع میکنیم. ضمن اینکه فکر میکنم در دولت بعدی که از خود مجموعه حکومت است یک همدلی بیشتری برای رفع تحریم وجود دارد. نه برای اینکه رفع تحریمها به نام خودشان تمام شود مقاومتهای امروز دیگر وجود ندارند.
برخی از رسانههای خارجی در راستای گسترش نگاه ضد ایرانی گزارشهایی داشتهاند و خبرهایی را منتشر کردهاند و ایرادهایی گرفتهاند، تلاش برای دیپلماسی عمومی در داخل میتواند آنها را خنثی کند؟
بله تاثیرگذار بوده است، فشار رسانهای آقای ظریف و دولت ایران در مصاحبههای مختلفی که داشتند و یا فشار مردم ایران در شبکههای اجتماعی هم اثرگذار است، توانستند صدای خود را به گوش سناتورها و دولتمردان آمریکایی برسانند. به ویژه تلاشی که معاونت حقوقی کرد و در دادگاه بین المللی از آمریکا شکایت کرد که نتیجه هم داد. زیرا آمریکا حداقل برای اینکه از شر برخی از انتقادها حداقل در زمینهی پزشکی خلاص شود، چند ماه قبل وزارت خزانهداری او یک مجوزی را صادر کرد که به کشورهای خارجی اجازه میدهد با ایران تبادل کالای بشر دوستانه انجام دهند. اگر فشار دولت و رسانهایها نبود آمریکا این مجوز را نمیداد. درباره کرونا هم اخیراً باز از خزانهداری سوال شد که این مجوز شماره 8 شامل کمکها برای از بین رفتن کرونا هم میشود یا خیر. آنها نیز پاسخ دادند که بله. احتمال دارد برخی از کمکهای درمانی پس از صدور مجوز از سوی کشورهای مختلف وارد ایران شود و کشور کره اولین کشوری بود که اعلام کرد میخواهد از این لایحه استفاده کند و یکسری اقلام بهداشتی را برای ایران بفرستد اما بیش از این جواب نخواهد داد.
دیپلماسی عمومی چقدر در رفع تحریم میتواند موثر باشد؟
به نظر بنده آمریکا کاری بیش از صدور مجوز شماره 8 انجام نمیدهد، یعنی آمریکا کوتاه نمیآید. ایران، دبیرکل سازمان ملل و یکسری از کشورها و نمایندههای مجلس آمریکا و انگلیس که میگفتند یک مدتی آمریکا تحریمهای ایران را تعلیق کند؛ به هیچ وجه فکر نمیکنم همچین اتفاقی رخ دهد زیرا آن ساختمان محکم تحریم ترک برمیدارد و آمریکا به هیچ وجه اجازه این کار را انجام نخواهد داد. اما اینجا دیپلماسی عمومی میتواند فشار مضاعفی را ایجاد کند. یک نکتهی ظریفی وجود دارد، اگر یک سد بزرگی روبرو شما باشد و فشار اندکی به آن بیاورید پس از مدتی خسته میشوید و آن را رها میکنید. فرضا یک سال پروپاگاندای جهانی راه بیندازیم؛ اما نتیجه ندهد چه؟ چون تیم و استراتژی ترامپ برنامهی کاهش تحریم ندارند. یعنی آمریکا اکنون شبیه آمریکای دورهی اوباما نیست، میخواهد چماق و هویج را با هم داشته باشند. اینها در واقع کاملا چماق هستند، روش ترامپ با روش اوباما فرق دارد. حتی الان اگر بگوییم بیایید مذاکره کنیم و شرطهای آنها را هم قبول کنیم، باز هم مادامی که مذاکرات به نتیجه نرسد آنها تحریمها را بر نمیدارند اما اوباما اینگونه رفتار نمیکرد، در خلال مذاکرات هم به ایران امتیازاتی میداد، تا ایران در مذاکره بماند و انگیزه داشته باشد.
الان یک فشار رسانهای بین المللی به آمریکا وارد میکنیم، اگر آقای ترامپ همچنان رئیس جمهور بماند یک سناریو وجود دارد، اینکه از آن جایی که ترامپ دنبال کارهای نمایشی است، ممکن است در دوره دوم رفتار او با ایران تعدیل شود یا سناریوی دیگر این است که در آن زمان چون دیگر رئیس جمهور شده و از چیزی نمیترسد، همین روش را ادامه دهد. البته ترامپ و سیاست او خفه کردن و نابود کردن ایران است؛ امتیاز گرفتن یا امتیاز دادن دیگر هدف او نیست، اما ترامپ دو سال پیش واقعاً دنبال مذاکره بود، اکنون تیم سیاست خارجه ترامپ تندرو هستند. هدف آنها نابودی ایران است، وقتی هدف این است اگر حتی یک پروپاگاندای قوی هم راه بیاندازید و به نتیجه نرسد، قبح شکنی میشود. اگر دنیا یک سال برای رفع تحریم در ایران تلاش کند و به نتیجه نرسد دیگر مرگ و میر ایران ارزشی برای او ندارد. این را تاکید کنم، آمریکا با صدور مجوز 8 میخواست خودش را از بار حقوقی و فشارها رها کند اما در همان لایحه به صراحت قید شده، هیچ پولی به بانک مرکزی ایران نباید بدهید و فقط این مجوز شامل یکسری اقلام بهداشتی است و با توجه به پیچیدگیهایی که دارند ممکن است کشورها علاقمند به این کار نباشند.
انتهای پیام
از فردای انقلاب ۵۷ روابط ایران و آ مریکا به سوی تقابل سوق داده شد , شعار مرگ بر آ مریکا و سوزاندن پرچم این کشور در ۴۰ سال پس از انقلاب کم و بیش ادامه یافته است .در خارج از کشور هم این تقابل ۲ کشور در طول ۴۰ ساله گذشته همچنان ادامه دارد , لبنان , فلسطین , سوریه , یمن و عراق کشورهایی هستند که این تقابل به شکل آشکارتری قابل مشاهده است , اشتباه است اگر فکر کنیم که در یمن و سوریه و فلسطین ما با اسرائیل و عربستان طرفیم و نه آ مریکا , این ۲ کشوراز نزدیکترین متحدان آ مریکا در منطقه هستند بنابر این ما در همه این کشور ها با آ مریکا یعنی بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان در جنگ هستیم .
تا زمانی که فضای روابط ایران و آ مریکا از تقابل به تعامل و یا حد اقل به سوی تعامل تغییر نکند نمیتوان امیدی به رفع تحریمها داشت .اگر ناامیدی در به نتیجه رسیدن مذاکرات ایران و آ مریکا وجود دارد به دلیل همین فضای تقابلی بین ۲ کشور است , با تغییر فضا به سوی تعامل زمینه موفقیت مذاکرات هم فراهم میشود , به باور من دو نالد ترامپ هم به دلیل کرنا و هم انتخابات پیش روی آ مریکا مایل به رسیدن توافق با ایران است و مذاکره در این شرایط نباید به گناه کبیره تشبیه شود .ایران می تواند با بازنگری در سیاست های منطقه ای فضا را به سوی آ رامش و تعامل سوق دهد .از قدیم گفته اند بالاتر از سیاهی رنگی نیست دربدترین حالت مذاکرات شکست می خورد دنیا به آخر نخواهد رسید .سنگ مفت گنجشگ هم مفت .