برداشتی متفاوت از رفتار اردشیر زاهدی
مهدی جامی، نویسندهی مقیم خارج کشور، دربارهی مصاحبهی صریح اردشیر زاهدی با بیبیسی [لینک]، در توییتر نوشت:
حرفهای اردشیر زاهدی به دل بسیاری مینشیند. اینکه چه کسی از آن سوءاستفاده میکند بحثی جدا ست. ولی چرا به دل مینشیند؟ به نظرم خیلی ساده است: در مقابل موج یکطرفه پروپاگاند رسانه ای یک نفر جرات کرده حرفی بزند که خلاف جریان رسانه است. و او هم کسی نیست که بتوان نادیدهاش گرفت.
زاهدی مردی میهن پرست است و مثل خود شاه حاضر نیست خوار شود. پس حرفی می زند که دشمنان ایران و گرگان دندان تیزکرده برای وحدت ایران را خوش نیاید. او از منظر جمهوری اسلامی به دنیا نگاه نمیکند. از منظر ایران نگاه میکند. از نظر او ایران مساوی و معادل جمهوری اسلامی نیست.
بنابرین مردی با سابقه سیاسی و دیپلماتیک او بخوبی میفهمد چه میگوید. او عاشق وطن است و عشق شرط و موقعیت نمیشناسد. ایران هزاران سال است ایران است و صدها حکومت و هزاران رهبر دیده. حساب ایران از نوع نظام سیاسی اش جدا ست. هر کس به نام مبارزه با حکومت با ایران طرف شود جوابش همین است.
طرف شدن او با آمریکا و بریتانیا هم نباید عجیب باشد. هم رضاشاه و هم محمدرضاشاه هر دو در سالهای آخر از قدرتهای بیگانه حرف شنوی نداشتند. چون قدرت اش را داشتند. سخنان شاه از 1352 به اینطرف شاهد صادق آن است. و زاهدی هم پرورده آن سیاست است.
میگویید ناسیونالیست است و خودی را به بیگانه ترجیح میدهد؟ بله همین است. حسن کوچک خودی را از هنر بزرگ بیگانه بالاتر میبیند؟ کاملا. سردار خودساخته ایرانی را از ژنرال دوره دیده در غرب برتر میشمارد. طبیعی است. اینها دقیقا مشخصههای مردانی چون اردشیر زاهدی است.
انتهای پیام
اینکه کودتای آمریکایی را رستاخیز ملی بنامد چه
سال ۵۳ به بعد شاه حرف شنوی نداشت؟ انتخاب ازهاری به نخست وزیری چطور بود ماجرای ظفار چه
اگرشاه حرف شنوی نداشت پس انقلاب کردن اشتباه بوده