تأملی در جوابیه آقای «محمد یوسفی» به آقای «موسوی خوئینی»
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «تأملی در جوابیه آقای «محمد یوسفی» به آقای «موسوی خوئینی»» نوشت:
نامه آقای خوئینی به رهبری مورد توجه چشمگیر قرار گرفته و جوابیههای تند و تیز گواه است. در بین جوابیهها، جوابیه آقای یوسفی عضو هیات علمی پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران [لینک] از متینترینها است از این رو نسبت به آن تأملاتی ارائه میگردد:
۱. ایشان در فراز ابتدایی مینویسد: «اگر قرار به پاسخگویی باشد[!!] یقیناً شما در صف اول هستید». ایشان ظاهرا بدون توجه، به «مصیبت عدم فرهنگ و وظیفه پاسخگویی» در کشور اقرار کرده و همین «نبودن فرهنگ و وظیفه پاسخگویی» از عوامل اصلی سرگشاده نوشتن این نامه است.
۲. در فراز دیگر مینویسد: «اگر قصد اصلاح داشتید، میتوانستید محرمانه بنویسید و جواب بگیرید»:
اولاً چه بسا ایشان نقد محرمانه داشته و به نتیجه نرسیده و خود را موظف به نقد علنی دیده است.
ثانیاً اگر نفر اول کشور آشکار و بدون هزینه نقد شود، جرأت و امکان نقد بدون هزینه دیگر مقامات به طریق اولی حاصل میگردد و در فضای آزادی نقد، هیچ کسی حاشیه امن بر ناتوانی و فساد نخواهد یافت و همه مجبورند در صورت ناتوانی، به سرعت میدان را خالی کرده و به توانمندان واگذارند.
ثالثاً کسان بسیاری که همین نقد را دارند امّا زبان، جرأت و امکان رساندنش را ندارند، اطمینان مییابند که سخنشان زده میشود و روح و روان جامعه آرامش مییابد.
رابعاً نظام عملاً به عنوان «نظام آزاد و نقدپذیر» به جهان نمایانده میشود و علاوه بر خنثی شدن تبلیغات دشمنان، قدرت جذب آزادیخواهان و قدرت مانور جهانیاش وسعت مییابد.
۳. در فرازی مینویسد: «در این شرایط تحریمهای ظالمانه صحیح نیست با سخنان تفرقه افکنانه و نومیدانه جبهه خودی را تضعیف کنید». در طول این بیش از ۴۰ سال عمر نظام، با این استدلال منتقدان به سکوت فراخوانده شدهاند حال آنکه طرح انتقادات، شنیدن جوابهای قانع کننده و دیدن پذیرشهای صحیح، جامعه را به نظام امیدوار کرده و در قبال دشمن، متحد و بنیان مرصوص میسازد امّا سکوت همان استخوان لای زخمی است که قطعا جز عفونت نمیآورد.
۴. ایشان نیز بدون داشتن اجازه سخنگویی، از جانب مردم سخن گفته که: «یقین بدانید در قضاوت مردم سهم اندکی از مشکلات برشمرده به تصمیمات رهبر برمیگردد و سهم عمده را ناشی از عملکرد دولتها و … میدانند». وقتی در هیچ موردی از مردم همه پرسی صورت نگرفته، و حتی در انتخاباتها مردم امکان اظهار رأی ندارند، به چه سندی از جانب آنان سخن گفته میشود؟
5. از استدلالهای شایع برای اسکات منتقدان این است: «اگر پرچم مقاومت در سوریه، عراق و … بلند نمیشد، داعش با نوامیس مردم چه میکرد؟» شک نیست که مردم مدافعان وطن را بزرگ میدارند ولی دفاع از میهن و ناموس، مرهون غیرتورزی همه ایرانیان است. این که بگوییم اگر در خاکریز سوریه و … از ناموس وطن دفاع نمیکردیم، ناموسمان به تاراج میرفت، مغالطهای ناپذیرفتنی است و مردم ما همچنان که در دفاع مقدس نشان دادند، اجازه ندادند و نمیدهند بعثیان و وحشیان داعشی یا هر ستمگر دیگری از مرزهای کشور عبور کرده و به ناموس ایرانی نگاه چپ کند.
6. وی در فرازی هم نویسنده نامه را «دارای سابقهای بسیار درخشان در تهمت زدن به مسئولین نظام» شمرده است در حالی که توهین جرم است و لازم بود ایشان ضمن برشمردن چند تهمت، آنها و بقیه موارد را به دستگاه قضایی ارائه دهد تا نویسنده را به اتهام تهمت زدن، محاکمه و به کیفر مناسب برسانند. البته به شرطی که نقد محترمانه را توهین و تهمت نشمرند!
انتهای پیام
اقای حیدری یه عده ای از پادوهای حکومت که اتفاقا افراد کوچکی هم هستند به نیت خرابکاری بر مسندهای بزرگ نشانده میشوند”مثلا شاگرد قهوه چی میشود استاد دانشگاه ! وقتی این پست اشغال شد استاد بدرد خور خانه نشین میشود یا به اروپا و امریکا کوچ میکند!
به جز مورد 5 بقیه را قبول دارم اگرچه مردم ما غیورند و از خودشون و نوامیسشون دفاع می کنن اما در همان دفاع مقدس نوامیس هم بسیار مورد تعدی و تجاوز قرار گرفتند
آقای حیدری کشور مرزنشین هم دارد و وقتی جنگ در مرز آغاز می شود آنها بیشتر از همه آسیب می بینند. جنگ با داعش در عراق و سوریه یک نیاز بود و هر حکومتی باید آنرا انجام می داد.
علی جان داعش در افغانستان هم بیداد میکند و بیرحمانه خون شیعیان مظلوم را در مسجد و حسینیه و مدرسه و مجالس عزا و عروسی میریزد و میکشد و فاصله آنان از ولایات نیمروز و فراه و هرات با ما از ده کیلومتر هم کمتر است ، پس این خطر را چگونه باید دفع کرد ؟ هر چند مذاکرات دیپلماتیک با طالبان همان قاتلان دیپلماتهای مان در مزار شریف بصورت علنی و عادی در جریان است و این مذاکرات یک مانع عمده در گسترش روابط تجاری با دولت افغانستان در این شرایط اقتصادی است و همین مسئله موجب بروز اختلاف میان دو دولت شده است که این موضوع هم بماند و اصلا به آن ورود نمیکنیم . فلذا دفع داعش علت تامه نیست که داعش در جوار مرزهایمان در شرق حضوری وسیع دارد .
آیا داعش در افغانستان شهری را دارد؟ همین الان هم داعش در عراق در مناطقی هست اما شهری را در اختیار ندارد.
در مورد مذاکرات طالبان هم به نکته خوبی اشاره کردید طالبان همین الان با داعش مشغول جنگ است و اخباری هم از ارتباط نظامی ایران و طالبان پخش شده. بعید نیست این همکاری ها به داعش مربوط باشد (صدالبته به آمریکا هم مربوط است)
مانع بزرگتر در سر راه گسترش تجارت خود دولت افغانستان و شخص اشرف غنی است که شخصیتی ضد ایرانی است. اشرف غنی ما را تهدید کرده که پایگاه هایی را در اختیار مجاهدین خلق قرار می دهد و در مسئله آب هیرمند می گوید نفت بدهید تا آب بدهیم درحالیکه ما با افغانستان قرار داد داریم.
در ضمن دولت افغانستان از زمان کنار رفتن طالبان تا کنون دولتی در دست طرفداران آمریکا بوده وقتی عبدالله عبدالله که از افراد نزدیک به ایران است وارد حکومت شد همین آقای غنی اختیارات او را به اقسام گوناگون محدود کرد.
البته افغانستان در نهایت به چابهار نیاز مبرم دارد و چاره ای جز گسترش روابط ندارد و ایرانِ درحال مذاکره با طالبان را خواهد پذیرفت همان طور که توافق آمریکا با طالبان را پذیرفت
در ظاهر اینطور بنظر میرسد اما در باطن داعش و طالبان تیغه های یک قیچی هستند که دسته اش دست وهابیون است . داعش و طالبان آبشخورشان از یک مشرب فکری است و آن وهابیت و قرائت سلفی از اسلام است و این قیچی هیچوقت دسته خودش را نمی برد . تا قبل از ظهور داعش در افغانستان طالبان هیچ وجه و مشروعیتی حتی برای مذاکره جهت تبادل اسرا و زندانیان نداشت و حوزه نفوذش رو به کاهش بود و با زدن شبکه حقانی از سوی پاکستان و کم رنگ شدن حمایتش از طالبان ، فروغ شان در افغانستان به محاق رفت اما با برنامه ریزی کانون وهابیت و سلفی گری در منطقه و با فعال نمودن داعش و در واقع با گشودن یک جبهه جدید و حمایت تسلیحاتی و لجستیکی و مالی وسیع از طالب باعث خروج آنها از بن بست و دمیدن روح تازه در آنان شد . و الان طالب به یمن وجود داعش مشروعیت منطقه ایی و بین المللی یافته و طرف مذاکره با آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه و ایران شد و مقبولیت یافت و دولت افغان تحت فشار افکار بین المللی و منطقه ای ناچار به پذیرش این مشروعیت و مذاکره و واگذاری قسمتی از قدرت شد .
لذا داعش جاده صاف کن طالبان بوده و ولاغیر و بلحاظ ماهیت هم از همان ایدئولوژی برخوردار است و شیعیان در تفکر این گروه در افغانستان و دولت ائتلافی جایی ندارد .
در ظاهر اینطور بنظر میرسد اما در باطن داعش و طالبان تیغه های یک قیچی هستند که دسته اش دست وهابیون است . داعش و طالبان آبشخورشان از یک مشرب فکری است و آن وهابیت و قرائت سلفی از اسلام است و این قیچی هیچوقت دسته خودش را نمی برد . تا قبل از ظهور داعش در افغانستان طالبان هیچ وجهه و مشروعیتی حتی برای مذاکره جهت تبادل اسرا و زندانیان نداشت و حوزه نفوذش رو به کاهش بود و با زدن شبکه حقانی از سوی پاکستان و کم رنگ شدن حمایتش از طالبان ، فروغ شان در افغانستان به محاق رفت اما با برنامه ریزی کانون وهابیت و سلفی گری در منطقه و با فعال نمودن داعش و در واقع با گشودن یک جبهه جدید و حمایت تسلیحاتی و لجستیکی و مالی وسیع از طالب باعث خروج آنها از بن بست و دمیدن روح تازه در آنان شد . و الان طالب به یمن وجود داعش مشروعیت منطقه ایی و بین المللی یافته و طرف مذاکره با آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه و ایران شد و مقبولیت یافت و دولت افغان تحت فشار افکار بین المللی و منطقه ای ناچار به پذیرش این مشروعیت و مذاکره و واگذاری قسمتی از قدرت شد .
لذا داعش جاده صاف کن طالبان بوده و ولاغیر و بلحاظ ماهیت هم از همان ایدئولوژی برخوردار است و شیعیان در تفکر این گروه در افغانستان و دولت ائتلافی جایی ندارد .
O