اگر من رهبر بودم
شهابالدین حائری شیرازی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «اگر من رهبر بودم» نوشت:
پیشنهاد میشود برای هم افزایی ملی در جهت بهبود اداره کشور هرکس به فراخور اندیشه ودغدغه اش راهکاری برای خروج از وضعیت بد فعلی و افزایش راندمان کیفیت اداره کشور بدهد.
امیر مومنان در خطبه 216 نهج البلاغه که در تبیین رابطه حاکم با مردم است چنین میفرماید : هیچ کس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دین بیشتر باشد، بینیاز نیست که او را در انجام حق یاری رسانند، و هیچ کس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در دیدهها بیارزش باشد، کوچک تر از آن نیست که کسی را در انجام حق یاری کند یا دیگری به یاری او برخیزد.(1)
پیشنهاد بنده چنین است
کاستن از تمرکز بر حل معضلات بین المللی ومعارضه کردن آشکار و پرهزینه با حکومتهای ظالم و تمرکز بر حل مشکلات داخل.
راه وصول به این مقصد، بکار بستن تقیه و مماشات با نظام ظالمانه بین الملل است که قدرت بر اصلاح آن نداریم . تحریمها وفشار های بین المللی نتیجه ترک بکار بستن تقیه، به عنوان واجبی شرعی وعقلی است که همین فشارهای بین المللی موجب وضع بد اقتصادی و نارضایتی شدید مردم از حاکمان گردیده که ممکن است به اعتراضهای خشونت بار و به مخاطره افتادن اصل حکومت و کیان تشیع در آینده بیانجامد.
ناگفته پیداست که تقیه تاکتیک مبارزه است وترک مبارزه پرهزینه نه ترک مبارزه.
پ ن روایات وجوب تقیه بسیار است که برای نمونه یک روایت میاورم.
سأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْقِيَامِ لِلْوُلاَةِ فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلتَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لاَ إِيمَانَ لِمَنْ لاَ تَقِيَّةَ لَهُ .
از امام هادی (ع) در خصوص قیام شیعیان سوال شد فرمودند تقیه از دین من وپدرانم است و کسی که تقیه نکند ایمان ندارد.
جامع الاخبار ج1 ص95
انتهای پیام
اگر من رهبر بودم، انتخاب واقعی مسئولان را به مردم می سپردم تا خودشان کسی را که نظر آنها (نه دیگری) را اجرا کند تا مشکلات واقعی آنها (مردم) حل شود ،برای خدمت به خودشان انتخاب کنند که به فکر آنها و فقط آنها باشد. والسلام
جناب شهاب الدین، ظاهرا با بکار بستن تقیه بنظر حضرتعالی تمام مشکلات ما حل میشود.انشاالله که همینطور است ، بگذریم از اینکه دشمن بیش از هفت دهه پا در کفش ما کرده، البته که از نظر اشخاصی چون شما این ما هستیم که همیشه مقصریم ،بماند. حال از من بپرس اگر تو رهبر رهبر بودی چه کار می کردی؟ جواب: در اسرع وقت دمکراسی غربی را با تمام قوانین و جزئیات ریزش بر قرار می کردم و مطمئن بودم که هفته بعد نود وپنج درصد ناراضیان کنونی به دستبوس من آمده و خواهان برگشت به شرایط سابق میشدند که در آنصورت شرایط خودم را عنوان می کردم.آقای محترم ! همین آخوندها هستند که این ملت را تحمل می کنند.اگر این جماعت را تحویل ژاپن،آلمان ویا انگلیس بدهید در عرض سه شماره به راه می آورند. متاسفانه به خاطر اعتقاد عمیق بعضی از روحانیان سنتی به اینکه اینجا مملکت صاحب زمان است و مردم ما شیعه هستند و انشاالله همگی را خواهیم توانست به راه راست هدایت کنیم چشمشان را به روی خیلی از مسائل بستند که نتیجه اش را در آنارشی و ناهنجاری های اجتماعی میبینیم.ملتی شدیم که هرجا منافع ما ایجاد کند سنتی می شویم ودر جائی دیگر مدرن.مشکل ما خیلی خیلی عمیق تر از آن است که جنابعالی به عنوان یک روشنفکر دارویش را تجویز روایتی از سیزده قرن پیش که متاسفانه خیلی از روایات به گفته صاحبنظران دینی چندان موثق نیستند بدانید. شالوده های جامعه ما با ندانم کاری داخلی و فشار روانی از بیرون دچار از هم گسیختگی شده است.
جناب افخمی خاطرم هست در جایی گفته بودی سی و پنج سال ، اگر اشتباه نکنم ، در بلاد کفر ساکنی ، واقعاً این حجم از ، ببخشید ، حماقت و جهل و خشک مغزی از امثال شما و زاهدی و برادر علیز و عطاءالله خان مهاجری جای تعجب دارد ، خواستم جواب لاطائلات شما را بدهم دیدم سکوت کنم بهتر است فقط با توجه به شغل قبلیم که در هتل با میهمانان ایرانی مقیم خارج برخوردهای فراوانی داشته ام این سوال ذهنم را همواره قلقلک می دهد : چرا آنانی که سالهای متمادی در کشورهایی با دمکراسی غربی * با وجود همه کم و کاستی هایی که هر کشوری مسلماً دارد* زندگی و از بسیاری مواهب آن برخور دارند حسرت زندگی در [مملکتی] که جمهوری اسلامی ساخته را دارند ، اینکه حسرت ندارد تشریف بیاورید اینجا چند صباحی زندگی کنید قول می دهم مثل …… پشیمان خواهید شد.
استاد الکل ! ، رئیس الوقت ! ، معدن الفضل ! ، فیّاض الزمان ! ، حامی المترفین ! ، دکتر الاسلام ! افخمی برلینی ! رعیت نواز حکومت سپاس !
اگر «آخوندها ما را تحمل می کنند» ، به قول سخیف شما، ما که شرایط مملکت را در دست نداریم : خودشان را تحمل می کنند !
ادفع السراج که شمس طالع شد : چراغ را خاموش کن که خورشید برآمد (مولانا)
مهارت عجیب شما را در خودفریبی باید بر چه چیزی حمل کرد جز دو گانگی شخصیت: زیست در آلمان و ستایش از زندگی بهشت گونه ی ایران ! ؟ سبحان الله :
قیمت هر کاله می دانی که چیست / قیمت خود را ندانی، ابلهی است. (مولانا)
«شما را به راه می آورند ! » ، در کلام سخیف و شنیع شما، احتمالا یادآور تربیت کودکیتان نیست ؟ خدا را شکر که همین شما به راه آمده اید. مردم شریف ایران را به راه شما و به راه آورندگان شما، نیازی نیست . این ولی نعمتان نجیبِ متصدیان مناصب امروز به تعبیر بیانگذار همین نظام، حق بزرگی بر گردن همین متصدیان دارند که باید به یادآورند که بی این مردم و قبل از آن (به تعبیر خود شخص ایشان) کجا بودند و چه وضعی داشتند و شاکر و خادم ولیّ نعمت خود باشند.