خرید تور نوروزی

تحلیل زیدآبادی از وضعیت حال و آینده اصلاح‌طلبان

«احمد زیدآبادی»، روزنامه‌نگار در یادداشتی تلگرامی نوشت:

در حالی که برخی فعالان سیاسی از مرگ اصلاحات و اصلاح‌طلبان سخن می‌گویند، طیف‌های مختلف این جریان هم مشغول مشاجره‌ای نه چندان خوشایند با یکدیگر در بارۀ استراتژی گذشته و حال و آیندۀ خود شده‌اند.

در مورد اصلاح‌طلبان فعلاً دو موضوع به نظرم روشن است. نخست اینکه بخشی از پایگاه اجتماعی پر سر و صدای آنها با خشم و سرخوردگی از این جریان بریده و حتی به صورت دشمن آن در آمده است. دوم آنکه، تناقضات فکری و رفتاری اصلاح‌طلبان آنان را در حوزۀ سیاسی به بن‌بست کشانده است.

با این همه، به گمان من اعلام مرگ سیاسی اصلاح‌طلبان اغراق‌آمیز و مقداری غیرواقع بینانه است و آنها به شرط و شروطی، هنوز شانسی برای ظهور دوباره در آینده دارند.

برخی افراد معمولاً بحث اصلاح‌طلبان را از اصلاح‌طلبی جدا می‌کنند و ضمن اعلام پایان کار اصلاح‌طلبان، اصل اصلاح‌طلبی را زنده و پویا می‌دانند بی‌آنکه مشخص کنند کدام نیروی سیاسی قرار است حامل رسالت اصلاح‌طلبی باشد! تفکیک اصلاح‌طلبان از اصلاح‌طلبی به لحاظ مفهومی البته مشکلی ندارد اما به واقعیت عینی خاصی هم اشاره نمی‌کند. به هر حال اگر بنا بر زنده بودن اصلاح‌طلبی گذاشته شود، حاملان آن عمدتاً همین احزاب و چهره‌های اصلاح‌طلب با آرایش کم و بیش تازه‌ای خواهند بود و گرنه قرار نیست موجودات خاصی از آسمان به زمین آیند و بار اصلاح‌طلبی را بر دوش گیرند!

در حقیقت، آیندۀ مشروطی که من برای اصلاح‌طلبان قائل‌ام به صلاحیت و توانایی فکری و عملی آنها مربوط نیست، بلکه صرفاً ناشی از ضعف‌ها و مشکلات دو نیرویی است که عملاً در وسط آن دو قرار گرفته‌اند.

یکی از این دو نیرو، اصولگرایان‌اند که برای تسخیر یکپارچۀ قدرت مصمم به نظر می‌رسند. اصولگرایان طبعاً پایگاه اجتماعی ثابت خود را دارند اما از جلب اعتماد عمومی در قشرهای مختلف جامعه بخصوص نیروهای فرهنگی و تحصلکرده ناتوان‌اند. بدون جلب اعتماد عمومی و یا دست‌کم تأمین سطحی از مطالبات‌شان برای ساکت و خاموش کردن آنها، نمی‌توان جوامع امروزی را اداره کرد بویژه اینکه استفادۀ بیش از اندازه از قوۀ قهریه مشکلات و تناقضات خود را دارد و در شرایط سخت می‌تواند نتیجۀ معکوس به بار آورد.

در حقیقت، اصولگرایان برای دستیبابی به هر سطحی از موفقیت در ادارۀ کشور، نیازمند پوست‌اندازی هستند. قاطبۀ آنها اما در چارچوب گذشته منجمد و به اصطلاح فرنگی‌ها فریز شده‌اند و به شرایط تصلب رسیده‌اند. فقط شاید بخشی از آنها سودای ابتکارات تازه را در سر داشته باشند و از قضا سرنوشت کلی اصولگرایان نیز به عملکرد همین طیف وابسته است. این طیف اما برای غلبه بر رقیبان هم جناحی خود، به پایگاه اجتماعی جدید و گسترده‌تری احتیاج دارد و از این رو عملاً نیازمند یاری و کمک اصلاح‌طلبان و حمایت پایگاه اجتماعی آنان است. اگر اصلاح‌طلبان اوضاع را درست فهم و تحلیل کنند و از طمع‌ورزی‌های سیاسی کوتا‌ه‌مدت و وسوسۀ حضورِ عجولانه در قدرت بپرهیزند احتمال شکل‌گیری آرایش سیاسی بی‌سابقه‌ای در کشور جدی خواهد شد.

نیروی دیگری که ناخواسته به کمک اصلاح‌طلبان برخاسته است، “براندازان” هستند. واقعیت این است که جریان براندازی صاحب مشخصی ندارد و طیف‌های مختلف آن به همان اندازه که با جمهوری اسلامی دشمن‌اند با خود نیز سر ستیز دارند. گرچه در این جریان، نیروها از نظر توان فکری و عقلانیت رفتاری و طمئنینۀ سیاسی همسطح نیستند، اما صدای افراد و گروه‌هایی در این طیف بلندتر شده است که اقشار وسیعی از مردم ایران از منویات و برنامه‌های آنها به وحشت افتاده‌اند.

افرادی که در دنیای مجازی شب و روز به مقدسات دینی و چهره‌های موجه ملی ناسزا می‌گویند و یا به صراحت از اعمال خشونت دفاع می‌کنند و یا به یکپارچگی کشور بی‌اعتنایی نشان می‌دهند و یا در پی جلب حمایت جریان‌های راست‌گرای افراطی منطقه از خود هستند و یا پرخاشگری و عصبانیت را جایگزین منطق و استدلال کرده‌اند، در داخل جامعۀ ایران عملاً به سمبل و نماد جریان برانداز تبدیل شده‌اند! شاید گفته شود این توطئۀ حکومت است. چه توطئه باشد و چه نباشد، واقعیت این است که از نگاه طیف وسیعی از ایرانیان، براندازی مترادف فوران خشم و خشونت و فحاشی و بی‌منطقی و نامداراگری شده است و به رغم مشکلات فزایندۀ جاری، آنها را نه فقط از قاطبۀ براندازان سرخورده کرده بلکه به وحشت انداخته است.

سرخوردگی از براندازی خواه ناخواه تمام سودش به جیب اصلاح‌طلبان می‌رود و آنها را پس از مدتی دوری از قدرت، به عنوان نیرویی موجه‌تر از براندازان حیاتی دوباره می‌بخشد.

شاید جامعۀ ایران به این تمیزی و نظمی که گفته شد پیش نرود، اما تحولات سیاسی و اجتماعی به قول میرفندرسکی:

صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. اوه،اوه، باز این بابا زید آبادی اومد. بشنو از مادر فولادزره. این بابا که تحلیلگر جماعتی باشد معلوم است که کار آن جماعت به کجا ختم میشود.این آقا فکر میکند اگر افاضاتی نداشته باشد نظم هستی از هم می پاشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا