جذابیتهای مشهود و نامشهود قدرت
رضا صادقیان، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به بهانهی سریال خانه پوشالی نوشت:
سریال خانه پوشالی (House of Cadrs) نمایی بسیار نزدیک از جابجایی، جذابیت و افول اقتدار در دستان اهل قدرت ایالات متحده آمریکاست. سازندگان سریال تلاش کردهاند تا تصویری از دنیایی ذهنی و واقعیتهای پیرامون قدرتمداران در آمریکا را برای مخاطبان ترسیم کنند. تصویری متفاوت و تقریباً غیر قابل فهم برای انسانهایی که بیرون از حلقه قدرت قرار داشته و دارند.
ابر مفهوم قدرت در دانش سیاسی، به عنوان مرکز سایر بحثها، جدلها، ائتلافها، کنش و واکنشها در حوزه سیاست حضور پر رنگ و چالش برانگیزی دارد. در واقع هیچ مفهومی به اندازه واژه قدرت در علوم سیاسی به اندازه چیستی قدرت و چگونه بودن کاربرد آن در اجتماع و سیاست از سوی اندیشمندان مورد بازخوانی قرار نگرفته و نخواهد گرفت؛ تفاوت اینکه در اندیشه قدیم تلاش فکری فیلسوفان سیاسی به این امر معطوف شده بود که «چه کسی» باید قدرت را در اختیار داشته باشد و فیلسوفان سیاسی متأخر به فکر چگونگی «توزیع قدرت» هستند. در سریال خانه پوشالی و با اینکه قدرت در ساختار حقوقی آمریکا توزیع شده به حساب میآید، با این حال این پتانسیل در اشخاص و ساختار کلان برای شخصی کردن قدرت وجود دارد. تفاوت اینجاست که فردی که اهل اندیشه و ارائه دهنده نظریات قدرت است، و یا سایر شهروندانی که چشمشان به سخنان، تصمیمات و صاحبان قدرت گشوده میشود، هیچگاه به درک مستقیم از قدرت دست نمییابند. در واقع آنان همیشه به مثابه ناظرانی بیرون از رویدادهای کلان نقش بیننده را دارند. اما در سریال خانه پوشالی ما دائم دنیای پیرامون را از چشم فرد قدرتمدار و قدرتی میبینیم که از یک ساختار کلان به حفظ جایگاه یک فرد توسط اهل قدرت فروکاسته میشود.
داستان قسمتهای نخست سریال روایت عضو مجلس سنا در آمریکاست. فردی که براساس مذاکره با هم حزبیها و سایر افراد صاحب نفوذ سرمایهدار به کرسی معاون اول رییس جمهوری دست مییابد و با انجام فرآیندی پیچیده اقدام به پرونده سازی علیه رییس جمهور وقت میکند. اوست که از دیدار رییس دولت وقت با یک روانشناس پرده بر میدارد تا شخص نخست کشور آمریکا را به نامتعادل بودن در رفتار مقابل چشم شهروندان متهم نماید. در نهایت امر و با استفاده از ترفندهای سراسر توطئه آمیز به صندلی ریاست جمهوری آمریکا میرسد. جایگاه حقوقی که برای او حامل هیچ معنایی نیست مگر دست یافتن به قدرت و قدرتمند شدن، دستیابی به امکانات گستردهتر و منکوب کردن تمام مخالفان دیروز و امروز. همین سه تغییر، رسیدن به کرسی مجلس سنا، دست یافتن به صندلی معاون نخست رییس دولت و در نهایت نشستن روی صندلی ریاست جمهوری نشان از کشش قدرت برای فرد اهل قدرت است. شخصیتی که طعم شیرین و مخاطره آمیز قدرت و حوزه تاثیرگذاری آن را چشیده و نه تنها به فکر رهایی از قدرت نیست، بلکه با انجام هر گونه پروندهسازی، تهدید سایر همکاران سابق، اقدام به قتل یک روزنامهنگار زن، پروندهسازی و کشتن یکی دیگر از نمایندگان مجلس، تطمیع لابیگرها در مجلس نمایندگان و سنا و همنشین شدن با صاحبان ثروت از هیچ عملی در راستای تحکیم و مانایی قدرت قانونی که حال در دستان یک شخص قرار گرفته، دوری نمیجوید.
بیتردید رعایت مسائل اخلاقی از قبیل کمک به سایر انسانها و دور شدن از کنشهایی که به زیان سایر آدمیان منجر شود برای کسانی که بیرون از حلقه قدرت قرار گرفتهاند در زیست روزمره از جایگاه قابل توجهی برخوردار است. در واقع ذهن شهروند معمولی در اغلب کنش و واکنشهای رفتاری که در زندگی او رخ میدهد بر گرفته از نگرش قدسی و یا عرفی است. ولی همین مسائل برای شخصیتهای سریال خانه پوشالی خالی از معناست؛ آنان نه تنها پایبند به آموزههای دینی و الهی نیستند، بلکه رعایت هنجارهای اجتماعی تا جایی مورد توجه قرار میگیرد که خللی در حفظ قدرت آنان ایجاد نکند. بازیگران سریال خانه پوشالی دائم در حال دفع توطئه، پروندهسازی، جدال با رقیبان، واگذاری امتیاز به دوستان و نفوذ در رسانهها هستند و تمام این اعمال در راستای حفظ قدرت انجام میشود، قدرتی که حامی سرسختی چون قانون از آن حمایت میکند ولی صاحبان قدرت با نادیده گرفتن جایگاه قانونی تلاش میکنند تمامیت قانون را در مسیر شخصی کردن قدرت تفسیر و عمل کنند.
کشش قدرت در نگاه شخصیت نخست سریال به عنوان یک قاعده مشخص است، آنچه او را به سمت و سوی حفظ قدرت کامل سوق میدهد، تصویر واقعی از وضعیت پیرامون است. بدون تردید تصویر شکل گرفته در ذهن و اندیشه شخصیت فیلم مکتوب نیست، بلکه مجموعهای از قاعدههای نانوشتهی است که او و سایر رقیبانش را به سوی جدال و کشمکش برای دستیابی و حفظ قدرت راهنمایی میکند. اندیشهای خالی از رعایت حقوق دیگران، با آغوش باز به سمت تخریب رقیبان رفتند، بیمعنی شدن دروغگویی و راستگویی، بیمعنا شدن اخلاقیات حتی در حوزه نهاد خانواده و… و این همه در شرایطی صورت میگیرد که نقش نخست و واپسین دغدغه را مانایی قدرت معنا بخشی میکند. در واقع هر امری از دریچه قدرت قابل فهم میگردد و خارج از آن نه تنها بیمعنایی حکمفرماست بلکه نمیتوان معنایی برای سایر رویدادها یافت.
سریال خانه پوشالی نمایی شفاف از به ابتذال کشیدن جایگاه قانونی توسط یک فرد قدرتمدار است. قدرتی که این امکان را دارد تا گرهای از دشواریهای شهروندان بگشاید، بخش قابل توجهی از تخریبهای ساختاری اهل قدرت را به کنار بگذارد، فرصتهای جدیدی برای شکوفایی سایر مردم فراهم آورد و در راستای احیا خدمت به عموم مردم تلاش نماید و… اما این موضوعات نه تنها به عنوان دغدغه در نگاه شخصیت نخست سریال مهم نمینماید بلکه با انجام هر دسیسهای کوشش میکند تا خود را در صندلی ریاست جمهوری حفظ کند. در واقع توجه به جایگاه قدرت آنقدر فربه است که برای مانایی خویش اقدام به پرتاب وزیر امور خارجه از راهپلههای کاخ سفید میکند، دستیار و مسئول دفتر خود را وادار میکند تا اتهام قتل را به عهده بگیرد و فساد اخلاقی همسر را در درون کاخ سفید و با یک روزنامهنگار و نویسنده خاطرات نادیده انگارد و با بستن حوزههای رأیگیری به بهانه حمله تروریستی آرای شهروندان را با توسل جستن به رأی دادگاه به نفع خویش مصادره کند.
مسئله و دغدغه اساسی اینگونه فیلمها آنجاست که نشان میدهد در صورتی که توجه چندانی به اهرم قانونی نشود، نظارت مستمر به کنشهای صاحبات قدرت انجام نگیرد و پرسشگری از قدرت به حاشیه رانده شود و آموزههای دینی و اخلاقمدارانه در امر حمکرانی و حتی نگاه سیاستمداران از اهمیت برخوردار نباشند، صاحبان قدرت به سادگی همه چیز را پای منافع خویش ذبح میکنند.
انتهای پیام
عالی