کدام “خمینی” را میشناسید؟
حجتالاسلام هادی سروش، مدرس حوزه علمیه در یاداشتی تلگرامی با عنوان «کدام “خمینی” را میشناسید؟» نوشت:
هر شخصیتی اطواری دارد و در شرائط مختلف در جایگاههای گوناگون حضور دارد. مهم در شناخت انسانها این است که عناصر محوری و سازنده هر شخصیتی را باید مورد مداقه قرار داد.
امام خمینی یک شخصیتی بود در سطح علمی بسیار بالا، سر سپرده اسلام و دارای شجاعت در مبارزه با استبداد؛ از نوع داخلی و یا خارجی، و از نوع دینی و سلطنتی.
این واژگان کلیدی که تشکیل دهنده شخصیت امام است چقدر به گوش ما آشناست؟
قطعا در این حوزه، مورد چالش معرفتی هستیم چون سوال بالا، بازگشتش به سوالات بعدی است که:
امروز رابطه ما و شناخت امام خمینی از طریق کدام رسانه و شخصیت است؟
از رسانه ملی ؟
از شخصیت های اقتداگرا وجان برکفان قدرت؟
از مسئولین دارای تریبون؟
دراین بین گروه دیگری هستند که؛ آقای خمینی سال ۴۲ را شناختند و یا آیت الله خمینی سال ۵۷ را ، ولی چون از مسیر او در دهه ۶۰ جدا شدند و متاسفانه در طول چهل سال مورد بی مهری بودند و امروز زبان به “نقدبی رحمانه ی خمینی” گشودهاند و با سخنرانی و یا نقل خاطراتی از گذشته ها، سعی در تضعیف امام (ره) دارند!
اینجاست جوان امروز که “خمینی” را ندیده، دچار تضاد در معرفت میشود.
اجازه دهید به اختصار نمونههایی که در سطور بالا تقدیم داشتم را آدرس کاملتری ارائه کنم.
اگر کسی حوصله کند و تمام سخنرانیهای امام که در طول این سی سال از تلویزیون پخش شده را بررسی کند؛ به این نتیجه میرسد که “امام خمینی صداوسیما” امام خمینی است که فقط از ضرورت پیروی از دین، حفظ جمهوری اسلامی، پیروی مردم از مسئولان و شرکت در انتخابات و مبارزه با آمریکا (و نه شوروی) تماماً سخن گفته واین تمام ره آورد نهضتش بوده! و هیچگاه متوجه ومتعرض به “خطای مسئولین” و “اشتباهات روحانیت” در حکومت داری و خلاصه “حق ملت” در نظام سیاسی اسلام نشده و قبول نداشته!
و این جفای بزرگی در “حق خمینی” است.
در بخش دیگری از جفا در “حق خمینی” میبینیم ؛ اشخاص و یا جریان هایی که در طول نهضت امام و غربت امام در دوران تبعید و پیدایش انقلاب، با امام قهر بودند و به “دارالتبلیغ” قم وابستگی تشکیلاتی داشتند، یکباره مفسر وصیت نامه امام در رادیو شدند! و یا کسان و جریاناتی تئوری پرداز ولایت فقیه از دیدگاه امام شدند که وابستگی و حرکتشان در اهداف “انجمن حجتیه” و قهر دهه ساله شان با نهضت امام، غیر قابل انکار است!
در بخش بعدی میبینیم؛ در برخی از مراسم سالگردهای امام ؛ افراد تریبون دار مثلا از “استقلال” از دیدگاه امام سخنها میگویند ، ولی از “آزادی” هیچ سخنی طرح نمیکنند!
یا از عناوین مهم وصیتنامه امام درباره جهاد و مبارزه و پذیرش جمهوری اسلامی و… در سخنرانی شان مطالبی را طرح میکنند ولی از مهمترین بندهای وصیت نامه امام که در مورد عدم جواز دخالت نیروهای نظامی در سیاست است، اصلا کلامی مطرح نمیکنند!
در بخش دیگری میبینیم؛ برخی که امروز از منتقدین امام هستند کسانی اندکه در اوائل با امام بودند و بعد جدا شدند و یا از اول با امام روابط حسنه ای نداشته اند، تمام سخن اینان به دو نقطه بازگشت دارد:
یکی اینکه این امام خمینی آن ایت الله خمینی که ما میشناختیم نیست؛ چون ایشان بعداز رسیدن به قدرت در مقابل برخی از امور حق، روش قابل قبولی عرضه نکرد!
اینان برای اثبات مدعای خود به خاطراتی تمسک میکنند که جملگی “یکطرفه” است و یک انسان آزاده نمیتواند آنها را بپذیرد.
چراکه هر خاطره و نقل تاریخی ممکن است با کم و زیاد مطرح شود تا در راستای اثبات افکار گوینده باشد!
پس باید خاطرات و تاریخ را بصورت کامل شنید و از نقطههای تاریخی که دیگرانی در “ضد” مطالب آن شخص منتقد، میگویند، غفلت نورزید.
مثلا عده ای از اعدام منافقین نقل خاطره میکنند ولی حاضر نیستندکه ازعصبانیت امام در برابر شکنجههایی که در زندان به اسم تعزیر میشده، سخنی بگویند! درحالیکه امام به مرحوم لاجوردی فرموده بود: در موردشکنجه نگویید تعزیز، بگویید جنایت!
خاطراتی که امروز از افرادی چون شیخ علی تهرانی و یا استاد دکتر مهدی حائری یزدی و یا جناب دکتر سروش، و از برخی بزرگان انقلاب در مورد حضرت امام مطرح است، باید با این مداقّه شنیده و خوانده شود.
مشکل دیگری که برخی با امام دارند این است که آنچه امروز از مدیریت کلان کشور میبینند؛ درتئوری واجراء، ساخته و پرداخته امام خمینی دانسته و به امام حملهور میشوند!
واقعا این ازعجائب است؛
اولادرموردتئوری حکومتداری؛ نمیتوانیم مدعی شویم که همه آن چیزی که تئوری امام بوده الان اجرا میشود.
وثانیا در مرحله اجراء، اگرحکومتی درست بر پا شود ولی افرادی مسیر را تغییر دهند آیا این اتهام به بنیانگذاران حرکت منسوب است؟!
پس بیاییم و”خمینی را با خمینی” بشناسیم و نه بوسیله رسانه و یاسخنان اقتدارگریان و یاخاطرات یک طرفهی منتقدین.
انتهای پیام