بی اعتنایی امام علی به حکومت، درسی برای امروز ما
مهدی نصیری در یادداشتی تلگرامی با عنوان «بی اعتنایی امیرالمؤمنین (ع) به حکومت، درسی برای امروز ما» نوشت:
گرچه امر سیاست ورزی و حکمرانی در زمره اساسی ترین وظایف انبیاء و امامان بوده، اما آنان هرگز در صدد تحمیل دین و حکومت دینی به هر قیمت و با هر شیوه ای بدون اقبال و خواست عمومی نبودند.
پس از قتل عثمان و هجوم مردم به سمت امیرالمومنین ع برای پذیرش حکومت، آن حضرت تلاش فراوان کرد تا خود را از عرصه حکمرانی کنار بکشد اما از آنجا که خواست عمومی آن چنان شدید بود که اگر حضرت نمی پذیرفت مورد اتهام برای شانه خالی کردن از مسئولیت قرار می گرفت، در نتیجه پذیرفت.
آنچه در زیر از سخنان علی ع می خوانید، بیانگر بی اعتنایی آن امام عقل و عدل به امر حکومت بدون تمایل عمومی است:
«(پس از قتل عثمان) تنها نام من برای خلافت مطرح می شد، ولی خداوند می داند که من علاقه ای به زمامداری نداشتم زیرا از پیامبر ص شنیده بودم که می فرمود: «هر کس بعد از من کار امت مرا بر عهده گیرد، روز قیامت دستهایش را بر گردنش می بندند و در مقابل دیدگان مردم برای حساب احضار می کنند. سپس نامه عمل او باز می شود. اگر با عدالت حکومت کرده باشد نجات می یابد و اگر ستم روا داشته باشد هلاک می شود.» (امالی ص 728)
«شما به دنبال امیر شدن من نباشید. در این وضع، وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما شوم. من به شما نیازی ندارم و در عین حال همراه شما هستم. هر کس را که شما برای خلافت بپسندید من نیز به او رضایت خواهم داد.» (ارشاد ج 1 ص 244)
«شما مردم به من می گفتید بیعت ما را قبول کن و من می گفتم نمی پذیرم. شما می گفتید چاره ای جز این نیست و من زیر بار نمی رفتم. من دست خود را بسته بودم و شما آن را باز می کردید. دستم را عقب می کشیدم و شما با اصرار دستانم را می گرفتید و می گفتید: ما به کسی غیر از تو راضی نمی شویم …. چنان برای بیعت هجوم آوردید که گویی شتران تشنه به آب رسیده باشند و بر همدیگر فشار آورند تا زودتر از آن آب بنوشند!» (ارشاد ص 260)
«به اندازه ای برای بیعت با من شادی کردید که مردم خردسالان را بر روی دوش گرفتند تا بتوانند شاهد مراسم بیعت باشند. سالمندان با پای لرزان برای بیعت کردن شتاب می کردند و ناتوانان را بر دوش می کشیدند و پاها از خستگی واماند.» (تذکرة الخواص 57)
«وقتی اصرار مردم از حد گذشت و چاره ای جز پذیرش نداشتم به آنها گفتم: حال که جز بیعت با من به چیز دیگری راضی نیستید و من نیز چاره ای ندارم جز پذیرش درخواست شما، پس به مسجد می رویم و بیعت با حضور همه مردم و رضای مسلمانان انجام می گیرد. آنجا هر کس خواست با من بیعت می کند.» (الغارات ج 1 ص 303)
«کسی را که قصد بیعت با من نداشت به بیعت مجبور نکردم حتی اگر طلحه و زبیر به بیعت حاضر نمی شدند آنها را اجبار نمی کردم؛ همانگونه که دیگران را نیز به بیعت با خویش مجبور نکردم.» (نهج البلاغه کلام 131)
«شما با من بیعت کردید ولی من خوشحال نبودم و خرسند و شادمان نشدم.» (الجمل ص 259)
«(خطاب به طلحه و زبیر که مشتاق حکومت بودند) من به این حکومت نیازی ندارم و اگر یار و یاور شما باشم برای من بهتر از این است که امیر و حاکم بر شما باشم. هر کدام از شما که داوطلب هستید دستتان را پیش آورید تا بیعت کنم.» (الجمل/ 130)
«خدایا تو می دانی که ورود ما به حکومت و جنگ و درگیری، برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود بلکه می خواستیم: نشانه های دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر به اجرا در آید. (الارشاد ص 261)
«سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را افرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و وجود یاری دهنده حجت را بر من تمام نکرده بود و اگر خداوند از عالمان عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم … آنگاه می دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.» (الامالی ص 732)
این سخنان امیر مومنان ع برای حاکمان جمهوری اسلامی حامل پیامی ویژه است:
به چنگ آوردن حکومت به هر بهایی و حفظ و تداوم آن با هر شیوه ای و بی اعتنایی به خواست و تمایل عمومی مردم و مهندسی انتخابات برای رسیدن به گزینه مورد نظر به بهای منزوی کردن اکثریت، با شیوه حکمرانی نبوی و علوی نسبتی ندارد. اگر چنین شیوه هایی مجاز بود، شاید به جای امویان و عباسیان، حکومت بنی هاشم و فرزندان پیامبر ص پا می گرفت و قرنها برعالم اسلام حکمرانی می کردند که البته در این صورت مانند بنی امیه و بنی عباس در زمره حاکمان منفور بودند و امام علی و فرزندان معصومش علیهم السلام نماد عالی و بی بدیل عدالت و رحمت و کرامت نبودند.
انتهای پیام