«خاتمی از خدا میخواست فاصله با ناطق بیشتر از ۵۰۰هزار رای نشود»
سیدمحمود حسینی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و استاندار اصفهان و سیستان و بلوچستان در دولت اصلاحات، در یادداشتی برای “راهبرد” نوشت:
بیستوسومین سالگرد دومخرداد۱۳۷۶ است. جا دارد این پدیده مهم و علل ایجاد و عروج و نزول آن بررسی و مخصوصا آسیبشناسی شود.
۱. توصیف کلی: جنبش دومخرداد از جنبشهای مهم بعد از انقلاب اسلامی است که به جنبش اصلاحطلبی معروف شد. این جنبش مثل سایر جنبشهای ایران و همچون انقلاب اسلامی غیرمنتظره و غیرمترقبه بود. شاید یکی از علل اینکه حرکتهای درون جامعه به جنبش غیرمنتظره تبدیل میشود، نداشتن سازمان و ضعف نهادهای مدنی در جامعه و بیاطلاعی حاکمیت از آنچه درون جامعه میگذرد، باشد. واقعا جنبش دومخرداد یک تحول بزرگ بود که نه حاکمیت، نه جامعه و نه حتی خود ،اصلاحطلبان انتظار وقوع آن را نداشتند و علاوه بر آن، اصلاحطلبان آمادگی هدایت این جنبش را هم نداشتند.
۲. اوضاع قبل از دوم خرداد: حاکمیت در دوران دوم ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی از نظر تثبیت قدرت داخلی کاملا اطمینان داشت و بر حوزههای مختلف قضایی، مقننه و حتی اجرایی ورود کرده بود. خود مرحوم هاشمی هم بیشتر به مسائل اقتصادی و اجتماعی میپرداخت و مسائل فرهنگی و امنیتی و حتی سیاستخارجی از ید قدرت ریاستجمهوری خارج شده بود. وزارت اطلاعات بر اوضاع سیطره داشت و بر هرگونه .مخالفت و اپوزیسیونی کنترل داشت
سیاست النصر بالرعب حاکم بود. هیچ سازمان و تشکیلاتی چه در جناح راست و چه در جناح چپ بهصورت انسجامیافته و بهصورت تشکل حزبی وجود نداشت. در بین اصلاحطلبان تشکلهای پراکنده مثلِ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمنهای اسلامی دانشجویان (تحکیم وحدت) و روحانیون مبارز وجود داشت. تنها روزنامهای که انتقادی عمل میکرد، روزنامه “سلام” بود. انصار حزبالله در خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ جولان میداد و جلوی نمایش فیلمها و فعالیت بعضی از کتابفروشیها مثل مرغ آمین را میگرفت و آتش میزد. به سینماها حملهور میشدند و هیچ جریانی که نقد بکند، وجود نداشت. حتی جریان نهضت آزادی هم بسیار ضعیف بود. در مناطق قومی اختناق شدید بود و نیروهای امنیتی حاکم و حتی امامجمعه و استاندار هم زیر نظر و تابع آنها بودند.
۳. دوران انتخابات: تا قبل از انتخابات هفتم یا انتخابات دومخرداد۷۶، انتخابات در ایران به صورت ازقبلتعیینشده و بدون رقابت، برگزار میشد. در اولین انتخابات، از قبل مشخص بود که آقای بنیصدر رای می آورد و رقیب جدی نداشت. آقای دکتر حبیبی و دریادار مدنی هم که دو رقیب مطرح او بودند، رای کمی آوردند. نتیجه دیگر انتخابات بعدی هم از قبل مشخص بود. حتی کاندیداهای رقیب، خود اعلام میکردند که ما به آقای خامنهای، آقای رجایی یا آقای هاشمی رای میدهیم. در سال۷۶، برای اولینبار رهبری برای پرشور کردن انتخابات و به علت مسائلی که در خارج ایران اتفاق افتاده بود، اجازه دادند یک رقابت کنترلشده انجام بشود. این مسائل همانطوری که همه به یاد دارند ،این بود که سفرای کشورهای اروپایی به خاطر واقعه الخبر و بعضی از عملیاتهای خارج از کشور که به ایران منتسب میکردند، ایران را ترک کرده بودند. علاوه بر آن، در همسایگی ما در سال۱۳۷۵، طالبان حاکمیت پیدا کرده بود که مایه نگرانی ایران بود. لذا چنین اتخاذ تصمیم شد که تنور انتخابات گرم اما در نهایت کاندیدای نظام رای آورد. وقتی چنین فضایی مطرح شد، ابتدا جناح چپ به سراغ میرحسین موسوی رفتند، ولی به نحوی به وی تفهیم شد که حضور او به صلاح نیست که از دسترس خارج شد. مجمع روحانیون مبارز ازجمله آقای کروبی و آقای خوئینیها و همان تشکلهای نیمبندی که بودند، سراغ آقای خاتمی رفتند که او را کاندیدا کنند. تا قبل از آن، بعد از انتخابات مجلس چهارم روحانیون مبارز در حالت قهر بودند. بالاخره خاتمی قبول کرد که پس از مذاکره با مقامرهبری این کار را بپذیرد. در بهمنماه سال۱۳۷۵، جمعی از فارغالتحصیلان دانشگاه اصفهان در کتابخانه ملی به حضور آقای خاتمی رسیدیم. آقای موسویلاری معاون ایشان هم بود. آقای خاتمی همانجا اعلام کرد که من تا زمانی که با رهبری ملاقات نکنم و حرفهایم را با ایشان نزنم، اعلام آمادگی نخواهم کرد. در آن مقطع، تصور آقای خاتمی این بود که شش میلیون رای خواهد آورد. وی مجلهای را هم به نام “آیین” مجوز گرفته بود که میخواست با پشتوانه این ششمیلیون رای، آن را منتشر و به تعبیر خودش کشور را از تکصدایی خارج کند. شرایط اینگونه بود. روزهای اولی که آقای خاتمی ثبتنام کرد، بسیاری از آحاد جامعه او را نمیشناختند، فقط خواص او را میشناختند. اما به تدریج نظرسنجیها نشان داد که اقبال به او روزبهروز بیشتر میشود. این درحالی بود که همه روحانیون و رجال کشور از آقای ناطق حمایت میکردند. وقتی آقای خاتمی در دوم اردیبهشت ۷ به اصفهان آمد، من در انتهای اتوبوس نزد ایشان نشسته بودم. ایشان گفت که مطمئنا آقای ناطق رییسجمهور است و رای میآورد؛ ولی من از خدا خواستهام که فاصله رای من از آقای ناطق بیش از ۵۰۰هزار نشود. در واقع، هیچکس انتظار نداشت که آقای خاتمی رای بیاورد؛ خود ایشان هم انتظار نداشت که ۲۰میلیون رای بیاورد. و این یکی از شگفتیها و رخدادهای عجیب بود. از قضا، سرکنگبین صفرا فزود.
انتهای پیام
خب مردم امیدوار بودند….امید..امید..امید…چه واژه دل انگیزی….پاسخ چه بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من حکم میکنم….95 سال است که این عبارت معروف است…باقی غزل را….