اصلاحات تنها انتخاب
بازخوانی یک انتخاب
ابوالفضل تقوایی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «اصلاحات تنها انتخاب» نوشت:
در ایران پس از انقلاب، دو انتخابات برگزار شد که، هر کدام “انتخاباتی گیج کننده“ و”شگفت انگیز” بودند. یکی انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 76، که بانی آن، طبقه متوسط جدید بود، که، بازی بزرگان و شیخیت سیاسی را به هم زد و محمد خاتمی را، در مقام ریًس دولت اصلاحات نشاند و انتخابات دیگر، انتخابات ریاست جمهوری سوم تیر 84 بود که، رویای عدم بازگشت به دوران پیش از دوم خرداد را، برآشفت و ازدل آن، رئیس جمهوری را پدید آورد که، زاده “پیشروی آرام “ تهیدستان به خانه پاستور بود.
اگر دوم خرداد، نقطه عطف دموکراسی در ایران بود، سوم تیرماه 84، رویگردانی جامعه از نخبگان و از دست رفتن مرجعیت سیاسی طبقه متوسط جدید، بود.
پیدایی احمدی نژاد، پرسش بزرگ اصلاح طلبان بود، که، با هر تحلیلی، نشان از انتخاب راهبردی اشتباه، در انتخابات، از سوی جبهه اصلاح طلبان داشت. حتا، تحلیلی که او را دستاورد دولت پنهان، میدانست وبه نقش گروههای شبه نظامی در سازماندهی رأی دهندگان، در روزهای پایانی، اشاره داشت، به راهبرد اشتباه، اذعان داشت.
پوپولیسم، تا انتخابات 92 فضای حاکم بر جامعه بود. اما کابوس بازگشت پوپولیست، همچنان با جامعهای ماند که ابعاد فاجعه دو دوره چهارساله ریاست جمهوری او را، به درستی، درک نکرده است.
نتایج باورنکردنی دو دوره انتخابات ریاست جمهوری سالهای 76 و 84، تنها نقطه مشترک آنها بود. اما انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی در اسفند 98، هرچند انتخاباتی گیج کننده بود، اما نتایج آن از پیش مشخص بود.
همگان میدانستند که طراحی انتخابات و مشارکت قابل پیش بینی پایین شهروندان، رقابت را، به سود و سوی جناح اصولگرا، پایان خواهد داد و چنین نیز شد.
در میان احزاب اصلاح گرا، حزب کارگزاران سازندگی با ارائه لیست سی نفره در تهران و دعوت، از شهروندان و احزاب دیگر اصلاح طلب، خواهان مشارکت در انتخابات شد. فراخوانی که با استقبال احزابی چون حزب اتحاد ملت و بالاتر از آن، مردم، روبرو نشد. فرجام انتخابات آنگونه که پیش بینی میشد، از کار درآمد و حزب کارگزاران، با شکست فاحشی روبرو شد. اما این، شکست جبههی اصلاحات هم بود.
شکست انتخاباتی “ کارگزاران “ تنها، ناکامی یک حزب اصلاح طلب در راهیابی به مجلس، نبود، آشکار شدن اختلافی بود، میان احزاب جریان اصلاح طلبی که، با مصاحبه دبیر کل حزب کارگزاران، کرباسچی، و پیش از آن، با نقد گروه سیاسی حزب کارگزاران، از رییس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، نمایان شده بود.
انتقادات تند و بی پرده دبیرکل حزب کارگزاران، به جبهه اصلاح طلبان و به طور مشخص، اصلاح طلبان دوم خردادی اکنون، بیرون از قدرت، بود.
از نگاه کارگزاران، انتخابات، خود، به تنهایی یک پروژه سیاسی و فرصتی برای حضور و سیاست ورزی در جامعه است بی آنکه شرایط حاکم بر آن، بخواهد اصل حضور، در انتخابات را از یک حزب سیاسی، که قرار است خود را در معرض انتخاب شهروندان قرار دهد، دریغ کند. این سیاست ورزی، به عنوان یک بازیگر سیاسی، البته به معنای به رسمیت شناختن قواعد حاکم بر بازی خواهد بود. قواعدی که، قدرت، آن را تعیین کرده است.
در یک انتخابات آزاد، اثرگذاری حزبی سیاسی در عرصه عمومی و ساختار سیاسی، از اقبال شهروندان به برنامههای حزبی ناشی میشود ودر انتخاباتی کنترل و هدایت شده، بدون رعایت قواعد دموکراتیک، نسبت احزاب با قدرت، نتیجه انتخابات را تعیین میکند.
کرباسچی درمصاحبه باروزنامه صنعت، با انتقاد از ناکارآمدی در جبهه اصلاحات، از بی برنامگی در شورای عالی اصلاح طلبان انتقاد کرد و خواهان بازنگری در سیاست های موجود و “ پوست اندازی “ در میان گروههای سیاسی اصلاح طلب گردید.
اظهارات کرباسچی، بر دو نکته تاکید داشت. یکی خطر از دست رفتن سرمایه اجتماعی و دیگری، نقد صریح به دکتر عارف به عنوان رییس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان و محمد خاتمی، در مقام رهبر جریان اصلاحات.
نگاهی که، از نگاه دیگر نیروهای سیاسی جبهه اصلاحات به ویژه حزب اتحاد ملت، معنایی جز عبور از خاتمی نداشت. وقتی که کرباسچی، به صراحت از کسانی گفت که “شاید برای ما کاریزما بوده و شخصیت مورد علاقه ما باشند. اما کارسیاسی، رودربایستی ندارد.”
مصاحبه کرباسچی، با واکنش اصلاح طلبان روبرو شد. جدا از قضاوت های سیاسی شتابزده از سوی برخی از سیاستمداران اصلاح طلب، که نقد او از اصلاحات را به گذشته سیاسی او و ماجرای بازداشت و سکوت خاتمی، نسبت دادند، اما پاسخ تحلیلی به آن، در مقاله “کارگزاران و انتخاب راهبردی” آقای علیرضا علوی تبار، نمودی فکری پیدا کرد.
او، این حزب سیاسی را به شریک شدن در قدرت و آغازی برای” همزیستی با برخی از گرایشهای قدرتمند سیاسی “ متهم کرد. علوی تبار، چرایی بازنگری در راهبرد گذشته را به “ پیدایش جریانی قدرتمند و اثرگذار که هم از قدرت غیرمتعارف امنیتی و قضایی برخوردارند وهم بر تشکل های شبه نظامی تکیه میکنند” مرتبط دانست.
این ناگزیری ازشرایط واقعاً موجود، ایا به معنای تن دادن، به همزیستی و سازگاری با قدرت مسلط است که با عقلانیتی سیاسی، و برای حفظ سرمایه اجتماعی، صورت میگیرد و به تعبیر آقای علوی تبار، به دلیل “ جلوگیری از فرسودگی نظام اجتماعی و نیروهای سیاسی بر اثر کشمکشی مداوم “؟ و یا، نه، آغازی است برای عبور از خاتمی؟
نقد کرباسچی، عدم عمل گرایی و پراتیک سیاسی و محدود ماندن در حوزه سیاست نظری بدون رعایت واقع گرایی سیاسی بود. کرباسچی همچنین، به نبود سازماندهی و تشکیلاتی منسجم در جبهه اصلاحات، در غیاب سازواره ای که، بتواند جریان اصلاح طلبی از وضعیت انفعالی و سکون کنونی برهاند، معترض بود.
پیشنهاد حزب کارگزاران، جایگزینی پارلمان اصلاحات، به جای شورای عالی اصلاح طلبان بود. مکانیسمی که، بتواند مرجعیت تصمیم گیری، درباره سیاستهای اصلاحی را از غربال و ازمون نهادی مشورتی بگذراند.
نقد اصلاح طلبان به حزب کارگزاران، عدول از راهبرد اصلاحی و بازگشت به مبانی نخستین تشکیل این نیروی سیاسی تکنوکرات، به عنوان نماد توسعه آمرانه و نیرویی منشعب از جناح راست بود که اکنون، پس از تجربه دو دهه سیاست ورزی، و فهم عدم تاثیرگذاری بر بخش غیر انتخابی حاکمیت، ماندن در قدرت را به ماندن در کنار قدرت ترجیح میدهد.
میل به رسمیت شناختن “ حاکمیت دوگانه “ و رعایت تقسیم بندی حوزه قدرت به بخش انتخابی وبخش انتصابیای – که تن به تغییرات نمیدهد – ازنشانه های دیگر این بازبینی است که “کارگزاران “ را، به “جلب رضایت حاکمیت “ و اثبات خود به عنوان حزبی سیاسی که مطالبات خود را” در حکومت “ میجوید، واداشته است.
حمیدرضا جلایی پور، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، در تبیین انتخابات دوم خرداد و پیروزی اصلاح طلبان، آن را جنبشی” اصقلابی” خواند. تعبیری که ناظر به جنبشی اصلاحی و انقلابی توامان از” دوم خرداد “ بود.
مشی اصلاحیان به روش مسالمت آمیز و بدون خشونتاش و مشی انقلابی به سبب “ ساختار انسدادی” حکومت، باز میگشت. که “ تغییرات” را برنمیتابد. بنابراین دوم خرداد سعی میکند مطالبات خود را بیرون از ساختار حکومتی، اما بدون خشونت، دنبال کند.
اگر این تحلیل را بتوان همچنان درباره بخشی از اصلاح طلبان مانند حزب اتحاد ملت، صادق دانست. به چرایی تناقض در راهبرد جبهه اصلاحات میتوان رسید. اصلاح طلبان دوم خردادی بر” جنبشی” بودن اصلاحات تاکید میکنند، هرچند بارویکردی اصلاح طلبانه و احزابی چون حزب کارگزاران، اصلاحات را در چارچوب رفتاری مدنی وبا همت گماشتن در بازسازی جامعه مدنی و ایجاد احزاب سیاسی پیگیری میکنند. در این تلقی، حوزه نظرورزی از میدان سیاست ورزی جدا می شود و معیار و مبنا، واقعیتی است که از شرایط عینی جامعه برمی خیزد. گفتمان جامعه مدنی و نه گفتمان تغییرخواهی.
اختلاف میان نیروهای سیاسی اصلاح طلب، و انتخاب راهبردی دوگانه در جبهه اصلاحات، به انتخابات سال 84 ریاست جمهوری بازمی گردد. تردید در انتخاب نامزد نهایی میان دو کاندیدای انتخابات، دکتر معین- کاندیدای اصلاح طلبان – و هاشمی رفسنجانی – کاندیدای حزب کارگزاران-احمدی نژاد، را به پیروزی رساند.
این دوگانگی راهبرد، فراخور تحلیل متفاوت از شرایط موجود بود. که در نزد کارگزاران بر توسعه اقتصادی و آزادی های اجتماعی و از نگاه اصلاح طلبان در تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی و آزادیهای مدنی بروز میکرد. نگاهی که همچنان جبهه اصلاحات را در کشاکش میان آرمان گرایی سیاسی و عمل گرایی سیاسی قرارداده است.
پروژه اصلاحات از آغاز تاکنون، از انتخاب راهبردی همسان، میان نیروها و احزاب سیاسی تحول خواه و یک شبکه ارتباطی گسترده و نیرومند میان خود و حامیان اش بی بهره بوده است. روی برتافتن از صندوق های رأی در انتخابات، و میزان مشارکت پایین شهروندان، دغدغهای است که تنها در زمان انتخابات خود را نشان میدهد.
جبهه اصلاحات از دوره دوم انتخابات شهر و روستا که با قهر پایتخت نشینان، راه رأی برای حضور دوباره اصولگرایان در قدرت اجرایی هموار کرد، تا انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی، از بسیج و سازماندهی اصلاح طلبان و اعتماد بخشی به طبقه متوسط برای ادامه مشی اصلاحی، درمانده است.
میتوان به گذشته بازگشت. به انتخابات دورهی یازدهم ریاست جمهوری سال 1396 در ایران، که حسن روحانی، نامزد اعتدال گرا و مؤتلف اصلاح طلبان چون چهارسال پیش از آن، برای دورهای دیگر به عنوان ریاست جمهوری برگزیده شد.
انتخاباتی که با انتخابات ریاست جمهوری سال 92 یکی تفاوت بنیادی داشت و آن حضور ”اکثریت خاموش” در پای صندوقهای رأی، در آخرین روزهای مانده به انتخابات بود. قهری که با فراخوان رییس دولت اصلاحات به آشتی با صندوقهای رأی گرایید.
اکنون میتوان تا انتخابات 1400 منتظر نماند و امید داشت تا جبههی اصلاحات با احیا سرمایه اجتماعی اصلاحات، اعتماد و مشارکت را دوباره بازگرداند. و ما را در آرزوی بازگشت به دوران دوم خرداد نومید نکند.
انتهای پیام
تحلیلتان عالی بود آقای تقوایی.
ممنون
ممنون از تحلیل عالی شما جناب تقوایی.
حزب کارگزاران سازندگی و اصلاح طلبان حکومتی در پافشاری خود برای بقا در ساختار قدرت کنونی چشمان خود را به واقعیاتی که بر اکثریت ملت ایران آشکار گشته میبندد و متاسفانه در این چشم پوشی از بدیهیات به آنچنان سماجت و جزم اندیشی دچار شده که نمیخواهند بپذیرند که نظام مدیریتی جامعه ایران از سوی اکثریت ملت قابل قبول نیست و تجربه اصلاحات از درون سیستم و به کمک انتخابات مهندسی شده در دستیابی به پیش پا افتاده ترین خواسته های اکثریت قاطع مردم ناموفق بوده و در شرایط فعلی به بن بست کامل رسیده و نیروی حامیان خود را به ورطه نا امیدی و چند پارگی کشانده است. امری که کارگزاران و همکاران با سماجت کودکانه خود بر عدم درک آن پافشاری میکنند این است که مجموعه مدیریت سیاسی ایران در نظام و ساختار فعلی در جایگاه اپوزیسیون خواسته ها و انتظارات مردم قرار داشته و عمل میکند. اگر اصلاح طلبان که علیرغم تمام محدودیت ها با آرایی تاریخی اکثریت صندلی های مجلس را به خود اختصاص میدهند و قادر نیستند که هیچ تاثیری بر تورم لجام گسیخته، بیکاری فزاینده، فساد فراگیر سازمان یافته و آلودگی محیط زیست مرگ آفرین بگذارند و وقتی نمیخواهند و یا نمیتوانند در مورد وقایع 96 و 98 و سقوط هواپیمای مسافربری و نقض آشکار حقوق شهروندان مندرج در قانون اساسی به تحقیقات همه جانبه ای دست بزنند بهتر است در عوض تحقیر منتقدین خود و دعوت آنها به کارهای خیریه بگویند که در این چهل سال در کجای امور قرار داشته و دارند.
اگر میخواهید در قدرت بمانید راه اصولگرایان ساده تر است و نیازی هم به رای مردم و پاسخگویی به آنها ندارید و همانطور که عیان است در نتیجه عملی هم تفاوت ملموسی با یکدیگر ندارید. اما اگر واقعا میخواهید اصلاح طلب باشید باید در درجه نخست از اشکال کنونی شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای خبرگان و قوه قضاییه و بسیاری از شوراهای بی مصرف دیگر عبور کنید. کارگزاران و اصلاح طلبان حکومتی در این ساختارهای ناکارآمد ذوب شده و نمیتوانند ایران و ایرانی را از مخمصه شاخصه شرم آور فلاکت و فساد و عدم آزادی رها کنند و همانطور که شیوع بیماری کرونا بر همگان ثابت کرد در کارهای خیر و دستیاری مستمندان هم تعریفی ندارند.