خرید تور تابستان

گشتی در تئاتر شهر در روزهای کرونایی

جمعیت زیادی از اقشار مختلف جامعه در اطراف عمارت استوانه‌ای شکل ضلع جنوب شرقی چهارراه ولیعصر یعنی تئاتر شهر جمع می‌شدند و نکته جالب توجه در بین این افراد محدود سنی این افراد بود. پیر یا جوان هیچ فرقی نمی‌کند اما این مکان جمعیت زیادی را به سوی خود می‌کشاند.  اما چهره این مکان در این روزها بسیار متفاوت است و تعداد افرادی که در این محل جمع می‌شدند بسیار محدود شده است.

اگر یک روز عادی به حوالی تئاتر شهر سری بزنیم، جمعیت زیادی را می‌بینیم که وقت خود در آن محل می‌گذارند و هرکسی به کاری مشغول است. عده‌ای بساط دست‌فروشان را نگاه می‌کنند، برخی هم در انتظار ورود به عمارت تئاتر شهر هستند، گروهی درباره موضوعی بحث می‌کنند و بیشتر سالمندان اینجا شطرنج یا تخته بازی می‌کنند. شاید تئاترهای خیابانی هم در جلو تئاتر شهر برگزار شود و علاقمند به این هنر نمایشی برای تماشا دور هم جمع می‌شوند. این روزها فضای جلو تئاتر خلوت‌تر از همیشه است و با کمی قدم زدن در اطراف تئاتر شهر به راحتی خواهیم فهمید خبری از آن جمعیت و دستفروشان نیست.

انصاف نیوز در گزارشی میدانی به بررسی وضعیت تئاتر شهر در رزوهای کرونایی پرداخته است و با چند نفر از کسانی که در آنجا حضور دارند گفت‌وگو کرده است.

 

چهارشنبه است و ساعت یازده صبح به تئاتر شهر می‌روم. به ندرت پیش می‌آید تا در اواسط هفته جمعیتی حدود انگشتان دو دست در پارک حضور داشته باشند. در مدت زمان حضورم در آنجا سیزده نفر جلو تئاتر نشسته بودند. یکی از آنها کارگر شهرداری بود که فارغ از سروصدا ماشین‌ها در خواب خوش بود و سربازی که زیر سایه‌ی درختان استراحت می‌کرد. دو زن در آنجا حضور داشتند که یکی تنها و دیگری همراه پسر جوانی بود.

پیرمردی به یکی از ستون‌های ساختمان تئاتر تکیه داده و روزنامه‌ای در دست دارد. به نظر می‌رسد که روزنامه مال امروز نیست و کاغذ آن خیلی کهنه است. او درباره‌ی وضعیت این روزهای پارک می‌گوید: «یک ماه است که به پارک نیامده‌ام و دوباره از دیروز به اینجا می‌آیم. پارک خیلی خلوت‌تر شده و دلم برای روزهای شلوغ پارک تنگ شده است. اگر الان به داخل پارک بروی جمعیت بیشتری را می‌بینی. دختر و پسرهای زیادی عصرهای جلو تئاتر جمع می‌شدند ولی مدتی است که خبری از آنها نیست.

پیش از این کنار این ستون‌ها جمعیت زیادی می‌ایستادند و سیگار می‌کشیدند و درباره مسائل مختلف صحبت می‌کردند ولی از آنها فقط من هستم. عصر پارک شلوغ‌تر می‌شود ولی مثل گذشته نیست. فکر نمی‌کنم به این زودی مثل گذشته شود.»

جلوی ورودی متروی تئاتر شهر بساط خودش را پهن می‌کند و عابران آن قسمت شاید صدای این زن را شنیده باشند که مدام می‌گوید: «قورمه، قیمه». او درباره خلوت بودن این روزهای این مکان می‌گوید: «جمعیت خیلی کمتر شده و به یاد ندارم  پارک اینطور خلوت باشد. شلوغی پارک صبح و عصر نمی‌شناخت و همیشه شلوغ  دستفروشان هم خودشان نمی‌آیند تا چیزی بفروشند. وقتی نه مردم و دستفروشان به پارک نیایند جمعیت خیلی کمتر می‌شود.»

این دستفروش درباره خلوت شدن این مکان و تأثیر آن بر درآمدش توضیح داد: «بی‌تأثیر نیست ولی خدا روزی رسان است. پیش از خلوت شدن پارک همه آنها از من خرید نمی‌کردند و برخی از آنها غذا می‌خریدند یا از دیگران چیزی می‌خریدند. وقتی جمعیت کمتر شود احتمال اینکه کمتر به سراغ من بیایند خیلی بیشتر است.»

دختر جوانی است ماسک زده و پشت ساختمان نشسته است و طرح را روی کاغذی می‌کشد. از او درباره وضعیت این روزهای تئاتر شهر می‌پرسم: «اینجا مکانی برای علاقمندان به هنر بود و جمعیت زیادی صبح و عصرها اینجا می‌آمدند. دانشجویان زیادی را می‌شناسم که اینجا کارهای خودشان را انجام می‌دادند ولی از این جمعیت چیزی باقی نمانده است. شاید تعطیلی دانشگاه‌ها هم عاملی برای خلوتی پارک باشد ولی این پارک با جمعیت زیادش قشنگ‌تر است.»

روی سکوهای جلو تئاتر سه مرد در کنار هم نشسته‌اند و نه ماسکی دارند و نه دستکش پوشیده‌اند. به نظر می‌رسد توجه چندانی به کرونا ندارند. چرایی حضورشان در پارک را می‌پرسم، یکی از آنها می‌گوید: «بیشتر جمعیتی که به اینجا می‌آیند مردان هستند و در میان آنها هم گاهی دختران و زنانی دیده می‌شوند. بیشتر زنانی که در این محل حضور دارند برای دیدن نمایش به اینجا می‌آیند و کمتر پیش می‌آید برای نشستن به این محل بیاند.

جمعیت عصرها کمی بیشتر می‌شود و شاید حدود 50 نفر یا بیشتر بشود ولی خبری از آن جمعیت قبل از کرونا نیست. اگر عصر سری به اینجا بزنید متوجه خواهید شد جمعیت به حدی کم شده است که تعداد زیادی روی همین سکوها می‌خوابند کاری که تا پیش از این تقریبا غیرممکن بود.»

سر و وضع چندان مرتبی ندارد و پوسته‌های تخمه زیادی جلو پاهایش ریخته است. او معتقد است که اینجا پاتوق سینما و تئاتر دوستان است و این قشر در این محل جمع می‌شوند. این شهروند درباره‌ی وضعیت این روزها توضیح داد: «ما که که اینجا پاتوق می‌کنیم بیشتر یکدیگر را می‌شناسیم، شاید اسم بیشتر آنها را ندانم اما اگر یک تازه وارد در اینجا ببینم به راحتی می‌فهمم یک چهره جدید است. اینجا عصرها خیلی شلوغ بود ولی در این روزها خبری از آن جمعیت و گپ و گفت‌های هنری نیست. جمعیتی که جلو تئاتر جمع می‌شوند بسیار با جمعیت داخل پارک فرق می‌کنند و از آنها سرتر هستند. بعضی وقت‌ها پیرمردها هم اینجا شطرنج بازی می‌کنند. بیشتر جوان‌ها اینجا حکومت می‌کنند و جمعیت پیر کمتر دیده می‌شود.»

این مرد در ادامه گفت: «مثل تو برای تهیه گزارش به اینجا آمده‌ای، خبرنگارهای زیادی هم به پارک می‌آیند. وقتی نمایشی روی صحنه می‌رود که در آن بازیگر مطرحی بازی می‌کند جمعیت جلو ساختمان خیلی بیشتر می‌شود تا شاید خوش‌شانس باشند و عکسی با بازیگر بگیرند. ما حتی جمعیتی که برای تماشای نمایش جلو ساختمان می‌ایستند را هم تشخیص می‌دهیم شما هم مثل من چند سال در این پارک پاتوق کنید به راحتی همه چیز را می‌فهمید.»

او درباره‌ی دستفروش‌ها می‌گوید: «راسته پیادرو غرق دستفروشان بود ولی در این روزها هیچ خبری از آنها نیست. این روزها بیشتر دستفروش‌هایی حضور دارند که غذا و خوراکی می‌فروشند و خبری از لباس‌فروش‌ها نیست.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. این پارک محل و مرکز معروف تجمع همجنسگرایان تهران و همینطور بی خانمانها فراری ها مواد فروشان و دزدان است ادم سالم این پارک نمیره فقط شانسی که اوردیم کنار خیابونه و پرت نیست و گرنه چه جنایتها که نمیشد
    اگر شما یک ادم سالم که برای تفریح سالم روی نیمکتها نشسته پیدا کردید جایزه دارید اونا که شطرنج بازی میکنند همشون قمار باز معروفن حواست نباشه حین تماشا جیبت را میزنن

    کلا من جای پلیس بودم اینها که همشون تکراری هستند و صبح تا شب ولوین را بیرون میکردن که خانواده ها افرار سالم بتونن استفاده کنن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا