نقد فقط «مؤدبانه» یا «مؤدبانه و بیمحابای» رهبری؟
حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز به بهانهی سخنان اخیر حجت الاسلام خسروپناه نوشت:
از قول آقای خسروپناه معاون علوم انسانی دانشگاه آزاد و رئیس پیشین مؤسسه حکمت و فلسفه ذیل تیتر: «نقد مودبانهی رهبری قانونا اشکالی ندارد»؛ نوشتهاند: «نقد حاکم اسلامی [رهبری] باید بدون توهین و تخریب و با اخلاق نصیحت و منطق باشد. «نقد رهبری» در جامعه در حال انجام است و اگر نقدهایی که به رهبری شده را جمع کنند، چند جلد میشود».
در این زمینه چند نکته قابل تأمل است:
۱. فقط وجود نقد کافی نیست بلکه در جنب آن باید وظیفه جوابگویی هم باشد. البته اگر واقعاً پرسشگری و نقد وجود داشته باشد، ناقدان میتوانند با آگاهی دادن به افکار عمومی و ایجاد خواست عمومی، قدرتمندان را به جوابگویی وادار کنند تا بر خلاف میل خود به قانع سازی جامعه یا پذیرش نقد اقدام نمایند.
۲. درست است که همیشه نقد کم و زیاد وجود دارد ولی سه نکته مهم باید الحاظ شود:
اولاً نقد باید فراگیر باشد و وجود جلسات محدود و معدود نقد کافی نیست زیرا به قول معروف «با یک گل بهار نمیشود». ثانیاً نقد باید صریح باشد نه این که در دهها زر ورق و لفافه پیچانده شده و حدّت و تیزی نقد اصلاً محسوس نباشد. ثالثاً در نظام اسلامی ناقد باید تشویق و تمجید شود زیرا امام صادق (ع) تعلیم داد: «محبوبترین برادرانم آنی است که عیبهای مرا به من هدیه کند» (کافی 2/639) و اگر این چنین نیست، حداقل از هزینه دادن در امان باشد. اگر در جامعه نقد حاکم هزینه داشته و با اتهام، محکومیت، حصر، حبس و … همراه باشد، نمیتوان به نقدهای موجود نازید و وجود آنها را نشانه نقد شدن آزادنه حاکم شمرد.
۳. نباید جواز نقد را مقیّد به قیدهای مجمل و کشدار سازیم چون در این صورت به واقع اجازه نقد را گرفتهایم. مثلاً اگر بگوییم «نقد باید از جعل، دروغ، تحریف و مانند آن عاری باشد»، حرف متینی است زیرا این قیدها معنای واضح و مشخص داشته و شرعاً و قانوناً ممنوعاند ولی اگر گفتیم «نقد و مطالبهگری باشد نه دشمنی و معارضه!» و بعد آن را تفسیر کردیم به این که نقد «سیاستهای کلی نظام و نظرات اصولی و کلی اعلامی توسط رهبری» نباشد؛ از راههایی مانند «نامه خصوصی و یا محدود و یا حضوری و یا در جلسات ذیربط» باشد، تشویش اذهان عمومی نباشد (پرسمان دانشجویی، کد 146004)، در این صورت به واقع نقد رهبری را ممنوع اعلام کردهایم زیرا اولاً انگیزه نقد که «نصیحت است یا دشمنی»؛ را فقط خدا میداند. قدرتمندان راحت میتوانند با انگیزهخوانی منتقد را متهم و دادگاهی و محکوم کنند. ثانیا این که نقد را منحصر به نامه خصوصی یا در جلسات خصوصی و امثال آن سازیم، صحیح نیست زیرا نقد ناقد ممکن است در ذهن هزاران نفر دیگر هم باشد که زبان، فرصت و امکان گفتنش را نیافتهاند و اگر این نقد علنی نباشد، آنها احساس میکنند سخنشان گفته نشده؛ ولی با نقد عمومی، هم آنان احساس میکنند سخنشان گفته شده و راحت میشوند و هم با جواب قانع کننده، ذهن و روح جامعه قانع میگردد و پیوند و صمیمت مردم و رهبری چندین برابر میگردد. *ثالثاً تشویش اذهان عمومی هم یک مفوم مجمل و کشدار و عنوانی غیرحقوقی است که ثمرهای جز خسران برای مردم و رهبری ندارد.
۴. این که رهبر از دایره اطلاعاتی گسترده برخوردار است و به احتمال قریب به یقین کار او وجه معقول و مشروع و منطقی دارد، نباید افراد را از نقد آنچه صحیح نمیدانند، بازدارد زیرا اولاً افراد با توجه به علم و آگاهی خود وظیفه دارند نقد کنند. خداوند موسی را به نزد یکی از بندگان صالحش فرستاده و خبر داده که او از علم و هدایت خاص برخوردار است. موسی هم به این هدایت و علم لدنی باور دارد با این وجود وقتی کاری از او را به نظر خودش مطابق موازین عقل و شرع نمیبیند، بیمحابا و متناسب با درجه خلافی که احساس کرده، به او نقد و اعتراض میکند (لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا؛ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا؛ اسراء ۷۱و۷۴) و خداوند با آوردن این داستان در قرآن به ما یاد میدهد که به علم و آگاهی خود مسئولیم نه به علم و آگاهی رهبران و حاکمان. ثانیاً بسیاری نقدها، وارد نیستند با توضیح نقد شونده، ناقد و دیگران قانع میشوند و کار تمام میشود ولی ناقد تا قانع نشده، باید از نقد کردن خودداری نورزد و کسی هم نباید او را منع کند.
بنا بر این نقد باید بیمحابا، منطقی و عاری از جعل و دروغ و دیگر عناوین ممنوع شرعی و قانونی باشد. «وجود چنین نقدی» را هم، جامعه قضاوت میکند نه حاکمان یا دیگرانی خارج از جامعه.
انتهای پیام
احسنت
وجود داره؟ کجا وجود داره که میگید چند جلد میشود؟ یه تریبون «رسمی» بگید که توش این کار صورت گرفته باشه… البته شاید منظور آقای خسروپناه توی تاکسی و اینجور جاهاست… آها!
این جناب احمد خان چقدر با کینه و غرور حرف می زنند