خرید تور تابستان

مینو خالقی، آزمون سرنوشت ساز دکتر روحانی

«ناصر رادفر» در ایمیل ارسالی به انصاف نیوز نوشته است:

انتخابات 7 اسفندماه را شاید بتوان شگفت انگیزترین انتخابات تاریخ نظام جمهوری اسلامی پنداشت، آنچه در جریان انتخابات اخیر مجلس دهم وخبرگان پنجم از آغاز روند اجرایی و نظارتی این دو انتخابات بسیار مهم تا پایان این رویداد سرنوشت ساز رخ داد در نوع خود بی سابقه بود، اولین رخداد قابل تامل ماجرای ثبت نام پرشور و غیر قابل تصور کاندیداها در انتخابات بود، مرحله بعد ماجرای بررسی صلاحیت ها و در پی آن رد صلاحیت های بی سابقه و بسیار گسترده در نهادهای نظارتی که دایره وسیع آن حتی شامل حال بخش عظیمی از نیروهای میانه رو حامی دولت و اصولگرایان معتدل هم شد به گونه ای که به عنوان مثال در تهران از بین نامزدهای اصلی و شناخته شده ی جریان اصلاحات برای انتخابات مجلس شورای اسلامی تنها 3 نفر تایید صلاحیت شدند اتفاقی که باعث شد اصلاح طلبان در تهران و اکثر حوزه های انتخابیه در سراسر کشور لیست های خود را با چهره های ناشناخته و مستقل ببندند و در 70 حوزه انتخابیه هم از هیچ کاندیدایی حمایت نکنند، این وضعیت برای انتخابات خبرگان با توجه به گسترده تر بودن دامنه ی ردصلاحیت ها که حتی شامل شامل نوه بنیانگذار انقلاب هم شد به مراتب سخت تر بود، به رغم تمامی این ناملایمات و سنگ اندازی ها حضور پرشور مردم در انتخابات 7 اسفندماه و پیروزی بزرگ جریان اصلاحات و حامی دولت به رغم نداشتن کاندیداهای اصلی در اکثر قریب به اتفاق حوزه های انتخابیه ی سراسر کشور، جناح رقیب که پروژه ی از پیش طراحی شده و وسیعی برای دلسرد کردن مردم و شکست دولت تدبیر و امید طراحی کرده بودند را شوکه و بهت زده کرد، اظهارنظرهای عصبی و عجولانه ی چهره های شاخص جناح رقیب برای توجیه شکست مفتضحانه در انتخابات از جمله کوفی خطاب کردن مردم تهران خود گواهی بر این مدعاست.

پرده دوم
پس از چند روز از اعلام نهایی نتایج دور اول انتخابات مجلسین و شکست تاریخی جناح رقیب در برابر چهره های اکثرا گمنام جریان اصلاحات و حامی دولت در بیشتر حوزه های انتخابیه ی سراسر کشور، برخی بخش های تندرو و همینطور چهره های اصلی اتاق فکر عملیات روانی جناح رقیب که در دور اول به اهداف خود نرسیده و با اعلام نتایج انتخابات به شدت غافلگیر شده بودند برای کم کردن اثر شکست فاجعه بارشان و انتقام گرفتن از جریان سیاسی دارای رای اکثریت مردم تحول خواه که با رای معنی دار خود در بیشتر حوزه ها ضمن حمایت از سیاست های دولت به ویژه در حوزه ی سیاست خارجی مانع رسیدن این طیف تندرو به اهداف خطرناکشان شده بودند اقدام به طراحی پروژه ی جدیدی کردند.

اگر از ادعاهای عناصر رسانه ای این طیف نظیر روزنامه ی کیهان که با آمارسازی و ادعاهای دروغ و بعضا مضحک که به ویژه در تحلیل های سطحی مدیر این نشریه در توجیه شکست اصولگرایان کاملا هویداست بگذریم، نمود عینی این پروژه را می توان در تغییر خط سایت ها و خبرگزاری های وابسته به این طیف دقیقا از 3 روز بعد از اعلام نتایج دید. این رسانه های خاص در سه روز اول مدعی تن دادن به قواعد بازی بودند و حتی ادعا می کردند که بر خلاف معترضین سال 88، به نتیجه ی انتخابات و رای مردم احترام می گذارند و حتی به جناح پیروز در انتخابات بابت این موفقیت بزرگ تبریک می گویند و در مصاحبه با شخصیت های جناح مطبوع خود دقیقا همین خط خبری را پیگیری می کردند و به اصطلاح قانونمداری! و تحمل پذیرش شکست را به رخ جناح پیروز در انتخابات می کشیدند اما با طراحی پروژه ی جدید و آغاز روند اجرایی آن پس از مدتی شیوه ی مواجهه ی خود را با نتایج حاصل از انتخابات کاملا تغییر دادند و به اشکال مختلف بحث شبهه افکنی در نتایج انتخابات به ویژه نتایج تهران را در صدر اخبار و تحلیل های خود قرار دادند.

ابتدا موضوع شکایت اصولگرایان از نتایج انتخابات به شورای نگهبان رسانه ای شد و مصاحبه هایی در همین باره با کاندیداهای شاخص این جناح در تهران صورت گرفت. وقتی این موج خبری موثر واقع نشد روش دیگری برای دلسردی مردم در پیش گرفته شد و آن هم حمله به منتخبان مردم و ایجاد شک و شبهه در تایید آنها توسط نهادهای ذیربط بود، ابتدا یکی از چهره های مساله دار رسانه ای و معلوم الحال نزدیک به رییس دولت سابق و عضو حلقه ی انحرافی با انتشار اسنادی ادعا کرد که محمدرضا نجفی منتخب مردم تهران صلاحیت حضور در مجلس به دلیل عدم استعفا در مهلت قانونی را ندارد. این در شرایطی بود که این مساله هم در هیات های اجرایی و هم نظارت مطرح و با توجه به مر قانون و اینکه سرپرستی یک معاونت شغل محسوب نمی شود تایید صلاحیت شده بود اما رسانه های مورد اشاره در یک سیاست واحد و از پیش تعیین شده و با یک موج خبری بسیار گسترده این موضوع را پوشش دادند و بدون پاسخ به اینکه اگر ایشان فاقد صلاحیت برای حضور در انتخابات بوده چرا صلاحیت ایشان در تمامی نهادهای اجرایی و نظارتی از جمله شورای نگهبان تایید شده خواستار حذف ایشان و حضور حداد عادل منتخب ردیف 31 در مجلس شدند! اتفاقی که تقریبا مشابه آن در مجلس ششم هم تکرار شده بود و با حذف یکی از منتخبان اصلاح طلب تهران و ابطال آرای آن، نفر 31 یعنی حدادعادل را وارد مجلس کردند.

سپس همین خط خبری در مورد خانم سهیلا جلودارزاده به راه افتاد و همین رسانه ها مدعی شدند ایشان هم در مهلت قانونی از پست مشاورت وزیر صنعت استعفا نداده و باید حذف بشود که این ادعا از اساس کذب بود و به سرعت از خروجی این خبرگزاری ها حذف شد.

نگفته نماند این پروژه برای انتقام گیری از مردم به ویژه مردم تهران و دلسرد کردن آنها و در نهایت برانگیختن خشم آنها و در پی آن به آشوب کشیدن اعتراضات مدنی احتمالی مردم پایتخت برای نیل به 3 هدف اصلی طراحی شده بود:

1- امنیتی کردن فضا پس از انتخابات و پیشبرد اهداف خود در پس آن نظیر آنچه در سال 88 هم رخ داده بود

2- زمینگیر کردن دولت در این شرایط و به راه افتادن یک موج جدید بین المللی در محکومیت دولت ایران و به محاق بردن دست آوردهای برجام

3- ایجاد تقابل بین دولت و سایر نهادهای حاکمیتی و القای ناتوانی دولت برای مدیریت بحران برای دلسرد کردن مردم.

به هر حال با پیگیری های وزارت کشور و شخص استاندار تهران موفق به اجرایی کردن این پروژه و حذف منتخبان مردم تهران و جایگزین شدن چهره های اصولگرا نشدند و در یک کلام پروژه ی انتقام گیری از مردم تهران ناکام ماند.

پرده سوم

عدم موفقیت اتاق فکر جناح تندرو و بازوهای عملیات روانی و رسانه ای وابسته به آن که عمدتا «خاص» بودند در انتقام گیری از مردم پایتخت و پیش بردن پروژه ی خود برای دلسرد کردن و به خشم در آوردن مردم تهران و امنیتی کردن فضا و پیگیری اهدافی شوم، در پی آن یک شکست دیگر را به این طیف افراطی تحمیل کرد تا آنها را به فکر طراحی پروژه ب نهایی و بسیار خطرناکی بیندازد که این بار هدف نهایی آن شلیک به قلب جمهوریت نظام بود، برای این منظور باید یک اقدام نمادین برای زدن یک ضربه ی اساسی به ریشه ی جمهوریت نظام طراحی و عملیاتی می شد اما چرا و چگونه؟

ابتدا ببینیم چرا اصولا این طیف همچین سناریویی را طراحی کرد:
1. پس از انتخابات سال 92 که دکتر روحانی به رغم تمامی طراحی های صورت گرفته توسط جناح حاکم برای رقم زدن نتیجه ی انتخابات پیش از برگزاری آن از جمله رد صلاحیت استوانه ی انقلاب و نزدیک ترین فرد به بنیانگذار انقلاب، یعنی آیت الله هاشمی، با رای تاریحی مردم رییس جمهور شد انتخابات 7 اسفند دومین انتخابات متوالی بود که این طیف به رقم تمامی تمهیدات و مهندسی های اندیشیده شده برای رقم زدن نتیجه ب انتخابات پیش از آن با پذیرفتن یک شکست بهت آور مجددا آچمز شد.

2. نتیجه ی دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری و مجلس این طیف را به این نتیجه رساند که دیگر به کار بردن حربه های قدیمی برای انتخابات به هیچ عنوان جواب نمی دهد و اکثریت جامعه ی ایرانی شخصیت ها و نمادهای برجسته ای را به عنوان مرجع و راهنمای عمل سیاسی خود برگزیده است که با دعوت و اشاره ی آنها تمامی نقشه های طیف فوق الذکر نقش بر آب خواهد شد، به عبارت دیگر حضور گسترده ی مردم به رغم همه ی محدودیت ها و تبعیض ها باطل السحر هر گونه ترفند و تلاش و طراحی طیف مذکور برای مهندسی و نمایشی کردن انتخابات است.

3. بنابراین تئوریسن های طیف تندرو که اصولا به رای و انتخاب مردم هیچ اعتقادی ندارند حال که تمامی تلاش های خود را برای کم اثر کردن و از بین بردن حق انتخاب مردم در قالب مهندسی انتخابات و برگزاری انتخاباتی نمایشی بر باد رفته می دیدند این بار هدف نهایی خود را معطوف به طراحی پروژه ای به منظور کشیدن خط بطلان بر جمهوریت نظام و دهن کجی به مردم به عنوان عنصر اصلی این اصل اساسی کردند.

اما این طیف برای نیل به این مقصود چگونه پروژه ی خود را طراحی کرد؟ به نظر می رسد طیف مذکور بهترین راه را در قالب انجام یک عمل نمادین تعریف کرده است. که این عمل همان حذف خانم مینو خالقی منتخب مردم اصفهان از نمایندگی مردم در مجلس است، بدعتی بسیار خطرناک برای جمهوریت نظام و متاسفانه این بار هم نهاد شورای نگهبان راه اجرای آن قرار گرفته است. حتما تعجب می کنید که خب چرا از بین گزاره های مختلف این انتخاب شده و اصلا این موضوع مگر چقدر می تواند حائز اهمیت باشد که به واسطه ی آن جمهوریت نظام به کلی مخدوش شود.

پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره شود که حذف یکی از منتخبان بدون ذکر هیچ دلیل خاص پس از گذشتن از تمامی فیلترهای اجرایی و نظارتی و در نهایت انتخاب نهایی توسط مردم برای اولین بار هست که در تاریخ جمهوری اسلامی رخ می دهد و به جرات می توان گفت نمونه ی مشابهی برای آن در هیچ یک از نظام های حاکم دیگر در دنیا وجود نداشته، بلکه یک انحراف در اصل جمهوریت نظام ایجاد می کند. بدین سبب که از این به بعد هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر اکثریت قاطع مردم در هر انتخاباتی به کاندیدای مورد نظر خود رای دادند آن کاندیدا به عنوان منتخب مردم اعلام و تایید شود حال می خواهد انتخابات مجلس باشد یا ریاست جمهوری یا هر انتخابات دیگری، نتیجه ی قطعی و حتمی این موضوع کاهش چشمگیر انگیزه ی مشارکت در انتخابات ها و اصولا بی معنا بودن رای مردم و اصل انتخابات خواهد بود، پس به خوبی می توان دلیل انتخاب این پروژه را توسط طیفی که نسبت آنها با رای و نظر مردم مثل جن و بسم الله است متوجه شد.

حال سوالی که پیش می آید این است که چرا این پروژه در اصفهان اتفاق افتاده است. همانطور که پیش از این اشاره شد نقشه ی طیف تندرو برای پیاده سازی پروژه ی خود در حذف منتخبان مردم تهران با شکست مواجه شد و بنابراین این بار در طراحی پروژه ی جدید تمرکز آنها معطوف به دومین کلانشهر بزرگ کشور پس از تهران یعنی اصفهان شد، شهری که در 16 سال گذشته به نوعی حیات خلوت اصولگرایان و کاملا در انحصار آنها بوده و این بار با حضور و رای مردم ورق برگشته و اصلاح طلبان در آن اکثریت کرسی ها را در اختیار گرفته بودند. نکته ی دیگری که در مورد اصفهان باید در نظر داشت این است که متاسفانه به رغم دادن رای خیره کننده و بالای مردم این استان در سال 92 به دکتر روحانی، کلید دولت تدبیر و امید پس از گذشت بیش از 2 سال در این استان نچرخید و علاوه بر اینکه یک استاندار اصولگرای ضعیف به عنوان نماینده ی دولت در این استان منصوب شده، فرماندار شهر اصفهان همچنان فرندار دوران احمدی نژاد است، بنابراین اگر نگوییم همراهی قطعا ضعف و مرعوب بودن مسوولان دولتی در اصفهان دیگر علت انتخاب این شهر برای اجرای این کار بوده چون بدون شک اگر این اتفاق در سایر نقاط کشور رخ می داد حداقل اتفاقی که می افتاد استعفای فرماندار و استاندار آن خطه در حمایت از آرا بود.

و اما چرا مینو خالقی؟
به نظرم انتخاب خانم خالقی برای قربانی کردن کاملا هدفمند صورت گرفته است، به این دلایل:
1. اولا اینکه ایشان یک زن هست، همانطور که می دانید در جریان انتخابات اخیر شاهد حضور گسترده ی بانوان میهن در مراحل مختلف انتخابات بودیم و در نهایت هم شاهد بودیم که میزان برگزیدگان خانم در این دوره از انتخابات به طرز بی سابقه ای نسبت به دوره های پیشین افزایش پیدا کرده، بنابراین یکی از اهداف انتخاب ایشان برای حذف شدن را باید در همین موضوع و روحیه ی زن ستیزانه ی طیف تندرو جستجو کرد.

2. دلیل دوم این انتخاب جوان بودن ایشان است، همانطور که مستحضرید یکی دیگری از اقشاری که در رقم خوردن حماسه ی هفتم اسفند نقش کلیدی داشتند جوانان و دانشجویان این مرز و بوم بودند، پس از همان ابتدا هدف طیف تندرو بودند. خانم خالقی جزو نسل جوان دانشجویان اصلاح طلب هست که تنها 30 سال سن دارند.

3. محبوبیت فراوانی که ایشان در بین مردم اصفهان در فرصت کم تبلیغات انتخاباتی پیدا کردند که البته اگر چه داشتن نسبت خانوادگی با وزیر خوشنام دولت اصلاحات یعنی آقای ناصر خالقی در کسب این محبوبیت نقش به سزایی داشت ولی ارائه ی برنامه های جذاب و تحول خواهانه به ویژه برای بانوان و جوانان نقش کلیدی را در به ارمغان آمدن این میزان از محبوبیت برای ایشان داشت.

سخن پایانی و نتیجه گیری نهایی:

مینو خالقی آزمون سرنوشت ساز دولت تدبیر و امید

مردم نقش و وظیفه ی تاریخی خود را در 7 اسفندماه سال 94 ایفا کردند، حراست از رای و انتخاب مردم بر عهده ی دولت و شخص شخیص جناب آقای دکتر روحانی به عنوان پاسدار قانون اساسی است، اگر دولت زیر بار این بدعت برود نه تنها در آینده سنگ روی سنگ بند نمی شود بلکه روی مشارکت در انتخابات تاثیرگذار است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. سلام آقای رادفر ! ضمن تآیید مطالب گفته شده بصورت کلی و موافقت اصولی با تحلیل ارائه شده، کاشکی فقط در پرده دوم ، این ( جناح متبوع ) را اینقدر مطبوع ادا نمیکردید ، چون واقعآ چندان مطبوع هم نیستند !

  2. این نوشته به خوبی برنامه نهادهای تندرو برای نابودی جمهوریت نظام را برملا کرده، از انصاف نیوز خواهش میکنم این موضوع را تا آخرش پیگیری کند و به گوش مسئولان برساند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا