سروش: توبه از گناه نازلترین مرتبهی توبه است
بخشی از کتاب «حدیث بندگی و دلبردگی»، نوشتهی «عبدالکریم سروش»، روشنفکر دینی را به نقل از کانال «مدرسه مولانا» میخوانید:
در اصل، این شبها بهار توبه است و از هر وقت دیگری مطلوبتر است که انسانها به آمرزش خواستن رو بیاورند.
اگر کسی در این شبها موفق به توبهی واقعی شود، شب او شب قدر است.
یعنی دلش و حالش و جانش عوض شدهاست و همچنان که گفتهاند، تقدیر سال و بلکه همهی عمر آیندهاش را رقم زدهاست.
اصلیترین بهرهای که میتوان برد، بهترین و شریفترین میوهای که از شاخسار رحمت خداوندی در این شبها میتوان چید، توفیق در توبه است که عبارت است از به خود آمدن و در پیش خود و خداوند، شخصیت خود را عریان نهادن و دفتر گذشتهی خود را ورق زدن، و در برابر خود عصیان کردن، و از افراطها و تفریطها ندامت حاصل کردن، به کژیها و نقصهای خود اعتراف کردن و از خداوند مغفرت خواستن و پشیمانی و تلخی ندامت را با ژرفای جان احساس کردن، و عزم اکید بر ترک گناهان و تغییر مسیر در باقیماندهی عمر ورزیدن است.
توبه یکی از اصیلترین مفاهیم دینی است. بیرون از دین، ما دگرگون شخصیت و تغییر منش و رفتار داریم، اما چیزی به نام توبه نداریم.
این مفهوم، یک مفهومی است که تنها در بستر اندیشهی دینی میروید و انجام آن فقط برای انسان دیندار میسر است. بشارتی که خداوند به توبهکاران داده است و کرامت و مغفرتی که نصیب آنان میکند و آن پاکی و قدسیتی که پس از توبه دست میدهد، تنها برای یک انسان دیندار درکشدنی و حاصلشدنی است.
پیامبران هم در ابتدای ظهور و بعثتشان یکی از مهمترین دعوتهایشان، دعوت به توبه بود و ندای «توبوا الی الله» سر میدادند. این توبه، هم رویدل با خدا کردن بود و دست از معبودهای کاذب شستن و هم از گناهان عذر خواستن و دل را از گرد رذیلت پیراستن. عارفان و سالکان هم گفتهاند که نخستین مرحله از مراحل سلوک، توبه است.
پس از این که تنبهی در کسی حاصل شد و در اثر ترغیب و توصیهی صاحبدلی عزم کرد که در جادهی سلوک دینی و اخلاقی پا بگذارد، باید که در مرتبهی اول، بر خود و گذشتهی خود پا بنهد و تولد نوینی پیدا کند. توبه، پا نهادن بر گذشتهی خویش است.
ابتدا توبه کردن از گناه داریم و این نازلترین مرتبهی توبه است که البته مرتبه و مرحلهی فوقالعاده مهمی است و آن را نباید کوچک شمرد؛ چراکه مبیّن و متضمن شجاعت به اعتراف و شجاعت در مقام عمل است. سپس توبه از خیال را داریم، یعنی بر درِ دل نشستن و بیگانه را اذن ورود ندادن.
تکیه کردن بر خداوند در مقام توبه، از ویژگیهای اندیشهی دینی است. این فضیلت بیرون از دین یافت نمیشود. انسان اگر میتوانست با خویشتن خویش همآوردی کند و به تنهایی قدم بر سر نفس خود گذارد و گذشتهی خود را بشوید و جامهی چرکین پیشین خود را درآورد و جامهی پاک و پیراستهی تازه بر تن کند، در مقام توبه این همه عذر نمیتراشید و اینقدر از آن دور نمیماند و اینقدر اسیر غفلت نمیشد.
این کار به تنهایی شدنی نیست. نفس ما، یعنی همان که به ما جفا کرده است، بیجهت برنمیگردد و وفا نمیکند. کس دیگری را باید در میان آورد.
از جای دیگر باید مدد جست. قرآن به ما آموخته است که خداوند توّاب است. او نیز به سوی توبهگران گرایش دارد و توبهی آنها را میپذیرد. توّاب بودن خداوند یعنی این که در واقع، توبه از او شروع میشود و حداقل هنگامی که از این سو کسی بر توبه عزم میکند، خداوند نیز از آنسو دستش را میگیرد.
در این کشاکش دوسویه است که شخص از غربت و تنهایی، از ضعف و زبونی، بیرون میآید و نیرویی تازه مییابد. بر پیشینهی خود که بر او چیره بود، غالب میشود و از پوستهی پیشین خود میشکفد و بیرون میرود. اما توبه کردن در پیشگاه خداوند، تنها مددخواهی از وی نیست. اقرار کردن به گناه نیز میباشد.
پس در توبه، در وهلهی نخست، مفهوم گناه نهفته است.
اگر کسی یا کسانی به امری به نام گناه معتقد نباشند، توبه هم برای آنها معنای روشنی نخواهد داشت. این تفکر را ادیان آموزش دادهاند.
مولانا فرمود:
تو مگو ما را بر آن شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
(مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۲۱)
«با کریمان کارها دشوار نیست».
این لطیفترین پیامی است که از عمق یک تجربهی دینی برمیخیزد. کسانی که خداوند را میخوانند، او را باید به صفت کریم بخوانند و بدانند که راهشان برای ورود به محضر میزبانی کریم، کوتاه است و همانگونه که امام سجاد در دعای ابوحمزه ثمالی گفتهاند:
«أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَکَ
کسی که به سوی تو سفر میکند، راهش نزدیک است و تو از کسی پنهان نمیشوی. بلکه مردم، به واسطهی اعمالشان، از تو پنهان و دور میگردند.»
انتهای پیام