برجام و ضرورت همدلی داخلی
عبدالله رمضانزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی تلگرامی با عنوان «برجام و چالش یک جانبه گرایی و چند جانبه گرایی و ضرورت همدلی داخلی» نوشت:
هنگامی که توافق نامه برجام امضا شد هیچکس تصور آن را نداشت که این توافق نامه به معمایی در روابط حقوقی بین المللی تبدیل شود. در کنفرانس مطبوعاتی اعلام توافق همه راضی به نظر می رسیدند جز نماینده روسیه (لاوروف).
تصور می شد یکی از چالشهای حقوقی بین المللی از طریق مذاکره طولانی مدت و خستگی آور چندجانبه (هرچند با اعمال فشار و تهدید به تحریم یکی از طرفین) به نتیجه رسیده است. ویژگی دیگر این مذاکرات و توافق در آن بود که پنج قدرت صاحب حق وتوی شورای امنیت به اضافه آلمان در یک طرف میز مذاکره قرار داشتند و طرف دیگر ایران بود که سالهاست رسماً نظم بین المللی موجود را غیر مشروع می داند و در هر فرصتی آن را به چالش می کشد.
اما در منطق استراتژیست های هژمونی خواه آمریکایی نیز این توافق دو اشکال عمده داشت:
1- ورود قدرتی (آلمان) به درون جمع تصمیم گیرندگان در موضوعات حساس بین المللی بدون آنکه این حضور در ساختار حقوقی بین المللی مشروع فعلی (سازمان ملل متحد) رسمیت یافته باشد و این به معنی افزایش تعداد و نقش اروپایی های جاه طلب در صحنه های تصمیم ساز بین المللی بود که استراتژیست های آمریکا خود را صاحب انحصاری آن در جهان غرب و حتی کل جهان پس از جنگ سرد می دانست.
2- نقش تعیین کننده آمریکا به عنوان تصمیم گیر نهایی و واحد در چالشهای مربوط به امنیت بین المللی با چالش روبرو شده بود. آمریکایی ها پس از شکست جهان سوسیالیست و پایان جنگ سرد خود را قیم بلامنازع دنیا تصور و برای اثبات هژمونی تک قطبی خود تلاش بسیار کرده اند. در این چارچوب قرار گرفتن در کنار سایر قدرت های (دست دوم و سوم) در یک توافق نامه مربوط به امنیت بین المللی خوشایند استراتژیست های طرفدار یک جانبه گرائی مطلق نبود. به همین دلیل از همان ابتدا و در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما تلاش خود را حول این محور متمرکز کردند که اثبات نمایند علیرغم وجود این توافق نامه تصمیم گیر اصلی و نهایی ایالات متحده خواهد بود و هیچ قدرتی در دنیا نمی تواند هژمونی انحصاری آن کشور را در مسائل مربوط به امنیت بین الملل به چالش کشاند. فشار صاحبان این استراتژی در همان دوران اوباما نتیجه داد و موجب امضا و تشدید تحریم های ایران توسط رئیس جمهور وقت آمریکا شد.
به قدرت رسیدن ترامپ رئیس جمهور جدید ایلات متحده فرصت جدید و مغتنمی برای طرفداران استراتژی فوق در آمریکا شد و لذا اعمال فشار برای خروج آمریکا از توافق نامه و تشدید و اجرای تحریم های بی سابقه با هدف کشاندن ایران به تصمیم به خروج از برجام در دستور کار قرار گرفت.
علاوه بر خروج رسمی آمریکا از توافق، تشدید تحریم ها و اعمال محدودیت های ثانویه بی سابقه، به اسرائیل نیز اجازه بی سابقه ترین تحرکات علیه ایران داده شد. خودداری عقلانی و منطقی ایران در برابر این فشارها و اقدامات منطقی در چارچوب توافق نامه بن بست جدیدی در سیاست خارجی آمریکا بوجود آورد.
ایالات متحده برای خروج از این بن بست دو راه حل همزمان را در دستور کار قرار داده است. افزایش تحرکات همه جانبه اسرائیل در منطقه و از جمله رونمایی از روابط امارات – اسرائیل در کنار تحرکات در سوریه، لبنان و عراق علیه ایران، و پیشنهاد قطعنامه تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران به شورای امنیت. ایران در مقابل تحرکات اسرائیل خویشتنداری نشان داده است و این عقلایی ترین کار ممکن محسوب می شود. قطعنامه پیشنهادی نیز به فضایی حتی تاریخی برای آمریکا تبدیل شد.
اکنون ایالات متحده برای پیشبرد هدف استراتژیک تک قطبی اعلام کردن جهان به ساختار پیچیده حقوقی شورای امنیت روی آورده است. تصمیم آمریکا به استفاده از سازوکار وتو یا عدم وتو توسط سایر اعضاء برای پیشبرد هدف خود جالب توجه است.
آمریکایی ها مخالفت دیگران را وتو می کنند و عدم مخالفت دیگران را هم به معنی تأیید وضع موجود می گیرند. وضع پیچیده و چالش برانگیزی برای تمام دنیا مخصوصاً برای روسیه، چین و اتحادیه اروپا است و طبیعتاً برای ایران هم وضعیت خاصی است، و مکانیزم خروج از این پیچیدگی و معضل نیز در مذاکراتی خارج از چارچوب حقوقی شورای امنیت قابل فهم است، زیرا اقدام آخر امریکا در ارائه آخرین پیش نویس قطعنامه به معنی به بن بست کشاندن شورای امنیت به نحوی است که فقط یک عضو می تواند برنده بازی باشد، درحالیکه سازوکار شورای امنیت برای حل توافقی روابط بین قدرت های بزرگ طراحی شده است. اساساً نظم موجود جهانی بر پایه توافق در شورای امنیت پایه گزاری شده است.
مذاکرات خارج از چارچوب شورای امنیت و راهکار ایران
آنچه که قدرت های بزرگ (چین، روسیه، اتحادیه اروپایی) می خواهند برای خروج از بن بست تحقیر توسط آمریکا انجام دهند به خودشان مربوط است، اما برای ایران حیاتی است که به گونه ای رفتار کند که قربانی توافق قدرت ها نشود و به اصطلاح “پل پیروزی” دوم نشود. تحرک دیپلماتیک هماهنگ در سطح منطقه ای از یک سو، با قدرت های اروپایی از سوی دیگر و با روسیه و چین از جبهه سوم اصل اول و ضروری هر اقدامی است. اما این تحرک نیازمند تک صدایی کامل در سیاست خارجی و هماهنگ بودن تمام سخنان و اقدامات صاحبان مسئولیت در کشور است.
اگر نیازی به تهدید است باید از زبان دیپلمات ها صادر شود و اگر نیاز به مدارا است باز هم این زبان دیپلماتیک است که باید مورد استفاده قرار گیرد.
همدلی داخلی فقط در سطح سیاستمداران صاحب کرسی نیست که ضرورت دارد.
همه ایراندوستان و صلح طلبان که خواهان حفظ جایگاه منطقه ای کشور و پیشرفت و رفاه ملی هستند باید در این همدلی شریک باشند و مشارکت داده شوند.
گذر از این گردنه بدون همدلی و همنوایی ملی امکان پذیر نیست. همه سخن ها در داخل شنیده شود و بگیر و ببندها را تعطیل کنید تا شاید به منزلگه مقصود برسیم.
انتهای پیام