خرید تور تابستان

انقلابی‌گریِ بند زده! | انتقاد روزنامه‌نگار اصولگرا

کبری آسوپار؛ روزنامه‌نگار و عضو سرویس سیاسی روزنامه‌ی اصولگرای جوان در یادداشتی تلگرامی با عنوان «انقلابی‌گریِ بند زده!» / «پیرامون انتصاب مهرداد بذرپاش به سمت ریاست دیوان محاسبات» نوشت:

روزهایی که اکبر طبری، معاون دو رییس قوه قضاییه توسط اطلاعات سپاه بازداشت و روال حقوقی پرونده‌اش آغاز شد، یک سؤال در ذهن من مدام می‌رفت و می‌آمد؛ چرا همه‌ی تلاش‌های علیرضا زاکانی برای نشان دادن تخلفات طبری و هشدارهایش در مورد او، حتی شکی هم در دل آیت‌الله آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه‌ی وقت ایجاد نکرد؟ مثلاً یک جلسه با زاکانی بگذارد و حرف‌ها و مستنداتش را دقیق بشنود و ببیند و بعد در مقام دفاع از سلامت مدیران قوه بربیاید و اعتبار خود و کل قوه و حتی نظام را پای یک نفر نریزد؟

چرا ما توصیه‌ها را حتی دوستانه، حتی از سوی افرادی که به لحاظ سیاسی در جناح مخالف ما نیستند، حتی افرادی که تعارض منافع با فرد مورد انتقاد ندارند، حتی افرادی که سلامت اخلاقی آنها برای‌مان به اثبات رسیده، نمی‌پذیریم؟ پذیرش انتقاد و توصیه و هشدار، نه به معنای آنکه حتماً طبق گفته‌ی گوینده عمل کنیم؛ بلکه بدین معنا که اندکی تأمل کنیم، دست نگه داریم و بررسی مجدد انجام دهیم؛ پذیرش به معنای آنکه اعتنا کنیم. امر به معروف و نهی از منکر، تکلیف دیگران در برابر مسئولین جامعه‌ی اسلامی‌ست، اما آن سو، مسئولی که مخاطب این امر و نهی است، تکلیفی برای چگونگی مواجه با آن ندارد؟

غیر از طبری، از این دست سوژه‌ها در دنیای سیاست کم نداشته‌ایم. چرا شورای نگهبان داد و فریاد و توصیه‌ها در مورد غلامرضا تاجگردون را نادیده گرفت؟ چرا حسن روحانی آن همه توصیه و انتقاد و اعتراض در مورد میدان دادن به برادر متخلفش، حسین فریدون در دولت را وقعی ننهاد و او را حتی همسفر تیم مذاکره کننده‌ی هسته‌ای هم کرد؟ چرا اصلاح‌طلبان همه‌ی تلاش غلامحسین کرباسچی برای انذار در مورد شهردار شدن محمدعلی نجفی در حالی که رابطه‌ی غیرمتعارفی با میترا استاد داشت را هیچ حساب کردند و حتی با هر مخالفت، بر خوب بودن شهرداری نجفی بیشتر تاکید کردند؟ چرا محمود احمدی‌نژاد دلسوزی‌ها در مورد تخلف محمدرضا رحیمی، معاون اولش یا ایرادات پیرامون مدرک تحصیلی علی کردان را نادیده گرفت و حتی با لجبازی، از او حمایت کرد؟ باز هم عقب‌تر برویم؛ چرا آیت‌الله منتظری در برابر آن همه توصیه‌ی مشفقانه مسئولین اطلاعاتی وقت و نصایح پدرانه‌ی امام در مورد نفوذ باند مهدی هاشمی در بیتش، با تندی و سردی و مخالفت برخورد کرد؟

لجبازی و غرور یحتمل اولین گزینه‌هایی هستند که باعث چنین رفتاری می‌شود. اما یک گزینه‌ی دیگر هم پررنگ وجود دارد و آن اینکه تصمیمات از قبل و در محافل و لابی‌های سیاسی گرفته شده و چون هر تغییر نظری، کلی از محاسبات سهم‌خواهی و قبیله‌ای را به هم می‌ریزد، نامه‌های نصیحت و دلسوزی، خوانده نشده به دستگاه خردکن ریخته می‌شود. کاری که اکثریت مجلس یازدهم با نامه‌ی احمد توکلی در مورد عدم سابقه‌ی ۲۰ ساله‌ی مهرداد بذرپاش کردند، به نظر از این جنس بود. آنچنان که شهردار شدن نجفی و شهردار نشدن محسن هاشمی از این جنس بود.

اگر مدل رفتاری تغییر می‌کرد، هزینه تاجگردون را فقط تاجگردون می‌داد و نه شورای نگهبان؛ و هزینه فریدون را فقط فریدون می‌داد و نه کل دولت روحانی؛ و هزینه‌ی نجفی را فقط نجفی می‌داد و نه کل اصلاح‌طلبان؛ و هزینه باند هاشمی را فقط همان باند می‌داد و نه قائم مقام رهبری و هزینه رحیمی و کردان را فقط رحیمی و کردان می‌دادند و نه کل دولت احمدی‌نژاد.

معارفه‌ی مهرداد بذرپاش به عنوان رییس جدید دیوان محاسبات امروز برگزار شد. مهم هم شاید نباشد دیگر؛ او با هیچکدام از کسانی که در این نوشتار نام‌شان به تخلف و جرم آمد، قابل مقایسه نیست و قصد نویسنده هم این نبوده است. قصد فقط تذکر به این نکته بود که نقدهای دلسوزانه را توجه کنیم، مباد که فردا فرصت جبران نباشد. وگرنه بذرپاش کجا و طبری و باند هاشمی کجا! اما هزینه را باید خود بذرپاش می‌داد و نه کل مجلس اصولگرا. حداقل می‌شد از کنار نصایح و انتقادات بی تفاوت نگذشت. حالا پنهان شدن پشت نظرات آقا در مورد جوانگرایی بماند.

آدم‌ها می‌توانند وجاهت خود را بسوزانند و زیر پا بگذارند و بالا بروند و فکر کنند ترفیع گرفته‌اند؛ آدم‌ها در مقیاس یک کشور بزرگ و یک انقلاب بسیار بزرگتر اهمیتی ندارند، چه خودسوزی کنند و چه نکنند؛ اما برای مایی که برای انقلابی شدن مجلس و دور شدن از رفتار قبیلگی اصلاح‌طلبان تلاش کردیم، حرص خوردیم، هزینه دادیم و… این روزها یک چیزی در دل‌مان و در ذهن‌مان ترک برداشت، ترکی که می‌شد بند بزنند و نزدند و امید داریم به شکستن نرسد.

پی‌نوشت: قصدم نگارش یادداشتی تفصیلی‌تر بود؛ اما رسانه‌ای برای انتشار یادداشت در این موضوع خاص نداشتم. لاجرم به اختصار در کانال آمد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. جالبه! می گوید تلاش کردیم تا مجلسی به اصطلاح انقلابی تشکیل دهند! آخر مسابقه یی که از پیش برنده اش معلومه و داور به یک طرف غش کرده چه تلاشی می خواهد؟! کاش تلا ش می کرد شورای نگهبان را مجاب کند تا از یک سونگری دست بردارد و ساحت قدرت این قدر تنگ نظر نشود و بداند ایران بر ای ایرانیان است! نه در زندگی که در شیوه های حکمرانی! وکاش تلاش می کرد باز ساحت قدرت را مجاب کند تا به رای اکثریت اهمیت داد ه و کاندیدای پیروز بتواند به وعده هایش عمل کند و این همه سرخوردگی مردم را باعث نشوند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا