گفتوگو با حمیدرضا جلایی پور درباره تغییر راهبرد اصلاحطلبان
مهراوه خوارزمی در مقدمهی گفتوگوی روزنامه ایران با حمیدرضا جلایی پور نوشت: این روزها باب بحثهای جدیدی در میان اصلاحطلبان گشوده شده است؛ از نقد شورای عالی سیاستگذاری تا تأکید بر ضرورت اصلاح ساختاری این جریان و حتی طرح تعابیری تحت عنوان نواصلاحطلبی. اینها را میتوان واکنشی به شرایط این جریان سیاسی در انتخابات اسفند 98 و به نوعی شکستشان در آن قلمداد کرد و در عین حال تلاش یک جریان سیاسی برای بازبینی در خود و آماده شدن برای حضور در ماراتن انتخاباتی ۱۴۰۰ که مشخص است اندکی پساز استقرار مجلس یازدهم مراحل مقدماتی آن آغاز خواهد شد. با این حال مشخص است که جریانهای سیاسی برای نمایندگی کردن جامعه و جلب مشارکت بدنه اجتماعی حامی خود و برای تحقق هدف غایی که همانا کمک به بهبود شرایط کشور در عرصههای مختلف است به چیزی فراتر از این جدلها نیاز دارند. با این حال در گفتوگو با حمیدرضا جلاییپور جامعه شناس و فعال سیاسی اصلاحطلبی که خود در یک سمت این بحثها فعال بوده به چراییشان و راهبرد اصلاحطلبان برای آینده پرداختیم. راهبردی که به گفته او از مسیر تأکید همزمان بر دموکراسی و عدالت اجتماعی میگذرد.
*این تکاپو حاصل چیست؟ آنچه در انتخابات مجلس و قبل از آن رخ داد اعم از نه حاکمیت به اصلاح طلبان که خود را در رد صلاحیت های شورای نگهبان نشان داد و نیز احساس روگردانی بدنه اجتماعی اصلاح طلبان از آنها و نیز دوگانگی که در بحث ارائه فهرست ایجاد شد تا چه حد در بوجود آمدن این تکاپو موثر بوده؟ به عبارتی آیا باید این بحثها را واکنشی به شرایط اخیر بدانیم و یا امتدادی از اندیشهورزیها و راهبردپردازیهای گذشته برای بازیابی اصلاحات و آمادگی برای انتخابات آینده؟
جلائیپور: اگر منظور خود را از جبهه اصلاحطلبان روشن کنیم پاسخ سوال شما روشن میشود. در جبهه اصلاحات گرایشات سیاسی گوناگونی وجود دارد. ولی ما شایسته است که به «جریان اصلی» در این جبهه توجه کنیم. مضمون اصلی اصلاحات برای این جریان ضرورت «اصلاحات سیاسی و تقویت سازوکارهای توسعه سیاسی در حکمرانی ایران و جامعه مدنی» است. این جریان اصلی پادوی تندروهای درون حاکمیت که عامل اصلی انسداد سیاسیاند، نیستند. این جریان در انتخابات اخیر در قالب شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان (شعسا) در انتخابات مشارکت فعال کرد و به رغم رکود سیاسی پس از اعتراضات خونین آبان ۹۸ شخصیتهای برجستهای در این جریان مثل دکتر شکوریراد و آذر منصوری دبیرکل و قائممقام حزب اتحاد و چهرههایی از دیگر تشکلهای پیشروی اصلاحات رفتند ثبت نام کردند. چون برای آنها انتخابات نهاد مهمی است. اما آنها با مهندسی حذف روبرو شدند و صادقانه به مردم اعلام کردند که روند حذف کاندیداها چنان حداکثری بوده که شعسا نمیتواند لیست بدهد و در انتخابات لیست نداد. چون جریان اصلی اصلاحات توجیهگر تندروهای حذفکننده نیست. البته در همین جبهه اصلاحات گرایشاتی هست که الزامی به توسعه سیاسی ندارند و به اصطلاح از بهبودخواهی اقتصادی (بدون التزام به توسعه سیاسی) دفاع میکنند و میگویند ما در هرصورت (حتی اگر همه کاندیداهای باکیفیت اصلاحطلبان را هم رد صلاحیت بکنند) در انتخابات شرکت میکنیم. این گروه در انتخابات شرکت کرد و کاندیدای اختصاصیاش در تهران کمتر از سههزار رای آورد. در انتخابات ۹۸ دوباره جریان اصلی اصلاحات کنار مردم ایستاد و به درستی نشان داد اندکسالاری یک مشکل اساسی کشور است.
*در ادامه آیا باید وقوع این مباحث را به معنای بروز اختلاف و انشعاب در جریان اصلاحات تعبیر کنیم؟ به عبارت دیگر آیا شاهد آن خواهیم بود که طیفهایی از اصلاح طلبان در قرابت بیشتری با هسته قدرت و حاکمیت قرار بگیرند و راه خود را جدا کنند؟ این بحث های انتقادی که ماه ها پیش از انتخابات آغاز شده اند چه هدفی را جستجو می کنند؟
جلائیپور: در ارتباط با حاکمیت که بحث «قرابت» مطرح نیست. طبق قانون اساسی حکمرانان باید براساس رای مردم انتخاب شوند و اصولگرایان تندرو در دهههای گذشته دائم در برابر این فرایند دربرگیرندهشدن نهادهای نمایندگی برخلاف اهداف انقلاب مانع ساختهاند و انقلاب مردمی اسلامی و جمهوری اسلامی را از رضایت مردم دور کردهاند. هدف و حرکت جریان اصلاحطلبان معطوف به درمان همین معضل است. به بیان دیگر مهمترین معضل ایران اندکسالاری، فقدان پاسخگویی و شفافیت و بحران نمایندگی در حکمرانی است. حرکت در جهت این هدف همچنان ادامه پیدا خواهند کرد ولی در جریان این حرکت ممکن است که گرایشاتی بخواهند از اعتبار اصلاحطلبان برای مقاصد سیاسی خود استفاده کنند که من فکر میکنم بعید است موفق شوند. همچنان که در انتخابات اسفند ۹۸ خطا کردند.
*شما در یادداشتی تمایل به حضور صرف در قدرت به هر قیمیتی و نیز حمایت از سیاست های اقتصادی راست گرایانه را مورد نقد قرار دادید… همین طور از مفهومی تحت عنوان «جریان اصلی» اصلاحات یاد کردید. ائتلاف اصلاحطلبان در انتخابات های ۹۲ تا ۹۶ با اعتدالگرایان مگر هدفی جز حضور در قدرت و نیز جلوگیری از قدرت گرفتن جریانهای افراطی داشت؟ آن راهبرد با آنچه امروز به باور شما طیف غیر جریان اصلی پیگیری میکنند چه تفاوت هایی دارد؟
جلائیپور: جریان اصلی اصلاحات پارهای از احزاب پیشروتر و چهرههای بانفوذ اصلاحطلب با رهبری نمادین محمد خاتمیاند که هم دموکراسی خواهترند و هم عدالتجوتر و هم پایگاه اجتماعی قویتری دارند و در شورای عالی سیاستگذاری هم حضور دارند و در انتخابات سال ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ هم شرایط را بررسی کردند و هستهٔ بسیجگر رای بودند و در انتخابات شرکت کردند و تاثیرگذار بودند و کشور را از شرایط نیمه امنیتی ۸۸ تا ۹۲ بیرون آوردند، ولی در این انتخابات با توجه به مهندسی گسترده و درسگیری از تجربیات پیشین امکان صدور لیست انتخاباتی پیدا نکردند . جبهه اصلاحات در قالب شعسا تا انتخابات ۹۸ برای حفظ انسجام اصلاحطلبان تلاشهای ارزشمندی داشت و تا انتخابات ۱۴۰۰ با توجه به اقتضائات شرایط روز و ضرورت بازسازی تشکیلاتی و گفتمای این جبهه وقت برای هماهنگی هست. بعید میدانم میان جریان اصلی اصلاحطلبان که دنبال هدف گشایش سیاسی هستند اختلافی ریشهای پیش بیاید. البته میدانید تندروها از «شبکه رانتی جنگ روانی» برخوردارند و ممکن است یک فرد یا گروه منسوب به اصلاحطلبان هم در راستای اهداف این شبکه عمل کند که رخداد مهم یا تعیینکنندهای نیست.
*گفته می شود که اصلاح طلبان جز این بحث های درونی با ریزش بدنه اجتماعی شان که اغلب در طبقه متوسط تعریف می شوند نیز مواجه بوده اند.کما اینکه شاهد کناره گیری برخی چهره های شاخص و شناخته شده اصلاح طب از نهاد های اجماعی و حزبی این جریان نیز بوده ایم. همانند استعفای آقای موسوی لاری از شورای عالی و یکی دو عضو فعال حزب اتحاد. ارزیابی تان از این ریزش ها و بطور مشخص ریزش بدنه اجتماعی و راهکار پیشنهادی تان برای ترمیم آن چیست؟
جلائیپور: درباره ریزش پایگاه اصلاحطلبان ذکر سه نکته مفید است. اول اینکه مهمترین علت ریزش این پایگاه اصلاحطلبان مقاومت تندروها در برابر اصلاحات و در برابر نتایج انتخابات و کماثر کردن نهادهای حکمرانی است. مهمترین کار دولت موازی این بوده که به مردم بگوید یا باید به ما رای بدهید یا ما نمیگذاریم رای شما در تغییر امور اثر بگذارد. لذا اقدامات انسدادی دولت موازی فقط به پایگاه اصلاحطلبان ضربه نزده بلکه کشور را به وضعیت اسفبار فعلی رسانده. عامل دوم ضعف گفتمانی و سازمانی خود اصلاحطلبان است و کاهش آن باید در اولویت این جبهه قرار بگیرد.
نکته دوم اینکه توجه داشته باشید فقط پایگاه رای اصلاحطلبان ریزش نکرده، بلکه پایگاه همه جریانهای سیاسی اعم از اصولگرا، اصلاحطلب، تحولطلب، سلطنتطلب و ماهوارههای فارسی زبان هم تغییر کرده و ریزش داشته است. حتی در همین انتخابات ۹۸ هم پایگاه اکثر نمایندههای اصولگرایان کمتر از ده درصد بود. این کاهش پایگاه علل گوناگونی دارد از جمله تحریمهای شدید آمریکا و سوء حکمرانیها که به افزایش سهمگین فشار اقتصادی و کاهش امید به آینده انجامیده است و موبایلی-ارتباطی شدن جامعهٔ ایران. صد میلیون موبایل در ایران هست و فردیت و خود ابرازگری و مطالبهگری در جامعه بیشتر شده است و پایگاه وسیع اجتماعی برای هیچ جریانی به راحتی ساخته نمیشود. حتی مخاطبان تتلو هم یکپارچه نیستند و حتی بعضا تماشاچیان گذریِ آنلاین او هستند و نه لزوما شیفتهاش.
نکته سوم اینکه گرچه پایگاه اصلاحطلبان ریزش داشته است راه نجات کشور همچنان پذیرش اصلاح دائمی از سوی حاکمیت است. راه نجات کشور نه انسداد سیاسی تندروها است و نه سرنگونیطلبی. در میان نیروهای سیاسی داخل کشور همچنان جدیترین نیروی سیاسی و مردمی همین اصلاحطلبان هستند. اصولگرایان قدرت سیاسی دارند اما پایگاه اجتماعیشان ضعیفتر از اصلاحطلبان است. طبقه متوسط فرهنگی هم با اصولگرایان تندروی حاکم قهر است.
*آیا این دیدگاه وجود دارد که خلاء رابطه احزاب اصلاح طلب با طبقات ضعیف جامعه به نحوی پس از سالها برطرف شود؟ گفتمان اصلاحات تا چه حد این توان را دارد که خود را برای این طبقه ترجمه و عرضه کند و با چه ایده هایی می تواند خواست طیف گسترده تری از جامعه را نمایندگی کند؟ ایا این احتمال وجود دارد که به مفهوم عدالت و توزیع عادلانه ثروت نزد اصلاح طلبان وجه سنگین تری نسبت به توسعه سیاسی و دموکراسی پیدا کند؟
جلائیپور: به نکته خوبی اشاره کردید. جریان اصلی اصلاحات از ابتدا به بسط دموکراسی و عدالت اجتماعی توجه داشت. به همین دلیل شاخصهای عدالت اجتماعی و کاهش فساد معرف دوره اصلاحات است (۱۳۷۶-۱۳۸۴). در دوره اصلاحات شخصیت اقتصادی شاخص ستاریفر بود که به برنامه-بازار اعتقاد داشت و از اقتصادی تولیدی و مبتنی بر رقابت در کنار سیستم موثر رفاه اجتماعی دفاع میکرد. ولی در دوره امنیتی احمدینژاد که از آرمان عدالت سواستفاده شد و با هفتصد میلیارد دلار درآمد نفتی اشتعالزایی نشد و پس از آن هم که دولت اعتدال آمد جریان اصلی اصلاحات متاسفانه کمتر بر مضمون عدالت تاکید داشت.
اکنون لااقل بال پیشروی اصلاحطلبان متوجه این خطا شده است و به ویژه در شرایطی که از سال ۹۶ جمعیت فقیر در جامعه افزایش داشته است میخواهد در کنار دموکراسی به عدالت هم توجه ویژه در گفتمان و برنامههایش نشان دهد. اصلاحطلبان پیشرو میخواهند صدای محرومان، معلمان، زنان، کارگران، دانشجویان و جمعیت ساکن در منازل غیراستاندارد و گروههای محروم و تحت تبعیض باشد.
*مجموعه این بحث های انتقادی را تا چه حد برای جریان اصلاحات مفید می دانید؟ آیا این مجادله ها در کوتاه مدت به تصمیم برای بازنگری در ساختار اجماعی اصلاح طلبان اعم از تغییر شیوه شکل گیری آن، شورایی شدن ریاست آن و یا ایفای نقش فعالتر آقای خاتمی (چنان که از سوی برخی مطرح شده است) خواهد شد؟
جلائیپور: هدف اصلاحطلبی در ایران یعنی حرکت در جهت گشایش سیاسی (با اتکا به جامعه مدنی و شیوههای خشونتپرهیز و تدریجی) و بسط عدالت و کاهش انواع تبعیض تعطیلیبردار نیست و راه نجات کشور و حاکمیت هم تقویت حاکمیت قانون و پذیرش شفافیت، پاسخگویی و نمایندگی اقشار مردم و کاهش فقر و تبعیض است.
*آیا اصلاح طلبان میتوانند در فرصت یک ساله روبرو نگاه مثبتی نسبت به حضورشان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ پیدا کنند؟
جلائیپور: چرا که نه، اگر شرایط به نحوی شود که حضورشان معنادار باشد و بتواند به تغییر معنادار در جهت خیر همگانی بیانجامد.
*با این توضیحات شما، بالاخره هدف سیاست ورزی جریان اصلاحطلبان در سال پیش رو چیه؟
جلائیپور: هدف و تعیین راهبرد (برقراری نسبت بین هدف و امکانات) برای یک جریان سیاسی و انسانی مثل جریان اصلاحات مثل تعیین هدف و راهبرد برای یک «کارخانه صنعتی» نیست-معمولا این خطا صورت میگیرد. در هدفگذاری برای یک کارخانه صنعتی همه چیز براساس امکانات و زمان و هدف کارخانه دقیقا ریلگذاری میشود. ولی تعیین هدف برای یک جریان سیاسی یک امر کیفی و به منزله ارائه «قطبنما» برای کنشگری اصلاحجویان در حوزه عمومی است. در اینجا کنشگری کنشگران آزاد ولی جهتدار (در جهت قطبنما) است و مثل عمل الزامی کارگران خط تولید در کارخانه نیست که مهندسان آن را طراحی کردهاند.
به نظر من همچنان که اشاره کردم هدف حرکت اصلاحطلبان تلاش در جهت «توسعه همه جانبه» است. بدین معنا که در کنشگری مقصد توسعه سیاسی فراموش نشود و به موازات آن توسعه اقتصادی عادلانه (با تایید بر سیاستهای خدمات اجتماعی و رفاهی برای اقشار ضعیف) فراموش نشود. اصلاحطلبان جریان اصلی پرچمدار بهبودخواهی عادلانه هستند نه توسعه اقتصادی و بهبودخواهی کلاینتالیستی. ساده بگم قطبنمای عمل اصلاحطلبان تاکید همزمان بر دموکراسی و عدالت اجتماعی است.
انتهای پیام