علل شش گانهای که دکتر شریعتی را استثنایی کرد
بخشی از دیدگاههای مصطفی ملکیان، اندیشمند معاصر و فیلسوف اخلاق در مصاحبه با علی زمانیان پیرامون دکتر علی شریعتی را به نقل از کانال تلگرامی آقای ملکیان میخوانید:
دکتر شریعتی با بقیهی روشنفکران چندین تفاوت داشت. این تفاوتها بعضا به اوضاع و احوالی که شریعتی در آن ظهور کرد، مربوط میشود و بعضا هم به شخصیت و منش شخص دکتر شریعتی مربوط است. علل و عوامل شش گانهای دست به دست هم داد و دکتر شریعتی را استثنایی کرد (و همان گونه که شما اشاره کردید)، در دل مردم نفوذ کرد و به یکی از سخنگویان مورد علاقهی مردم تبدیل شد. و نه سخنگویانی که از طرف مردم سخن میگویند ولی مردم در حال حاضر چندان ارتباط عاطفی با روشنفکران دینی ندارند.
علت شش گانهای که شریعتی را استثنایی کرد عبارت است از:
1. ظهور شریعتی در زمان شاه
دکتر شریعتی در زمان شاه ظهور کرد. در آن زمان، روشنفکر دینی، یکی از چند رقیب حکومت شاه بود. بنابر این حکومت شاه باید میزان مخالفتی را که با روشنفکران داشت به چند قسم تقسیم میکرد. آن وقت یک سهم از آن مخالفت به روشنفکری دینی میرسید. یعنی یک سهم از نیروی خشونتآمیز و قهرآمیز خودش را معطوف به روشنفکران دینی میکرد. همان گونه که به دکتر شریعتی فشار میآورد به دکتر مصطفی رحیمی، دکتر حاج سید جوادی، باقر مومنی و به شایگان هم فشار میآورد و قسعلیهذا.
2. علت دوم این است که شریعتی، نیروهای مذهبی کشور را خیلی تصحیح نمیکرد، می گفت عاشورا را بد تفسیر کردند و یا قیام پیامبر اسلام را بد تفسیر کردند. نمیخواست یک تغییر بنیادین ایجاد بکند.
3. علت سوم این است که در آن زمان، شریعتی در میان روشنفکران دینی”تک” بود. شریعتی در زمان خودش مثل آیت الله بروجردی بود در زمان مجتهدی ایشان.
4. عامل چهارم که به نظرم مهم است، اصلا مردم پس از انقلاب، به خاطر کارهای ۳۵ سالهی این رژیم، علاقه شان را به خود دین هم مثل گذشته حفظ نکردند، که حالا بگویند برویم سراغ مفسران نو.
5. اما دو ویژگی خود دکتر شریعتی هم خیلی مهم بود. اگر بخواهم منصفانه بگویم، دکتر شریعتی نسبت به زیر دستان خودش خیلی متواضع بود. مثلا نسبت به دانشجویان خیلی متواضعانه، خاکسارانه و فروتنانه برخورد میکرد. و خب با این رفتار دیگران را جذب میکرد. اما روشنفکران دینی که الان داریم، شخصیت و منششان هیچ کدامشان به لحاظ همان تواضع (که اتفاقا اولین جاذبه آدمی، تواضعاش است)، چنان نیستند. نمیدانم شما با کدامشان آشنایی دارید، اصلا متواضع نیستند.
6. ویژگی بعدی دکتر شریعتی که آن هم به شخصیت و منشاش ارتباط داشت، و آن این که شریعتی، بیش از هر چیز سخنران بود. منظورم این است که با احساسات، هیجانات و عواطف مخاطبان بازی میکرد. ولی روشنفکران بعد از انقلاب، بیشتر معلم و مدرساند.در سخنرانیهایشان هم درس میدهند. شما وقتی به سخنرانی دکتر علی شریعتی گوش میکنید، خیلی احساسات و عواطف و هیجانات دارید، غلیان پیدا میکنید. میگویید حق با اوست، آفرین و هورا… اما وقتی سخنرانیاش تمام شد، اگر کسی از شما بپرسد که عصارهی سخنرانی دکتر شریعتی چه بود، آن گاه میبینید مثل ماهی که از چنگتان میگریزد، چیزی در مشت ندارید. نمیتوانید مثلا بگوید سخنرانی یک مقدمه داشت، سه تا ذیالمقدمه داشت، یک مدعا و دو تا دلیل داشت. چون خطیب بود. از خطهی خراسان بود و در آن خطه سخنرانان قهار داشتیم. مثل فخرالدین حجازی. “هیاهو بر سر هیچ”. خدا رحمتاش کند اما هر وقت به ایشان فکر میکنم یاد گفته ی شکسپیر میافتم که “هیاهو بر سر هیچ.”
من فکر میکنم آن چهار عامل اجتماعی و این دو عامل آخر، سبب شد که دکتر شریعتی بی نظیر شد و فکر میکنم در آینده هم نظیر نخواهد داشت. من فکر میکنم هر چه رو به جلو میرویم عقلانیت بیشتر بر احساسات و عواطف و هیجانات غلبه میکند و طبعا کسانی که بخواهند هیجانی حرف بزنند، در آینده جایی ندارند.
انتهای پیام