دیدهبان برج ری
بهتاش هزاوه، مدرس دانشگاه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «دیدهبان برج ری» نوشت:
پیرمرد چهرهای سرشار از مهربانی و لطف داشت، خوش صحبت و آدابدان اما وقتی که مدتی با او معاشرت میکردی از صلابت و همتش در آنچه وظیفهی خود میدانست واقف میگشتی. نگاهبان و حافظ برجی چند صدساله در ری. چهرهی دوست داشتنیاش زخمی عمیق با خود داشت که یادگار دوران دفاع از میهن بود و زخمهای دیگر بر پیکرش که اورا تا دم مرگ برده بودند اما سرنوشت این بود که بماند و همچنان پاسدار میراثی گرانسنگ از این سرزمین باشد. به ایران که قسم میخورد دلت میلرزید از شدت اعتقاد که در جان کلامش بود. به هنگام صحبت با او به خیالات دور و دراز رفتم گویی کهنه سربازی با افسون سیمرغ از میان آجرهای برج طغرل پس از سدهها بیرون جسته و برایم از شگفتیهای این یادمان با شکوه میگوید. از چهرهی شیر پنهان در لا به لای آجرکاریها، از شگردهای معماران عصر سلجوقی که همچنان در فن خویش بی رقیبند، از ساعت آفتابی برج که با مختصر دانشی و یک گردش ساده گرداگرد بنا همچنان ساعت را به تو نشان میدهد. این مرد جمع اضداد بود. وقتی از پرندگان یا از ماهیهای طلایی داخل حوض جلوی برج میگوید لطافتی کودکانه دارد و هنگامی که از وظیفهاش در حفظ و حراست این بنا میگوید همان کهنه سرباز جنگاور بود. تعریف کرد که چندی پیش وقتی بهمنظور ساخت ایستگاه مترو درست در زمین کنار این بنا بیلهای مکانیکی غولآسا قصد خاک برداری داشتند چگونه بدون هراس از مرگ خود را جلوی ماشینها انداخته تا از ادامهی این جهالت عجیب جلوگیری کند و عاقبت یک تنه بر آن خیل مهندس و کارگر از میراث و فرهنگ بیخبر پیروز میشود و چندی بعد ایستگاه مترو با گزارشها و سر و صداهای رسانههای دلسوز به چندصدمتر آنسوتر انتقال مییابد. چه خوش گفت حکیم توس: سیاهی لشکر نیاید به کار / یکی مرد جنگی به از صدهزار.
با خود میاندیشم که اگر هر بنای بازمانده از روزگار کهن چنین نگاهبان دانا و آهنین ارادهای میداشت چه ویرانیها که هیچگاه به وقوع نمیپیوست و چه گنجها که از تاراج مصون میماند. کاش در همین شهر ری چشمه علی، قلعهی باستانی رشکان و آتشکدهی نیمه ویران ری نیز چنین محافظانی میداشتند. اما آخر چرا به این روز افتادیم؟ چرا خود ما تبدیل به بزرگترین دشمن یادگاران کهن ایران شدهایم؟ آنچه مایهی فخر و مباهات ملل جهان است و ثروتهای مادی و معنوی آنها محسوب میشود برای ما گویی لکهی ننگیست و عنصری نامطلوب که باید یا ویران گردد و یا فراموش. چرا برخی ساکنان اطراف برج طغرل که سالهاست حوالی این برج خانه ساختهاند طلبکارانه زمین بیشتری از حریم این بنا میطلبند و به این پیرمرد بیدار دل ناسزا روا میدارند و متلک نثارش میکنند؟ زیرا او یگانه مزاحم زیادهخواهیها و فریادگر برج خاموش است که از حسرت اعصار گذشته میگوید. اوست که در گوش سوداگران و زمینخواران ندای وجدان فروخفتهایست که امروز شنیدنش سخت عذابآور است. تلخ است اما باید گفت اگر امثال امینی آن نجات بخش تخت جمشید از تخریب و قنبری این دیده بان شرافتمند برج ری نباشند میراث تاریخی ما چه روزگار شومی خواهند داشت.
انتهای پیام