موسوی خوئینی اصلاح طلب است یا اصولگرا؟
آیت الله سید محمد موسوی خوئینی (موسوی خوئینیها) دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در پاسخ به یکی از مخاطبان کانال تلگرامیاش که پرسیده «شما خود را اصلاحطلب میدانید یا اصولگرا؟» نوشت:
در فکر پاسخ که شدم، این اشعار از حضرت عطار نیشابوری به خاطرم رسید:
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجویید ای عزیزان کان کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمیدانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود میشناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است
و در آخر، این خواننده از بنده برای جوانان نصیحتی خواستهاند. هرچند برای بنده کار مشکلی است، ولی به فرزندان عزیزم عرض میکنم که، در هر حال و در هر کار و در هر گفتار، خدا را به یاد داشته باشید و همیشه، پنهانی و در دل، با خدا صمیمانه حرف بزنید و چیزهای خوب بخواهید، برای خودتان، برای دوستانتان و برای کسانی که از آنان دلخورید. باز هم عرض میکنم: پنهانی و صمیمانه و در دل با خدا حرف بزنید.
یادداشت سه سال پیش خوئینی
حدود دو ماه پیش آقای خوئینی نامهای خطاب به رهبری منتشر کرد [لینک] که برخی در واکنش به آن گفتند که چرا پس از سالها سکوت دربارهی وضعیت کشور چنین موضعی گرفته است. یادداشت زیر سه سال پیش در کانال تلگرامی وی منتشر شده بود:
… مردم تنها به شنیدهها بسنده نمیکنند؛ خود به تفسیر و تحلیل مینشینند و در محافل و در تاکسی و اتوبوس و نظایر آن با هم میگویند که خدا میداند در این زندانها چه میگذرد و کسی جرئت نمیکند سخنی از آنها بر زبان بیاورد. در این جا بقائی ناخواسته قهرمان از پرده برون انداختن رازها میشود.
مردم وقتی از زبان بقایی سخن یک قاضی را دربارۀ برادر رئیسجمهور میشنوند، به یاد شایعاتی میافتند که چندی پیش در محافل خصوصی دربارۀ برادر رئیس قوۀ قضائیه شنیده بودند و با هم میگویند شاید آن هم صحت داشته است و مسکوت گذاشتهاند.
امروزه کم نیست شایعاتی که دربارۀ فرزند فلان وزیر و فلان مسئول دستگاه قضائی و فلان نماینده و… نقل محافل است و پس از چندی معلوم میشود که مواردی از این شایعات هم دور از واقعیت نیست.
اکنون سؤال این است که چه باید کرد. و چرا جامعۀ ما در برابر خبرها و افشاگریهایی از این دست، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، آسیبپذیر شده است، تا چه رسد به مواردی که اخبار آنها صحت دارد که این موارد کم نیست.
آیا مسئولان در ادارۀ کشور سرگرم امور فرعی شدهاند و از امور اصلی غافل ماندهاند؟ آیا در حکومت، جزیرههایی به وجود آمده است و بعضی از این جزیرهها امنتر است، بهطوری که «مَن دخلها کانَ آمِناً»؟
اکنون با این وضعیتی که ما در آن هستیم چارۀ کار چیست؟ آیا علاج کار شفافسازی است؟ آیا برای این شفافسازی، اولین قدم برداشتن سانسور از رسانهها است که هویت آنها را دگرگون کرده است؟ آیا برای آگاهی مردم از آنچه در کشورشان میگذرد باید بهتدریج خط قرمزها را کم کنیم؟
بیتردید کم نیستند کسانی که میگویند ما کار خود را میکنیم و به خود اطمینان داریم و مهم نیست که مردم در محافل و مجالس چه میگویند. ولی آنان که دل در گرو جمهوری اسلامی دارند، البته نه برای پست و مقام، اینگونه فکر نمیکنند. آنان نگراناند که فردا حمید بقایی دیگری از زندان آزاد شود و، در مقابل درب زندان و در جمع هواداران خود، خبری تکاندهندهتر از آنچه بقایی گفت بگوید. آیا آن روز و آن روزها برای چارهجویی دیر نیست؟ آیا همین امروز نباید به فکر چارهای برای این آسیبها باشند و البته و قطعاً چاره این نیست که کاری کنیم تا دیگر کسی هوس چنین افشاگریهایی به سرش نزند.
انتهای پیام
این فرد هرچی باشند یکی از خیانتکاران به دین و مملکت هستند
خط فکری انحرافی ایشان از قبل از انقلاب بوده با شارژ کردن منافقین و در فتنه ۸۸
تاریخ مصرف ایشان دیگر تمام شده
در نامه بیشرمانه نامه به رهبری عزیز ذات خراب خود را نشان داده
آدم خوش شانسی مثل هادی غفاری ها میباشد که درزمان مناسب ملبس به لباس مناسب بود.بقول حضرت روح الله :ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد.
استاد کل ! افخمی : این مصرع از حافظه نه حضرت مورد اشاره تو از برلین
آیت الله؟ از کی آیت الله شد؟ از وقتی توی تفسیر قرآنش ترور رو برای گروه فرقان تئوریزه میکرد ؟
از بعد فوت امام !!! دقیقا یک روز بعد !!!!!!!!!!!!