خرید تور نوروزی

گزارش: میزگرد «بایسته‌های حوزه علمیه انقلابی»

شفقنا نوشت: تاکید بزرگان حوزه بر ضرورت تحول در حوزه علمیه موجب شد تا ابعاد حوزه علمیه انقلابی و نیازهای امروز انقلابی گری مورد بررسی قرار گیرد.

حجت الاسلام والمسلمین پیکری، مدیر حوزه علمیه الامام علی ابن ابی طالب معتقد است: حوزه انقلابی یعنی محل و مرکزی که نشست و برخاست در آن موجب تعلیم و تعلم دینی می شود که آن دین ظلم کردن و زیر بار ظلم رفتن را بر نمی تابد. تعریف حوزه انقلابی به دلیل دردمندی نسبت به دین و خلق خداوند به وجود می آید و چون مأموریت های مهم طلاب و حوزویان این است که به دین و خلق خدا خدمت کنند بنابراین اگر بخواهیم یک تعریف یا مفهوم درست از حوزه انقلابی ارایه دهیم باید بگوییم حوزه ای که نسبت به ظلم و ستم ناملایمات علیه دین و خلق خدا عکس العمل نشان می دهد. برای تحقق این مفهوم از حوزه علمیه انقلابی ساختار حوزه در زمینه های مدرک گرایی، استاد محوری و نظریه محوری ایده آل نیست.

وی در ادامه تأکید کرد: حوزه انقلابی و روحانیّت وظیفه دارند به سراغ مهره ی اوّل دومینوی مفاسد اقتصادی یعنی نظام بانکی بروند چرا که معتقدم ریشه مشکلات اقتصادی کشور در نظام بانکی است. نظام بانکداری با بنگاهداری که به راه انداخته به اقتصاد کشور و زندگی مردم صدمه وارد می کند. تعداد کارمندان بانک و اعضای هیات مدیره و مالکان این بانک ها در جمع شاید نزدیک به چند ده هزار نفر شوند، پس نباید ۸۰ میلیون نفر را قربانی منافع این تعداد محدود نفر کنیم.

ما مثلاً شورای فقهی بانک مرکزی داریم که این شورا وظیفه دارد رویه ها و بخشنامه ها را با احکام و شریعت مذهب تشیع تطبیق دهد، امروز باید پرسید، آنچه ایده آل عضو شورای فقهی است در بانک ها اجرا می شود؟ آیا حقوق ماهیانه ای که شورای فقهی بانک مرکزی دریافت می کنند تا به امروز مانع از پاسخ دادن صحیح آنان یا ممانعت از رویه های نادرست نشده است!؟ شاید برخی از اعضای شورای فقهی بیان کنند که حقوق دریافتی از بانک مرکزی را هبه کردند، حتی به فرض هم که چنین کرده باشند، شما که عنوان شورای فقهی را گرفتید نزد خدا و خلق خدا و صاحبان شریعت و مردم مسئول هستید از اینکه می دانید آنچه اجرا می شود با آنچه در ذهن شماست متفاوت است، ولی سکوت کردید! آیا می توانید روز قیامت پاسخگو باشید!؟

***

حجت الاسلام والمسلمین دکتر بلالی، فارغ التحصیل حوزه و دانشگاه در رشته فقه و حقوق و از قضات کشور می گوید: حوزه علمیه انقلابی باید متصل و مستقل از جمهوری اسلامی باشد. ظهور و بروز این دو ویژگی  حوزه را زنده و شاداب و موثر می کند. اگر در برهه ای از زمان مردم امیدشان به روحانیت بوده، امروز هم باید همینطور باشد، اما شواهد نشان می دهد این استقلال به دلیل برخی مسامحه ها و سهل انگاری ها و عافیت طلبی ها تا حدودی از بین رفته است. در خصوص بُعد اتصال حوزه نیز این آسیب احساس می شود که در شرایط حساس و مهم که کشور دچار فتنه ها و آشوب ها گردیده است با بهانه های مختلف از پشتیبانی علمی و عملی جمهوری اسلامی دست کشیده اند که البته برای این دو آسیب هیچ بهانه ای قابل قبول نیست.

ساختار و شاکله حوزه بر روی سه پایه اصلی، «مسئولان و مدیران، طلاب و متون درسی» استوار است، علاوه بر مسایلی که در موضوع طلاب و متون درسی مطرح است، نکته مهم این است که برخی از مسئولان حوزه به دلیل مشغله بسیار نمی توانند برای طلبه دلسوزی کنند، وقت آن رسیده که مدیران و فضلای حوزه ایثار کنند و از پست ها و مقام ها بگذرند و به تحول خواهی رسیدگی کنند، واقعاً درد است که بعد از گذشت سالها حوزه علمیه انقلابی هنوز نتوانسته معضل مدرک و مدارج علمی را حل کند. این چه انقلابی گری است؟! این همه هزینه می کنیم، اما نمی توانیم نظام بانکی را اصلاح کنیم؛ حوزه انقلابی حقیقی باید نظام بانکی که براساس ربا ساخته شده را تخریب کند و نظام بانکی جدیدی بسازد. امروز خواست مردم از حوزه انقلابی برطرف کردن نیاز هایی از این دست است.

متن کامل میزگرد شفقنا را می خوانید:

* برخی معتقدند که حوزه علمیه غیر انقلابی نداریم و حوزه علمیه همواره انقلابی است، از نظر شما یک حوزه علمیه انقلابی چه تعریفی یا چه معنا و مفهومی دارد؟

حجت الاسلام و المسلمین پیکری:

حوزه انقلابی مفهوم، مصداق و الگوهایی دارد که مختص به خود آن است

اساساً هرگاه در عبارت های مضاف که یک کلمه ای به کلمه دیگری اضافه می شود، تعریف آن مقید می گردد و از اطلاق و عمومیت خارج می شود. اگر کلمه انقلاب و انقلابی را کنار حوزه قرار ندهیم، معنی گسترده ای دارد مانند انقلاب روسیه، فرانسه و کوبا و حتی انقلابیونی شامل لنین و استالین و چگوآرا را هم می توان نام برد، اما اگر کلمه انقلابی در کنار حوزه قرار گیرد، آن زمان مفهوم دیگری پیدا می کند. بنده هر انقلابی را محصول حوزه نمی دانم و به نظرم حوزه انقلابی مفهوم، مصداق و الگوهایی دارد که مختص به خود آن است.

حوزه انقلابی ظلم کردن و زیر بار ظلم رفتن را بر نمی تابد

حوزه انقلابی یعنی محل و مرکزی که نشست و برخاست در آن موجب تعلیم و تعلم دینی می شود که آن دین ظلم کردن و زیر بار ظلم رفتن را بر نمی تابد. و این صفت انقلابی در جوهر آن وجود دارد، چنین حوزه ای رهبرانی دارد که الگوی سایرین هستند و در این زمینه هیچ الگویی بهتر از انبیاء و اولیای الهی نداریم. به نظر بنده سردمداران حوزه انقلابی انبیا بودند که حرف دین خدا را یاد می دادند و بسیار هم انقلابی بودند. بنابراین حوزه علمیه اصیل و حقیقی همواره انقلابی است چون در حوزه سخن خدا و اولیاء خدا مطرح است و در صدر این سخنان ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن است.

در زندگی انبیا دقت کنیم و یک طلبه انقلابی شویم

اگر بخواهم انبیا و اولیای الهی را به عنوان یک الگوی خط شکن حوزه انقلابی و یک الگوی عمومی برای همه حوزه های انقلابی معرفی کنم باید بگویم که همین قدر کافی است که ما به رفتار، منش، زندگی و نوع برخورد انبیا در همه امور نگاه کنیم و آنها را الگو قرار دهیم. دقت کنیم و ببینیم انبیا با خود و زندگی شخصی، دوست، آشنا و دشمن چه می گفتند و چگونه رفتار می کردند، انبیا و اولیا هستند که می دانند کجا باید یک مؤمن انقلابی شعله ور باشد و کجا باید اهل سکوت و تحمل رنج و مصیبت باشند. این الگوی انقلابی گری بسیار برای ما راهگشاست. اگر در زندگی انبیا دقت کنیم، می توانیم یک طلبه انقلابی شویم چون از پیامبران و اولیای الهی سرمشق می گیریم که کجا فریاد بکشیم و کجا فریاد نکشیم، چه مسایلی را تحمل کنیم و چه مسایلی را تحمل نکنیم، چه مطالباتی را پیگیری کنیم یا پیگیری نکنیم چون بناست ما خروجی یک حوزه انقلابی باشیم پس اگر خدای متعال فرمود: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (آیه ۲۱ سوره مبارکه احزاب) در موضوع انقلابی گری نیز اسوه ی حسنه رسول خدا و آل الله صلوات الله علیهم اجمعین هستند.

انقلاب زمانی به وجود می آید که یک محرک بیرونی با ارزش ها و باورهای آن انقلاب سازگار نیست

امّا در زمینه مفهوم حوزه انقلابی باید بگویم، کلمه انقلاب وقتی به حوزه گره می خورد، ماهیت اصلی خود را از دست نمی دهد چرا که انقلاب، انقلاب است. در واقع کلمه قلب در باب انفعال تبدیل به انقلاب شده است؛ قلب یعنی دگرگونی و وقتی در باب انفعال معنی انقلاب پیدا می کند یعنی یک دگرگونی که منشأ آن بیرونی است، یک درد، رنج، فشار، استکبار، ظلم و ستمی که باعث شده این دگرگونی به وجود آید. اگر همه محیط اطراف و مقتضیات زمان، مرتب و منظم باشد و ستم و ظلمی در کار نباشد انقلابی در پی آن نخواهد بود و دگرگونی هم به وجود نخواهد آمد. انقلاب زمانی به وجود می آید که یک محرک بیرونی با ارزش ها و باورهای آن انقلاب سازگار نیست. به عنوان مثال در دوره ای به دلیل مقتضیات زمان مردم تصمیم گرفتند روش های سنتی را کنار بگذارند، تحقق این امر در آن زمان مستلزم اتلاف هزینه، عمر و سرمایه بود اما چون نارضایتی نفوس را در پی داشت رخ داد و انقلاب صنعتی در دنیا به وجود آمد. نمونه دیگر انقلاب کارگری بود که به خاطر ظلم به کارگران رخ داد.

تعریف حوزه انقلابی به دلیل دردمندی نسبت به دین و خلق خداوند به وجود می آید

تعریف حوزه انقلابی به دلیل دردمندی نسبت به دین و خلق خداوند به وجود می آید و چون مأموریت های مهم طلاب و حوزویان این است که به دین و خلق خدا خدمت کنند بنابراین اگر بخواهیم یک تعریف یا مفهوم درست از حوزه انقلابی ارایه دهیم باید بگوییم حوزه ای که نسبت به ظلم و ستم ناملایمات علیه دین و خلق خدا عکس العمل نشان می دهد. به تعبیر دیگر مجموعه ای از پیروان انبیا و اولیا که نسبت به مشکلات دینی و متدینین که مسلماً منشأ بیرون از دین دارد، فریاد می کشند، اقدام و چاره جویی می کنند و پیش قدم می شوند.

حوزه انقلابی حوزه ای نیست که در مقابل ظلم و ستم به خلق خدا سکوت کند

قیام حوزه انقلابی در مقابله با کسانی است که علیه دین اقدام می کنند یا کسانی که دین را مصادره به مطلوب می کنند و در نهایت به نام دین ظلم می کنند، حوزه انقلابی حوزه ای نیست که در مقابل ظلم و ستم به خلق خدا سکوت کند یا با این ظلم کنار بیاید بلکه عکس العمل نشان می دهد چرا که پیروان انبیا به خود و دیگران ظلم نمی کنند به عنوان مثال زمانی که حضرت ابراهیم(ع) انقلاب یا قیام کرد، بت پرستی را ظلم به خود و خدا می دانست و اعلام کرد که چنین ظلمی به خود نکنید. باید دقت کنیم که بت پرستی یک دین بود امّا دین منحرف و یک سیاست موذیانه ای که امر دین و پرستش را در خدمت خود گرفته بود و گرایش به عبادت و پرستش را مصادره به مطلوب کرده بود. بنابراین تعریف بنده از حوزه انقلابی این است: «مجموعه ای که پیروان انبیا دور هم جمع شدند تا در مقابل دشمنان دین و ضربه زنندگان به خلق خدا و متدینین، هر کسی که باشد، قیام کنند.»

حجت الاسلام و المسلمین بلالی:

همانطور که اشاره کردید برخی صاحب نظران حوزه را به دو قسم انقلابی و غیر انقلابی تقسیم بندی می نمایند.

ذات و اساس و شاکله حوزه باید تحول خواه باشد

به نظرم انقلابی یک وصف با خصوصیت تأکیدی است. در اوصاف، اصل بر این است که احترازی باشند، و در مواردی  وصف به جای احترازی بودن، به نحو تاکیدی مد نظر قرار می گیرد. در خصوص حوزه نیز، حوزه انقلابی یک وصف و قیدی است که بر ماهیت و شاکله حوزه تاکید مجدد می کند. به نظر نمی توانیم بگوییم که حوزه انقلابی است یا غیر انقلابی است چرا که ذات و اساس و شاکله حوزه با این محوریت شکل گرفته است که تحول خواه باشد و مترقی و ره به جلو باشد و نو به نو منقلب شود. با این توضیح روشن می شود که تقسیم بندی حوزه به انقلابی یا غیر انقلابی تقسیم بندی ناصحیحی است چراکه ذات حوزه تحول گر است و همان طور که علمای علم منطق گفته اند ذاتی شی لاینفک از این رو نمی توان متحول شدن و رو به جلو و مترقی بودن و در یک کلمه انقلابی بودن را از حوزه گرفت.

برای اینکه از فضای بحث عمومی و متداول حوزه انقلابی و غیر انقلابی خارج نشویم و در آن مدار هم صحبت کرده باشیم می خواهم معیار و ملاک دیگری برای تقسیم بندی حوزه ارائه کنم که قابلیت تفسیرهای گوناگون نداشته باشد مانند برخی تفاسیری که برخی از افراد با سو نیت از عنوان ولایتی و تابع ولی بودن داشتند که مقصود و اراده شان از ولایتی بودن دقیقا غیرمعنای متعارف آن بوده است و فقط برای همراهی با عموم افراد جامعه و در واقع فریب آنان از یک لفظ مشترک استفاده می کردند.

حوزه انقلابی که در ذات آن تحول خواهی بود باید ویژگی ها و مختصات دیگری نیز داشته باشد و معتقدم مهم ترین آن مختصات و ویژگی ها که مائز و فارق حوزه ها با یکدیگر است رابطه حوزه ها با جمهوری اسلامی است،

حوزه علمیه پویا باید با جمهوری اسلامی اتصال و استقلال داشته باشد

ارتباط و رابطه حوزه با جمهوری اسلامی دو ویژگی بارز دارد: استقلال و اتصال که هر دوی این خصوصیات باید توامان در حوزه ای که داعیه پویا بودن و پاسخگو بودن را دارد موجود باشد.

برخی به دنبال تضعیف نقش روحانیت و حوزه در جمهوری اسلامی و انقلاب هستند

مرحوم امام خمینی(ره) فرمودند: اگر روحانیت نبود، جمهوری اسلامی و انقلاب به اینجا نمی رسید، این سخن نشان می دهد که امام حساسیت خاصی بر روی نقش روحانیت و حوزه دارند که البته امروزه برخی افراد از طرق مختلف سعی دارند مفهوم این سخن را تضعیف نمایند. به عنوان مثال افرادی با عناوین مختلف در تلویزیون جمهوری اسلامی مشغول به بیان تفسیر قرآن در صدا و سیمای جمهوری اسلامی هستند به نظر بنده این یک اشتباه راهبردی است که توالی فاسد متعددی دارد. شاید برخی افراد نظرشان این باشد که آن افراد هم درس خوانده، وباید مجاز به بیان تفسیر باشند اما صداو سیمای جمهوری اسلامی وقتی می خواهد مفسر در رسانه ای ملی بیاورد و قرآن و تفسیر آن را ترویج کند باید نخبگان و عالمانی چون حضرت آیت الله جوادی آملی یا افراد مورد تایید ایشان را که با زبان توده مردم تفسیر را بیان می نمایند به مردم معرفی نمایند، نباید این مساله را ترویج کنیم که می شود دین و اسلام را از غیر روحانیت متعهد و متخصص نیز گرفت چرا که این انحراف است و امروز این نوع از انحراف در همین حوزه انقلابی وجود دارد.ولی در حوزه متصل به جمهوری اسلامی و مستقل از جمهوری اسلامی وجود ندارد و با دقت بیشتری مورد توجه قرار می گیرد.

در تعریف مفهوم حوزه انقلابی با تعریف رایج مخالف هستم

بنابراین بنده در تعریف مفهوم حوزه انقلابی با تعریف رایج مخالف هستم و معتقدم حوزه انقلابی دو ویژگی عمده دارد، باید متصل به جمهوری اسلامی و مستقل از جمهوری اسلامی باشد. ظهور و بروز این دو ویژگی  حوزه را زنده و شاداب و موثر میکند.اگر در برهه ای از زمان مردم امیدشان به روحانیت بوده، امروز هم باید همینطور باشد، اما شواهد نشان می دهد این استقلال به دلیل برخی مسامحه ها و سهل انگاری ها و عافیت طلبی ها تا حدودی از بین رفته است. در خصوص بعد اتصال حوزه نیز این آسیب احساس می شود که در شرایط حساس و مهم که کشور دچار فتنه ها و آشوب ها گردیده است با بهانه های مختلف از پشتیبانی علمی و عملی جمهوری اسلامی دست کشیده اند که البته برای این دو آیب هیچ بهانه ای قابل قبول نیست.

* آقای پیکری طبق تعریفی که از حوزه علمیه انقلابی داشتید و اشاره کردید حوزه انقلابی باید نسبت به ناملایمات و مشکلات مردم عکس العمل نشان دهد، حوزه عملیه فعلی را تا چه میزان انقلابی می دانید و باید چه ساختارها و برنامه هایی در حوزه علمیه تغییر کند تا به این هدف برسیم؟

ساختار فعلی حوزه ایده آل نیست

برخی از طلاب تبدیل به طلبه های شب امتحانی شده اند

حجت الاسلام و المسلمین پیکری:

ساختار فعلی حوزه ایده آل نیست، اما در حد خود توانسته جوابگوی نیازهای درونی حوزه باشد اگرچه همین حوزه نتوانسته نیازهای بیرونی را به طور کامل پاسخگو باشد. در مقطعی نه چندان دور در جامعه ی ایران کسی طلبه نمی شد و به دنبال علم دین نمی رفت و در نتیجه ضرورت وجود ساختار و تشکیلات تا آن حد نبود، یک ساختار ساده با محوریت مرجعیت وجود داشت که اتفاقاً ساختار بسیار کاربردی و مقدسی بود، ولی مقتضیات زمان تفاوت کرد، بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی سال ۵۷ نه تنها در ایران بلکه در اقصی نقاط بلاد اسلامی مردم مسلمان اقبال پیدا کردند به اینکه علم دین را یاد بگیرند لذا در خصوص انجام وظایف انقلابی گری نیز امام خمینی(ره) تنها برای جوانان ایران الگو نشدند بلکه برای کل نظام روحانیت در جهان تشیع و اسلام این انگیزه به وجود آمد که به سمت فراگیری بهتر و بیشتر علوم دینی بروند. به طور طبیعی نیاز بود تشکیلات و ساختاری وجود داشته باشد که همین حوزه علمیه است. منتها در حال حاضر این ساختار کامل و ایده آل نیست به دلیل اینکه یک آفت بزرگ پیدا کرده و نمی توان از این آفت صرف نظر کرد و آن اینکه ساختار فعلی دچار آفت مدرک گرایی شده است. این ساختار نامطلوب در دراز مدت منجر به تهی شدن از محتوا نیز می شود و در حال حاضر متاسفانه برخی از طلاب در رده های مختلف تبدیل به طلبه های شب امتحانی شده اند.

زمانی افتخار این بود که در حوزه های علمیه جهان اسلام یک کتابی دو مرتبه خوانده شود، افتخار این بود که کسی بگوید این کتاب را خواندم و نفهمیدم و با استاد دیگر خواندم و فهمیدم، افتخار این بود که بگوید من متنی را چند بار خواندم، ولی امروز بیان چنین مطالبی ننگ است!

ساختار حوزه دچار این آفت شده که با الگوبرداری از دانشگاه، مدرک گرایی را وارد حوزه کرده است

متاسفانه ساختار حوزه دچار این آفت شده که با الگوبرداری از دانشگاه، مدرک گرایی را وارد حوزه کرده است. وجود اصل این ساختار ضرورت قطعی است چون میزان اقبال کنندگان به طلبه شدن و حضور در عرصه حوزه علمیه قابل مقایسه با قدیم و پیش از انقلاب نیست بنابراین ما قطعاً و عقلاً نیازمند به یک ساختار هستیم، اما اینکه این ساختار با الگوگیری از وزارت علوم و دانشگاه ها، مدرک محور شده، آفت بزرگی است و یکی از عیب های آن این آفت است که اکثراً شب امتحانی هستند و کمتر کسی به دنبال فهم عمیق مطالب است. البته شورای عالی مدیریت حوزه علمیه برای این مورد طرح ها و برنامه های مختلفی را اجرا کردند یا در حال آماده سازی برای اجرا هستند؛ براساس همین تلاش ها هدفگذاری های خوبی ولو در قالب شعار مطرح شد و این جای شکر و خوشحالی دارد. به عنوان مثال مسئولین محترم شورای عالی در حوزه های علمیه می فرمایند که ما می خواهیم حوزه ها استاد محور باشد، این سخن اصیل و درستی است چرا که استاد محوری یعنی حاشیه ها را کم کردیم و کار را به اهل آن و کسی که به علم نزدیک تر است، سپردیم.

در قدیم حوزه ها استاد محور بود لذا طلبه ها وقتی می خواستند درس جدیدی را شروع کنند از استاد خود اجازه می گرفتند، اینکه ما سابقاً این همه اجازات مختلف داشتیم مانند اجازه نقل روایت، اجازه خواندن نماز جماعت و اینکه این درس یا کتاب را بخوانند یا نه؟ به این دلیل بود که مشورت می کردند و عقل استاد را بر عقل خود ترجیح می دادند.

استاد محوری ضرورت حوزه های علمیه است

در حال حاضر در بهترین دانشگاه های دنیا استاد محوری حاکم است، در این دانشگاه ها اگر کسی بخواهد در مقطع آموزش عالی، دکتری، فوق لیسانس بگیرد باید استادی وی را از نظر علمی، عقلی، قدرت تحلیل و نکته پردازی، دردمندی، دغدغه مندی و اشتیاق تأیید کند و اطمینان دهد که این فرد می تواند نظریه پرداز باشد و در سطح بالاتری به تحصیل ادامه دهد. استاد محوری در حوزه های علمیه ما برنامه ریزی شده و حداقل می توانیم بگوییم که به سمت آن حرکت کردند و جزو شعارها قرار گرفته است، اما اینکه تا چه میزان در تحقق این شعار یا اجرای برنامه ها موفق بودند، قابل بحث و تأمل است. وقتی وارد این مقوله می شویم، می بینیم که مشکلات بسیاری سر راه اثرگذاری اساتید در حوزه ها نسبت به شاگردانشان وجود دارد مشکلاتی که بخشی به اثبات هویت یک استاد و بخشی هم به حیطه قدرت مانور آن استاد باز می گردد.

ساختار حوزه ها برای اصلاح پس از استاد محوری باید به سمت مدرسه محوری برود
ساختار حوزه ها برای اصلاح پس از استاد محوری باید به سمت مدرسه محوری برود. همانطور که دکتر بلالی اشاره کردند مهم ترین شاخصه حوزه انقلابی این است که استقلال داشته باشد و در درون خود استقلال هایی را تعریف کند، در این میان اگر مدرسه ها نیز اختیار داشته باشند که متناسب با سلیقه های مسئولین و بنیانگذاران مدرسه ها و البته در چارچوب های کلی جهان اسلام و مذهب تشیع اداره شوند، ماجرا متفاوت خواهد شد.

حوزه باید نظریه محور و اندیشه محور باشد

روحیه منکوب کردن نسبت به هر نظریه ­ای غیر از نظریه خود وجود دارد

نکته دیگر اینکه ساختار حوزه ها باید به سمتی بروند که این ظرفیت به وجود آید تا حوزه نظریه محور و اندیشه محور باشد. مکتب یا حوزه در گذشته به نظریه محوری و اندیشه محوری نزدیک تر بود؛ چه اشکالی دارد که امروز حوزه ای براساس نظریه ای خاص تعلیم و تربیت انجام دهد و تعلیم و تربیت در حوزه دیگری با آن نظریه کاملاً تفاوت داشته باشد؟

اتفاقاً در تضارب این آرا و افکار است که مجموعه این دو حوزه به نتایج بالاتری می رسند. در حال حاضر در کشورمان و جهان تشیع و جهان اسلام، متأسفانه در تمام مذاهب اسلام روحیه منکوب کردن نسبت به هر نظریه­ای غیر از نظریه خود وجود دارد و این پتانسیل و ظرفیت که ما حاضر باشیم حرف مخالف خود را بشنویم به شدت کاهش یافته است. ما در درون یک علم مثلاً علم فقه، حاضر نیستیم دو گروه مانند اصولیون و اخباریون را در کنار هم تحمل کنیم.

در حال حاضر اصولیون در فقه حکومت دارند و اخباریون در انزوا هستند. بنده به شخصه طرفدار اصولیون هستم و معتقدم مبادی ورود اصولیون به احکام و فقه صحیح تر است، اما زمانی صحیح بودن این سخن نمایش داده می شود که یک اخباری وجود داشته باشد. اگر اخباری را به یک متهم و مجرم تبدیل کنیم و با ذره بین به دنبال آن بگردیم و وی را تخطئه کنیم، حقانیّت علم اصول چندان مشخص نمی شود.

حوزویان باید اجازه دهند تضارب افکار و نظریه ها صورت گیرد

در حال حاضر در فلسفه، حکومت با کسانی است که اصالت وجود را قبول دارند در حالی که زمانی حکومت با کسانی بود که اصالت ماهوی بودند. ساختار حوزه باید این اجازه را بدهد که حوزه در درون خود نظریه محور باشد نه اینکه صاحب نظریه ها را به خاطر داشتن یک نظریه منکوب کند ولو اینکه آن نظریه اشتباه باشد، باید اجازه دهند تضارب افکار و نظریه ها صورت گیرد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «خوشا به حال کسانی که همه سخنان را گوش کنند» بنابراین مشخص است که همه حرف ها باید زده شود. انبیاء نیز چنین کردند به عنوان مثال حضرت ابراهیم(ع) در ابتدا با مردم آن زمان که ستاره پرست بودند همراه شد و به ظاهر ستاره می پرستید، وقتی ماه طلوع کرد و بر نور ستاره غلبه یافت، به مردم گفت نور ماه زیباتر از ستاره است پس ماه را بپرستیم و مردم پذیرفتند، وقتی خورشید طلوع کرد و نور ماه ناپدید شد، به مردم گفت به جای ماه، خورشید را بپرستیم و مردم هم پذیرفتند، وقتی خورشید غروب کرد حضرت اصل ماجرا را فرمودند که علامه طباطبایی در این مساله ظرافتی را به خرج می دهند و می فرمایند: نام دیگر برهان صدیقین را می توانیم برهان محبت بگذاریم چون به اینجای کار که رسید، حضرت ابراهیم فرمودند: «اِنّی لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ؛ نمی توانم عاشق چیزی باشم که افول می کند» بنابراین خدایی را می پرستم که مانند ستاره، ماه و خورشید افول نکند. انسان ها اگر پیرو انبیاء باشند باید همین مسیر را بروند و نظریه ها را بشنوند و با دلیل اثبات کنند که نظریه نادرست است و سپس آن را نپذیرند.

امام خمینی(ره) در میان غیر معصومین خط شکن انقلابی گری در جهان تشیع بود. ایشان انقلاب سال ۵۷ را به لطف خداوند و عنایت امام زمان(عج) به پیروزی رساند، ساختار انقلاب در شب ۲۲ بهمن ۵۷ یک ساختار پر ظرفیتی بود که همه گروه ها را در خود جای می داد، هر کسی حتی توده ای و چریک فدایی خود را در این پیروزی سهیم می دانست. در حقیقت ظرفیت وجودی این انسان و رهبر انقلابی تا حدی بود که همه را در وجود خود جای می داد. نیروهای انقلابی در کنار سایرین تلاش می کردند و هر چه جلوتر رفتیم انقلابی ها جدا شدند و مشخص شد که انقلابِ چه کسی به دلیل افکار پوچ، انگیزه ها و اغراض مادی و رسیدن به پست و مقام بوده است.

بعد از نخست وزیری بازرگان، اولین رییس جمهور بنی صدر بود، بنی صدر کسی بود که جامعه بی طبقه توحیدی را تبلیغ می کرد و کاملاً سخن باطلی بود چرا که از سویی کلمه توحید را استخدام کرده بود و از سوی دیگر رگه های آشکاری از اندیشه های ماتریالیستی داشت.

چه کسی گفته که توحید به معنای بی طبقه بودن است؟ چه کسی گفته عدالت به معنای این است که سیاست های کمونیستی و سوسیالیستی در پیش بگیریم؟ بنی صدر قلباً به این سخنان معتقد نبود چون این حرف شیرازه و جوهر درستی ندارد که کسی به آن معتقد باشد، فقط شعاری برای جمع کردن آرا، افکار و نگاه ها بود؛ ولی در مقابل بنی صدر افرادی مانند شهید بهشتی و شهید مطهری حضور داشتند که مورد وثوق حوزه های علمیه بودند؛ اینان در مقابله اندیشه های باطل، اندیشه های صحیح را عرضه می کردند و مردم هم هر دو اندیشه(باطل و صحیح) را می شنیدند و رفتار هر دو طرف(بنی صدر از یک طرف و شهید مطهری و شهید بهشتی از طرف دیگر) را می دیدند و متوجه بودند که در جامعه بی طبقه توحیدی هرج و مرج و وعده های دروغ بسیار است.

براساس این تجربیات تاریخی امروز نیز ساختار حوزه باید این اجازه را بدهد که حوزه ها نظریه محور شوند تا بهترین نظریه ها بتوانند قدرت انتخاب مردم را بالا ببرند و خود را معرفی کنند. اگر دهها نظریه باطل در کنار یک نظریه درست قرار گیرد، نتیجه نهایی آن مشخص است، «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ باطل رفتنی است.» برای اینکه حوزه ها نظریه محور شوند، ساختار مدرک گرایی جوابگو نیست و باید فکری برای این ساختار شود و ارکانی تعریف گردد به عنوان مثال در حوزه های شیعه باید اصولی مانند عصمت، عدالت و توسل به تعاریف مشخصی برسند و اجازه دهد کسانی که وارد حوزه های علمیه شده و طلبه می شوند، اندیشه و نظریه مشخصی را با مبنا قرار دادن اصول مذهب تشیّع انتخاب کنند، پس از آن، در تضارب این افکار ساختار پر ظرفیت حوزه های علمیّه شیعه قابلیّت و قامت خود را نشان می دهد که چه بلندایی دارد.

امیدوارم روزی برسد که حوزه ها استاد محور، مدرسه محور و بالاتر از همه اینها نظریه محور باشند تا طلبه بتواند انتخاب کند که عمر خویش را در مدرسه کدام نظریه بگذراند و براساس انتخاب نظریه ها در مدرسه خاصی تحصیل کند.

* آقای بلالی از نظر شما حوزه عملیه انقلابی باید متصل و در کنار آن مستقل از جمهوری اسلامی باشد. تا به امروز حوزه چه میزان در این مسیر موفق بوده و در این راستا چه ساختار و برنامه هایی باید تغییر کند؟

حجت الاسلام و المسلمین بلالی:

آزادی و آزادگی باید در سراسر ساحت های حوزه و افراد حوزه دیده شود تا انقلابی بماند

حوزه متصل و مستقل از جمهوری اسلامی یعنی حوزه ای که دست از حریت  و حُر بودن نمی کشد. این آزادی و آزادگی باید در سراسر ساحت های حوزه و افراد حوزه دیده شود تا انقلابی بماند. حُر بودن ویژگی است که سبب می شود هیچ محدودیتی شما را از هدف اصلی باز ندارد. تعارفات و رو دربایستی ها و ملاحظات نباید در ساختار حوزه رسوخ کند.

ساختار و شاکله حوزه بر روی سه پایه اصلی، «مسئولان و مدیران، طلاب و متون درسی»  استوار است.

چهل و یک سال است که می گوییم داریم به این سمت اهداف حوزه انقلابی حرکت می کنیم!

«مدیران و مسئولان» در حال حرکت به سمت اهداف حوزه انقلابی هستند، اما چهل و یک سال است که می گوییم داریم به این سمت حرکت می کنیم! واقعاً چه زمانی می خواهیم بگوییم به نقطه مطلوب رسیدیم! یا مثلاً می گوییم در شرایط حساس کنونی،باید اینچنین تصمیم بگیریم .این شرایط حساس کنونی چه زمانی تمام می شود!؟ یکی از اشکالات مهم در ارکان حوزه این است که کادرسازی نکردیم و در حوزه ها فردی کار می کنیم. بعد از ۴۱ سال هنوز نمی توانیم بگوییم که حوزه علمیه فلان شخص را تربیت کرده  و به نتیجه رسانده است، بلکه افراد شاخص خودشان در بستر حوزه رشد کردند مثل یک گیاهی که در باغی رشد میکند و تربیت و رشد مستقیم شامل حال او نشده است.

برخی از مسئولان حوزه به دلیل مشغله بسیار نمی توانند برای طلبه دلسوزی کنند

برخی از مسئولان و مدیران عالی حوزه ۱۰ عنوان شغلی دارند، طبیعتا چنین مسئول و مدیری به دلیل مشغله بسیار نمی تواند برای طلبه دلسوزی کند و در تربیت علمی و اخلاقی او نقش مستقیم و موثر داشته باشد.

برخی از مسئولین و مدیران حوزه نه تحول خواه هستند و نه متصل و مستقل از جمهوری اسلامی

مسئولین حوزه باید مانند آن امام جماعت مسجدی باشند که ۴۰ سال است همین یک اشتغال را دارد و برای مردم آن محل پشتوانه است و مردم برای حل مشکلات خود به سراغ وی می روند، این امام جماعت می تواند در مورد مسجدش و محله اش تحول ایجاد کند اما مسئولین حوزه که اشتغالات متعدد دارند و در کنار طلاب نیستند و با آن ها زندگی نمی کنند چطور می توانند تحولی ایجاد کنند! من فکر می کنم که برخی از مسئولین و مدیران حوزه نه تحول خواه هستند و نه متصل و مستقل از جمهوری اسلامی و به عبارتی با هر دو قرائت و تفسیر از انقلابی گری که قبل تر عرض کردم انقلابی نیستند.

درد است که بعد از گذشت سالها حوزه علمیه انقلابی هنوز نتوانسته معضل مدرک و مدارج علمی را حل کند

در مورد مدارک و مدارج علمی در حوزه که یکی از معضلات اصلی حوزه است و واقعاً درد است که بعد از گذشت سالها حوزه علمیه انقلابی هنوز نتوانسته این مساله را حل کند. حضرت آقا سال ها قبل در این مورد خطاب به مسئولین حوزه فرمودند: علوم و ساحت حوزه عمیق تر و ثابت تر از دانشگاه است و غنا و عمق حوزه با دانشگاه قابل قیاس نیست و چرا باید بگویید که مدارک حوزه معادل سازی شود و واقعا جای تاسف است که این خواسته به حق ایشان از سوی مدیرانی که داعیه انقلابی بودن دارند محقق نشده است و به نظر یکی از علل شاید این باشد که آقایان خودشان به این مدارک احتیاجی ندارند.

طبق قانون طلبه سطح چهار حوزه اجازه استفاده از عنوان دکتری را ندارد و برای دریافت مدرک دکتری حتماً باید در دانشگاه تحصیل کند و این مدرک را از وزارت علوم دریافت نماید. در حوزه، طلبه پایه دهم کفایه را می خواند و امتحان شفاهی می دهد و نهایتاً با یک پایان نامه به وی مدرک سطح سه می دهند یعنی معادل کارشناسی ارشد!، بعد همین طلبه  باید در کنکور رشته فقه و حقوق دانشگاه شرکت کند و به دانشگاه برود و بخش های بسیار مختصر از  کتاب پرمغز و عمیق کفایه را بخواند تا به وی مدرک دکتری بدهند، این چه معادل سازی است؟!این ظلم و اجحاف در حق طلاب و سربازان حضرت حجت سلام الله علیه است. مسئولان حوزه انقدر انگیزه و روحیه انقلابی ندارند که علی رغم تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری در این مورد تحولی ایجاد کنند؛ طلبه با این شرایط چه انگیزه ای می تواند داشته باشد!؟ و چه الگوی انقلابی گری از مسولان میگیرد؟

مدیران و فضلای حوزه ایثار کنند و از پست ها و مقام ها بگذرند و به تحول خواهی رسیدگی کنند

مسئولان، مدیران، فضلا و بزرگان حوزه باید وظایف را تقسیم بندی کنند. بررسی کنند که رهبری معظم در بحث تحول خواهی از آنان چه خواسته است، حضرت آقا فرمودند یک کتابی بنویسید،که در حد غنای تراث علمی و سلف ما باشد و از طرفی نیز به زبان روز و مطابق متد های آموزشی باشد.چه شد آقایان چه کردند؟ پیشنهادم این است که علمای اعلام و مدیران و مسولان  به عنوان زعمای قم و قوم، کارهای کوچک را به شاگردان وطلاب بسپارند، و همه اشتغالات خود را تعطیل کنند، و به این خواسته زعیم حوزه های علمیه که برخی حتی منسوبین ایشان نیز هستند جامعه عمل بپوشانند. افراد زیادی هستند که می توانند اشتغالات و پست های مدیریتی این عزیزان را تصدی گری نمایند اما غنای علمی و عمق فضل و تجربه ایشان را بسیاری افراد ندارند، به عبارت طلبگی مقتضی در آقایان فراهم است و لی مانع نیز هست و در سایرین مقتضی موجود نیست لذا خواهش می کنم ایثار کنند و از پست ها و مقام ها بگذرند و به این تحول خواهی رسیدگی کنند و در تمامی سطوح علمی کتاب های متناسب با نیازهای رئز با پشتوانه تراث علمی تولید نمایند تا هر ورق آن باقیات الصالحاتی برای یوم التغابن باشد.

در موضوع روش ها نیز به نکته ای ملموس اشاره می کنم. برای کسب مدرک دکتری به دانشگاه فردوسی مشهد که رفتم، درسی با موضوع قواعد فقهیه داشتیم، بعد از ۱۲ سال تحصیل در حوزه که به گفته دوستان طلبه ای بودم که درس هایم را بد نخوانده بودم وقتی با این درس مواجه شدم مطالبی را میشنیدم که تا به آن زمان نام آنها را نشنیده بودم! اما دانشجویی که تنها ۵ سال در رشته فقه و حقوق درس خوانده بود، این قواعد را می دانست چون در دانشگاه روشمند تدریس می شود لکن در حوزه این درس با این درجه از اهمیت جزئ دروس اصلی و فرعی ما نبود. چرا مسئولین حوزه منِ طلبه را رها کرده اند؟ اینها دردهایی است که بزرگان حوزه می دانند، ولی کاری نمی کنند.

نکته دیگر درخصوص انحصارگرایی و جمودگرایی است که تیشه به ریشه دین زده، علامه جعفری می فرمودند: ای کاش این کلمه «إنما» در ادبیات عرب نبود، تا راه برای آزاد اندیشی و اتباع احسن اقوال متعدد بیشتر باز می شد.به نظرم این کلمه در قرآن و فرمایش معصومین علیه السلام فقط کاربرد دارد، اما استفاده آن توسط سایرین قدری سخت است چرا که احتمال دارد ادعایشان درست یا نادرست باشد؛ که البته این با شک گرایی و نسبی گرایی تفاوت جدی دارد. سال ها در خصوص منزوحات بئر اعتقادی وجود داشت که پس از زمان علامه حلی رحمه الله اعتقاد دیگری جایگزین شد که با یکدیگر تفاوت جدی داشتند اگر این جمود گرایی و خشک مغزی وجو داشت این فقه جواهری امروز در اختیار ما نبود که مسیر گهواره تا گور ما را مشخص نماید.

امروز با تعریف سطحی از انقلابی گری در حال ظلم کردن به انقلاب و جمهوری اسلامی  هستیم

در جمع بندی تأکید می کنم که تحول امری است اجتناب ناپذیر و قهری که از سنت های الهی است و اگر موجودی در راه این تحول قرار نگیرد، دو نتیجه بیشتر ندارد یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. امروز با تعریف سطحی از انقلابی گری در حال ظلم کردن به انقلاب و جمهوری اسلامی هستیم، باید عمیق تر به مفهوم حوزه علمیه انقلابی و انقلابی گری توجه کنیم و دایره آن را بسیار وسیع و جهانی تفسیر کرد و و انقلابی بودن را در حد برخی کارهای شعاری و سطحی که البته در برخی موارد لازم هست ولی کافی نیست تنزل ندهیم.

انقلابی صدای افکارش از صدای هنجره اش بلندتر است و تعداد صفحات کتابی که می خواند از تعداد صفحات روزنامه خوانی اش بیشتر است. تاکیدات رهبر انقلاب را در مورد سرانه مطالعه کتاب ببینید و ببینید که چند درصد مطابق خواسته های ایشان عمل می کنیم؟

* علاوه بر وظایف مسئولان، مدیران و بزرگان حوزه برای انقلابی گری و انقلابی ماندن حوزه علمیه، نمی توان در این مسیر وظایف روحانیت را نیز نادیده گرفت؛ روحانیون تاکنون به این وظایف خود به درستی عمل کردند؟

حجت الاسلام و المسلمین پیکری:

امروز وظیفه روحانیّت است که به سراغ مهره ی اوّل دومینوی مفاسد اقتصادی یعنی نظام بانکی بروند

کم نبودند روحانیونی که برای انجام وظایف خود درد و رنج های فراوانی را تحمّل کرده اند امّا امروز وظیفه روحانیّت آتش به اختیار و انقلابی آن است که از روی تکلیف و وظیفه به کارهای گذشته اکتفا نکنند و به سراغ مهره ی اوّل دومینوی مفاسد اقتصادی بروند و این مهره ی اول چیزی نیست جزء مفاسد نظام بانکی.

یعنی با توجه به تعریفی که از حوزه علمیه انقلابی داشتم، باید یک محرک بیرونی وجود داشته باشد تا دگرگونی تقاضا شود یا باید یک دردی باشد تا درمان آن را پیدا کنیم. امروز درد وجود دارد و آن اینکه بنا بر فرمایش مقام معظم رهبری و واقعیت موجودی که با آن مواجه هستیم در «جنگ اقتصادی» گرفتاریم، هر کسی در این جنگ سهمی دارد و باید نقشی را ایفا کند حال در این جنگ اقتصادی، حوزه و روحانی انقلابی باید چه اقداماتی انجام دهد؟

حوزه انقلابی باید برای مدیریت و اصلاح نظام بانکی طرح، برنامه و حرف داشته باشد

معتقدم ریشه مشکلات اقتصادی کشور در نظام بانکی است لذا برای مدیریت و اصلاح نظام بانکی حوزه انقلابی باید طرح، برنامه و حرف داشته باشد. اگر اقتصاد را به حوزه های مختلف از جمله صنعت، کشاورزی و خدمات تقسیم کنیم و هرکدام را ورقی از یک دفتر در نظر بگیریم، شیرازه این اوراق نظام بانکی است. این زیبنده تنها حکومت شیعه به نام جمهوری اسلامی نیست که حوزه های علمیه انقلابی برای مشکلات بخش اقتصاد و نظام بانکی حرفی برای گفتن نداشته باشند و به نظر من بزرگترین گیر، اشکال و ایراد در اقتصاد کشور ما این است که نظام بانکی را مجاز دانستیم با هر شیوه ای به اقتصاد کشور و معیشت مردم ضربه بزند.

همه مخاطبان را به جلسه و دیدار اعضای دولت آقای روحانی با مقام معظم رهبری ارجاع می دهم؛ در این جلسه اولین بار بود که آقای همتی رییس بانک مرکزی حضور داشتند، مقام معظم رهبری در این جلسه خطاب به آقای همتی می فرمایند:«اصلاً چه کسی گفته که بانک ها باید بنگاهداری کنند؟!»

مهم ترین درد کشور سیطره نظام بانکی است

در تنها نظام شیعه عالم چرا باید وقتی از خیابان پایتخت این کشور می گذریم بیشتر از هر صنف و شغلی، بانک ببینیم؟! امروز نباید خود را فریب بدهیم، فردا باید پاسخ امام زمان(عج)، ائمه(ع) و سلف شیعه را بدهیم، ما امانتدار بزرگان و علمای گذشتگان هستیم، نباید از وظیفه خود چشم پوشی کنیم که مهم ترین وظیفه ما این است که مهم ترین درد کشور را معرفی کنیم و مهم ترین درد کشور سیطره نظام بانکی است و این سیطره باید از بین برود.

اکنون روحانیّت شیعه در ایران اسلامی باید خط شکنی کند و روشنگری کند به اینکه نظام بانکی با نام اینکه اقتصاد دستوری نیست بلکه اقتصاد یک علم است و اخلاق علمی دیگر، میدان داری می کند و سرنوشت جامعه و کل نظام را به دست گرفته است لذا این نظام بانکی است که در پس پرده و در سایه نشسته و تصمیم می گیرد چه کسی رئیس جمهور، وزیر و استاندار باشد و چه کسانی نمایندگان مجلس شوند!

امروز شرایط به گونه ای است که عموم مردم مثل کارگران، کارمندان و صاحبان مشاغل آزاد، طلاب و حتی نیروهای امنیتی و نظامی، در ابعاد مختلف زندگی خود از جمله تحصیل، مسافرت، بهداشت و درمان، ازدواج، مسکن و شغل محتاج وام هستند. زمانی که مردم منطقه ای دچار زلزله و سیل می شوند، افتخار دولت ما این است که به اهالی منطقه زلزله زده و سیل زده وام کم بهره می دهد! یا حتی برخی از موسسات مالی و بانک های اقتصادی که به نهاد حکومتی وصل هستند، اعلام می کنند که به مردم وام قرض الحسنه با کارمزد ۴ درصد پرداخت می کنند، این ۴ درصد بهره است و نام آن را کارمزد می گذارند و به مردم دروغ می گویند، چرا که حق آن است که کارمزد نباید به دهم درصد برسد و در قرض الحسنه به لحاظ شرعی اساساً کارمزدی نباید گرفت.

نظام بانکداری با بنگاهداری که به راه انداخته به اقتصاد کشور و زندگی مردم صدمه وارد می کند
وقتی مراکز نظامی، انتظامی و شهرداری بانک تأسیس می کنند معلوم می شود بانکداری مانند صنعت های دیگر از جمله خودروسازی و پارچه بافی و غیره تبدیل به صنعتی برای کسب درآمد شده است. نظام بانکداری با بنگاهداری که به راه انداخته به اقتصاد کشور و زندگی مردم صدمه وارد می کند و مردم بیچاره هم مثل یک موج سرگردان در اقیانوس، مجبور هستند هر روز سر به یک ساحل بکوبند و چاره ای ندارند.

تعداد کارمندان بانک و اعضای هیات مدیره و مالکان این بانک ها در جمع شاید نزدیک به چند ده هزار نفر شوند، پس نباید ۸۰ میلیون نفر را قربانی منافع این تعداد محدود نفر کنیم.

تفاوت بانک اسلامی با بانک یهودی در نزول است، چرا در جامعه نزول را حلال کردیم؟ من در حال حاضر مدیر بانک و شعبه می شناسم که فرم مساقات می گذارد جلوی یک تاجر که می خواهد از چین جنس وارد کند در حالی که اصلا کلمه مساقات برای زراعت و درخت است! مدیر شعبه نمی داند ماجرا چیست و می گوید که جزو ضوابط روتین است، باید این فرم ها پر شود و کسی در دو طرف میز پیشخوان بانک یعنی وام دهنده و وام گیرنده هر دو، معنی مساقات و مضاربه را نمی داند!

مشکل امروز این است که در برابر مردم اعتراف نمی کنیم که مغلوب سیطره ی نظام بانکی شدیم
مشکل امروز جامعه ما درگیری با خدا و اهل بیت(ع) نیست، اکنون نماز نخوان ترین فرد جامعه ما دلش پیش خداست، لا ابالی ترین فرد جامعه ما تاسوعا و عاشورا اگر سینه زنی نکند، بغض می کند. مشکل ما این است که در برابر مردم اعتراف نمی کنیم که مغلوب سیطره ی نظام بانکی شدیم.

هر روز شاهدیم خانه اکثر مردم خرابه تر می شود و مردم بدبخت تر می شوند الّا عده ای که دستشان به حرام آلوده است ولی در عین حال بانک ها زیباتر می شوند! برخی از سمت ها در بانک ها نرخ دارد یعنی اگر بخواهید پشت صندلی فلان شعبه مرکزی بنشینید باید مبلغی را پرداخت کنید به همین دلیل برخی از مجتهدین ما در حقوق ماهانه برخی از کارمندان بانک شبهه وارد کردند.

حقوق ماهیانه ای که شورای فقهی بانک مرکزی دریافت می کنند تا به امروز مانع از پاسخ دادن صحیح آنان یا ممانعت از رویه های نادرست نشده است!؟
ما مثلاً شورای فقهی بانک مرکزی داریم که این شورا وظیفه دارد رویه ها و بخشنامه ها را با احکام و شریعت مذهب تشیع تطبیق دهد، امروز باید پرسید، آنچه ایده آل عضو شورای فقهی است در بانک ها اجرا می شود؟ آیا حقوق ماهیانه ای که شورای فقهی بانک مرکزی دریافت می کنند تا به امروز مانع از پاسخ دادن صحیح آنان یا ممانعت از رویه های نادرست نشده است!؟ شاید برخی از اعضای شورای فقهی بیان کنند که حقوق دریافتی از بانک مرکزی را هبه کردند، حتی به فرض هم که چنین کرده باشند، شما که عنوان شورای فقهی را گرفتید نزد خدا و خلق خدا و صاحبان شریعت و مردم مسئول هستید از اینکه می دانید آنچه اجرا می شود با آنچه در ذهن شماست متفاوت است، ولی سکوت کردید! آیا می توانید روز قیامت پاسخگو باشید!؟

تا زمانی که بانک ها از بنگاه داری به امانت داری تغییر رویه ندهند هیچ اصلاحی در کشور رخ نمی دهد

از نظر بنده نظام و کشور ما اصلاح نمی شود مگر اینکه روابط اقتصادی و نظام بانکی اصلاح گردد. حوزه انقلابی حوزه ای است که علیه نظام بانکی فعلی قیام کند، منظور از قیام این نیست که بانک ها را به آتش بکشند، منظور این است که نظام بانکی را اصلاح کنیم، بانک ها باید امانت داری کنند نه بنگاهداری و حوزه انقلابی باید برای تبدیل این نگاه طرح و برنامه ارائه دهد. چرا که این امر اساسی دغدغه ی آشکار ولی فقیه زمان شخص مقام معظم رهبری ادام الله ظلّه نیز هست و ایشان به عنوان یک روحانی و رهبر انقلابی بارها بر علیه بنگاهداری بانک ها مطالبی فرموده اند که متأسفانه گوش شنوایی برای آن نبوده است و امروز وظیفه ی حوزه انقلابی و روحانی انقلابی پیدا کردن راه کاری برای تحقّق منویّات رهبری در این امر مهم و حیاتی است چون ستمی که از ناحیه نظام بانکی بر جامعه تحمیل می شود و جنبه ی قانونی پیدا کرده و منشأ اصلی مفاسد اقتصادی جامعه شده و قطعاً یکی از عوامل اصلی اقتصاد مریض کشور است و تا زمانی که بانک ها از بنگاه داری به امانت داری تغییر رویه ندهند هیچ اصلاحی در کشور رخ نمی دهد.

بنابراین روحانی انقلابی کسی است که بداند، ترویج احکام و پای بندی به عبادات تکلیفی در هر عصر و مصری لازم لاینفک دینداری است، امّا در دنیای امروز اوج عرفان حقیقی، کار آفرینی برای خلق خداست و نهایت زهد، کار و تلاش برای رضایت خالق است و والاترین جهاد فی سبیل الله، مبارزه با مفاسد اقتصادی و ایجاد اشتغال سالم برای انبوه مردم جویای کار است و غایت تقوی، بدون شک مبارزه با نا امیدی از آینده است و همه ی این توفیقات در حوزه انقلابی برای کسانی میسور است که بفهمند و بفهمانند که دردها و زخم های اسفناک جامعه ما متأسفانه از دروغ گویی های بی وقفه برخاسته است و از خود بینی و منفعت جویی تک تک افراد جامعه و خصوصاً از زیاده خواهی مسئولان فاسد، نشأت گرفته است که همچون یک بیماری کهنه، مزمن و خطرناک در اعماق تاریخ و فرهنگ ما ریشه دارد.

حجت الاسلام و المسلمین بلالی:

انقلابی گری و تحول خواهی باید نیازهای امروز ما را پاسخ دهد در غیر این صورت دیگر انقلابی گری نیست

گمان می کنم به فهم مشترکی رسیدیم و انقلابی گری را به نوع دیگری معنا کردیم که مطابق با معنای تحول خواهی و استقلال و اتصال با جمهوری اسلامی است رسیدیم. انقلابی گری و تحول خواهی باید نیازهای امروز ما را پاسخ دهد در غیر این صورت دیگر انقلابی گری نیست و لازم است مدام این انقلابی گری تجدید شود. به عنوان مثال در حوزه درس هایی که در زمان شیخ طوسی، کلینی و انصاری گفتند پاسخگوی مشکلات زمان خود بوده اند، ولی پاسخگوی مسایل ما نیست. حتی برخی دروس خارج که مسایل نو پیدا ورد کرده اند بیشتر نطق های  اجتماعی و سیاسی است. مثلاً آنطور که شیخ انصاری وارد بحث بیع و معاطات شده ما وارد بحث تجارت الکترونیک نشده ایم و به حق انقلابی بودن حوزه باید در این مسایل و  موارد  نمود پیدا کند. و البته حتما هم میتواند.

بسیار خوب است که منِ طلبه در اردوهای جهانی شرکت کنم یا به دلیل شیوع کرونا در کشور در ضد عفونی کردن سطح شهر کمک کنم، ولی این اقدامات از افراد دیگر نیز بر می آید، اولویت ها را نباید فراموش کرد هرکس به تناسب استعدادها و امکاناتی که در اختیار دارد مسول است و نباید اهل اسراف و تبذیر باشد حوزویان وقتی وظایف اصلی خود را به خوبی انجام دادند، می توانند در این نوع از برنامه ها هم حضور پیدا کنند.

یکی از نعمت های حوزه تراز جمهوری اسلامی وجود با برکت مقام معظم رهبری است، ایشان دائم می خواهند روحیه حماسه، جنگ و دفاع مقدس را در مردم زنده نگاه دارند، ایشان در راستای گسترش این روحیه حتی بیان می کنند که حاج قاسم سلیمانی یک مکتب بود؛ این سخنان پیام دارد و آن اینکه دشمنان ما در منطقه نمی توانند برایمان بن بست ایجاد کنند و باید محور مقاومت را با اقدامات و روحیه جهادی و انقلابی گسترش دهیم. امروز در حوزه علمیه نیز به این روحیه نیاز داریم، باید انقلاب کرد و در تراز جمهوری اسلامی رشد کرد. واقعا جای سوال است که این همه موسسات پژوهشی و علمی در حوزه علمیه که ده ها هزار میلیارد بودجه سالیانه دارند چرا برای اصلاح نظام بانکی تاکنون راهکاری ارایه ندادند!؟ در موسسات دانشگاهی هم همینطور است بلکه باتوجه به بودجه های کلان تر وضعیت اسفناک تر است.

این چه انقلابی گری است که نمی توانیم نظام بانکی را اصلاح کنیم؟!

این چه انقلابی گری است؟! این همه هزینه می کنیم، اما نمی توانیم نظام بانکی را اصلاح کنیم؛ حوزه انقلابی حقیقی باید نظام بانکی که براساس ربا ساخته شده را تخریب کند و نظام بانکی جدیدی بسازد. امروز خواست مردم از حوزه انقلابی برطرف کردن نیاز های از این دست است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا