کلیدملی: دکتر «زهرا نژاد بهرام» می گوید: «در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا این شبکه های اجتماعی بودند که توانستند در آگاهی بخشی، تهییج و تشویق مردم نقش موثری را ایفا کنند. بسیاری از ارتباطات اجتماعی افراد در ارتباط با کمپین های انتخاباتی در کشورهای دیگر به خوبی نتیجه داشته و مشارکت مردم هم خوب بوده است. یکی از روش های تبلیغاتی اوباما هم همین روش و استفاده از شبکه های مجازی بود که خیلی هم بر روی آن متمرکز شده بود و بسیار حرفه ای روی آن کار کرد و موجب جذب مخاطبان به صندوق های رای شد.»
نژادبهرام که علوم سیاسی را تا مقطع دکتری ادامه داده و مولف کتاب «موانع مشارکت سیاسی زنان در ایران» است درباره اشغال زمان قابل توجهی از اوقات مردم توسط تلگرام و شبکه های اجتماعی نیز توضیح می دهد: ممکن است در یک مقطع کوتاهی درگیر این فضای مجازی باشیم اما باز هم شرایط به حالت قبل بر می گردد، چرا که ماهیت انسان ماهیت ارتباطات انسانی است، این انسان فی نفسه به این سمت گرایش دارد و دور شدن از آن از ماهیت انسانی دور شدن است و آنجاست که انسان دچار گمگشتگی می شود.
* با توجه به جایگاهی که امروزه شبکههای اجتماعی و مخصوصا تلگرام بین مردم پیداکردهاند. به نظر شما آیا میتوان گفت ابزاری چون تلگرام کنشهای فردی و اجتماعی مردم را به انحصار درآورده و مردم کنشهای واقعی خود را ازدستدادهاند؟
قبل ازهرچیزی باید تعریفی از رسانههای نوین داشته باشیم، شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک و اینستاگرام و تلگرام و.. رسانههای مدرن و نوینی هستند که ما نمیتوانیم از آنها فاصله بگیریم، کارکرد آنها هم در این است که هر چه بیشتر ارتباط افراد را با لایههای مختلف جامعه که شاید شناختی هم نسبت به آنها ندارند ایجاد بکند. یعنی انسانها در یک حلقه ارتباطی قرار میگیرند. در این حلقههای ارتباطی ممکن است دایره افرادی که فرد با آنها در ارتباط قرار میگیرد انتخابی نباشد و بهصورت تصادفی شکل بگیرد. این از ویژگیهای اصلی رسانههای نوین است.
هنگامی که فرد در این فضا قرار میگیرد نوع ارتباطاتی که برقرار میکند از جنس دیگری است، مثلا وقتی یک غذای روسی یا آلمانی را به شما معرفی میکنند و میگویند از این غذا بخورید، شما میگویید که من از این غذا خوشم نمیآید و نمیتوانم بخورم، گفتن این جملات بار ارزشی دارد و به این معناست که من با آن غذا آشنا نیستم. شاید اگر من بدانم آن غذا چیست، یعنی با جنس و خواص و اثرات آن آشنا شوم، آن موقع بهتر میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. وقتی ما جنس چیزی را نمیشناسیم طبیعی است که نتوانیم با آن ارتباط درستی برقرار کنیم.
اینکه بگوییم افرادی که وارد شبکههای اجتماعی مجازی میشوند کنشهای فردی واقعیشان را از دست میدهند درواقع یک حکم کلی صادر کردهایم. ما حق نداریم به این صورت راجع به مسائل مختلف حکم کلی صادر کنیم. به نظر من اگر هم در بعضی از موارد مشاهده میشود که چنین خلاها و مشکلاتی ایجاد میشود درواقع به دلیل این است که ابزارها و زاویه دید این نوع رسانهها و این نوع ارتباطات به خوبی تبیین نشده، ما مکلف هستیم که در جهت تبیین درست این نوع شبکهها به مخاطبانمان کمک کنیم. تا به حال خوب اطلاعرسانی نشده، خوب آگاهی بخشی نشده، خوب بازبینی نشده و این ارتباطات به وجود نیامده پس ما نمیتوانیم یک حکم کلی بدهیم که چون کنشها به فضای مجازی کشیده شده ما کنش واقعی نداریم.
*ببینید الان افراد در گروههایی که بین 200 تا یکهزارنفر عضو دارند فعال هستند. آیا این عضویت سبب نمیشود که ما فرض کنیم در جمعیتی هستیم و کنش و واکنش آنها را بهحساب جمعیت و مردم بگذاریم. درحالیکه میدانیم این گروهها بهنوعی دستچین شده هستند و بهنوعی یک همگنی خاصی دارند.
به نظر من وجود این مشکل که کنشهای ارتباطی افراد محدودشده را نمیتوان انکار کرد و میزان ارتباط واقعی انسانها خارج از فضای مجازی نسبتا کمرنگ شده و به دلیل ویژگیها و جذابیتهای خاصی که فضای مجازی دارد و شخص میتواند در آن واحد ارتباطات گستردهتری با انسانهای مختلف داشته باشد. شاید یکی از دلایل آن این باشد که تنوعی که در شبکههای اجتماعی مجازی وجود دارد در شبکههای انسانی واقعی موجود نباشد. اما برعکس آنهم هست، احساسات و عواطف را ما در ارتباطات واقعی خیلی بیشتر احساس میکنیم تا در شبکههای مجازی، در یک فضای مجازی شما نهایتا میتوانید با یک استیکر حس خودتان را منتقل کنید چیزی که در دنیای واقعی بهراحتی منتقل میشود. هرکدام از این دو دنیا مزایا و معایبی دارند. شبکه اجتماعی مزیتی که دارد گستردگی آن است ولی در روابط واقعی حس انسانی بهتر منتقل میشود. تمرکز بر حس انسانی این فرصت را به فرد میدهد که بتواند روابط عاطفی انسانی برقرار کند. شاید یکی این شبکه ی مجازی که هم تنوع موضوع و هم تعدد افراد بسیار زیادی دارد توانسته باشد تا حدی در برخی مقاطع جایی برای خودش باز کند اما یقینا تداوم نخواهد داشت، چرا که انسان و حسش و نوع ارتباط وی رو به روز نیاز به ارتباط واقعی را بیشتر برای او تشدید میکند. من فکر میکنم ما ممکن است در یک مقطع کوتاهی درگیر این فضای مجازی باشیم اما باز هم شرایط به حالت قبل برمیگردد، چرا که ماهیت انسان ماهیت ارتباطات انسانی است، این انسان فینفسه به این سمت گرایش دارد و دور شدن از آن از ماهیت انسانی دور شدن است و آنجاست که انسان دچار گمگشتگی میشود. فردی که وارد شبکههای مجازی میشود دوست دارد که دست مادرش را در دست بگیرد یا دست دوستش را در دست بگیرد و این علاقه به دست در دست هم دادن خودش مانع آن میشود که شما بتوانید تمام ایده آلهایتان را در فضای مجازی عملیاتی کنید و درهرحال مجبور هستید که بسیاری از آنها را در فضای واقعی و با رفتارهای واقعی محقق کنید. این یک بخش قضیه است که درواقع باید نگرانیهایی که وجود دارد وبه جا هم هستند را کنترل و مدیریت کرد و مدیریت آن هم بر عهده کسانی است که دغدغه مسائل اجتماعی را دارند، آنهایی که برنامه ریزان اجتماعی هستند، آنهایی که جامعهشناس هستند، آنهایی که روانشناسان اجتماعی هستند و در مجموع این افراد هستند که باید مدیریت را بر عهده بگیرند. بخش دم قضیه این است که مواجه با هرچیز جدیدی هم ترس دارد و هم اشتیاق، رسانه های نوین هم از جنس چیزهای جدید هستند که ترس و اشتیاق را با هم به همراه دارند. در این رابطه خاطرهای از شهید مطهری به ذهنم رسید که بدم نمیآید به آن اشارهای داشته باشم. موقعی که تازه بلندگو آمده بود و وسیله جدیدی در ایران بود، در یکی از مراسمات دهه اول محرم یک سخنرانی پیش از شهید مطهری میخواهد صحبت کند، هنگامی که بلندگو را برای سخنرانی جلوی او میگذارند میگوید این زین شیطان را پرت کنید و حاضر به استفاده از آن نمیشود. بعد که نوبت به سخنرانی شهید مطهری میرسد میگوید آن زین شیطان را برای من بیاورید تا بتوانم صدایم را به حاضران برسانم. در واقع میخواهم به این تفاوت نگاه اشاره کنم. وسیله به خاطر آنکه تازگی داشته و متفاوت بوده و با زندگی عادی آن زمان مردم همخوانی نداشته از نظر آن شخص زین شیطان تلقی میشد درحالیکه کس دیگری با نگاه دیگری از همان ابزار استفاده میکند و نهتنها صدایش نمیگیرد بلکه میتواند صدای خود را به دورترین قسمت های سالن هم برساند. ما باید یاد بگیریم که از چیزهای جدید نترسیم. این ترس مانع از آن می شود که ابعاد مختلف آن را به خوبی ببینیم. ما باید برویم و ببینیم و نقاط ضعف پدیده های جدید را حل کنیم. آنگاه اشتیاقمان دیگر لازم نیست به دلیل ترس اشتیاقمان را کنترل کنیم. گاهی ترس می تواند کاملا مانع نزدیک شدن به چیزی شود. اما گاهی ترس داری اما آنقدر اشتیاق نزدیک شدن به آن را داری ناخودآگاه تو را وسط میدان می کشاند بدون اینکه ابزارهای لازم را برای رویارویی با آن وسیله داشته باشیم. پس درست آن است که این ترس را مدیریت کنیم.
*این روزها که در آستانه انتخابات هستیم با مشاهده مشارکت مجازی مردم در بحث های مربوط به انتخابات و بحث هایی که در خصوص آن شکل می گیرد جایگاه شبکه های اجتماعی را در این زمینه چونه ارزیابی می کنید؟
از آنجا که ما در کشورمان تجربه حضور مجازی و بعد حضور واقعی را چندان نداشتهایم، خیلی نمیتوانیم ارزیابی کنیم. اما تجربه در جهان اینگونه بوده است. در کشور ما یک دوره بسیار کوتاه و مقطعی در سال 88 داشتیم و شبکهای نبود و بیشتر ارتباطات بهصورت پیامک بود که تقریبا از طرف همه گروهها ارسال میشد و مردم را به شرکت در انتخابات دعوت میکردند. به نسبت هم جمعیت خوبی در انتخابات شرکت کردند و مشارکت بالا بود. اما در کشورهای دیگر از این شبکهها بهخوبی استفاده کردهاند. مثلا در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا این شبکهها توانستند در آگاهی بخشی، تهییج و تشویق مردم نقش موثری را ایفا کنند. بسیاری از ارتباطات اجتماعی افراد در ارتباط با کمپینهای انتخاباتی در کشورهای دیگر بهخوبی نتیجه داشته و مشارکت مردم هم خوب بوده است. یکی از روشهای تبلیغاتی اوباما هم همین روش و استفاده از شبکههای مجازی بود که خیلی هم بر روی آن متمرکز شده بود و بسیار حرفهای روی آن کار کرد و موجب جذب مخاطبان به صندوقهای رای شد. البته روشهای دیگری همچون مراجعه خانه به خانه را هم مورد استفاده قرار میدادند اما فضای مجازی هم جایگاه ویژهای داشت. یعنی آنها هم از ابزارهای مجازی استفاده میکردند و هم از کنشهای واقعی در جامعه، که درواقع میتوان گفت که مکمل یکدیگر هستند.نه میتوان به تنهایی به شبکههای مجازی اکتفا کرد و نه فقط میتوان بر دنیای واقعی متمرکز شد. باید از هر دو ابزار در کنار هم استفاده کرد. رسانههای نوین جای خودشان را دارند، رسانههای مکتوب جای خودشان را دارند، رسانههای تصویری و دیداری هم جای خودشان را دارند و در کنار همه ی اینها حضور انسانی هم جایگاه خودش را دارد. اینها ابزارهای متصل به هم هستند. شما وقتی میخواهید رای بدهید مجبور هستید کنش واقعی نشان دهید و نمیتوانید دیجیتالی رای بدهید.
* ما در بسیاری از بحثها و زمینهها در گروهها و کانالهای تلگرامی افرادی را میبینیم که مشغول بحث و اظهارنظر هستند و از دغدغههایشان صحبت میکنند و در جستجوی راهی برای برطرف کردن مشکلات اجتماعی هستند، اما در بسیاری از موارد هنگامی که پای عمل میرسیم با تعداد اندکی از افراد روبهرو میشویم. گویی که کنشها و واکنشهای افراد در فضای مجازی نتوانسته به همان میزان در محیط واقعی منعکس شود. با این وصف آیا این شرایط درزمینهٔ بحثهای انتخاباتی میتواند به ما این بازخورد را بدهد که در فضای واقعی و در عرصه انتخابات نیز این میزان مشارکت را در مردم مشاهده نخواهیم کرد؟
شاید ما هستیم که روشهای جذب افراد در فضای واقعی را درست به کار نمیبریم. در واقع من نمیخواهم مسئولیت را بر عهده مردم بگذارم. شاید ما هستیم که در روشهای جذب مخاطبمان با مشکل مواجه هستیم. من که در فضای مجازی قابلیت جذب افراد را دارم اما قادر نیستم در فضای واقعی آنها را با خودم همراه کنم. من نمیگویم که همه افراد حاضر در فضای مجازی را در واقعیت همراه کنم اما حداقل بتوانم بخشی از آنها را جذب کنم. چرا اینگونه به قضیه نگاه نکنیم؟ شاید آن جذابیتها و آن ارتباطگیریها بهدرستی انجام نشود. درواقع میخواهم بگویم که نباید به گردن مخاطبمان بیاندازیم بلکه آن را به منبع صادرکننده پیام نسبت بدهیم، شاید اوست که نتوانسته پیامش را به خوبی ارسال کند و مردم را مجاب کندکه با او همراه شوند. نکته دومی که وجود دارد این است که ما در عصر دیجیتال زندگی میکنیم. یعنی مردم آنقدر ارتباطات و روابطشان کپسولی شده که باید توجه ویژهای آنها صورت بگیرد و آنقدر اهمیت در ذهن آنها ایجاد شود که برای موضوعی زمان بگذارند. مردم ترجیح میدهند که کارهایشان را به صورت غیرحضوری و با سرعت بیشتری انجام دهند. در چنین شرایطی مردمی که این چنین تربیتشدهاند مقصر نیستند. اگر ما داریم بهواسطه برنامهها و اپلیکیشن های مختلفی که سوی بانکها و سازمانها .وو برای اقدام از راه دور مردم طراحی شده مردم را به این صورت تربیت میکنیم و ارتباط انسانها را کپسولی و مجازی و دیجیتالی میکنیم، دیگر نباید چندان انتظار دیگری از آنها داشته باشیم. همین موضوع را ما حتی در مورد دانش آموزان هم داریم کمکم میبینیم که تکالیفشان را اینترنتی و ایمیلی برای معلمهایشان میفرستند. پس میتوانیم بگوییم که امکان گفتگوی واقعی به حاشیه میرود و کمتر میشود.
پس برنامه ریزان کشور باید برای آن فکری کنند، اشکالی ندارد، اگر ما انسانها را به این نحو تربیت میکنیم حالا باید به فکر روشهایی باشیم که به این نیاز واقعیشان هم پاسخ بدهد. این قسمت از نیاز انسانی الان دور مانده و میتوان گفت کمی عقبمانده که باید آن را جبران کنیم.
*آیا میتوان چنین برداشت کرد که ابزاری چون تلگرام و سایر شبکههای اجتماعی باید به سمت بروند که به تقویت روابط واقعی ما کمک کنند؟
همه ما امروزه درگیر تلگرام هستیم، اما باید برای آن راه پیدا کنیم نه اینکه بگوییم باید کنار گذاشته شود، این چنین ابزارهایی خیلی خوب هستند اما باید به خوبی مدیریت شوند. مدیریت فردی هم کافی نیست و نیاز به یک مدیریت اجتماعی دارد. مثلا ما نیاز به کارناوالهای شادی داریم تا به نیازهای انسانی افراد پاسخ داده شود. باید برنامههای داشته باشیم که حضور جمع را به همراه داشته باشد. مثلا برنامههای شادیهای خیابانی با حالتی شبیه به همین راهپیمایی 22 بهمن باید وجود داشته باشد. این چنین برنامههایی دیگر جایگزین مجازی نمیتواند داشته باشد. البته ما در ایام سوگواری امان از این برنامهها زیاد داریم. مثلا در عاشورا و تاسوعا مراسماتی برگزار میشود که همه ی مردم حاضر میشوند و طبیعتا در اپلیکیشن ها هم جایگزینی برای آن وجود ندارد. در واقع کنشهای مجازی پاسخگوی کنشهای فرد نیستند. در شبکههای اجتماعی ما در آن روزها افراد محزون را میبینیم اما بروز زیادی پیدا نمیکند زیرا فرصت به خیابان آمدن و کنش ارتباطی برقرارکردن برای افراد وجود دارد. اما فضاهای شادیمان کمتر هستند. مثلا در اعیاد مذهبیمان هم رسمی نداریم که مردم به خیابان بیایند و هلهله کنند و کنش اجتماعی چشمگیری داشته باشند، اگر جشنی هم هست فقط در محافل خردی در مساجد و حسینیهها و خانهها است و کارناوال شادی به آن صورت که در سوگ میبینیم وجود ندارد. برنامه ریزان اجتماعی باید به این نکات توجه کنند که بتوانند آن حس انسانی افراد را برای کنشهای فردی واقعی فراهم کنند.
انتهای پیام