خرید تور نوروزی

ارزیابی سخنان خاتمی درباره همبستگی و آشتی ملی

روزنامه‌ی سازندگی نوشت: سخنان سیدمحمد خاتمی در باب ضروروت آشتی ملی، در حالی بیان می‌شود که دو سه ماه پیش در آستانه‌ی انتخابات مجلس و درحالی که سردار قاسم سلیمانی توسط امریکاییان ترور شده بود و کشور به مانور همبستگی نیاز داشت، شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان که مدیریتش با محمدرضا عارف است حاضر به شرکت در انتخابات مجلس نشد. نه شورای عالی و نه احزابی مانند اتحاد ملت هیچ‌یک نه‌تنها مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب نکردند، بلکه حتی بر آتش عدم شرکت نیز دمیدند. حتی سیدمحمد خاتمی نیز که در مقام رهبری اصلاحات قرار گرفته است، حاضر به حمایت یا ترویج شرکت در انتخابات نشد و این انتخابات با کمترین میزان رای‌دهنده در پس از انقلاب روبه‌رو شد. اکنون شاید پرسش این باشد که چرا رهبری اصلاحات به دنبال آشتی ملی است درحالی که احزاب حامی وی حاضر به مشارکت در انتخابات نبودند؟

محمد خاتمی البته خطاب به نمایندگان مجلس آتی نیز گفت: «شما می‌دانید که بیش از نیمی از کسانی که حق رای داشتند به پای صندوق نیامدند. الان که شما به مجلس راه پیدا کردید خواهشم این است که خودتان را تنها نماینده کسانی که به شما رای دادند، ندانید و بیایید مطالبات و خواست‌ها و توقعات به جای آن بیش از ۵۰درصدی که به صحنه نیامدند را نمایندگی کنید. نماینده، نماینده کل ملت است. مردم باید احساس کنند با اینکه به پای صندوق نیامدند اما خواست‌های آنها نیز مطرح است. اندک افرادی که از غیرجناح شما به مجلس آمدند که اگر اکثریت مردم به پای صندوق می‌آمدند شاید اوضاع اقلیت و اکثریت عکس می‌شد را منزوی نکنید. از وجود آنها استفاده کنید.»

خاتمی البته در سخنان اخیر خود نکات دیگری را نیز بیان کرده است. او به تاکید گفته است: «هیچ نگاهی به قدرت ندارم و نخواهم داشت و یک ذره دلم برای قدرت تنگ نشده است» و یادآور شده است مساله‌ی آشتی ملی را قبلا نیز مطرح کرده بود اما «مورد اعتراض قرار گرفت.» محمد خاتمی در ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ طی سخنانی در دفتر کار خود با اشاره به تهدیدهای ترامپ رئیس‌جمهوری امریکا علیه ایران و هم‌رایی حزب جمهوری‌خواه پیشنهاد این طرح را داده بود. این سخنان با واکنش مقامات ارشد ایران روبه‌رو شد که در پاسخ گفته بودند: «چرا می‌گویید آشتی؟ مگر مردم با هم قهرند؟ مردم با آن کسانی که روز عاشورا آمدند وسط خیابان و با قساوت و بی‌حیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت‌کردند و کتک زدند، قهرند و آشتی هم نمی‌کنند.» خاتمی همچنین گفت: رئیس محترم قوه قضائیه سال گذشته کار ابداعی‌ای انجام دادند و آن اینکه برای زندانیان و به خصوص کسانی که سیاسی بودند و با تعبیر اینکه ما میان زندانیان سیاسی و امنیتی تفاوت قائلیم، تقاضای عفو کردند. این عفو را گسترده‌تر کنند تا کسانی که از حضور در اجتماع محروم مانده‌اند و آزادی‌هایشان محدود شده نیز بتوانند به صحنه بیایند و در خدمت جامعه باشند. اینها است که می‌تواند همبستگی در جامعه را قوی‌تر کند و ما را به پیش ببرد.

 

اصلاحات امروز اصلاحات فردا

خاتمی در پایان سخنان خود از اصلاح‌طلبان جامعه‌محور خواست تا برنامه‌ها و طرح‌های خود را برای چنین موقعیتی ارائه کنند و گفت: «آنها در این مسیر می‌توانند از رقبای خود نیز کمک بگیرند و این کار می‌تواند به همدلی و همبستگی ملی کمک کند.»

این سخنان در حالی بیان می‌شود که وضعیت جناح اصلاح‌طلب دستخوش اختلافات مهمی شده است. غلامحسین کرباسچی دبیرکل کارگزاران سازندگی چندی پیش در گفت‌وگویی که بازتاب‌های بسیاری داشت یادآور شد مجموعه دولت، مجلس، شورای شهر و همه مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب و معتدل کاری کردند که مردم ناامید شدند: «‌و اکنون بازگرداندن امید و اعتماد خیلی کار سختی است. وقتی یک جامعه امیدوار با آن شور و حرارت می‌آید و با استقبال خود در انتخابات‌های ۹۲، ۹۴ و ۹۶ پای کار اصلاح‌طلبان می‌ایستند و بعد مجموعه دولت، مجلس، شورای شهر و همه مجموعه نیروهای اصلاح‌طلب و معتدل کاری می‌کنند که آنها ناامید شوند؛ بازیابی سرمایه اجتماعی کار ساده‌ای نیست که گمان کنیم با دوتا شعار و چهارتا مصاحبه و… می‌توان امید را به مردم برگرداند.» او به همین دلیل استعفای موسوی لاری از شورای عالی اصلاحات را بی‌اهمیت دانسته و گفته بود: «فکر نمی‌کنم که با یک استعفا و بیانیه یا یک مصاحبه بتوان کاری کرد. این قضایا خیلی ساده نیست. با شخصیت‌های محترم سیاسی نباید رودربایستی داشته باشیم. مثلاً اینکه آقای دکتر عارف یک وقتی نامزد ریاست‌جمهوری شدند و اصلاح‌طلبان به هر دلیلی دنبال آقای روحانی رفتند؛ نباید باعث این شود که بخواهیم جبران کنیم و بگوییم که او حتماً رئیس شورای‌عالی باشد. درباره بقیه بزرگان هم همین‌طور است، حالا آقای خاتمی یا هر کدام از رفقا. اگر به خاطر شخصیت‌های بزرگوار و خصلت‌های قابل تحسینی که دارند، به خاطر اینکه نمی‌توانند به هیچ‌کسی نه بگویند و… نباید تعارف داشته باشیم.»

این سخنان البته بدون واکنش نماند. اعضای شورای مرکزی حزب اتحاد و هواداران سیدمحمدخاتمی که هیچ نقدی را بر او برنمی‌تابند، در مقام دفاع از وی به کرباسچی حمله کردند. آنها که روزگاری منادی شعار «زنده‌باد مخالف من» بودند در یک سازماندهی تبلیغاتی تلاش کردند نقدهای کرباسچی از جریان اصلاحات را به «حمله کرباسچی به خاتمی» ارتقا دهند و او را متهم به رابطه با یک نهاد نظامی کنند. از مصطفی تاج‌زاده تا عباس عبدی کم‌وبیش این رفتار دیده شد. عبدی در سرمقاله‌ای که در روزنامه‌ی اعتماد نوشت، سخنان کرباسچی را به متلک‌گویی تخفیف داد؛ این درحالی بود که خود وی در دوره‌ی اصلاحات مبدع تئوری خروج از حاکمیت بود و به نقد عملکرد خاتمی می‌پرداخت.

در همین جهت نیز روزنامه شرق در مقاله‌ای با امضای سردبیر خود سخنان کرباسچی را «واپسگرایانه» خواند و نوشت: «شاید کرباسچی می‌خواهد آب رفته را به جوی بازگرداند. اگر این‌گونه باشد، نظرات کرباسچی واپس‌گرایانه است؛ زیرا خاتمیِ امروز با خاتمیِ دیروز بسیار متفاوت است، رئیس دولت اصلاحات و برخی اصلاح‌طلبان مؤثر در کنار او از بسیاری دیدگاه‌های دیروزشان عبور کرده‌اند؛ گیرم آن را بر زبان نیاورند.» روزنامه‌ی حامی خاتمی از مکنونات قلبی وی سخن می‌گوید. و این مکنونات تکذیب هم نمی‌شود. اکنون اگر این گزاره که خاتمی از بسیاری دیدگاه‌های دیروزش عبور کرده و نمی‌خواهد آنها را بر زبان بیاورد درست باشد، این پرسش مطرح است که او چرا باید به دنبال آشتی ملی باشد؟

نکته‌ی مهمتری که وجود دارد این است که برخی از اعضای جناح اصلاح‌طلب آنچنان در نقد حاکمیت بی‌پروایی از خود نشان می‌دهند که انگار امروز و فرداست که حاکمیت سیاسی کشور از هم بپاشد. آیا با نگاهی به توئیت‌ها و مطالب کوتاهی که مصطفی تاج‌زاده می‌نویسد، می‌توان به این استنباط رسید که جناح اصلاح‌طلب و محمد خاتمی واقعا به دنبال آشتی ملی هستند؟ وقتی ما رفتار یک فرد در جناح اصولگرا را به پای همه‌ی آن جناح می‌نویسیم از آن سو نیز سخنان تاج‌زاده را به پای این جناح می‌نویسند. و آیا کسی به تاج‌زاده متذکر شده است که نوشته‌هایش چه تبعاتی برای این جناح دارد؟

مساله‌ی دیگری که مطرح شد، سخنان علی‌رضا علوی‌تبار بود که در سایت مشق نو منتشر شد. او که خود به نقد سخنان کرباسچی پرداخته بود، در یادداشت دیگری همان سخنانی را که دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی گفته بود، دسته‌بندی کرد و به عنوان آسیب‌شناسی و «ضعف‌های جبهه اصلاح‌طلبان» مطرح کرد.

کرباسچی از ضعف عملکرد اصلاح‌طلبان چه در دولت، چه در شورای شهر و یا مجلس سخن گفته بود و این ضعف‌ها را یک به یک بیان کرده و نتیجه گرفته بود که یکی از مهمترین دلایل ناامیدی مردم، همین رفتار اصلاح‌طلبان بوده است و اکنون بازسازی آن امید از دست رفته با یک استعفا و دو استعفا شدنی نیست. علوی‌تبار نیز همین سخنان را به شکل دیگر بیان کرد: «آلوده شدن افرادی از جبهه اصلاحات را نمی‌توان انکار کرد. آلوده‌شدگان در مقابل فشارهای بیرونی آسیب‌پذیرند و به‌راحتی امتیاز می‌دهند. از این رو همیشه می‌توان از آنها به عنوان نفوذی و ستون پنجم بهره گرفت، کاری که برخی از نهادهای جامعه ما خوب بلدند! وجود افرادی که از موقعیت‌های خویش سوء‌استفاده می‌کنند و سیاست را در خدمت ثروت می‌آورند، حتی اگر اندک هم باشند می‌تواند به اعتبار یک جریان سیاسی لطمه بزند و پشتوانه مردمی آن را تضعیف کند. تلاش مداوم برای مطرح شدن و خودنمایی، همراه با ترس از دست دادن موقعیت، می‌تواند فاجعه‌آفرین باشد. ترس و طمع دو دشمن قدیمی انسان هستند که انسان‌های فاقد خودسازی را به تباه کردن خود و همراهان‌شان می‌کشاند.» با این حساب باید پرسید که نقد علوی‌تبار به چه چیز است؟

البته آقای علوی‌تبار یادآور می‌شود که رهبری اصلاحات با مدیریت اصلاحات متفاوت است! سخنی عجیب که درصدد است محمدخاتمی را مبرا از هر اشتباهی بداند. علوی‌تبار گفته است: «در برخی از تحلیل‌ها از ضعف رهبری در اصلاح‌طلبان سخن گفته می‌شود، که به نظر دقیق نمی‌آید. اصلاح‌طلبان در زمینه مدیریتی ضعف دارند. مدیریت مجموعه‌ای از کارکردها را در بر می‌گیرد که رهبری تنها یکی از آن‌هاست.» مشخص نیست که آقای علوی‌تبار چه وظایفی را برای رهبری اصلاحات قایل است؟ برخی از اصلاح‌طلبان، سال‌ها در مقام نقد تئوری حکومت مطلقه برآمدند اما اکنون خود برای آقای خاتمی رهبری مطلقه را جست‌وجو می‌کنند. هیچ نقد و نظری به ایشان را برنمی‌تابند و کوچکترین و ملایم‌ترین سخنی را با تندترین واژگان جواب می‌دهند. این درحالی است که همین طیف از اصلاح‌طلبان در روزنامه‌های دوم خردادی به تلویح نوشته بودند که خدا را نیز می‌توان نقد کرد.

دسته‌بندی و جدا‌سازی عملکرد «مدیریت اصلاحات» از «رهبری اصلاحات»، به نظر می‌رسد بیشتر یک جمله‌سازی است تا یک واقعیت عینی. رهبر سیاسی یک جناح که منادی آشتی ملی است آیا می‌تواند چشم بر انتخابات مجلس ببندد و از ضرورت حضور مردم در این انتخابات سخن نگوید؟ آیا می‌تواند بر عوامل و افرادی که اصلاحات را به این روز نشاندند و کشاندند چشم ببندد و مثلا رفتار محمدعلی نجفی شهردار اصلاح‌طلب تهران را در شلیک به قلب همسر جوان خود تقبیح نکند؟ آیا می‌تواند بی‌تفاوت به حزب متبوع خود باشد که در صدد تحریم انتخابات است؟ کارکرد حزب چیست؟ جز این است که تلاش کند با ورود به دایره قدرت اصلاحات مورد نظر خود را اعمال کند؟ آیا حزب برای کار خیریه تشکیل می‌شود یا تشکیل می‌شود تا قدرت را در دست بگیرد؟ و راه به دست آوردن قدرت، جز شرکت در انتخابات به صورت مستقیم است؟ آیا از درون حزب و تشکیلاتی که مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت می‌کند، آشتی ملی و همبستگی بیرون می‌آید؟ آیا از رفتار محمدرضا عارف رئیس شورای عالی اصلاحات که وظیفه ذاتی سازمانش، ساماندهی یک جناح برای شرکت در انتخابات است، پیام همبستگی و وفاق و آشتی ملی به دست می‌آید؟ چگونه می‌توان دستور‌العمل سیاسی صادر کرد وقتی به ملزومات رفتار سیاسی پای‌بند نیستیم؟ به نظر می‌رسد که وضعیت جناح اصلاح‌طلب با آشتی ملی و همبستگی نیز بهبود نیابد و لازم است خود را برای یک جراحی بزرگ و پرخونریزی آماده کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا