ناتوانی مجلس در دیپلماسی با صدایی دیگر
/ مسعود پزشکیان در گفتوگو با انصاف نیوز /
معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: مسعود پزشکیان با تاکید براینکه هنوز برای قضاوت یا بررسی فراکسیون اقلیت مجلس زود است میگوید که «اصلاحات جزو ذاتی هر حرکت پیامبرگونه است، چون میخواهد اصلاح کند؛ بنابراین ما نمیخواهیم این عبارت را در قالبی بگنجانیم؛ میتوانیم با خیلی از آدمها که با این تفکر حرکت میکنند تیمی تشکیل دهیم».
او همچنین دربارهی امکان مذاکره و احتمال سنگ اندازی از سوی اکثریت مجلس فعلی میگوید که «کلیت سیاست خارجی براساس قانون اساسی است و رهبری در این رابطه جهتگیریها را مشخص میکند و طبیعتا بنابراین من فکر نمیکنم مجلس بتواند صدای دیگری غیر از آن بیرون دهد.»
او در بخش دیگری از این گفتوگو به موضوع افشاگریهای پارلماننشینهای جدید پرداخته و میگوید «مثل اینکه اینها هیچکدام در این مملکت نبودند و هیچ جایی هم کار نمیکردند، بعد یکدفعه وارد مملکت شدهاند و میخواهند انقلابی براه بیاندازند که «نباید اینگونه باشد و باید آنگونه میشد». کجا بودند در آن مدتی که «باید آنگونه میشد»؟! مثل اینکه آنها اصلا نبودند؛ چرا بودند!»
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
انصاف نیوز: در مورد فراکسیون اقلیت توضیحی دهید؛ باتوجه به اینکه زمزمههایی از تشکیل فراکسیون اقلیت مستقلین شنیده میشود؛ آیا با این وجود تشکیل یک فراکسیون اقلیت قوی اصلاح طلب شدنی است؟ مثل مجالس هشتم یا پنجم.
پزشکیان: فعلا برای قضاوت خیلی زود است. واقعیت این است آنها که رسما اصلاح طلب بودند و در مجلس حضور دارند خیلی محدودند. طبیعتا با این تعداد افراد که باید یکدیگر را بشناسند و تشکیل گفتمان دهند، و با کسانی که بدون وابستگی به جریانات و گروهها آمدهاند، بنظرم راحتتر میتوان تعامل کرد. اصلاحات بنظر من یعنی پذیرش آنچه درستتر است. در تعریفی که من از اصلاحات دارم و بارها گفتهام، برای اینکه انسان بتواند چیزی را اصلاح کند همیشه 4 شاخص در ذهنم بوده است.
اولین آن عدالت است، ما اصلاح میکنیم که عدالتی برقرار کنیم، موارد بعدی هم کارایی، اثربخشی و کیفیت است. یعنی این چهار شاخص را که کنار هم بگذارید آنوقت در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و آموزش و صنعت و… وقتی میخواهید اصلاح کنید یعنی براساس عدالت و کیفیت مناسب عمل کنید و با هزینهی کم، نتیجهی بهتر بگیرید. اگر این را بعنوان یک ایده بپذیریم که به اسم اصلاحات انجام بپذیرد، پس هر تفکری که بپذیرد ما بطرف عدالت برویم، بپذیرد که ما هزینهها را کم کنیم و رضایتمندی جامعه را بالا ببریم میتواند در این گروه جای بگیرد، نه اینکه به یک گروهی به اسم اینکه اصلاحات هستند بگوییم اصلاحاتی است و آن دیگری اصلاحاتی نیست. هر اندیشهای در جهت بهبود ساختار عادلانه در جامعه بنظر من در غالب اصلاحات جای میگیرد. خیلی از اصولگراها بدون اینکه حتی بدانند میتوانند اصلاح طلب باشند، چون تمام دعوا بر سر این است که ما میخواهیم اصلاح کنیم؛ چه چیز را میخواهیم اصلاح کنیم؟ به کدام جهت؟ غیر از این است که براساس عدالت، رفتارهای غیرعادلانه را عادلانه کنیم؟ غیر از این است که میخواهیم با انصاف با مردم برخورد کنیم؟ اگر هرکسی میخواهد با انصاف با مردم برخورد کند، این اصلا و اساسا جزو اصول دین ما است. قرآن را نگاه کنید، هرجا که از مومن بحث میکند پشت سرش میگوید که باید عمل صالح داشته باشد؛ بعد از یکماه مبارزهی نفسانی در ماه مبارک، عید که میگیریم دعا میکنیم «اللّهُمَّ إنی أَسْئَلَکَ خَیرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ»، یا امام حسین وقتی میرود با یزید بجنگد میگوید «خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی (ص)» پیامبران مصلحیناند؛ اصلاحات جزو ذاتی هر حرکت پیامبرگونه است، چون میخواهد اصلاح کند؛ بنابراین ما نمیخواهیم این عبارت را در قالبی بگنجانیم؛ میتوانیم با خیلی از آدمها که با این تفکر حرکت میکنند تیمی تشکیل دهیم.
کاری انجام شده؟
هنوز زود است؛ جلسات مقدماتی با تعدادی از آدمهایی که یا ما میشناختیمشان و یا آنها ما را میشناختند داشتهایم، ولی الان بعد از اینکه کمیسیونها تشکیل شده و تب و تاب رئیس کمیسیونی و نایب رئیسی و… خوابیده است، آنوقت نظرات راحتتر گفته میشود و آدمهایی که اینگونه فکر میکنند خود را به یکدیگر نزدیک میکنند.
پیش بینیتان چیست؟ باتوجه به ترکیب مجلس فعلی و اکثریت فعلی آن اگر کسی امیدی هم داشته باشد به این است که شاید اقلیتی قوی شکل بگیرد.
ما اگر معتقد به اصلاح در جامعه باشیم، قادریم که با قدرت عمل کنیم. از مقام معظم رهبری پرسیدند که شما اصلاحاتی هستید یا اصولگرا، آن موقع هم گفتند که من این ادبیات را قبول ندارم و اصولگرای اصلاح طلبم، یا اصلاح طلب اصولگرا، جمله را دقیق خاطرم نیست.
اینها که میگویند «اصولگراییم»، تا به الان برای من روشن نشده که این چه اصولی است که نه اصول دین است و نه فروع دین است اما اصول است! ما که مسلمانیم اصول دینمان معلوم است. اصول دین یعنی کل اصولی که باید به آن معتقد باشیم و هیچ چیز غیر از آن اصول نیست و باقی همه فروعند. تازه نماز که میخوانیم و امر به معروف و… هم فروع است؛ اما این چه چیزی است که نه اصول است و نه فروع است؟! کدام اصولگرایی را اینها دارند؟ حالا فروع گرا هم نیستند و میخواهند اصولگرا باشند اما کدام اصول؟! بنده به توحید، نبوت، امامت، معاد، عدل اعتقاد دارم و معتقدم اصولاند. همانچیزی که گفتم در مورد اصلاح به معنی تغییر در جهت عدالت است. یعنی جامعه را بطرف عدالت بردن؛ برای اینکه این عدالت پیاده شود باید اصلاحات کنیم. نمیشود بدون تغییری با همان روش پیشین پیش رویم و تصور داشته باشیم که جامعهی ما درست میشود؛ مگر ممکن است؟ اگر شدنی بود در این 40 سال میشد. برای اینکه این اتفاق بیافتد باید اصلاح کنیم. تغییر در جهت رفتن به سمت عدالت و انصاف، رفتن به سمت همان اصولی که ما معطلاش گذاشتهایم.
برخی، از تبادل زندانیان بوی مذاکره حس کردند و از آنطرف هم مجلسی را داریم که بیشتر نمایندگانش موضعی تند علیه مذاکره دارند. فضا به چه صورت است؟ داریم به سمت مذاکره میرویم یا مجلس میتواند سنگاندازی جدی کند؟
کلیت سیاست خارجی براساس قانون اساسی است و مقام معظم رهبری در این رابطه جهتگیریها را مشخص میکند. طبیعتا آنچه که ایشان مشخص میکنند را بقیه باید با ایشان هماهنگ باشند، نه کند روند و نه تند روند. اگر قرار است بحثی هم باشد باید در آن اتاق فکری که اینها مینشینند و تصمیم میگیرند گفتوگو صورت گیرد و از آنجا یک صدا بیرون آید. بنابراین من فکر نمیکنم مجلس بتواند صدای دیگری غیر از آن بیرون دهد و یا دولت و…
اما در دوران مذاکره ما صداهای ناهمگونی داشتیم که مشکلات زیادی هم ایجاد کرد.
آن مشکل بدلیل شفافسازی بود که دولت باید انجام میداد؛ چه در مجلس، چه در بیرون و رسانه؛ باید هماهنگی با مقام معظم رهبری شکل میگرفت. اینها مطمئن بودند که هماهنگاند، اگر هماهنگ بودند باید با شفافیت تمامی اینها را اعلام میکردند. نمیشود آدم هماهنگ باشد و بعد یک عده به اسم دفاع از جای دیگری، حرف دیگری بزنند.
مثلا به سفارت عربستان حمله کنند.
بنظرم کارهای بسیار غلطی است. حتی سفارت انگلستانش هم اشتباه بود. بحث این است که اگر قرار است ما با کسی ارتباط نداشته باشیم خیلی محترمانه بگوییم «جمع کنید و بروید»؛ نه اینکه برخلاف قانون عمل کنیم. باید با قاطعیت با آن کسی که خلاف قانون عمل کرد برخورد میشد. نمیشود قانون را سلیقهای اجرا کرد. اگر ما دوست نداریم با کشوری ارتباط داشته باشیم خیلی محترمانه میتوانیم بگوییم که دوهفتهی دیگر بساطتان را از اینجا جمع کنید، لزومی ندارد از دیوارشان بالا رویم. بالاخره آنها میهمان ما هستند، آنها را ما دعوت کردیم، آمدند و قبول کردیم، اینکه بیاییم این وضعیت را برهم بزنیم، حداقل آن مقداری که من از اعتقاد و اسلام و باورها دارم، به هیچ وجه با آن شاخصهای اسلامی همخوانی ندارد. چنین برخوردی را از نظر اعتقادی به هیچوجه نباید انجام داد. دعوت کردید و میهمان شماست.
متاسفانه عدهای کاری کردند و برخوردی هم که با آنها انجام گرفت برازندهی ما نبود. باید با قاطعیت آنچه که از نظر قانونی و اعتقادی هست را انجام میدادیم.
شروع مجلس با افشاگریهای عجیب و غریب و حذف یکسری از نمایندگانی که هنوز بنظر میرسد مبنای قضایی ندارد یا حداقل خبری نشده است بود؛ در این مورد توضیح دهید.
من که این را افشاگری نمیدانم. اینها تصور و خواستههایی را مطرح میکنند. بهتصور من مثل اینکه اینها هیچکدام در این مملکت نبودند و هیچ جایی هم کار نمیکردند، بعد یکدفعه وارد مملکت شدهاند و میخواهند انقلابی براه بیاندازند که «نباید اینگونه باشد و باید آنگونه میشد». کجا بودند در آن مدتی که «باید آنگونه میشد»؟! مثل اینکه آنها اصلا نبودند؛ چرا بودند! آنجایی که بودند چه اتفاقاتی افتاده که میخواهند آنجا را هم مثل اینجا کنند. بالاخره باید یک الگویی وجود داشته باشد دیگر. در این کشور هرکدام از ما که به اینجا رسیدهایم بالاخره در جاهایی مدیریت کردهایم، مسئولیت داشتهایم و سیاستگذاری کردهایم و کار و ارائهی خدمت کردهایم. من در بهداشت و درمان، آنیکی در آموزش و پرورش و دیگری هم در جایی دیگر. همه بودیم و اگر به اینجا رسیده است همه مقصریم. اینکه من بگویم «کیبود؟! کیبود؟! من نبودم» و «حالا هم آمدهام که فلان کار را بکنم»، فرافکنی است و انصاف نیست. انصاف این است که بپذیریم اگر به اینجا رسیدیم بخاطر نگاه ناقص ما بوده، بخاطر مدیریت ناپختهی ما بوده، بخاطر عدم هماهنگی ما بوده و… و اگر میخواهیم درستش کنیم، باید خودمان را اصلاح کنیم؛ باید در رفتار و نگاه و مهارتمان تغییر ایجاد کنیم تا تغییر کلانی ایجاد شود. اگرنه اینکه بیاییم تمام تقصیرها را به گردن طرف مقابل بیاندازیم خیلی راحت او هم میتواند تمام تقصیرها را به گردن ما بیاندازد. هم او بوده و هم ما بودیم و اگر مشکلی هست باهم ایجاد کردهایم. اگر راست میگوییم بنشینیم و نسخهای بنویسیم و به آن عمل کنیم. اینکه بگوییم فلان کار را خواهیم کرد، با چه پولی؟ شما یک سال دیگر از همین مجلس ببینید که آیا تورم را اصلاح خواهیم کرد؟ آیا بیکاری را اصلاح خواهیم کرد؟رئیس دولت قبلی میگفت در دولت من یک نفر بیکار نخواهد بود؛ شد؟! بیکاری را حل کردند؟
روند حل مشکل روند علمی و تجربه شده است. در دنیا تمام این راهها را رفتهاند، ما نمیتوانیم معجزهای کنیم که خارج از این قواعد اتفاقی بیافتد. صادقانه باید با مردم صحبت کنیم. راه سختی را که در پیش داریم، همگی در آن مشارکت کنیم. کسی را که وسط میاندازیم و کار میکند و به سختی دست و پنجه نرم میکند، به او بد و بیراه نگوییم؛ چون خودمان هم وسط بیاییم به این راحتی نخواهیم توانست مشکلات را حل کنیم. بهتر است صادقانه با مردم صحبت کنیم. بهتر است ادعا و یا شعارهای آنچنانی ندهیم که فردا خودمان هم گیر کنیم. غیرممکن است که مثلا مشکل بیکاری را به این سادگیها حل کنیم. غیر ممکن است که بتوانیم عدالت را به این راحتی در جامعه اعمال کنیم. غیرممکن است بتوانیم اجازه دهیم همه به این سادگی بتوانند حرفشان را براساس عدالت بزنند. چون کارهای زیادی کردیم که همهی اینها را بهم ریختیم. اصلاحش زمانبر است، بسته به آن سیاست یا روشی که میخواهیم پی بگیریم زمانش تعیین میشود. رسول خدا که آمده بود و به مردم تبلیغ میکرد، حرف خدا را میگفت که مویی لای درز آن نمیرفت، داشتند عرق میخوردند و قمار بازی میکردند، میگفت «عرق خوردن کار خوبی نیست». از ابتدا میدانست که حرام است اما گفت کار خوبی نیست. بعد گفتند «اگر عرق میخوری حداقل نماز نخوان»، بعد گفت «این کار زشت است» و بعد گفت «این کار شیطانی است و دیگر نکنید این کار را»؛ اما چه زمانی گفت؟ مرحله به مرحله. وقتی رسول خدا حرف خدا را میزند و برای آن مراتب قائل است چطور ما یکدفعه چیزی را میگوییم؟ برای آن میخواهیم معجزه کنیم؟
اینها حرفهای غیر ممکنی است، بهتر است از این حرفها به جامعه پمپاژ نکنیم و دیگران را هم متهم نکنبم که «دیگران خیلی بد بودند و ما فلان کار را خواهیم کرد». چهل سال است از این حرفها میزنیم، چرا نتوانستیم انجام دهیم؟ یعنی تمام آنها که آمدند واقعا آدمهای خائنی بودند و نمیخواستند کاری کنند؟ یا که نه! کار به همین راحتی شدنی نیست و حل مشکلات به این سادگیها نیست. حل مشکل هم آدم عالم، صادق، کارکشته و آدمی میخواهد که اهل میدان و ریسک باشد. ریسک هم که کردید ممکن است اشتباه هم بکنید. اگر یکی ریسک کرد و خطا کرد که نباید آبرویش را برد، دلش میخواسته کاری کند، اشتباهی هم کرده. ما منتظریم یکی اشتباهی کند تا آبرویش را ببریم. در مدیریت همیشه میگفتند اشتباه کن اما اجرا کن. کسی بی تقصیر است که کاری نکرده؛ هرکسی کاری کرده اشتباهاتی هم داشته. حتی بزرگان ما هم در تصمیمگیریهایشان اشتباهاتی داشتهاند، حالا بیاییم بگوییم اینها خائن هستند یا سوء نیت داشتهاند؟! همه حسن نیت داشتند اما اشتباه میکنند.
اگر این درک و ادبیات را داشته باشیم راحتتر میتوانیم با یکدیگر کنار بیاییم و صحبت کنیم و یکدیگر را به این راحتی محکوم نمیکنیم. خود را یک قدیس بیتقصیر و دیگران را خائن و جاسوس معرفی نکنیم. چون خود ما هم از اینها بهتر و بالاتر و توانمندتر نیستیم.
انتهای پیام