از زبان مخفی قانونگریزها تا تکیهکلامهای سینمایی
/ریشهی تکیهکلام و مصادیق آن در گفتوگو با محسن صلاحیراد و شاهین امین/
امینه شکرآمیز، انصاف نیوز: خانمِ ما از اون «ساواکیاس»؛ یعنی معلم ما بداخلاق است. پسره خیلی «پَپوله»؛ یعنی آن پسر بیدستوپا و بیعرضه است. بپا «بیبیسی» اومد؛ یعنی مراقب باش آن آدم جاسوس و خبرچین دارد میآید. چهار تا «کاکتوس» اونجا وایسادن؛ یعنی چهار مامور نیروی انتظامی آنجا ایستادهاند. چه کفش «جینگیلی بلایی» پاش کرده؛ یعنی چه کفش شیک و جدیدی پوشیده است. «بدنخورش» خیلی عالیه؛ یعنی او مناسبِ در آغوش کشیده شدن است. پسره از اون «سه تیغههاس»؛ یعنی آن پسر شخصی پرمدعا است. یارو «آنتنه» مواظب باش؛ یعنی آن شخص جاسوس و خبرچین است باید مراقبش بود. مواظب باش «اِطِل» اومد؛ یعنی مامور مخفی دارد میآید مراقب باش. اینها تعدادی از واژهها و عباراتی است که مهدی سمائی در گزارشی میدانی در کوچه و بازار تهران تهیه کرده و آنها را در کتابی با عنوان «فرهنگ لغات زبان مخفی» به نگارش درآورده است.
محسن صلاحیراد -ویراستار و شاعر- درمورد ریشهشناسی واژهی تکیهکلام به انصاف نیوز میگوید «این واژه را از قبل از مشروطه داشتیم؛ یعنی در سالهای قبل از ۱۲۹۲ که دهخدا به آن اشاره میکند». او تعریف دهخدا از تکیهکلام را تعریفی درست و دقیق و لفظ «بارگیر» -که در متون قدیمی آمده است- را برابرنهادهی این واژه میداند. صلاحیراد درمورد توصیههای فرهنگستان زبان به مردم مبنی بر عدم استفاده از تکیهکلام میگوید «حرف زدن مردم خیلی طبیعی و عادی با توجه به نیازشان و هزاران دلیل پنهان و آشکار باعث تحول زبان میشود. ما در بحثهای زبانی هیچ حقی و هیچ توجیهی نداریم که مثل یک پلیس برای مردم خط قرمز تعیین کنیم که چگونه حرف بزنند. فقط موقع نوشتن به آنها یادآوری میکنیم یا به آنها کمک میکنیم که فصیحتر و رساتر بنویسند اما در حرف زدنشان دخالتی نمیکنیم.»
شاهین امین -منتقد سینما- درمورد تکیهکلامهای سینمایی به انصاف نیوز میگوید «معمولا یکسری از واژههایی که در فیلمها و سریالهای طنز به کار میرود در دورهای باب میشود و روی حرف زدن مردم تاثیر میگذارد». این منتقد سینما شیوهی دیالوگنویسی «مسعود کیمیایی» و «علی حاتمی» را از جمله مواردی میداند که توانسته است روی کارگردانها و سینماگران تاثیر بگذارد؛ به این صورت که آنها سعی کردهاند از این شیوهی نوشتن تقلید کنند.
بیشتر بخوانید:
مهدی سمائی میگوید «منظور از «زبان مخفی» واژههایی است که برخی از قشرهای اجتماعی به قصد پنهان کردن مقاصد، منظورها، اسرار و افکار خود به کار میبرند. معمولا قانونگریزان و کسانی که به هنجارهای جامعه تن نمیدهند چنین زبانی در میان خود دارند». سمائی این واژهها را با انجام گفتوگو با دختران و پسران تهرانی جمعآوری کرده است؛ اینها واژههایی هستند که قشرهایی از جوانان ایرانی ابداع کردهاند و به کار میبرند.
او در کتاب خود با استفاده از مثالهایی فهم واژهها را آسان کرده است: «یارو امروز خونه خالی داره»؛ «خونه خالی» خانهای مناسبِ رفتوآمدهای مخفیانه با جنس مخالف است. «دختره رپ مخفیه»؛ پسرهای دبیرستانی به دختری چادری که زیر چادر شلوار جین پوشیده باشد «رپ مخفی» میگویند. «یارو خرسواری کرده»؛ «خر» به معنی حشیش است و «خرسواری کردن» به معنی حشیش کشیدن است. «برو پی کارت شکلات» یا «با شکلاته حرف نزن»؛ در دبیرستانهای دخترانه استفاده میشود و منظور از «شکلات»، کسی است که برای تملق خبرچینی میکند.
«سیجی اگه داری یکی بده به من»؛ «سیجی» از فرانسه گرفته شده و به معنی سیگار است. «نرو اونجا ماموربازیه کار دست خودت میدی»؛ هرگاه ماموران نیروی انتظامی جایی را قرق کرده و مشغول کنترل آن باشند میگویند در مکانی «ماموربازی» است. «یارو پیچگوشتیه آدمو میکاره درمیره»؛ «پیچگوشتی» به کسی میگویند که معمولا به بهانهای خود را از دست دیگران میرهاند و آنها را بلاتکلیف میگذارد. «اون ورو که نگا کرد فهمیدم داره خط میده»؛ وقتی کسی «خط میدهد» یعنی با سخن، رفتار یا ایماء و اشاره، رضایت خود را برای دوست شدن با جنس مخالف نشان میدهد.
مهدی سمائی درمورد ریشهی زبان مخفی میگوید: «نخستین مدارکی که از این گونهی زبان به دست آمده مربوط به سارقان و راهزنان بوده است. این جماعت که خلاف قانون رفتار میکردهاند نیاز به وسیلهای برای ارتباط داشتهاند تا اسرارشان پوشیده بماند.
زبان مخفی معاصر را دو گروه ابداع میکنند و به کار میبرند؛ اول) قانونگریزان و دوم) هنجارشکنان. سارقان، متکدیان، زندانیان، بدنامان، معتادان و تمام گروههایی که به نوعی مقرراتی را نقض میکنند جزو گروه اول و نوجوانان و جوانان جزو گروه دوم هستند.
قانونگریزان از زبان مخفی استفاده میکنند چون نیاز به زبانی دارند که حافظ افکار و مقاصدشان باشد و نامحرمان نتوانند از آن راه به دنیای آنها وارد شوند. هنجارشکنان کسانی هستند که خلاف هنجارهای جامعه رفتار میکنند؛ هنجارهایی که رعایت نکردنشان باعث شماتت یا انگشتنما شدن میشود. این گروه گمان میکنند در جامعهای که زندگی میکنند تبعیضی به آنها روا شده و به آنها بیاعتنایی شده است. داشتن زبانی خاص و پر رمزوراز که دیگران نتوانند از طریق آن به عالم اسرارآمیزشان وارد شوند یکی از راههای اعتراض به تبعیض مذکور است. هنجارشکنان به جز مخفی کردن اسرار خود هدف دیگری هم دارند و آن ساختن زبانی است که استفاده از آن نشانهی تعلق به گروهی خاص باشد.»
تعدادی از لغات مخفی جمعآوریشده توسط مهدی سمائی در جدول زیر آمده است:
تکیهکلام | معنی | مثال |
آویزان، تاول، زگیل، سرطان، سریش، کلیپس، کلید، کنه، گیر، گیر سهپیچ | شخص مزاحم و سمج، موی دماغ | یارو «آویزونه» مواظب باش گیرش نیفتی؛ بهش رو نده طرف «کلیپسه» ولت نمیکنه دیگه |
کفتر، بیبیسی، آنتن، ریسیوِر، ساتلایت | جاسوس، خبرچین | اون چاقه «کفتره»؛ دو تا «ساتلایت» رفتند تو مدرسه |
مانی، پیل، چپ، چِنج، چوخ، چوخپول، مایه، اسکن، دلار | پول | اگه «مانی» داری بریم یه شامی بزنیم؛ «چوخپولام» ته کشیده |
فیلم سوپر، آموزشی، کارتون، نوار مجردی | فیلم غیراخلاقیِ ویدیویی | الان دیگه «فیلم سوپر» پیدا نمیشه؛ خرید و فروش «نوار مجردی» جرمه؛ |
زیزیگولو، خانم رئیس، جیجی، دونقطه، پوتر، برنامه، مورد، موارد، اوسِک | زن بدنام | ماشین زد به «زیزیگولو»؛ «دونقطهها» دیگه پیداشون نیست |
دافی، داف، دافتیس، الکدولک، دامبلهگوشت،دُخی، دولک، ستون، صفر کیلومتر، عمه، فِتیل، فِنتِل، فِنچ، فِنچول، کینگکنگ، گوشت، گوف، لاوازیه، میشپاک، نانی، نیشناش، هلو، پاناسونیک، تایی، تصادفی، جوج، چپی، خاله، خوشگوشت | دختر، دختر فربه، دختر جوانِ تازه و شاداب | چند تا «داف» نشسته بودن؛ «الکدولکا» کوچه رو بند آوردن؛ «جوجا» تو ماشین چه سروصدایی راه انداختن؛ یه «نیشناش» داره رد میشه |
سهسوت، سیمثانیه، ایکیثانیه، قه ثانیه | بلافاصله، در حداقل زمان ممکن | خواهرت میتونه «سهسوت» لیسانس بگیره؛ تو «ایکی ثانیه» واست خونه میخرم |
شیرینپلو، چای شیرین، شکلات، دستمال، شیبابا، شیرین، لُنگ، پالیشر | چاپلوس، کسی که برای تملق خبرچینی میکند | تو هم خیلی «شیرینپلو» شدی تازگیا؛ چهطوری «دسمال»؟ |
تیغتیغ، تولهسگ، بشر، پِسی، زاخار، سعیدی | پسر، پسر خوشتیپ، پسر خوبرو، دوست پسر، پسری که به تازگی موی صورتش روییده و تازهبالغ است | یه «تیغتیغ» اومد؛ بغل دستیت «زاخار» داره؛ پسره «سعیدیه» |
آمار دادن، فاز دادن، آنتن دادن، حال دادن، خط دادن، راه دادن، سیم بکسل دادن، نخ دادن | با سخن، رفتار یا ایماء و اشاره رضایت خود را برای دوست شدن با جنس مخالف نشان دادن | از حرف زدنها و کاراش معلومه که داره «آمار میده»؛ تا دهنشو واکرد فهمیدم داره «نخ میده» |
تیتی، نیرو، اِطِل، کاکتوس، زیدی، ژولیت، کلان، گاریکی، ماخذ، مغز، آجان | مامور مخفی، مامور نیروی انتظامی | یه «تیتی» رد شد؛ چند تا «نیرو» از راه رسیدن |
تاپاله، دامبولی، چاچول، چپول، چول، خیار، دُنبه، دونبش، شلغم، قاق، گلابی، گوشتکوب،گول، هَوارتا | هالو، خل | خیلی «تاپاله» بود پسره؛ تو هم خیلی «گوشکوبی» |
ملخ، خیار، زابُل، زاغارت، زاغول، ستم، سه، ضایع، فخن، خفن، نادَخ | بدشکل،بدقیافه، زشترو، ناخوشایند | یارو خیلی «ملخه»؛ چه هیکل «زاغولی» داره |
گاگول، شافتولی، ایسکیلدی، شاسکول، شاسکولهمو، شاسلیت، شامبوسکولی، یول، اُسخُف، اُسکُول، اُسمُول، اُس، اوش تورمز، آنگول | شخص غیرعادی و غیرمتعارف، عوضی | خیلی «گاگولی»؛ «شامبوسکولیتر» از این پسره پیدا نمیشه |
مخ کسی را تیلیت کردن، مخ زدن، مخ کسی را چت کردن، مخ کسی را در فرقان گذاشتن، چِنیم کردن | کسی را بهتدریج با حرف راضی و رام کردن، حواس کسی را با حرف یا انجام عملی پرت کردن | بعد از یه ساعت «مخشو تیلیت کرد»؛ برو چند دقیقه «مخشو بزن» تا من برم و برگردم |
منیجه، اقدس، بتول، منیر، امالجواد، جواده، زرت، شهلا | زنی شبیه روستاییان یا اهالی شهرستان با آدابورسوم و شیوهی سخن گفتن آنها | طرف بیش از حد «منیجه» بود؛ چند تا «شهلا» امشب میآن خونه مامانم |
کلنگ، افجیاس کلنگ، خز، اُشکولتپه، یَرقانتپه، کیگایی، کیاکُلایی، بهادر، جمشید، غضنفر، جواد، جواد توتَرک، جواد مخفی، فول جوادسیستم، حسن، ابوالحسن، عباس، عبدالله، علیشاه | مردی شبیه روستاییان یا اهالی شهرستان با آدابورسوم و شیوهی سخن گفتن آنان، هالو، کودن | انگار خیال کردی ما «کلنگیم»؛ آدم خیال میکنه این دوستت «غضنفره» |
علف، دیشلمه، خر، اِلیچ، پنیر، جوئینت، هاکفین، یِنف | حشیش | «علففروشا» افتادن زندان؛ یارو «پنیر» کشیده |
خفه کردن، سُق زدن، لَفیدن | با بیمیلی و از سر ناچاری غذا خوردن | یه ساندویچ «خفه کردیم»؛ زود «بِلَف» که دیرمون شده |
ایستگاه گرفتن، ضدحال زدن، ضده زدن، تو کاسه کسی گذاشتن، حال گرفتن، حالگیری کردن | باعث از بین رفتن شور و شادی شدن، اذیت کردن | بذار فیلممو نگا کنم «ایسگا نگیر»؛ الان میرم حسابی «میذارم تو کاسش» تا اون باشه دیگه از این زبوندرازیا نکنه |
جاصابونی، جاروبرقی، اپل عقبافتاده، حاصل ازدواج فامیلی، دِوُو مَنگول، رنو تحصیلکرده، کوالا | اتومبیل ماتیز | یه «جاصابونی» خریده؛ با «جاروبرقیم» رفتم شمال؛ با «دِوُو مَنگول» که نمیشه رفت کوه |
اسب، چِت، چِترال، چِت اوغلی، چِتقالی، هَتَلمَس | گیج، هالو، کودن | «اسبه» داره میآد؛ «چِتقال» رفت سر کلاس |
بوق، سوژه، جیغ، تابلو، تابِل | شخص یا شیئی که ظاهر آن بسیار متفاوت با دیگر اشخاص یا اشیاء باشد | طرف حسابی «بوقه» هی چی میگی داره نگات میکنه؛ شلوار نارنجیت خیلی «جیغه» |
«تیکِ کلام» یا «تکیهکلام»؟
کاوه لاجوردی در اسفند ۹۶ در وبلاگ شخصی خود حدسی را دربارهی پیشینهی احتمالی اصطلاح تکیهکلام مطرح میکند. در این یادداشت لاجوردی این احتمال را مطرح میکند که اصطلاح تکیهکلام ابتدا از واژهای فرانسوی -tics de langage- به معنی «تیکهای زبان» (کلام غیرارادی و مکرر) به فارسی برگردانده شده است. یعنی میگوید شاید واژهی تکیهکلام مستقیما از فرانسه ابتدا بهصورت تیکِ زبان ترجمه شده و سپس بهدلیل شباهت بخش اول آن -تیک- با واژهی «تیکه» تبدیل به «تیکهکلام» شده است. بعد از آن کسانی فرض کردهاند که این واژه باید بهصورت «تکیهی کلام» یا «تکیهکلام» بوده باشد.
رضا شکراللهی در تیرماه ۹۷ خلاصهای از مقالهی کاوه لاجوردی را در سایت خوابگرد بازنشر میکند. شکراللهی در ادامهی این یادداشت، پیشنهاد لاجوردی در ریشهیابی اصطلاح تکیهکلام را راهگشا و منطقی میداند. ولی میگوید در زبان فارسی تکیهکلام فقط به این دست از کلمهها -کلمه یا اصواتی که کسانی در هر جمله ادا میکنند و سایر افراد به آن توجه میکنند ولی خودشان نه- اطلاق نمیشود.
شکراللهی با اشاره به سخنرانی معروف مظاهر مصفا با عنوان «تکیهکلام سعدی» میگوید اگر «شاعر» یا «نویسندهای» از واژه یا تعبیری زیاد استفاده کرده باشد به آن واژه هم میتوان تکیهکلام گفت. شکراللهی پیشنهاد میکند حساب این دو واژه -تیکِ کلام و تکیهکلام- را از هم جدا کنیم. او «تیکِ کلام» را واژهای تعریف میکند که وارد کلام میشود بدون اینکه معنی داشته باشد و بیشتر در گفتار رخ میدهد تا نوشتار و «تکیهکلام» را تعبیری میداند که شاعر یا نویسنده یا سخنران بیش از سایر کلمات به آن تکیه میکند و از آن استفاده میکند.
کاوه لاجوردی و رضا شکراللهی هر دو تاکید کردهاند که این مطالب را صرفا بهصورت «پیشنهاد» ارائه دادهاند تا مقدمهای شود برای اظهارنظر کسانی که در این زمینه تخصص و صلاحیت علمی دارند.
صلاحیراد: به نظر میرسد دوستان دچار خطای اتیمولوژی عامیانه شدهاند
انصاف نیوز برای بررسی ریشه و تاریخچهی تکیهکلام با محسن صلاحیراد گفتوگو کرده است. صلاحیراد شاعر، نویسنده و ویراستار است. او که دکترای ادبیات دارد در گفتوگو با انصاف نیوز به ابهاماتی که دربارهی اصطلاح تکیهکلام وجود دارد و سوالاتی که لاجوردی و شکراللهی در این مورد مطرح کردهاند پاسخ داده است.
محسن صلاحیراد دربارهی تاریخچهی کلمهی تکیهکلام و احتمال اینکه این واژه در ابتدا از فرانسه بهصورت تیکِ کلام ترجمهی لفظ به لفظ شده باشد، گفت: آن اِتیمولوژی [ریشهشناسی] که دوستان [لاجوردی و شکراللهی] مطرح کردند در ظاهر درست به نظر میآید؛ ولی عملا بهگونهای است که آدم فکر میکند شاید دچار خطای اتیمولوژیِ عامیانه شده باشند. ما این واژه را از قبل از مشروطه داشتیم. شاهد آن این است که زمانی که دهخدا به این واژه اشاره میکند در حدود سال ۱۲۹۲ و قبل از آن است. دهخدا هیچگونه تاکیدی روی اینکه این واژه از فرانسه تعبیر شده باشد ندارد.
«برابرنهادهی تکیهکلام لفظ «بارگیر» است»
به دلیل شباهت بین واژههای «تکیه» و «تیک»، دوستان این احتمال را مطرح کردهاند که شاید واژهی «تکیهکلام» ابتدا بهصورت «تیکِ کلام» بوده و به مرور تغییر شکل داده و به تکیهکلام رسیده است. این هم یک توجیهی است. ولی یادمان باشد که تکیهکلام یک برابرنهادهای داشته است؛ در مجموعه مترادفهایی که در فرهنگ آنَندِراج آورده شده، تکیهکلام به لفظ «بارگیر» تعبیر شده است. در آنجا مولف بهعنوان شاهد، یک شعری از محسن تبریزی در قرن ۱۱ام را مثال زده که در آن این کلمهی بارگیر به کار رفته است؛ یعنی از اواخر قرن ۱۱ام و اوایل قرن ۱۲ام چنین تعبیری وجود داشته است.
بارگیر با تکیهکلام شباهتی دارد که نمیتوانیم بهراحتی بگوییم این شباهت بیربط است و تکیهکلام صرفا یک تغییرشکلیافته از تیکِ کلام است. مگر اینکه بگوییم کلمهی بارگیر وجود داشته ولی شاهدی از آن -به غیر از همان یک شعر- به دست ما نرسیده است، بعد از اینکه ترکیب tics de langage را در فرانسه دیدند، میخواستند یک معادل فارسی از روی آن بسازند و مراجعه کردند به همان کلمهی بارگیر که از قبل وجود داشته است. بارگیر به اسب یا هرچیزی که بتواند باری را حمل کند گفته میشود؛ از تکیهکلام هم میتوان چنین تعبیری داشت که عبارت پررنگی است که بار را روی آن میگذاریم.
ممکن است اینطور بوده باشد و غلط نیست اگر اینطور تصور کنیم. ولی باز همهی اینها فقط «ممکن» است درست باشد؛ چون متنهای ما بهصورت دقیق و پیکرهای در دسترس نیستند. البته آن پیکرهای که در فرهنگستان داریم و پیکرههای دیگری که ظاهرا در دست تولید است و نگاه امروزیتری دارند دقیقاند؛ ولی به جز اینها ما پیکرهی زبانفارسی دقیقی نداریم. روزی که این را داشته باشیم می توانیم با استناد به آن بگوییم اصلا از چه دورهای این واژه به کار رفته است. اگر روزی این اتفاق بیافتد آنوقت میتوانیم با استناد به قراین تاریخی، ترجمههایی که در آن زمان صورت گرفته است و آدمهایی که به فرانسه رفتهاند بگوییم که این واژه واقعا از فرانسه اتخاذ شده است یا نه.
این درست است که فرانسه زبانی است که ایرانیان خیلی تحت تاثیر آن بودهاند و بعد از عربی -که تا حدی در بینش اهل سیاست ضعیف میشود- این زبان فرانسه است که زبانِ دومِ اول محسوب میشود؛ ولی با این حال تکیهکلام تعبیری است که ما از خیلی قبلترها داشتیم و افراد به آن اشاره کردهاند.
«تعریف دهخدا از تکیهکلام درست و دقیق است»
صلاحیراد درمورد تعریفی که از نظر خود او برای واژهی تکیهکلام پذیرفتنی است، گفت: آن توصیفی که دهخدا کرده است بهنظرم توصیف دقیق و درستی است. در تعریفهای دیگری که دیگران افزودند شروط آن را در نظر نگرفتند. تکیهکلام باید بهصورت «غیرارادی» باشد؛ یعنی گوینده به اینکه از آن استفاده میکند آگاه نباشد. همین باعث میشود که بتوانیم انواعی را برای آن در نظر بگیریم. [تعریف دهخدا از تکیهکلام: کلمهای که در تکلم داخل کنند بدون آنکه دارای معنی باشد، حرف بارگیر، وقتی بعضی افراد کلمهای را که در بیان موضوع اثری ندارد در گفتوگو مکرر استفاده کنند به آن کلمه تکیهکلام آنها گفته میشود؛ این تکیهکلام گاهی مبهمات است مانند «بسیار»، «بهمان»، «چه چیز»، «ذلک» و … و گاهی ترکیب یا جملهای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست، کلمهای را تکیهکلام یک شخص میگویند هرگاه او این کلمه را در گفتار خود بیاراده و نظر به معنی خاصی و بهکرات به کار ببرد.]
دستهبندی تکیهکلامها از زبان محسن صلاحیراد
صلاحیراد درمورد انواع تکیهکلام ادامه داد: حداقل چهار نوع تکیهکلام را میتوانیم شناسایی کنیم:
تعدادی از نوع اصواتاند؛ وقتی داریم صحبت میکنیم در جاهایی ممکن است حرفمان را بکشانیم مثلا یک اِ-ای اضافه کنیم و کلمات را بکشانیم.
تعدادی از نوع واژههایی هستند که گوینده آنها را بیجا به کار میبرد؛ دهخدا به اینها «مبهمات» میگوید. مثل «فلان» یا «مثلا». افراد این واژهها را برای این به کار میبرند که وسط صحبتشان فکر کنند.
تعداد دیگری از تکیهکلامها از نوع واژههایی هستند که معنی درستی در جمله دارند منتها تکرارشان باعث پررنگ شدن آنها میشود؛ مثل «فرض کنید» که خود من هم زیاد به کار میبرم.
بخش دیگری از تکیهکلامها مربوط به «صنف گوینده» میشود؛ رسانهی خاصی که در آن لحظه در موقعیت آن قرار گرفتند -مثل تریبون سخنرانی یا مصاحبهای مثل همین- باعث بروزشان میشود. تعدادی از این نوع تکیهکلامها واژههایی هستند که به نظر گوینده خوشآهنگ است یا برایش اینطور به نظر میآید که معنی خیلی دلپذیری دارند. تعدادی از آنها هم به دلیلی که لزوما منطقی هم نیست به یک گفتمان فرهنگی خاصی مرتبط است و گوینده احساس میکند آن واژهها میتوانند معنی را خیلی بهتر برسانند. مثلا فرض کنید عدهای دوست دارند بهجای اینکه بگویند «پنجاه-پنجاه» یا «نصف-نصف» حتما بگویند «فیفتی-فیفتی»؛ یا بهجای «باشه» بگویند «اوکی»؛ یا هر چیزی که جلویشان سبز میشود بگویند «حله».
محسن صلاحیراد درمورد سایر تکیهکلامهای مربوط به صنف گوینده ادامه داد: بعضی از اینها از نوع عبارات پیوندیاند؛ مثل «درواقع»، «به هر حال»، «با وجود این» و «لیکن». بخشی از این عبارات پیوندی هم واقعا مربوط به صنف کاری یا رسانهای است که شخص دارد در آن یک متنی را پِرِزنت میکند؛ در آن موقعیت شخص احساس میکند اگر در حرف زدنش بگوید «لیکن» خیلی باکلاستر به نظر میآید یا رسمیتر میشود.
صلاحیراد درمورد گروه دیگری از تکیهکلامها گفت: بخشی هم از نوع «زبانزد»، «ضربالمثل» و «کنایهاند». من فکر میکنم که این موارد اخیر را خیلی خوب نیست جزو تکیهکلام بدانیم چون معمولا گوینده ارادهی آشکاری در بهکارگیری آنها دارد.
واژههای مکرر در آثار شاعران و نویسندگان «تکیهکلام» محسوب میشود؟
مضمونها و واژههای مکرر در آثار یک شاعر یا نویسنده هم همین حکم را دارد. اینها عموما کارکرد زیباشناختی دارد. اینکه به آنها تکیهکلام بگوییم واقعا تیتر قشنگی است! همانطور که سخنرانی آقای مظاهر مصفا را «تکیهکلام سعدی» تیتر زدهاند. منتها اینکه استفاده از اصطلاح تکیهکلام در اینجا چقدر دقیق است واقعا جای بحث دارد.
صلاحیراد در پاسخ به این سوال که آیا این موارد بهدلیل نداشتن شرط «غیرارادی بودن» با تعریف دهخدا تکیهکلام محسوب نمیشوند، گفت: نویسنده یا شاعر با واژهها عملا کارش را میسازد؛ یعنی نوعی «معماری زبان» انجام میدهد. در این نگاه و با این دریافت نمیتوانیم بگوییم که چون شاعر یا نویسنده این واژه یا مضمون را مکرر به کار برده است پس تکیهکلامش است. این تکیهکلام نیست بلکه تعبیر اصلی یا خط اصلی بینش شاعر یا نویسنده است.
این نگاه به نظرم دقیقتر است؛ نه آنطور که آقای علی دشتی اشاره کردند و با مسامحه به کار بردند [علی دشتی در کتاب «نقشی از حافظ» اشاره میکند که رایجترین و شایعترین تکیهکلام حافظ «باده» است که به شکلهای گوناگون در سخن او ظاهر میشود]. این همان چیزی است که در سبکشناسی فرمالیستی به آن «واژهی پربسامد» میگوییم؛ واژهی پررنگ و پربسامدی که تکیهگاه اندیشه یا تکیهگاهِ نوعی عملکرد زیباشناختی برای آن شاعر است.
[در جدول زیر گزیدهای از تعابیری که مظاهر مصفا در سخنرانی معروف خود -با عنوان «تکیهکلام سعدی»- به شاعران مختلف نسبت داده است را مشاهده میکنید:]
شاعر | تکیهکلام (به بیان مظاهر مصفا) | مثالها | |
سعدی | «سوگند» زیاد یاد میکند، حدیث مکرر او «دوست» است؛ در تشبیه بالای دوست به «سرو» و رخسار معشوقه به «ماه» تمایل دارد، او «نصیحتگرا» است و از شاه تا گدا را با شجاعت نصیحت میکند، محور فکری او «عشق»، «مردمدوستی» و «جمالپرستی» است، مدار سیر او «توحید» و «توجه به پروردگار» است | «یکی پرسید از آن شوریده ایام/ که تو چه دوست داری، گفت دشنام | |
که مردم هرچه دیگر میدهندم/ بهجز دشنام منت مینهندم» | |||
«من آمدهام بهسوی علی، به بوی علی، به کوی علی/ دل از همهسوی تافتهام،شتافتهام بهسوی علی» | |||
عنصری | زلف؛ شیفتهی وصف زلف معشوق است | «گفتم از تاب زلف تو تابم/ گفت ار او تافته شود تو متاب» | |
«ماندهست چون دل من در زلف او اسیر/ رخسار آبدارش در زلف تابدار» | |||
فرخی | دل؛ در تغزلهای او وصف دل و بیان حال دل غلبه دارد | «مرا دلی است گروگانِ عشق چندینجای/ عجبتر از دل من نیافریده خدای» | |
«حریصتر دلی از عاشقی ملول شود/ دلم همی نشود وای از این دل من وای» | |||
منوچهری | وصف طبیعت، شب، ستارگان، گلها، پرندگان، آهنگها، شراب و اسب در شعر او غلبه دارد؛ او در تشبیه بدیعهکار است | تعبیرهای ابداعی منوچهری در وصف اسب: «رخشروی»، «دیرخواب»، «زودخیز»، «دوربین»، «خوشعنان»، «بادگرد»، «گرگپوی»، «فولاددل»، «روباهحیله»، «تیزگام»، «رامزین» | |
خاقانی | عاشق «صبح» است و میتوان او را در شاعری «آفتابپرست» نامید | چون به صبوح بلبله قهقهه کرده و خندهنی/ خنده کند نه قهقهه صبح چو نوگل طری | |
مسعود سعد سلمان | همهی شعر او «حسب حال» است، «ضمیرهای شخصی» را بیحساب تکرار میکند، در سخن این زندانی بیش از همه «شکایت حال» و «کلام جامع» را مییابیم | «هفت سالم بکوفت سو و دهک/ پس از آنم سه سال قلعه نای» | |
«شیرم که به دشت و بیشه نگذارندم/ پیلم که به زنجیر گران دارندم» | |||
ناصرخسرو | شاعر «حسب حال» و «مبلغ مذهب» است، دهها قصیدهی او با «خطاب» آغاز میشود، او از «ضمیرهای شخصی» زیاد استفاده میکند | «کلید بهشت و دلیل نعیم/ حصار حصین چیست؟ دین محمد» | |
«بپرهیز ای برادر از لئیمان/ بنا کن خانه در کوی حکیمان» | |||
قاآنی | او در تغزلها یک آهنگ بیشتر ندارد و قوت غالب او «وصف ساق و سرین» است | ساعد و سینه و سیما و سر و ساق و سرین/ هفت سینآسا با سیم برآمیختهاند | |
یغمای جندقی | او فساد روزگاران خود را با استفاده از کلمات رکیک و ناسزاگویی نشان میدهد | صرف کار ناله کردم عمر چندین ساله را/ یار یار دیگران شد خاک بر سر ناله را |
با چه «مقاصدی» از تکیهکلام استفاده میکنیم؟
صلاحیراد درمورد «مقاصدی» که برای استفاده از تکیهکلام وجود دارد ادامه داد: «افرادی که از تکیهکلام استفاده میکنند گاهی مقاصدی هم دارند. هر چقدر هم این مقاصد آگاهانه نباشد نمیتوانیم بگوییم اصلا وجود ندارد. برخی برای «تداوم بخشیدن» به صحبتشان از تکیهکلام استفاده میکنند؛ مثل همان «اِ-ای» که گفتم یا آن «مثلاهایی» که گفته میشود. گاهی دلیل بهکارگیری اینها «حفظ توجه شنونده» است؛ یکی ممکن است موقع حرف زدن فکر کند هر آن که حرفش را قطع کند گوینده یا حرف خواهد زد یا ممکن است آن جلسه را ترک کند. برای همین ممکن است مدام به گونهای حرف بزند که آن توجه را از دست ندهد.
بعضی برای «تامل بین حرف زدن» از آن استفاده میکنند. من معمولا به دوستانم توصیه میکنم که اگر موقع حرف زدن سکوت کنند خیلی بهتر از استفاده از این تکیهکلامها است. اما این حرفی هم که من آنجا میزنم لزوما کارکردی در فرهنگ روزمره ندارد؛ صرفا در نوشتن ممکن است کمی کمک کند.
تکیهکلامها میتوانند به نوعی «رهیافت متکلم» را نشان بدهند. یعنی اگر به تکیهکلامها توجه کنیم میتوانیم در بعضی از موارد بفهمیم که گوینده تقریبا چه نوع دیدی دارد؛ یعنی چه نوع اصطلاحات مفهومی و تمثیلاتی در ذهنش است و نگاهش چگونه است. تا حدی ممکن است بعضی از تکیهکلامها کمک کند ما این را بفهمیم.
بعضی از تکیهکلامها صرفا «گرهی زبانی موسمی» را نشان میدهند. مثلا یکی «وسواس» دارد و برای وسواسش واژههایی را در جایی به کار میبرد که به آنها هیچ نیازی نیست. وسواس گاهی نوعی «دقت بیجا» را افزایش میدهد و باعث بروز بعضی از واژهها یا ترکیبات میشود که شخص فکر میکند با آنها راضی میشود؛ یعنی فکر میکند اگر آنها ظاهر شوند توانسته است حرفش را بزند.»
«از حرف زدن مردم چیزی را حذف نمیکنیم»
صلاحیراد در پاسخ به این سوال که آیا همهی کارکردهای تکیهکلام مناسب است یا برخی از آنها باید از کلام حذف شود، گفت: «ببینید ما از حرف زدن مردم چیزی را حذف نمیکنیم! حرف زدن مردم خیلی طبیعی و عادی با توجه به نیازشان و هزاران دلیل پنهان و آشکار باعث تحول زبان میشود. ما مشاهدهگریم در مقام تحلیلگر؛ ما نمیآییم بگوییم آنطور حرف زدن غلط است، شما باید اینطوری حرف بزنید! ما فقط موقع نوشتن به مردم یادآوری میکنیم یا به آنها کمک میکنیم که فصیحتر و رساتر بنویسند اما در حرف زدنشان دخالتی نمیکنیم.
«مثل پلیس برای مردم خط قرمز تعیین نمیکنیم»
اینها صرفا یکسری پیشنهادات است. ما در بحثهای زبانی هیچ حقی و هیچ توجیهی نداریم که مثل یک پلیسی برای مردم خط قرمز تعیین کنیم که چگونه حرف بزنند. ولی میتوانیم بهطور کلی از مردم بخواهیم که برای خسته نشدن مخاطب و اذیت نشدن خودشان بهجای کش دادن کلمات از «سکوت» بین حرف زدنشان بهره بگیرند. وقتی از اصوات استفاده میکنند ممکن است شنونده خیلی خسته شود؛ این اِ-اِ-اِ-ای که گفته میشود چون شنونده یا خواننده را منتظر نگه میدارد و اطلاعاتی نمیدهد میتواند اذیتکننده باشد. پس میتوانیم توصیه کنیم تا حد ممکن استفاده نشود.»
صلاحیراد درمورد اینکه آیا این توصیه باید توسط فرهنگستان زبان ارائه شود، گفت: «بله، بهتر است این توصیه از دل مرجعی در بیاید که ارائهی این موضوعات در ذات تعریفش وجود دارد. فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی معادل آکادمی زبان خیلی از کشورهایی مثل فرانسه است؛ اینها کارشان همین است که واژه را تعریف کنند، دستور زبان را دوره به دوره شناسایی کنند و در اختیار مردم بگذارند و توصیههای لازم را ارائه دهند.
ولی حتی فرهنگستان هم نمیتواند به مردم بگوید چهطوری حرف بزنند. مردم حرف زدند، تاریخ را پشت سر گذاشتند و نویسندهها و شاعرها عموما از زبان این مردم «تغذیه کردند»؛ نه اینکه آنها به مردم یاد داده باشند چهطوری حرف بزنند.»
«زبانزد» بگوییم یا «تکیهکلام»؟
محسن صلاحیراد درمورد عبارتهای فرهنگی مثل «فدای شما»، «مخلصیم» و «چاکریم» که توسط برخی گروهها یا افراد زیاد به کار میرود، گفت: «اینها تکیهکلام نیستند؛ اینها «زبانزدند» و تعریفشان با تکیهکلام یکی نیست. آقای غلامحسین صدریافشار فرهنگی به اسم «فرهنگ زبانزدهای فارسی» دارد که آنجا خوب توانسته است اینها را جدا کند. ما یکسری «نحوههای بیان» داریم که آنها زبانزد محسوب میشوند. منظورم از «نحو» همان صرف و نحو است؛ یعنی جملهبندیهایی که به وفور در زبان اینوآن تکرار میشود بدون اینکه کسی حتی احساس کند نیازی به ساختن دوبارهی این جملات دارد و آنها را عینا به کار میبرند. تعارفات و خیلی جملاتی که در مناسباتی مثل ورود یک مهمان، پا شدن جلوی کسی یا خداحافظی کردن به کار میرود همگی از مصداقهای زبانزدند.
زبانزدها کمک میکنند که اهل یک زبان مجبور نشوند هر بار بنا به مناسبتی انرژی بگذارند و جملهای بسازند. آشنا بودن این جملات هم کمک میکند که افراد آنها را در موقعیتها و آیینها خیلی سریع ادا کنند؛ بدون اینکه از دو طرف نیرو بگیرد. منتها استفاده از این زبانزدها تا حدودی «تازگی» را از زبان میگیرد.»
«انتخاب زبانزدها با شخصیت افراد ارتباط دارد»
این شاعر ایرانی در پاسخ به اینکه آیا زبانزدها با نوع شخصیت افراد ارتباطی دارند، گفت: بله، قطعا شخصیت ما در انتخاب نوع زبانزد دخیل است. اینکه از بین عبارتهای «ارادتمندم»، «مخلصم» یا «چاکرم» کدام را انتخاب میکنم، هم نمایندهی شخصیت من است و هم میتواند نمایندهی صنف من باشد. این انتخاب دلبستگیهای واژگانی من را هم نشان میدهد؛ با توجه به اینکه من شاعرم اینکه چه واژهها یا زبانزدهایی را بهکار بگیرم «انتخابی» میشود. ما برای هر موقعیتی معمولا چندتا زبانزد داریم. بعضی از این زبانزدها بسیار عامیانهاند و ممکن است من مثلا بهخاطر اینکه وجههی آکادمیک خودم را حفظ کنم آنها را به کار نبرم.
عبارات مذهبی که سر زبانها افتاده است تکیهکلام محسوب میشوند؟
صلاحیراد در پاسخ به اینکه عبارات مذهبی مثل «یا امام حسین» و «یا علی» تکیهکلام محسوب میشوند یا زبانزد، گفت: «زبانزد میتواند باشد؛ ولی بهخاطر اینکه گاهی عملا از معنا تهی میشوند میتوانیم اینها را هم تکیهکلام بدانیم.
او در پاسخ به اینکه آیا ممکن است استفادهی مکرر از الفاظ مذهبی به بار معنوی آنها آسیبی برساند، گفت: در تمام فرهنگها، آیینها و در تمامی ادیان وقتی اسامی خاصی که نمایندهی بزرگان آن دیناند بدون دلیل موجهی به زبان بیاید یا کفرآمیز تلقی میشود یا دست کم میگویند کار درستی نیست. یعنی به هر حال یک عمل مباح نیست و بهتر است از آن پرهیز شود.
این موضوع درمورد «یا عیسی مسیح» که انگلیسیزبانها آن را بهصورت کرایست -christ- به کار میبرند بهخوبی دیده میشود. در فرهنگ آنها کفرآمیز بودنِ استفادهی بیجا از این عبارت تا همین ۳۰-۴۰ سال پیش خیلی پررنگ بود؛ ولی الان از شدت آن کم شده است. یعنی اگر کسی یکهو بدون هیچ دلیلی یا مثلا بهخاطر اینکه ترسیده بود میگفت «یا عیسی مسیح!»، به او میگفتند «کفر نگو!».
در فرهنگ ما هم این بوده است؛ اگر کسی بهراحتی اسم ائمهی اطهار را به کار میبرد یا اسم پیامبر را میآورد میگفتند این کار درستی نیست. پاسخ به این سوال که آیا آن را «کفر» میدانستند یا نه، واقعا نیاز به مرور کتب فقهی دارد. ولی اینقدر هست که میگفتند کار درستی نیست. این کلمات از این جهت که بهکارگیریشان «مناسبتی» است زبانزد محسوب میشوند؛ اما از این نظر که گوینده در آن لحظه آنها را خیلی غیرارادی استفاده میکند به تکیهکلام هم شباهت زیادی دارند. منتها بهکارگیری این کلمات نه باعث تامل گوینده است، نه برای پیوسته نگه داشتن حرف زدنش و نه برای جلب توجه شنونده؛ از این سه نظر که نگاه کنیم این کلمات تکیه کلام نیستند.
یعنی ما «سه کارکرد» را می توانیم برای تکیهکلام قائل باشیم؛ یکی این است که گوینده بتواند لابهلای حرف زدن فکر کند، یکی اینکه پیوستگی کلام حفظ شود و دیگری اینکه توجه شنونده را به خود نگه دارد. اگر این سه شرط را قائل شویم آنوقت میتوانیم فرهنگ جداگانهای برای تکیهکلامها داشته باشیم؛ همانطور که فرهنگ کنایات، فرهنگ مَثَلها و فرهنگ زبانزدها جدا هستند.»
«تهیهی فرهنگ تکیهکلامها بسیار سودمند است»
اگر عهد کنیم که فرهنگ تکیهکلامها را تهیه کنیم این کار بسیار هم سودمند خواهد بود. شاید یک فرهنگ صد صفحهای هم نشود؛ چون تکیهکلامها خیلی شبیه به هم به کار میروند. اگر بتوانیم اینها را -به فرض در سطح تهران- جمعآوری کنیم بعدا با مطالعهی روی آنها و پی بردن به اینکه هر کدام چقدر بسامد داشتند میتوانیم تحقیقات دیگری را انجام بدهیم. مثلا ممکن است بتوانیم نشان دهیم رهیافت کلی یک جمع چیست؛ یعنی ممکن است از دل آن یک «گفتمان» بروز کند. با داشتن فرهنگ تکیهکلامها میتوانیم به علایق شخصی و شخصیتی آدمها پی ببریم و در نتیجهی آن میتوانیم گفتمانهایی را شناسایی کنیم که از دید پنهان هستند و منبع فکر و اندیشهی مردماند.
«تکهکلام» یا «تیکهکلام» بهجای «تکیهکلام»
صلاحیراد در پاسخ به این سوال که آیا استفاده از کلمات «تکهکلام» یا «تیکهکلام» بهجای تکیهکلام درست است، گفت: «نه آنها درست نیست. دو حالت میتواند داشته باشد؛ یا «تکیهی کلام» و یا «تکیهکلام». تکیهکلام همان تکیهی کلام است که در آن «ی» که حالت اضافی آن است بر اثر تداول تخفیف پیدا کرده است. ما کلماتی مثل خلیجِ فارس، گلِ سر، مدِ نظر و موردِ نظر را هم گاهی بهصورت خلیجْفارس، گلْسر، مدْنظر و موردْنظر به کار میبریم. اینها مواردی هستند که در اصل حالت اضافی در آنها وجود دارد؛ ولی آن کسرهی اضافی بر اثر «تداول» و «با هم آمدن» تخفیف پیدا کرده است. در مورد تکیهی کلام هم همینطور است؛ یعنی یا باید تکیهی کلام را به همین صورتی که کسرهی اضافی گرفته است اساس قرار دهیم یا در شکل متداولش بهصورت تکیهکلام به کار ببریم.
کلماتی مثل تیکهکلام و تکهکلام همه «تصور» هستند و هیچ اثباتی برای درستی آنها وجود ندارد؛ یعنی ما هیچ متنی نداریم که اینها واقعا در آن به کار رفته باشد. هرگونه پیشنهادی که صرفا از نوع «حدس و گمان» است میتواند به زبان لطمه بزند و درست هم نیست. تا وقتی اتیمولوژی درستی نشده باشد و یک اتیمولوژی مُتقَنی نداشته باشیم این توصیهها واقعا گمراهکننده است.»
تکیهکلامهای رایج بین قشر ادبی جامعه
صلاحیراد در پاسخ به این سوال که چه تکیهکلامهایی بین قشر ادبی جامعه و شعرا مرسوم هستند، گفت: «من دیدهام که گرایشی در بین بعضی از اساتید ما در به کار بردن تکیهکلامها یا واژههای عربی -بهصورت بجا یا بیجا- در مقام عبارات پیوندی وجود دارد؛ مثل «فَلِذا»، «ولیکن»، «فَبِها»، «بِها» و …. یعنی ممکن است وقتی من با استادم صحبت میکنم -تحت تاثیر این موقعیتی که در ارتباط با استادم در آن قرار میگیرم- مثلا بگویم که «اگر اینطور بشود فبها!». یعنی یکهو از یک واژهای استفاده کنم که هرگز برای مادرم استفاده نمیکنم! ولی در آنجا برای آن شخص خیلی عادی است و طوری برخورد میکند که انگار نه انگار واژهای مثل «فبها» به کار رفته است.
این گرایش در بین اهل ادب وجود دارد. برخی هم از یکسری مترادفات امروزیتر استفاده میکنند که باز تکیهکلام دانستن آنها ممکن است درست نباشد؛ مثل همان کلمهی «فیفتی-فیفتی» که گفتم. اگر بخواهیم آنها را هم تکیهکلام بدانیم آنوقت این کلمات بعضی از کارکردهای اصلی خودشان -مثل ساختن لحن برای آن صنف- را از دست میدهند. ولی بهطور کلی عبارت «فلان و بیسار» را هم ممکن است در زبان اهل ادب زیاد بشنوید.»
«تکیهکلامهای سینمایی باورداشت اثر هنری را افزایش میدهد»
صلاحیراد در پاسخ به این سوال که آیا وقتی واژههایی در فیلمها بهصورت تکیهکلام به کار میروند نقطهضعف آن فیلم محسوب میشوند، گفت: «نه اصلا! خیلی هم خوباند. اینها هوشیاری نویسنده و بازیگر را میرساند. از این ترفندها بهخاطر آن «وجه احتمالی» که در ذات هنر است استفاده میشود؛ یعنی برای اینکه بیننده موقع دیدن یک اتفاق یا یک شخصیت بتواند راحت احتمال دهد که این اتفاق میتوانست بیفتد یا چنین شخصیتی میتوانست وجود داشته باشد. این نوع استفاده از تکیهکلام «باورداشت» اثر هنری در نظر خواننده یا ببینندهی آن را افزایش میدهد. بهویژه در مقولهای که داستانی است و کار اصلی آن «روایت» است نویسنده بهمنظور شخصیتپردازی، القاء مناسبات و القاء موقعیت به خواننده یا بیننده بهخوبی میتواند از این ترفندها استفاده کند.
اگر بحث ترجمهی لفظی کلمهی تیک از فرانسه را کنار بگذاریم؛ اینها واقعا میتواند مثل «تیکهای عصبی» باشد که در کارمندان ادارجات ایجاد میشود. آنها فرضا بهخاطر اینکه مدام با دستشان پروندهها را برمیدارند و آرشیو میکنند یک حالتهایی پیدا میکنند. کمکم این حالتها تبدیل به تیک آن آدم میشود؛ یعنی موقعی که مشغول به این کار نیست هم دستها و بازوانش به آن حالت درمیآیند. این را درمورد بعضی ورزشکاران در ورزشهای خاصی مثل کشتی هم میتوانیم ببینیم. ممکن است یک ورزشکار کشتی دستها و سر و گوشش را [حتی زمانی که در حال کشتی گرفتن نیست] به حالت خاصی بگیرد به این صورت که انگار گاردش را بسته است که اگر کسی آمد پیچلاپیچش کند بتواند جلویش بایستد. اگر نویسنده، فیلمنامهنویس یا نمایشنامهنویسی بتواند از اینها بهخوبی استفاده کند برای اینکه خواننده یا بیننده، یک شخصیت داستانی را بهتر بپذیرد خیلی هم کارش عالی و هنری است.»
بررسی تکیهکلامهای سینمایی در گفتوگو با شاهین امین
شاهین امین -منتقد سینما- درمورد مصادیق تکیهکلام در فیلمهای سینمایی و سریالها به انصاف نیوز گفت: «معمولا یکسری واژهها هست که در فیلمها یا سریالهای طنز به کار میرود و مردم از آنها استفاده میکنند. در سریالهایی مثل «شبهای برره» تکیهکلامهایی وجود داشت که روی حرف زدن مردم اثر گذاشت. البته نمیگویم که این اثرگذاری خیلی خاص بود. تکیهکلامهایی بودند که در یک دورهای باب میشد؛ بعضی از آنها ماندگار میشد و بعضی از آنها زود از بین میرفت؛ تکیهکلامهایی مثل «پاچهخوار» و … که من هیچ کاری به خوب یا بد بودنشان ندارم و ممکن است خود من از خیلی از آنها اصلا خوشم نیاید. ولی به هر حال یک تعدادی از این واژهها بهصورت تکیهکلام درمیآمد و برای مدتی میماند.»
شاهین امین در پاسخ به این سوال که کدام کارگردان یا نویسنده بهطور خاص توانسته است تاثیر زیادی روی فرهنگ زبانی مردم بگذارد، گفت: «شیوهی دیالوگنویسی «مسعود کیمیایی» نه روی مردم عادی ولی روی خیلی از فیلمسازها تاثیر گذاشت. تعداد اندکی هم سعی کردند از شیوهی دیالوگنویسی «علی حاتمی» تقلید کنند. البته این تاثیرگذاریها بیشتر در بین کارگردانها و سینماگران اتفاق افتاد نه بین مردم عادی.»
تعدادی از تکیهکلامهای سینمایی از سال ۵۵ تا کنون -به نقل از سی و یک نما و سایر منابع- در جدولهای زیر آمده است:
فیلم | تکیهکلام | بازیگر | نقش | سال پخش |
دایی جان ناپلئون | دروغ چرا، تا قبر آ آ آ؛
ما یه همشهری داشتیم |
پرویز فنیزاده | مش قاسم | ۱۳۵۵ |
کار کارِ اینگیلیساس | غلامحسین نقشینه | دایی جان ناپلئون | ||
موووومِنت | پرویز صیاد | اسدالله میرزا | ||
سلامت باشی | دکتر ناصرالحکما | |||
ایتالیا ایتالیا | ای اُخ؛
ناقص |
نوذر آزادی | جعفر قاطبه | ۱۳۵۶ |
بازم مدرسهم دیر شد | بازم مدرسهام دیر شد | اکبر عبدی | محسن | ۱۳۶۲ |
آرایشگاه زیبا | انسان باید منطق داشته باشه | محمود بصیری | اصلان | ۱۳۶۹ |
روزی روزگاری | التماس نکن | محمود پاکنیت | حسامبیگ | ۱۳۷۰ |
همسران | وا | مهرانه مهینترابی | مهین | ۱۳۷۳ |
نیمهی پنهان ماه | ای بخت نامراد | حسین کسبیان | مراد | ۱۳۷۳ |
پدر سالار | آره باآ | محمود پاکنیت | جلال | ۱۳۷۴ |
فروشگاه | خیش خَراش ما | نیما بانکی | – | ۱۳۷۴-۱۳۷۵ |
مدرسهی مادربزرگها | میدونم آخرشم سواددار نمیشم | مژگان عظیمی | پسته خانم | ۱۳۷۵ |
آدم باید خودش عاقل بزاشه | حوریه تقیزاده | – | ||
موبال (موبایل) | مهین علیزاده | خانمِ آقا ولی | ||
جُنگ ۷۷ | ببخشید (با تشدید)؛
مَععع؛ سلامَلِکُم |
مهران مدیری | رامین | ۱۳۷۷ |
هتل پیادهرو | خودتی با ما چی کار داری؟! | اکبر عبدی | بایرام (ابراهیم) | ۱۳۷۸ |
قناری | مصطفی راد | سیروس (سیریوس) | ||
فیالواقع | علیرضا خمسه | سنجری | ||
مثل هیچکس | داداشی | اکثر کاراکترها (خطاب به داداشی) | اکثر بازیگران (خطاب به حسین یاری) | ۱۳۷۸ |
این چند نفر | تیر تو پَره؟ تیر تَپَره تی پَر پَر پَر پَره؟ | مهران غفوریان | عمو تَپَر | ۱۳۷۸ |
مسافر | گفتوگو نداره | جمال اجلالی | ابراهیم یعقوبی | ۱۳۷۹ |
زیر آسمان شهر | بزنم تو مخت؟؛
نه؟! غلاااام؟! |
حمید لولایی | خشایار مستوفی | ۱۳۸۰ |
مسافری از هند | باباآگولا | حمید گودرزی | حمید | ۱۳۸۱ |
پروانا | شیلا خداداد (خطاب به الهام حمیدی) | سیتا (خطاب به پروانه) | ||
بدون شرح | دیجیتالم کجا بوده؟
کشتی عنقریب به گل نشسته؛ حافظا |
فتحعلی اویسی | آقای کاووسی | ۱۳۸۱ |
خوب چیزیا آقا، خووووب! | امیر جعفری | فرید | ||
کوچه اقاقیا | بَ بَی تی | مجید صالحی | گشتاسب | ۱۳۸۱-۱۳۸۲ |
پاورچین | داوِنه و فرهاد | سید جواد رضویان و مهران مدیری | داوِنه و فرهاد | ۱۳۸۱-۱۳۸۲ |
کار نداری بری بمیری؟ | مهران مدیری | پدر فرهاد | ||
نفس من بیده؛
ای جووونم (هنگام پاچهخواری)؛ من چَه کاره بیدم؟ |
سید جواد رضویان | داوِنه | ||
باغچه مینو | برو حالیشو ببر | سید جواد رضویان | زینال | ۱۳۸۲ |
نقطهچین | بیوفایی، بیوفایی، دل من از غصه داغون شده | رضا شفیعیجم | بامشاد | ۱۳۸۲-۱۳۸۳ |
خانه به دوش | من چی بپوشم؟
چه خبر؟ |
آناهیتا همتی | نرگس | ۱۳۸۳ |
جایزهی بزرگ | تچیییی داداش؟! | رضا شفیعی جم | کامبیز باغی | ۱۳۸۴ |
شبهای برره | وُوی گو لَنزجگد؛
ها… ایی که وَگفتی ای یعنی چه؟ |
مهران مدیری | شیر فرهاد | ۱۳۸۴ |
خوب بید؟ | علی کاظمی | بگوری (شاعر) | ||
شُمپِت؛
کَتَه کَلَه؛ چور میخ |
محمدرضا هدایتی | یاور طغرل | ||
چطوری جیگر؟! | محمد شیری | سالار خان | ||
ایی خورزو خان بید! | هادی کاظمی | نظام دووَ برریه | ||
ایی فرق فوکوله!
پول وَدِه، پول زور وَدِه |
رضا شفیعیجم | کیوون | ||
عشقولانه | بهنوش بختیاری | لیلون | ||
زندگی به شرط خنده
|
چی میگه؟ | حمید لولایی | خشایار مستوفی | ۱۳۸۴
|
سلام چطوری؟ | علی صادقی | نوید افشار | ||
گُلم | سحر ولدبیگی | پروانه | ||
باااا باااا | بهنوش بختیاری | آرزو | ||
عسل بابا؛
عزیز بابا |
خشایار راد (خطاب به بهنوش بختیاری) | قرطاس (خطاب به آرزو) | ||
چه جلب | یوسف تیموری | جهان (جهانگیر اقبالی) | ||
باغ مظفر | مربا بده بابا | مهران مدیری | مظفرخان | ۱۳۸۵ |
چارخونه |
مِدونی! | رضا شفیعیجم | حامد | ۱۳۸۶
|
این اعصاب منه؛
شاسخین |
بهنوش بختیاری | پرستو | ||
قولوَه… قولوَه؛
هینگامَه… هینگامَه؛ او کَ ی (اوکی) |
سید جواد رضویان | نظیر شنبَه | ||
او کَ ی (اوکی) | سحر ولدبیگی | هینگامَه | ۱۳۸۷ | |
مرد هزار چهره | خیلی ممنونم! | مهران مدیری | مسعود شصتچی | |
سه در چهار | یه شب بخور نون و تره، یه عمر بخور نون و کَره؛
بیژول (خطاب به بیژن) |
شهره لرستانی | طلا خانم | ۱۳۸۷ |
شاید باورتون نشه | اشکان اشتیاق | کیوان | ||
چیییی میگی؛
بچهسوال (خاله این بچهسوالا چیه میپرسی؟!) |
علی صادقی | بیژن موزی | ||
موزی نوشته میشه موذی خونده میشه | اکثر بازیگران | اکثر اعضای خانواده | ||
طلاق در وقت اضافه | دالِر؛
کَنَدا |
بیژن بنفشهخواه | داوود | ۱۳۸۷ |
مسافران | فِرت | اکثر بازیگران | اکثر کاراکترهای فضایی | ۱۳۸۸ |
زن بابا | خوشگیلی موشگیل؛
آگااا ژووون |
علی صادقی | بهبود | ۱۳۸۹ |
قهوهی تلخ | کیه؟! کیه؟! | جواد عزتی | بابا اتی | ۱۳۸۹ |
ستایش ۱ و ستایش ۲ | افتاد؟! | داریوش ارجمند | حشمت فردوس | ۱۳۸۹-۱۳۹۳ |
پایتخت ۱ | اره…؛
نقی؛ ناهار نخِردِمنِه |
علیرضا خمسه | بابا پنجعلی | ۱۳۹۰ |
حساس نشو، حساس نشو؛
آخ، آخ، آخ؛ نگوووو؛ مَسِج |
احمد مهرانفر | ارسطو | ||
دست بندازم دهنمو جِر بدم؟؛
هما بابا! |
محسن تابنده | نقی | ||
رادررو | من دوشیزم | مرجانه گلشین | گلرخ | ۱۳۹۰ |
شوق پرواز | پیام بازرگانی | امیر غفارمنش (خطاب به محسن کیایی) | کاراکتری با بازی امیر غفارمنش (خطاب به پیام بازرگانی) | ۱۳۹۰ |
بالام جان | شهاب حسینی | شهید بابایی | ||
نقطه سر خط | پَ نَ پَ | مریم سعادت | گندم | ۱۳۹۰ |
توجه مینِمویی | حمید لولایی | صمد قیصری | ||
ساختمان پزشکان
|
واقعاااااا؟! | شقایق دهقان | پرستو شیرزاد | ۱۳۹۰ |
اساساً | بهنام تشکر | دکتر نیما افشار | ||
نابرده رنج | پنبه | دکتر نیما افشار | عماد (خطاب به اسد) | ۱۳۹۰ |
ساخت ایران | بابا خووشگیله؛
بابا به ما نمیخوری |
محمدرضا گلزار | جمشید (جیمی) | ۱۳۹۰-۱۳۹۱ |
پایتخت ۲ | زنِته؟!؛
الِکی میگه |
علیرضا خمسه | باباپنجعلی | ۱۳۹۲ |
فحوای کلام من اینه؛
آیا این کار، کار خوبی است؟! |
احمد مهرانفر | ارسطو | ||
چی میگه؟ | محسن تنابنده | نقی | ||
دودکش | قُمپُز؛
لُغُز؛ آمپاس؛ ان قُلت نیار؛ آچمَز؛ به ضرس قاطع |
هومن برقنورد | فیروز | ۱۳۹۲ |
آوای باران | اِ وااا! | الهام چرخنده | زیور | ۱۳۹۲ |
دردسرهای عظیم | ناراحت شدی؟؛
ای بابا، ای بابا، ای بابا |
جواد عزتی | لطیف | ۱۳۹۳
|
میدونی؟! | الناز حبیبی | بهار | ||
پایتخت ۳ و
پایتخت ۴ و پایتخت ۵ |
منم میآم؛
عباس معصومیه؟! |
علیرضا خمسه | باباپنجعلی | ۱۳۹۳-۱۳۹۷ |
وات تو دو، وات نات تو دو (what to do, what not to do)؛
لاکچری؛ بِیبی؛ اووووه گااااد (oh god)؛ سربازتم |
احمد مهرانفر | ارسطو | ||
فدایی داری؛
هِدِ فامیل؛ رو به رشدی؟ |
محسن تنابنده | نقی | ||
پایتخت ۵ |
اَی خِدااااا | بهرام افشاری | بهتاش | ۱۳۹۷ |
تیر چراغ برق؛
غول چراغ جادو |
محسن تنابنده | نقی | ||
پایتخت ۶ | منو فعلا به چالش دعوت نکنید، من استَندبایِ حاجیام | محسن تنابنده | نقی | ۱۳۹۹ |
تعدادی از تکیهکلامهای مربوط به برنامههای «عروسکی» تلویزیونی -به نقل از سی و یک نما و سایر منابع- را در جدول زیر میبینید:
فیلم/ برنامهی تلویزیونی | تکیهکلام | صداپیشه/ بازیگر | نام عروسک/ نقش | سال پخش |
مدرسهی موشها | ایششش، بدم میآد از این بچه موشا | فاطمه معتمدآریا | نارنجی | ۱۳۶۱-۱۳۶۳ |
موش موشک من میخوره غصه که نمیتونه بره مدرسه | ایرج طهماسب | دمباریک | ||
دی یو، دی یو، دارم | کامبیز صمیمی مفخم | گوشدراز | ||
من کیام، اینجا کجاس؟ | مجید شناور | خوشخواب | ||
بنشینید بچه موشهای عزیز؛ | ناصر غفرانیفر | آقا معلم | ||
جانم | ||||
گردو، آقا گردو | حمید جبلی | کُپُل | ||
موش موشک من میخوره غصه که نمیتونه بره مدرسه | ایرج طهماسب | دُمباریک | ||
خونهی مادربزرگه | جان قربان | هنگامه مفید | مادربزرگه | ۱۳۶۶ |
هی، هی، هی، هی | هرمز هدایت | هاپوکومار | ||
کرداهه | ـ | صاحب هاپوکومار | ||
کار و اندیشه | من کارم، من کارم، بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم | – | کار | دههی ۶۰ |
سنجد | گفته بودم دوباره برمیگردم… هَ | نگار استخر | سنجد جون | ۱۳۷۲ |
قصههای تا به تا | زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا؛ | آزاده پورمختار | زیزیگولو | ۱۳۷۵ |
آقای پدر؛ | ||||
مادر خانومی | ||||
آسیپولیکا | مریم سعادت | اعظم خانم | ||
مجید دلبندم | مجید دلبندم | همهی بازیگران (خطاب به مجید دلبندم) | همهی کاراکترها(خطاب به مجید دلبندم) | ۱۳۷۸ |
مجموعهی کلاهقرمزی | علیییلِم! ذلیییلِم! کمک کن! من پیییرِم! نمیییرِم! | کاظم سیاحی | گدا | ۱۳۸۸-۱۳۹۷ |
دمپایی من کو؟! | ایرج طهماسب | آقای مجری | ||
تفلُدِ عید شما مبارک؛ | حمید جبلی | کلاهقرمزی | ||
سَلِی (سلام)؛ | ||||
خوفی؟ (خوبی؟)؛ | ||||
آی مُرجی (آقای مجری)؛ | ||||
اِکشال نداره؛ | ||||
شایَستی | ||||
چی گفتی؟ | حمید جبلی | پسرخاله | ||
هوووووووو (کلاهقرمزی هووووووو) | محمدرضا هدایتی | پسرعمهزا | ||
مجموعهی کلاهقرمزی | که با این در اگر در بند در مانند، درمانند؛ | بهادر مالکی | فامیل دور | ۱۳۹۰-۱۳۹۷ |
سیر داغ؛ | ||||
سال نوتون مبارک، صد سال به این سالها، هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز؛ | ||||
نخوردیم نون گندم، دیدیم که دست مردم؛ | ||||
در بستنی رو باید بست، راه رفتنی رو باید رفت؛ | ||||
چی شده؟!؛ | ||||
من الان چجوریام؟!؛ | ||||
بَرَه؟! بَرَه؟!؛ | ||||
من دیگه حرفی ندارم! | ||||
کاااااوو (کاهو)؛ | محمد بحرانی | ببعی | ||
اِوری بادی لیسِن اَند ریپیت (every body listen and repeat) | ||||
مجموعهی کلاهقرمزی | جیگرم، جیگرم، جیگرم؛ | کاظم سیاحی | جیگر | ۱۳۹۱-۱۳۹۷ |
گفتم غم تو دارم…گفتم یا نگفتم؟! گفتم یا نگفتم؟! گفتم یا نگفتم؟! | ||||
داغون شدم آقو، داغووون | محمد بحرانی | آقوی همساده | ||
مجموعهی کلاهقرمزی | عیدی بده؛ | نگار استخر | دختر همسایه | ۱۳۹۲-۱۳۹۷ |
دست و جیغ و هورای بلند | ||||
مجموعهی کلاهقرمزی | را را…را را… ر را (لالایی برای بچهی فامیل)؛ | اکثر صداپیشگان | اکثر عروسکها | ۱۳۹۳ |
آی دورَه… آی دورَه… آی دورَه | ||||
مجموعهی کلاهقرمزی | چی شده؟!؛ | محمد لقمانیان | بچهی فامیل | ۱۳۹۳-۱۳۹۷ |
کیه کیه درررر میزنه؟؛ | ||||
شیر داغ (سیر داغ)؛ | ||||
بَرَه؟! بَرَه؟!؛ | ||||
چجوری بودم؟!؛ | ||||
پدّر، پدّر؛ | ||||
پیسسستونک؛ | ||||
من یه آدم تیپیکالِ شرقیام؛ | احسان کرمی | عزیزم ببخشید فرزند لطفن | ||
چای رو تو سینی وِلامین بیارم یا چینی؟ | ||||
ازت متنفرم؛ | هوتن شکیبا | دیبی | ||
خاله خاله ماااچ ماااچ | ||||
خندوانه | فرشتهی جونده (خطاب به رامبد جوان)؛ | محمد بحرانی | جنابخان | ۱۳۹۳-۱۳۹۸ |
میآم میبافمتا؛ | ||||
رامبد جان کاکا؛ | ||||
مِن بَعععد هر کی این کار رو کنه دهنشو کاگل میگیرُم؛ | ||||
احلام جان؛ | ||||
یه ایتو چیزایی تو خودُم دارُم واسه خودُم؛ | ||||
وُلِک؛ | ||||
هِله هِله مالی؛ | ||||
میآم براتااا؛ | ||||
رامبد؟! | ||||
اَخِّی؛ | ||||
هه هه هه هه وُو؛ | ||||
فداااات؛ | ||||
بوس بوس |
انتهای پیام