تأثیر تغییر آرایش سیاسی در جهت گیری مراکز قدرت
«پویان فخرایی» در یادداشتی در دو هفته نامه روشن نوشت:
نتایج انتخابات هفتم اسفند با خود تغییرات عمدهای در آرایش قدرت سیاسی در ایران پدید آورد. چهرههای مهم اصولگرایان که نقش رهبری این جریان را داشتند، از مجلس بازماندند و در سوی دیگر دو تن از منتقدان اصلی هاشمی رفسنجانی از راهیابی به مجلس خبرگان بازماندند. در مجلس خبرگان کفه هاشمی رفسنجانی سنگینتر از قبل است و در انتخابات مجلس شورا موفقیت اصلاحطلبان بیشازحد انتظار بود. در همین حال میتوان انتظار داشت تعداد کرسیهایی که به دور دوم رفتند و همچنین تعداد بالای کاندیداهای مستقل از ایجاد یک اکثریت قاطع جلوگیری کند.
تغییرات پیش آمده در انتخابات مجلس و تغییر حدود ۴۵ درصدی ترکیب خبرگان، توازن قوا را در این دو نهاد انتخابی تغییر داده است. اما این تغییرات چه تأثیری بر توازن قوا در دیگر مراکز قدرت خواهد داشت؟ و انتخابها و راهکارهای احتمالی برای گروههای درگیر پس از مشخص شدن نتایج انتخابات چیست؟
یکم. در نگاهی به آرایش صحنه سیاسی و تأثیرگذاری آن در صحنه قدرت، آرایش جریان اصولگرایان را میتوان در سه جریان مختلف تقسیم کرد. اصولگرایان مستقل، که در لیست صدای ملت بروز و ظهور داشتند، اصولگرایان معتدل، که به ائتلاف با اصلاحطلبان پرداختند و ائتلاف اصولگرایان، که ائتلافی از نیروهای سنتی و افراطی بود، تقسیمبندی کرد.
در وزنکشی انتخابات اصولگرایان سنتی حذف شدند، اصولگرایان مستقل جز چند تکستاره نتوانستند افراد مناسبی را وارد لیست کنند و دست بالا همچنان با جریانات معتدل و افراطی باقی ماند. انشقاق اصولگرایان در روزهای انتخابات و نتایج وزنکشی پس از انتخابات، احتمالاً آنها را با آرایش جدیدی مواجه کند. اما علاوه بر این آرایش جدید که امکان تضاد نیروها در اصولگرایان را به حداکثر میرساند، بازماندن نیروهای اصلی و قدیمی اصولگرا از ورود به مجلس، اصولگرایان را با بحران رهبری در مجلس آینده روبرو خواهد کرد و باعث تضعیف بیشازپیش آنها خواهد شد.
اصولگرایان برای تقابل با این ضعف نیاز دارند به یک کار مطالعاتی و بازشناسی دوباره خطوط داخلی خود دست بزنند. آنها نیاز دارند به جای استفاده از راهکار ریشسفیدی برای حل همه بحرانهای جاری، از ائتلافهای تاکتیکی چشم بپوشند و به سمت ائتلافهای استراتژیک و بلندمدت بروند. در این راه نیاز هست به تعریف جدید ساختار و جایگزینی گروهبندی جدید، به جای وضعیت فشل فعلی بپردازند. خاصه آنکه با بیرون ماندن ژنرالهای اصولگرا از انتخابات مجلس امکان و توان این بازسازی تشکیلاتی بیش از پیش فراهم است.
در سمت مقابل اصلاحطلبان و اعتدالگرایان اگرچه توانستند بهتر از انتظار ظاهر بشوند اما این پیروزی بیشتر یک پیروزی کمّی بود تا نتیجهای کیفی. به همین خاطر فراکسیون اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در مجلس آینده با کمبود نیروهای تأثیرگذار روبرو خواهد بود.
برای مقابله با این کمبود، این نیروها اگر ائتلاف صورت گرفته در پیش از انتخابات را حفظ کنند و با در دست گرفتن مراکزی نظیر مرکز پژوهشهای مجلس به تقویت جنبه کارشناسی خود بپردازند و همچنان استراتژی تأثیرگذاری حداکثری را به جای تجمیع عددی دنبال کنند، نقیصه عدم حضور ژنرالهای حامی دولت در مجلس را جبران تا حدودی جبران خواهد شد.
دوم. نتایج انتخابات هفتم اسفند یک سطح مهم دیگر از تاثیرگذاری در روند قدرت هم دارد. نتایج به دست آمده در انتخابات خبرگان در نقش و آرایش سیاسی مهم خواهد بود. اگرچه این مجلس حضوری مستقیم در صحنه سیاست ندارد اما نوع وظایف آن و جایگاهش در ساختار قدرت به شکلی است که توازن قوای سیاسی در سطوح دیگر در تصمیمگیری آن مهم است.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست مجلس خبرگان توانست با ایجاد یک فضای دو قطبی در یک وزنکشی تعداد و شرایط نیروهای حامی خود را به مرکز دید جامعه بیاورد. او پسازآن با ترغیب سید حسن خمینی به کاندیداتوری مجلس صلاحیت وی به حساسیت پیشین جامعه دامن زد و عدم احراز صلاحیت حسن خمینی باعث شد دو قطبی قبلی بیش از پیش به چشم بیاید و در نهایت این حساسیت منجر به تقویت عددی نزدیکان هاشمی رفسنجانی در بلوک بندی مجلس و ایجاد توازن حداقلی بین هاشمی و منتقدانش در این مجلس منجر شد. اگرچه خود مجلس خبرگان در حالت فعلی و به خاطر تغییر توازنی که در انتخابات آن پدید آمد، به احتمال قوی به سمت انتخابهای مرضیالطرفین در جایگاه ریاست این مجلس دست خواهد زد اما وضعیت جدید در رویکرد دیگر مراکز قدرت و تعیین سمتوسوی آنها مهم خواهد بود، تا جهت نیروهای خاکستری این مجلس را به سمت خود جذب کنند.
بر این اساس انتظار میرود دیگر مراکز قدرت به جبران تغییر توازن قوا در مراکز انتخابی بپردازند و سنگینی طرف مقابل را با رویکردهای رادیکالتر و ایفای نقش فعالتری، خنثی کنند.
این شرایط میتواند به یک وضعیت دو قطبی منجر شود که پیشازاین در مجلس ششم تجربه شده بود و درحالیکه نیروهای رقیب دولت از صحنه قدرت انتخابی حذف شده بودند آنها در مراکز دیگر به تجدید توازن قوا پرداختند تا توازن صحنه قدرت را از دست ندهند. اما به جای تکرار تجربه دولت و مجلس اصلاحات اگر به دنبال تکرار تجربه برد-برد انتخابات ۹۲ که در آن اکثر سطوح قدرت احساس پیروزی داشتند و تجربه گفتگوهای هستهای که اکثریت بلوک قدرت در حمایت از آن ائتلاف کردند، پرداخته شود و در این بازی جدید همه نیروهای میانهرو که حتی در انتخابات مجلس رأی نیاورند، دعوت به همکاری شوند، میتوان امیدوار بود که تکرار تجربه قبلی رخ ندهد و گرفتار یک بازی باخت-برد نشویم.
بدین منظور راهکار ادامه بازی برای دولت و همپیمانانش همچنان ادامه راهکار ائتلاف حداکثری است. اگر دولت بتواند به سیاستهایی روی بیاورد که اکثریت مراکز قدرت او را در این سیاستها حمایت کند، آنگاه خواهد توانست در یک بازه میانمدت شرایط اقتصادی را تغییر داده و از این تغییر در چانهزنی سیاسی حداکثر استفاده را بکند.
انتهای پیام