اصلاح طلبان و حیات دوباره
محمدعلی حبیبی در سایت الف نوشت: این روزها تغییر و تحولات در تشکیلات سیاسی اصلاح طلبان باعث شده است برخی اصلاحطلبان زبان به نقد اصلاحطلبی و اصلاحطلبان بگشایند. کرباسچی از ضرورت کنارگذاشتن افراد ناکارآمد از سیاستگذاری اصلاحطلبان و زیباکلام از مرگ اصلاحات سخن گفته است. عباس عبدی هم که تیغ نقدش همیشه تیزتر بوده بر ضرورت بازاندیشی در راهبردهای اصلاحطلبان تاکید کرده است.
علت بیان چنین نقدهایی در شرایط کنونی به وضعیت اصلاحطلبان در دو سه سال اخیر برمیگردد. دقیقا از فردای انتخابات ۹۶ دوره جدیدی در سیاستورزی اصلاحطلبان آغاز شد. از سال ۹۶ اصلاحطلبان در موقعیت پاسخگویی قرار گرفتند. اما عملکرد دولت روحانی که با حمایت کامل اصلاحطلبان بر سر کار آمده بود و مجلس دهم که به نام اصلاحطلبان تمام شده بود عمده هواداران سیاسی ایشان را ناامید کرد.
این ناامیدی باعث شد پایگاه رای اصلاحطلبان اقبالی به ایشان و بهطورکلی صندوقهای رای نشان ندهد و در انتخابات مجلس یازدهم شرکت نکند. هرچند منصفانه باید پذیرفت که ردصلاحیت اصلاحطلبان توسط شورای نگهبان نیز در این مسئله بیتاثیر نبود. اما همان افرادی هم که از فیلتر سخت شورای نگهبان گذشتند با اقبال بسیار اندک رایدهندگان روبهرو شدند. از این منظر باید پذیرفت که اصلاحطلبان در انتخابات ۹۸ در سیاستورزی شکست خوردند.
این شکست باعث شده است اصلاحطلبان انتقاد از خود را شروع کنند. بهنظر میرسد هر جریان سیاسی برای احیای خود و بهدست گرفتن قدرت باید پس از هر شکست بهدنبال واکاوی ضعفهای خود در سیاستورزی باشد و عملکرد خود را مرور کند. اگر اصلاحطلبان بهخوبی از پس ارزیابی خود برآیند میتوان امیدوار بود در آینده که دوباره قدرت را به دست گرفتند عملکرد بهتری داشته باشند.
به نظر میرسد اصلاحطلبان باید در چند جنبه خود را ارزیابی کنند. مهمترین جنبهای که اصلاحطلبان در آن نیاز به بازاندیشی دارند «گفتمان» است. اصلاحطلبان از منظر گفتمانی در بسیار متشتتاند و در واقع گفتمان دقیق و مشخصی ندارند.
مشخص نیست ایشان برای حکمرانی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چه ایدههایی دارند. یک مثال جالب برای این مسئله حمایت اعضای حزب اتحاد ملت از عباس آخوندی برای شهرداری تهران بود. اختلافات چپهای دهه شصت با راست سنتی در دهه هفتاد بر هیچ کس پوشیده نیست. پس چگونه میشود حزب اتحاد ملت از عباس آخوندی که یک راست سنتی کلاسیک است برای شهرداری تهران حمایت میکند؟
از طرفی سعید حجاریان مدعی است پرچم عدالتطلبی در دست اصلاحطلبان بوده و خواهد بود و از طرف دیگر اعضای یک حزب پیشرو اصلاحطلب از فردی حمایت کرده و میکنند که صراحتا حرف زدن از عدالت را ایدههای سوسیالیستی نامیده است. نمونههای دیگری هم وجود دارد که تفصیلش در این مقال نمیگنجد اما همین یک نمونه به وضوح نشان میدهد اصلاحطلبان از تشتت گفتمانی رنج میبرند.
اصلاحطلبان باید در این مسئله تامل کنند که در زمینههای مختلف چه ایدههایی دارند. هرچند برخی از اصلاحطلبان برخی ایدهها را بهعنوان راهبردهای اصلاحطلبی بیان میکنند. مثلا عباس عبدی چند روز پیش از همین دریچه به نقد اصلاحطلبان پرداخته اما او برخی مسائل را بهعنوان بنیانهای اصلاحطلبی مطرح کرده است: خط قرمز بودن خشونت، دفاع از حاکمیت قانون،مشارکت مردم، دفاع از آزادی، دفاع از حقوق بنیادین مصرح در قانون اساسی و ….
مشاهده میکنیم اموری که عبدی فهرست کرده است اموری کلی و انتزاعی است. اگر از سیاستمداران سرشناس اصول گرا هم این مسئله را بپرسیم چه ایدهای برای حکمرانی دارند احتمالا همین مسائل کلی را مطرح میکنند که واژههای زیبایی هستند اما بهشدت تفسیرپذیر و کلی هستند. یک گروه سیاسی باید بداند به چه چیزهایی باور دارد و میخواهد پس از بهدست گرفتن قدرت چه کند. اینکه میگوییم چه کند یعنی دقیقا بیان کند مثلا برای اقتصاد چه میخواهد بکند. آیا ایدهالش دولتهای رفاه هستند یا اقتصاد بازار آزاد اولویت اقتصادی ایشان است.
یک نکته بسیار مهم نسبت این ایدهها با مشکلات کنونی کشور است. طبیعتا ایشان باید تحلیلی از وضعیت کنونی کشور داشته باشند که در آن فاصله ما با ایدهآل مطلوب و مهمترین موانع رسیدن به اهداف مشخص شده باشد.
در کنار بازاندیشی گفتمانی، کادرسازی و میداندادن به نیروهای تازهنفس باید در دستور کار اصلاحطلبان قرار گیرد. ایشان در سالهایی که بهاجبار از قدرت به دور خواهند بود خوب است در این زمینه فعالیت کنند چرا که تربیت نکردن نیروی انسانی باعث شده است اصلاحطلبان با بحران جانشینی روبهرو باشند و آینده سیاسیشان در گرو تربیت یک نسل تازه باشد.
در نهایت میتوان گفت اگر دوری از قدرت باعث تامل و تفکر در ایدهها و تربیت منابع انسانی شود شاید فرصت مغتنمی برای اصلاحطلبان بهوجود آمده باشد تا بعدها به افرادی میدان دهند که بتوانند از عملکردشان دفاع کنند و ماجرای دولت روحانی و مجلس دهم تکرار نشود.
انتهای پیام