خارخاسَکیسم و سلاطین اقتصاد ایران
محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «خارخاسَکیسم و سلاطین اقتصاد ایران» نوشت:
یک خاطره
پدر عزیزم قریب سی سال پیش حدود یک هکتار سیبزمینی در زمینهای پدریاش کاشته بود که سراسر آنرا خارخاسک گرفته بود. گیاه خارخاسک – که در منطقه فراهان اراک آنرا پِیکُل مینامند – علیرغم اینکه گیاه دارویی مفیدی است، ولی برای سیبزمینی آفت جدی است. شاخههای پِیکُل به سرعت روی زمین دراز میشوند (اصطلاحاً دستک میزنند) و عرصه را بر گیاهان کشتشده تنگ میکنند. خارهای مخوف و قدرتمندی هم دارد که گاه از زیره کفش هم عبور کرده و مزرعهدار را آزار میدهند. موقع برداشت محصول با دست هم آزاردهندهاند.
من در آن سنین نوجوانی، عاشق گذران تابستان در روستا بودم و وجین کردن پیکلها بهانه خوبی برای ماندن در مصلحآباد بود. صبح میرفتم سر زمین، شُلکاری و تفریحی، دو سه ساعتی پیکلها را با بیل میزدم و روی هم پشته میکردم.
چند روز طول میکشید تا به ته زمین برسم. پِیکلها را میزدم، نوبت آب زمین رسیده بود. آب میگرفتیم، زمین گل میشد و چند روزی نمیشد پا در زمین گذاشت. زمین که خشک میشد، دوباره پیکلها سرتاسر زمین روییده بودند. روز از نو، روزی از نو. بهانه خوبی برای تفریح، گرفتن ژست کار کردن و گذراندن تابستان بود.
یک مقایسه
این خاطره به چه کار میآید؟ ایران سرزمین سلاطین شده است. سلطان شکر، سلطان سکه، سلطان مرکبات و اخیراً سلطان خودرو نامهایی است که بیشتر شنیدهایم. سلاطین دیگری هم شاید باشند که هنوز آشکار نشدهاند. داستان این سلاطین درست عین همان پیکلها (خارخاسکهای) مزرعه سیبزمینی پدرم شده است. سلطانی اعدام میشود و مدتی بعد سلطانی دیگر میروید. چند شباهت بین دو داستان هست.
یک. پیکل مفید است اگر در زمین کشت گیاهان دارویی بروید. سلاطین هم آدمهای ریسکپذیری هستند که برای فعالیت اقتصادی کارآفرینانه پرریسک مفیدند، اما این ریسکپذیریشان در زمین اقتصاد مستعد فساد ایران و انباشته از توزیع رانتهای غیرمولد، بلای جان جامعه، اقتصاد و در نهایت خودشان میشود.
دو. پیکلها خارهای محکم آزاردهندهای دارند که به پای مزرعهدار میروند و گیاهانش را نابود میکنند. سلاطین هم همین گونهاند، انسان خاردارند، خارشان به چشم اقتصاد، جامعه و مشروعیت حکومت میرود.
سه. زمین مستعد رویش پیکل را هر قدر وجین کنید، با اولین آب، دوباره میرویند و نشو و نما میکنند. سلاطین هم این گونهاند. یکی را اعدام میکنند، با بالا زدن اولین بحران بعدی در اقتصاد – ناشی از عود کردنهای دورهای مشکلات ساختاری، عین آب دادنهای دورهای به زمین – سلاطین رشد میکنند.
چهار. حکمران و قوه قضائیه عین زارع بیل به دست، برخی سلاطین را وجین میکند (احتمالاً فقط برخی)، اما اعدام یکی تمام نشده، دیگر سلاطین روییدهاند.
من یک تابستان پیکل وجین کردم و هیچ وقت از نپرسیدم مزرعههای دیگر چرا اینقدر پیکل ندارند. البته نوجوان بودم و پیکل بهانه خوبی برای ماندن در روستا و ادای کار کردن درآوردن بود.
سیاستگذار هم ظاهراً از خودش نمیپرسد چرا سلاطین در آلمان، کره جنوبی، ژاپن و … رشد نمیکنند؟ ممالکی که اصلاً مجازات اعدام در آنها وجود ندارد، چگونه بیسلطان شدهاند؟ زمین اقتصاد مملکت ما چیست که سلطان بار میآورد؟ آیا دانش سلطانزدایی در جهان وجود دارد؟ این دانش همان علم اقتصاد یا علوم حکمرانی متداول در عالم نیست؟
حکمرانان از خودشان نمیپرسند ما انقلاب کردیم تا سلطان نداشته باشیم، پس چرا سلاطین داریم؟ عباراتی مثل «این سلاطین محصول نگاه لیبرالی، غربگرای، اشرافزده … (صدای بوق) … است» را بارها شنیدهایم، اما این سلاطین در مهد لیبرالیسم اقتصادی و خود غرب و کانونهای ثروت و قدرت جهانی به شکل سلاطین وطنی وجود ندارند. فکر نمیکنید مشکل چیزی دیگری است؟
من نوجوانی بودم از سر تفریح و وقتگذرانی تابستانی در روستا، کل وقتم را هم که پیکل وجین میکردم به جایی بر نمیخورد، چهار تن سیبزمینی مزرعه پدر هم سه تن میشد، خیلی اهمیت نداشت. کار حکومت اما این نیست که دائم سلطان پیدا کند. اعدام کردن آدمهای ریسکپذیری که میتوانستهاند احتمالاً کارآفرین خوبی هم باشند خوب نیست.
شیوه فعلی مقابله با «سلطان»ها را میتوان «خارخاسکیسم» یا «پِیکُلیسم» نامید. سلطانخیزی پیآمد ناگزیر پِیکُلیسم است و به قیاس راهها به سوی خدا که به عدد خلقالله است، به عدد کالاهای مهم هم سلطان از خارخاسکیسم و پیکلیسم برمیخیزد. لاجرم، پیکل وجین کردن من برای پدرم فایده نداشت، اعدام سلاطین هم برای فاطی تنبون نمیشود. این حکمرانی اقتصادی هر چه نیست، پیکلیستی هست.
انتهای پیام
خیلی خوب است این نوشته” زمین مستعد است که باعث سبز شدن این همه علف هرز شده ” اشتباه است اگر فکر کنیم که دست اندرکاران این وضعیت ادمهای بی اطلاعی هستند و خبر ندارند که دانش روز در امر کشور داری راهکارهائی دارد که این مشکلات طبیعی را به احاطه در می اورد ” ما مشکلات غیر طبیعی داریم که بین خود مجریان و در طرز تفکر انان ریشه دارد ” میشود چیزهائی به حدس و گمان گفت که مشکلشان چیست “اما نمیتوان وادارشان کرد که با مردم روراست باشند و انچه که در دل دارند به مردم بگویند ” انرا مثل یک راز در سینه خود دارند و احتمالا از نظر و واکنش منفی مردم نسبت به خواسته قلبی خود ابا دارند ! حاضر نیستند قبول کنند که اگر چیز خوبی باشد چرا مردم قبول نکنند و اگر بد است چرا باید به مردم تحمیل کنند ؟ اینجا ” و پس از چهل سال از انقلاب انچه که بین مردم و حکومت باقی مانده اتش و اسلحه و زور است که حکمفرماست نه چیز دیگر” مردم علاقه ای به انقلاب مادام العمر ندارند ” مردم حتی علاقه به انقلابی که باعث سرنگونی همین نظام ننگین هم شود ندارند ” تمام تلاش مردم بعد از جنبش خرداد76 تا امروز این بوده که برای تغییر متوسل به زور نشوند ” مثلی دیگر میگوید خون با خون شسته نمیشود و انقلاب ها همیشه اینطور بوده اند که جدیدالورودها خواهان ریختن خون سابقین هستند” ای کاش این ارزوی ما براورده میشد که روزی ببینیم همین رهبر فعلی برای جلوگیری از هدر رفتن خون مردمش به میان مردم بیاید و به انان نوید ساختن مملکتی را بدهد که بدست خود همین مردم براساس رای و نظر شان ساخته شود .