نصرتالله تاجیک: راه حل برخورد با گروههای مخالف ایران در پاکستان موشک نیست | التهاب سیستان و بلوچستان زمینهی ترویج تروریسم است
| کنار گذاشتن قدرت نرم در روابط همسایگی خطای راهبردی |
محمد توکلی، انصاف نیوز: یک دیپلمات سابق ایران با اشاره به حملات متقابل اخیر میان ایران و پاکستان گفت: راه حل برخورد با گروههای مخالف ایران در پاکستان و آنچه تروریسم نامیده میشود موشک و پهپاد نیست.
نصرتالله تاجیک، استاندار پیشین هرمزگان بر این باور است که وضعیت استان سیستان و بلوچستان بر ترویج تروریسم اثرگذار بوده و میگوید: سیستان و بلوچستان در التهاب است و تاثیرات همجواری هم دارد و لازم است با روشهای علمی مدیریت تنش منطقهای و راههای سیاسی کارهایی انجام شود تا این التهاب فروکش کند.
این دیپلمات بازنشسته و تحلیلگر مسائل بینالملل انتخاب زمان حملهی موشکی به پاکستان را نشانگر ناآشنایی با اصول دیپلماسی دانست و گفت: توان و قدرت نظامی نوعی بازدارندگی است که سیاستمداران باید از آن برای تامین اهداف و منافع ملی استفاده کنند بدون آنکه خود آن توان خرج روزانهی ما شود. توان نظامی ما باید حرف آخر را بزند و نه حرف اول.
متن کامل گفتوگوی تفصیلی انصاف نیوز با آقای تاجیک را میتوانید در ادامه بخوانید.
انصاف نیوز – در روزهای گذشته شاهد حملاتی از سوی پاکستان به نقاطی در ایران بودیم. برخی این حملات را به معنای گسترش تنش در منطقه تعبیر کردهاند و بعضی دیگر نیز بر این باور هستند آنچه میان ایران و پاکستان در حال رخ دادن است میتواند آغازی برای همکاری مشترک علیه تروریسم باشد. کدام یک از این دو دیدگاه به واقعیتها نزدیکتر است؟ تحلیل شما از وقایع اخیر و ریشههای وقوع آن چیست؟
نصرت الله تاجیک: اگر به واقعیات منطقه شرق کشور و بافت اجتماعی آن توجه کنیم، مخصوصا شرایط ویژه مناطق مرزی شرق کشور که خارج از کنترل کامل دولتهاست و نقش باندهای قاچاق و نبودن این مناطق زیر چتر دفاعی کامل پلیس و ارتش دو طرف نشان از آن دارد که تحرکات گروههای مخالف هر کشور در کشور دیگر در این مناطق اتفاق تازهای نیست و سابقهای طولانی دارد؛ که عموما تا کنون با تلاشهای دیپلماتیک، حقوقی و سیاسی و تبادل هیاتها و تشکیل کمیسیون مرزی و بهکارگیری ظرفیتهای محلی دو طرف مرز، روحانیت اهل سنت، سران قبایل، خانهای محلی یا روابط نمایندگان محلی دو طرف مرز سبب شده بود که مسئله یا خیلی حاد نشود و یا تا حدی کنترل و مدیریت شود.
آنچه میان ایران و پاکستان رخ داد قابل مدیریت است
با این وجود به نظر میرسد به دلیل سیاستهای دولت سیزدهم طی یکی دو سال اخیر دیگر این سیاست، نه در وزارت امور خارجه دنبال میشود و نه دیگر توجهی به ظرفیتهای محلی شرق کشور میشود و بر عکس ظرفیتهای سیاسی منطقه تبدیل به ظرفیتهای نظامی شده است! آنچه رخ داده است برخوردی نسبتاً قابل فهم و مدیریت میان دو کشور است. البته نباید اجازه میدادیم کار به اینجا میکشید. اما ترسیم یک وضعیت جنگی در منطقهی شرقی ایران و ایجاد التهاب درست نیست، بلکه اتفاقی است که میان دو کشور رخ داده و با فعالیتهای دیپلماتیک قابل مدیریت است.
لذا به نظر میآید که واقعیت چیزی میان این دو گزینه است؛ نه گسترش جنگ است و نه آغازی برای همکاری مشترک. قدم اول آن است که همین سطح از تنش منجمد و مدیریت شود و به عقیدهی من آنقدر درایت در دو کشور هست که مدیریت هم خواهد شد. هر دو کشور نه تنها ارادهای برای گسترش جنگ ندارند و هر دو به تمامیت ارضی یکدیگر احترام میگذارند و تنها بحث بر سر گروههای مخالف در کشورهای یکدیگر است که حل این موضوع هم لازم است از طریق سیاسی دنبال شود و نه نظامی.
اولین قدم برای مدیریت تنش ارتباط میان بخشهای سیاسی دو کشور است و از هر گونه حرکت نظامی خودداری کنند و کمیسیون مرزی تشکیل شود. در اوضاع امنیتی شرق کشور بین سهگانه افغانستان، پاکستان و ایران دو کشور اخیر علیرغم مشکلات داخلی که دارند نسبت به وضعیت افغانستان، اوضاع با ثباتتری دارند، و به نوعی قوام امنیتی منطقه هستند و چنانچه هر کدام نظم امنیتیشان خدشهدار شود چه بسا نظم امنیت منطقهای به هم بخورد. بنابراین لازم است که این دو کشور با هم همکاری نزدیکی داشته باشند و با سیاستهای مشخص اجازه ندهند گروههای مخالف علیه کشور دیگر فعالیت کنند. پس آنچه رخ داده قابل مدیریت است و نباید نسبت به اینکه در شرق کشور جنگی فراگیر رخ دهد یا وضع پیچیده شود نگرانی داشت. بعید میدانم که سطح درگیری هم بیشتر از این گسترش پیدا کند.
مسئولان سیاسی دو کشور چه در سطح وزارت کشور و چه وزارت امور خارجه میباید با هم در ارتباط بوده و تلاش کنند که سطح تنش در همین حد باقی بماند و مدیریت شود و در مرحلهی بعد باید دید که میتوانند شرایط را به شکلی پیش ببرند که منجر به همکاریهای مشترک علیه تروریسم شود یا خیر؟ در گام اول لازم است وضعیت کنونی منجمد شود و اجازهی گسترش آن داده نشود.
انتخاب این مقطع زمانی برای حمله به پاکستان نشانگر ناآشنایی به اصول دیپلماسی بود
گذشته از اینکه آیا نیاز به عکس العملی در این سطح به دلیل جنایات در راسک و کرمان بود یا نه؟ اولا انتخاب چنین مقطع زمانی به هر دلیل و با هر تحلیلی نشانگر عدم شناخت روابط دوجانبه و ناآشنایی به اصول دیپلماسی و یا عدم دخالت دیپلماتها در این تصمیم است. که بزرگترین ضربه به روابط دو کشور طی هشت دهه زندگی مسالمتآمیز وارد کرده است. ثانیا بعد از حوادث تروریستی مذکور باید تحرکات سیاسی، حقوقی، دیپلماتیک و مستندسازی را به شکل جدیتر و در سطوح بالاتر دیپلماتیک و کشوری و حتی ارسال پیام در سطح رئیس جمهور توسط یک نماینده ویژه به کشورهای مورد نظر یعنی عراق و پاکستان انجام میدادیم و تلاش میکردیم کار به اینجا نکشد.
ثالثا این حمله به خاک پاکستان زمانی صورت گرفت که این کشور به لحاظ اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی در وضعیتی نیست که بتواند چنین سطحی از تنش خارجی را تحمل کند. از نظر سیاسی دولت موقت سرکار است که تا ۱۹ بهمن ماه انتخابات سراسری را برگزار کند. از لحاظ امنیتی نیز با حملات انتحاری گروه تحریک طالبان پاکستان مواجه است و با طالبان حاکم بر افغانستان و نیز هند دچار تنش و تیرگی روابط است و در نتیجه مرزهای خود با ایران را مرزهای امن میدانست. در چنین شرایطی برای پاکستان غیر قابل انتظار بود که مورد حمله موشکی و پهپادی ایران قرار بگیرد. نگاهی به آنچه دیگران گفتهاند کمی موضوع را روشنتر میکند.
طبیعیست که ممکن است برخی اطراف قضیه در داخل و خارج دو کشور به گسترش تنش تمایل داشته باشند، دو کشور باید به این مسئله توجه داشته باشند و تلاش کنند در همان محدودهای که این اتفاق افتاده در قدم اول منجمد و بعد حل و فصل کنند تا در مراحل بعد به نقطهای از همکاریها برسیم که از این موارد نه از سوی گروههای مخالف دولت ایران که در پاکستان انجام شود و نه از سوی گروههای مخالف دولت پاکستان در ایران.
اینگونه اقدامات میتواند زمینه امنیتیسازی مجدد چهره ایران را کلید بزند
اصولا در روابط همسایگی ضرورت دارد که طرفین موقعیت یکدیگر و نیز دغدغههای همدیگر را درک کنند و در نشست و برخاستهایی که مقامات سیاسی با هم دارند با هم در میان گذاشته و برای رفع آنها راهکار پیدا کنند. باید تلاش کنند تا فهم مشترکی از دغدغههای دو طرف پیدا شود و همینطور برای حل آنها راهی پیدا کنند. این سپردن اوضاع به دست سیاستمداران است که یکی از اصول اساسی اداره جوامع مدرن است که تا آنجا که میشود باید از اقدامات نظامی جلوگیری شود.
در یک شرایط بسیار حاد ممکن است اقدام نظامی توجیهپذیر باشد ولی همیشه اقدام نظامی بهترین و اولین راه حل نخواهد بود. کنترل اوضاع به صبوری و تلاش همهجانبه نیاز دارد تا شرایط به جایی نرسد که بخواهیم از اقدامات نظامی استفاده کنیم. اینگونه اقدامات میتواند زمینه امنیتیسازی مجدد چهره ایران را دوباره کلید بزند و ایران هراسی باز باب شود. این وضعیت چنانچه نتیجه انتخابات امریکا، روی کار آمدن ترامپ باشد شایان توجه بیشتر است.
باید چتر امنیتی و نظامی را با قدرت نرم تثبیت کرد
انصاف نیوز – راهحل مواجهه با گروههای تروریستی که در کشورهای همسایه هستند و گاه و بیگاه عملیاتهایی در ایران انجام میدهند چیست؟
تاجیک: ایران از جمله کشورهای پر همسایه است، اگرچه این موضوع میتواند یک مزیت نسبی باشد و اگر سیاست منسجم روابط همسایگی داشته باشیم و بر اساس سیاست حسن همجواری عمل کرده و درک دغدغههای همدیگر و تلاش برای اقدامات توسعهای وجود داشته باشد شاید بتوانیم با همین مزیت نسبی یکی از خوشبختترین کشورها باشیم. داشتن ۱۵ همسایه برای ایران یک ظرفیت است ولی این وضعیت الزاماتی هم دارد که بحث مفصلی است اما قدم اول این است که ما باید درک متقابلی از شرایط کشورهای همسایه داشته باشیم. و به این دقت کنیم اگر هر یک از این کشورها نتوانند نقش و جایگاه امنیتی خود را در توازن منطقهای حفظ کنند چه مشکلات بیشتری بر این فرو ریزش امنیتی بهوجود خواهد آمد!
چنانچه همه چیز در جای خود باشد، ایجاد یک بستر یا چتر نظامی و امنیتی برای حفظ امنیت ملی هر کشوری به عنوان پدافند عامل و سیاست بازدارندگی عمل میکند که خوب است، اما به شرطی که بتوان آن را با قدرت نرم تثبیت کرد، نه آنکه آنرا خرج کرد. ولی چنانچه توان تثبیت نرم آن وجود نداشته باشد، مشکل امنیتی به ضد خود تبدیل و حادتر می شود.
راه برخورد با گروههای مخالف ایران در پاکستان موشک و پهپاد نیست
به طور مشخص دربارهی پاکستان، این کشور ظرفیت رابطهی دو جانبه، منطقهای و بینالمللی دارد، علایق تمدنی فی مابین دو کشور وجود دارد، و عنصر توازنبخش با چین، هند، روسیه، افغانستان و حتی کشورهای حاشیهی جنوب خلیج فارس برای منافع ملی ما دارد. راه حل برخورد با گروههای مخالف ایران در پاکستان و آنچه تروریسم نامیده میشود موشک و پهپاد نیست.
ما باید به دنبال استحکام مرزها رفته و صبوری و درایت به خرج دهیم و از طرف دیگر لازم است مجموعهای از سیاستهای داخلی اجرایی شود و نهایتا به تفاهم مشترک و اجرای عملیات مشترک در کشورهایی که مشکل داریم برسیم. چنین کاری هم وجاهت بینالمللی دارد و هم میتواند به ما کمک کند تا با کمترین هزینه و با فعالیت مشترک امنیت را برقرار کنیم.
ممکن است فهم پاکستان از حملات ایران منحصر به تعقیب جیش العدل نباشد
قصد ندارم مسئولیت پاکستان در حالیکه کنترل و نظارت دقیقی روی منطقهی بلوچستان خود ندارد را در حفظ امنیت مرزهایش دست کم یا نادیده بگیرم اما ممکن است فهم پاکستان از حملات ایران صرفا منحصر به تعقیب جیش العدل توسط ایران نباشد! مخصوصا انجام این حمله در این زمان و بعد از حمله به عراق و سوریه و بعد از سفر وزیر خارجه هند به ایران و با توجه به حساسیتهای این دو کشور به هم، احتمالا پاکستان این را به عنوان به چالش کشیدن قدرت نظامی و هستهای خود تلقی کرده که فشارهای افکار عمومی ارتش این کشور را برای ممانعت از این چالش و نیز افزایش انسجام داخلی دست به اقدام متقابل بزند.
نگاهی به گفته دیگران شاید برای جا انداختن این مطلب مفید باشد: عبدالله خان، تحلیلگر مؤسسه Conflict and Security پاکستان میگوید: «دولت و ارتش تحت فشار شدید قرار گرفتند. ایران حمله (سهشنبه) را در رسانههای خود جشن گرفت و تصور عمومی از ارتش قوی پاکستان مانند گذشته نبود، بنابراین باید پاسخ میداد!»
آسوشیتد پرس هم مینویسد: ایران و پاکستان دارای سلاح هستهای مدتهاست که یکدیگر را نسبت به حملات شبهنظامیان مظنون میدانند، اما تحلیلگران میگویند که حملات تلافی جویانه این هفته حداقل تا حدی در پاسخ به فشارهای سیاسی داخلی بوده است. و سی ان ان هم نوشته: هر دو کشور مدتهاست با شبهنظامیان در منطقه ناآرام بلوچستان در امتداد مرز میجنگند. اما در حالی که دو کشور دشمن جداییطلب مشترکی دارند، حمله به شبه نظامیان در خاک یکدیگر برای هر یک از طرفین بسیار غیرعادی است.
در کنار این موارد باید به دو نکته هم توجه داشته باشیم. نخست، شرایط پاکستان، باید به موقعیت این کشور از نظر اقتصادی، اجتماعی و تنشهایی که در این کشور وجود دارد دقت داشته باشیم. و نکتهی دوم اینکه بعضی اتفاقاتی که در داخل کشور میافتد فقط نباید به محیط پیرامونی خارجی چشم داشت بلکه به شرایط سیاسی و اجتماعی محل وقوع این اتفاقات هم بستگی دارد.
سیستان و بلوچستان در التهاب و تنش دائمی است
وضعیت کنونی سیستان و بلوچستان چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی و مسائل زیست محیطی و آبوهوایی وضعیت خوبی نیست و این استان به نوعی در التهاب و تنش دائمی است. منهای روابط همسایگی و جنایاتی که در کرمان و راسک رخ داد و اگر فرض کنیم این موارد هم رخ نداده بود، استان سیستان و بلوچستان در التهاب است و تاثیرات همجواری هم دارد و لازم است با روشهای علمی مدیریت تنش منطقهای و راههای سیاسی کارهایی انجام شود تا این التهاب فروکش کند.
وجود همین التهاب زمینهی ترویج تروریسم است. در اواسط دهه شصت که من استاندار هرمزگان بودم و مشکلات اشرار و مواد مخدر در شرق کشور حاد بود و بر استانهای همجوار مانند کرمان و هرمزگان هم تاثیر میگذاشت و دامنهی آن تا پایتخت ادامه پیدا میکرد سالانه چند نوبت اجلاس مشترک شورای تامین سه استان برگزار میشد تا نیروهای نظامی و انتظامی هماهنگ باشند و مدیران سیاسی سه استان تمامی تحولات و تحرکات را زیر نظر داشتند تا از هیچ عامل موثری غفلت نشود.
بنابراین، ضمن اینکه مسئله را در سطح همسایگی پیگیری میکنیم لازم است از نظر وضعیت در داخل هم غافل نباشیم. در درجهی اول چه در غرب و چه در شرق ایران نیاز به ایجاد شرایط با ثبات و بدون التهاب و تنش داخلی داریم. به نظر میآید که در سالهای اخیر وضعیت به گونهای شده که نیاز داریم از نظر داخلی کار بیشتری انجام دهیم تا از منظر انسجام داخلی تقویت شویم.
طبیعی است که وزارت کشور در این موضوع نقشی اساسی دارد. چه در ابتدای انقلاب و چه قبل از آن وزیر کشور به دلیل آنکه وظیفهی اصلیاش تامین امنیت بود اگر نخست وزیر در جلسهی کابینه حضور نداشت جلسهی دولت را به ریاست خود تشکیل میداد. این امر نشان میدهد که هم از نظر حقوقی و هم از نظر سیاسی و امنیتی وزارت کشور نقش حساسی دارد و از منظر توازن نیروها و تخصیص اعتبارات و برقراری آرامش شهروندان وظایفی دارد تا کشور در حالت ثبات اداره شود نه اینکه کشور به طور مستمر در لبهی تنش و مرز التهاب باشد که متاسفانه به دلیل شرایط فعلی وزارت کشور الان در چنین وضعیتی هستیم.
تیمی که مدیریت وزارت کشور و استانداریها را بر عهده دارند عموماً افراد با تفکر نظامی هستند
وزیر کشور و تیمی که مدیریت این وزارتخانه و استانداریها به ویژه در استانهای مرزی را بر عهده دارند عموماً از افراد با سابقه، کارکرد و تفکر نظامی هستند و این در شرایط فعلی نمیتواند چندان کمک کننده باشد. در شرایط کنونی ما نیاز به سیاستگذاری توسط سیاستمداران و اجرا کردن آن از سوی تیمهای سیاسی داریم و نباید آنچه حرف آخر است را اول بگوییم.
این وضعیت نتیجهی غلبهی میدان بر دیپلماسی است
انصاف نیوز – سیاست منطقهای کشور در سالهای اخیر همواره مورد پرسشهایی در داخل و خارج قرار گرفته است و جواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران هم با مطرح کردن دوگانهی میدان و دیپلماسی با آن انتقادات به نوعی همراه بوده. فکر میکنید آنچه این روزها میان ایران و همسایگان میگذرد تا چه حدی نتیجه غلبهی میدان بر دیپلماسی در منطقه است؟
تاجیک: به نظر میآید که وضعیتی که در سوال به آن اشاره کردید درست است و بنا بر آنچه معروف شده این وضعیت نتیجهی غلبهی میدان بر دیپلماسی است و باید مقداری از این وضعیت فاصله بگیریم و هم طراحیهای سیاسی را که مبنای آن جذب است و نه حذف افزایش دهیم. به هر حال بخش نظامی دستورالعمل، اهداف، روش و کارکرد خاص خودش را دارد که ممکن است در خیلی جاها ضروری هم باشد ولی نه به عنوان قدم اول.
این توان و قدرت نظامی نوعی بازدارندگی است که سیاستمداران باید از آن برای تامین اهداف و منافع ملی استفاده کنند بدون آنکه خود آن توان خرج روزانه ما شوند. توان نظامی ما باید حرف آخر را بزند و نه حرف اول را! قدرت نظامی کشور موضوعی لازم و ضروری است اما برای مدیریت جوامع کافی نیست. برای مدیریت جوامع به اعمال سیاستها و سیاستگذاری توسط سیاستمداران نیاز است.
اگر به این موضوع خدشهای وارد شود یا توازن میان این دو به هم بخورد طبیعی است که هم در داخل جامعه دچار تنش شویم و هم در روابط خارجی و بین المللی ما و نیز سیاست همسایگی تاثیر منفی خواهد گذاشت.
باید به سمت سیاستهای “تنش صفر” در داخل و خارج برویم
در شرایط فعلی و با توجه به اوضاع منطقه و جهان و همینطور آسیبپذیریهایی که در داخل با آن مواجه هستیم باید تلاشمان به گونهای باشد که بعد از این التهابات فراگیر سالهای اخیر به سمت سیاستهای “تنش صفر” در داخل و خارج برویم و در جهت کاهش تنشهای اجتماعی حرکت کنیم و بررسی کنیم با چه روشهایی میتوان به مردم آرامش روانی داد. تلاش مدیران جامعه باید در این سمت باشد که مقداری جامعه را به سمت و سویی حرکت دهند که مستمراً بر روی خط تنش حرکت نکند. برای این بازنگری در سیاستها علاوه بر مدیران، رسانهها و نخبگان نیز نقش مهمی دارند تا تبدیل به گفتمانی غالب و مطالبهی عمومی شود که کشور توسط سیاستمداران و از طریق سازمانهای مدنی و مردم نهاد اداره شود.
انصاف نیوز – برخی با یادآوری سیاست اعلامی دولت سیزدهم مبنی بر ارتقا سطح روابط و همکاری نزدیک با همسایگان این نقد را مطرح میکنند که وضعیت کنونی در منطقه ناکامی آن سیاست اعلامی است. آیا میتوان از افزایش تنشهای اخیر چنین نتیجهای را برداشت کرد؟
تاجیک: نمیشود با یک حادثه چنین نتیجهای گرفت اما از نظر سیاست خارجی ما، اوضاع منطقه و روابط بین المللی حادثهی اربیل و پاکستان در زمان مطلوبی نبود و شرایط و زمانبندی آن حتی اگر به دلیل اتفاقات رخداده در کرمان و راسک بود هم دقیقا در زمانی که منطقه در یک التهاب ویژه بر اثر وضعیت غزه و همینطور دریای سرخ و کاری که آفریقای جنوبی در حمایت از غزه در لاهه شروع کرده بود، سفر وزیر امور خارجه به داووس قرار دارد، مطلوب نبود. میباید از این وضعیت در جهت مسئلهی اصلی منطقه، یعنی جنایات اسرائیل در غزه، تمرکز و استفاده میکردیم.
لازم بود که کار را با صبوری بیشتر و استفاده از اهرمهای سیاسی، حقوقی، دیپلماتیک و روشهایی که کار را به اینجا نمیکشاند به پیش میبردیم ولی حالا سیاست همسایگی دولت هم زیر سوال است. البته ما این را میدانیم که معمولا سیاستهایی که اتخاذ میشود به دلیل آنکه دولتها دولتهای حزبی نیستند نمیشود انتظار داشت برنامهای که میدهند (مثلا برنامهی هفت هزار صفحهای) برنامهای قابل تحقق باشد ولی اینکه ما سیاست همسایگی داشته باشیم و روابط با همسایهها را نصب العین قرار دهیم اقدام بسیار شایستهای است. زمینههایی هم وجود داشته که دولت در این مسیر حرکت کرده است و نمیشود گفت دولت در این مسیر حرکتی نکرده ولی اینکه چنین سیاستی با توجه به مسائل بینالمللی ما و حتی مشکلات در روابط دو جانبه و چه مسائلی که نتیجهی تبعی شکل رابطه ایران با غرب و امریکاست تا چه حد قابل تحقق باشد بحث دیگری است.
نقش جمهوری اسلامی و قدرت منطقهای و بینالمللی ما، چه بیشتر از نظر سخت افزاری و چه کمتر از نظر نرم افزاری، جمعیت، وسعت و موقعیت ژئوپولیتیک و تاثیرگذاری و اهداف و جاهطلبیهایمان عناصر تعیینکنندهای است که ما باید مدنظر داشته باشیم. ولی اعمال اینها شرایط خاصی دارد. همانقدر که این ویژگیهای مهم را داریم به همان میزان هم مسئولیت پدرانه و بزرگتریمان نسبت به بعضی کشورها باید به گونهای باشد که آن کشورها از ما نترسند. با روشهای سیاسی و دیپلماتیک مطلوب تلاش کنیم تا مشکلات خودمان و آنها را هم درک کنیم و هم حل کنیم. متاسفانه در حال حاضر به دلیل نوع سیاستی که داریم ریلگذاری توسعه روند مطلوبی ندارد. به ویژه در زمینههای اقتصادی که تبعات اجتماعی، سیاسی و امنیت ملی به همراه دارد چندان موفق نبودیم و همین مسائل باعث آزردگی و دلزدگی مردم شده است. و نه تنها باعث شده که کارآیی حکومت زیر سئوال برود بلکه اعتماد به حکومت هم کاهش پیدا کرده که در دو انتخابات اخیر و نیز حوادث اجتماعی خود را نشان داده است! پایهی اصلی نظام جمهوری بر مردم است در نتیجه باید برای جلب رضایت این مردم در داخل کشور آرامشی ایجاد شود ، خواست مردم توجه شود و سیاست تنش صفر داخلی و بین المللی و همسایگی اجرایی شود.
مسائل داخلی بر موضوعات سیاست خارجی اثر گذاشته است
انصاف نیوز – تاثیر قدرتهای فرامنطقهای اعم از امریکا، روسیه و چین در آنچه در این روزها در منطقه شاهد هستیم به چه شکلی است؟ آیا آنها به دنبال افزایش تنشها هستند یا کاهش آن؟ عدم ارتباط و مذاکره مستقیم ایران و آمریکا را میتوان به عنوان دلیلی برای افزایش تنشهای منطقهای در همهی این سالها و به طور مشخص روزهای اخیر دانست؟
تاجیک: به نظر من قدرتهای فرامنطقهای اگر مسئولانه فکر کنند به دنبال افزایش تنش در این منطقهی ژلهای نیستند. و لذا لازم است که ما مسائل داخلی خود را ساماندهی کنیم، زیرا این مسائل بر موضوعات سیاست خارجی اثر گذاشته است. کشوری میتواند نقش خوب منطقهای و بینالمللی ایفا کند که انسجام داخلی آن در یک وضعیت حداکثری باشد. متاسفانه انسجام داخلی به دلیل اعمال بعضی سیاستها که بیشتر هم جناحی و گروهی بوده است کاهش یافته و متاسفانه وزن نهادهای مدنی در سیاست و حکومت به کمترین حد رساندهایم و این امر بر خلاف مصالح ملی است.
منافع ملی ما زمانی محقق میشود که جوامع مدنی، سازمانهای مردم نهاد، رسانه و احزاب با شادابی در صحنهی سیاست، حکومت و جامعه حضور پیدا کنند. ما اشتباه میکنیم که میخواهیم بسیاری از مسائل جامعه را از طریق نهادهای دولتی حل و فصل کنیم. نهادهای دولتی مشکلات خاص خودشان را دارند از جمله نظام اداری پوسیده و فاسد که زمینهی بسیاری از مفاسد اقتصادی و اجتماعی را فراهم کردهاست که اینها تبعات سیاسی و امنیتی برای جامعه و کاهش کارآیی برای حکومت هم دارند. در نتیجه باید به سمت سازمانهای مردمنهاد برویم و در اقتصاد به بخش خصوصی نقش بیشتری بدهیم تا کشور با مالیات ناشی از فعالیتهای سالم اقتصادی اداره شود نه اینکه به فروش نفت متکی باشد، آن هم با این وضعیتی که نه میتوانیم نفت را در کانالهای رسمی بفروشیم و پول آن را به درستی دریافت کنیم. خود همین زنجیرهای از فساد را به دنبال دارد.
نباید امید ما فقط به سختافزار نظامی باشد
در درجهی بعدی مسائل سیاست خارجی است. ما باید به عنوان کشور مستقل همانطور که شعار اصلی انقلاب بود فاصلهمان را از قدرتهای جهانی حفظ کنیم. علاوه بر منظر سیاسی از نظر پهنهی ژئوپلیتیکی هم ما همین وضعیت را داریم. باید با اجرای سیاستهای متوازن خارجی و اتخاذ راهبرد موازنهی مثبت با همه رابطهی متوازن خود را حفظ کنیم و به یک سمت بیش از حد نزدیک نشویم و از سمت دیگر بیش از حد دور نشویم.
هر تاخیری که در اجرای چنین سیاستی رخ دهد ضرر بسیاری برای ما خواهد داشت و از رقبای منطقهای که همین حالا هم عقب هستیم بسیار عقب میافتیم. امیدمان نباید فقط به سختافزار نظامی باشد؛ قدرت نرم و داشتن مردم کمک بسیاری میکند تا شرایط مطلوبتری داشته باشیم. در وهلهی اول به اصلاحاتی در سیاست داخلی نیاز داریم تا پس از آن به سیاست خارجی و ایجاد یک موازنهی مثبت در آن برسیم. در درجه بعدی اقتصاد سیاسی ضعیف وصل کردن سفره مردم به فروش نفت را کنار بگذاریم. کشوری حرف برای گفتن در منطقه و جهان دارد که اقتصاد قوی داشته باشد.
با این اوضاع آب و هوایی و تبعات آن بر بقای نسل ما هیچ راهی نداریم جز اینکه از مزیتهای نسبی خود در اقتصاد بهره ببریم. و از این طریق با ورود به بخش خدمات با جهان رابطه برقرار کنیم تا هم ایران هراسی کنار گذاشته شود و هم در تولید ثروت ملی در اقتصاد جهانی ادغام شویم. پهنه جغرافیایی ما و اثرات ژئوپلیتیکی ایران به شرط داشتن یک روابط بین المللی روتین و مطبوع و بدون آنکه لزوما اصول واقعی و از جمله توجه به کرامت انسانی ایرانیان با داشتن یک زندگی سالم، کنار گذاشته شود حاکی از آن است که ما میتوانیم اگر نظام اداری سالم داشته باشیم نقش مثبت و همافزایی در حمل و نقل بین المللی کالا نقش سازنده داشته باشیم.
ایران نمیتواند منزوی باشد حتی اگر خود آرزوی انزوا داشته باشد!
زمینه دیگر مزیت نسبی ایران تاریخ کهن، بناهای تاریخی و ظرفیتهای طبیعی و فرهنگی گردشگری است. از این دو طریق ما به راحتی میتوانیم با مردم جهان پیوند بخوریم و خود را به یک کشور محدود نکنیم. گردشگری بهعنوان موتور توسعه کشور، درمان تنهایی استراتژیک است. تنهایی با انزوا متفاوت است. كشوری همچون ایران که در پیوندگاه سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا بوده، حوزه تمدنی دارد و فرهنگ تاریخی و باستانی و تجارت پیشه است نمیتواند به لحاظ ژئوپلیتیکی منزوی باشد؛ حتی اگر خود آرزوی انزوا داشته باشد. برعکس، جایگاه ژئواستراتژیک ایران باعث شده که کشور در طول تاریخ خود زیر ضرب فشارهای ژئوپلیتیکی باشد و همواره در بزنگاههای تاریخی تنها بوده و متحدی در سطح دولتهای بزرگ و نه کشورهای کوچک و همسایگان نداشته است.
اما برای رفع این تنهایی استراتزیک چه کنیم؟! موتور توسعه را گردشگری کنیم تا هم اقتصاد ملی را رونق دهیم و هم با ملتها ابتدا روابط استراتژیک پیدا کنیم و از طریق آنها با اقتصاد جهانی پیوند بخوریم و سپس با یک اقتصاد ملی قوی و پویا با مردم اتحاد استراتژیک برقرار کنیم. گردشگری با همه نقائصش نسبت به سایر بخشهای دیگر اقصاد زیر ساختهای تقریبا آمادهای دارد و بیشتر هم یک عزم حاکمیتی میخواهد برای: 1- سرمایه گذاری داخلی، 2-ایجاد امنیت گردشگر، 3- تسهیلات مقرراتی و اداری و 4- باز کردن در کشور بر روی گردشگران که اینها هیچکدام به دشمن و یا امریکا هم مربوط نیست! انشاالله.
انتهای پیام
امان از عدم عقلانیت و دانش و سواد در مملکت داری
عقلانیت و مملکت داری فقط دولت کلید بنفش که با وجود اجرای کامل و یک طرفه برجام دلار ۳۰۰۰ تومانی رو به ۳۰۰۰۰ تومن رسوند