بیانیه انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز
بیانیه انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز را به نقل از کانال تلگرامی این تشکل دانشجویی در ادامه میخوانید:
تضاد و تناقض فکری، امری نهادینه شده در پیوند میان روشنفکران و متحجران است، اما رویهای که هر یک از آنها پیش میگیرند نشان از ژرفای ایدئولوژیک، میزان پایبندی به مبانی اخلاقی و قدرت جذب فکری آنها دارد.
علیرغم وجود ضعف و سستیهای فراوان در دانشگاه، امروز شاهد ایفای نقش ارگانهایی هستیم که در عوض انتقاد و سعی در جهت اصلاح نهادهای ناکارآمد دانشگاهی، انگشت اتهام خود را به سمت کانونها و تشکلهای دانشجویی گرفته و با عملکردی منفعتجویانه، بذر نفاق را در میان دانشجویان کاشته و آنها را به مقابلهجویی علیه یکدیگر دعوت میکنند.
وارد ساختن خدشه به وحدت دانشجویی، آنهم نه بر سر مسائل سیاسی، بلکه به وسیلهی تنشزاییِ فرهنگی از جانب نهادهای دانشجویی دانشگاه، نهتنها امری ناپسند به حساب میآید، بلکه موجبات ازهمگسیختگی جنبش دانشجویی را نیز فراهم میآورد. و برخی ارگانها با اطلاع کامل از این پیشامد همچنان در پی زیر سیطره گرفتن مطلق دانشگاه و یکدستسازی آن هستند و با ادعای انقلابی بودن سعی در ایجاد دودستگی در میان اقشار جامعه داشته و به وسیلهی برچسبهای «ضدِ اخلاقی» و «ضدِ ارزشی»، آنچه خود ندارند را از دیگران تمنا میکنند.
به طور کلی ذات و بنیانهای اصلی تشکلهای سندیکایی بر مبانی دموکراسی، آزادیهای مدنی و سیاسی، فهم نظم نوین مدرن و ملزومات آن و… استوار است که میبایست از مجرای مطبوعات، رسانهها و اخلاقِحرفهای دنبال شود، اما در این زمینه همچنان هستند کسانی که هنوز از مداخله در سطحی و کلیشهایترین مسائل دانشگاه پا پس نکشیده و به وسیلهی ادبیاتی جانبگیرانه، با توسل به توهین و تمسخر، در پی به کرسی نشاندن سخنان و تفکرات غیر منطقی خود در دانشگاه هستند. دور از ذهن نیست که این افراد زمانی که از جانب نهادهای گوناگون، به دلیل سستی خواستههایشان مورد بیتوجهی قرار میگیرند، چارهای جز پرخاشگری به دیگران متصور نشده و در بستر فلسفهبافیهای خیالی و بهانهجوییهای جدید در صدد پردهپوشی ضعفهای فکری و عملی خود بر میآیند.
افرادی که هضم تفاوت فکری و مجرای پیشبرد اهداف ارگانها با یکدیگر برای آنها دشوار و مشخصا امکانناپذیر است، به شکلی بیپایه از نظارت همهجانبهی فرهنگی دم میزنند. مراد این افراد از سخنان راندهشده تنها موعظهی اخلاقی، به اسم امر به معروف و نهی از منکر، اما با سیری اجباری و تهاجمی است که تسلط خود بر دیگران را از حقوق طبیعی خویش پنداشته و نوید دانشگاه تکقطبی را میدهند. یعنی همان چیزی که همفکران خودشان را در دور باطل تقلیدگرایی گرفتار ساخته و با وحدتی متظاهرانه در پی تجمیع مسئلهی حجاب و معاونت فرهنگی و رسانههای کانونها و بیانیههای تشکلها هستند؛ که نه تنها این مباحثِ نامربوط با یکدیگر نماد بیگانگی این افراد با فن بیانهنویسی، قلمزنی و انتقادجویی است، بلکه نمونهی بارز تکاپو در جهت یک هدف نامعلوم بوده و صرفا یک اظهار وجود است. چرا که آنان این بهانهی نوین را به عنوان سپربلایی بر جان منفعل تشکلهای خود گرفته تا رکود پرحجم فعالیتهایشان را پوشش داده و از خیل انتقادات وارده، گریز جویند.
هرچند که از متن بیانیهی عزیزان چیزی جز مطالبات پراکنده و تفرقهافکنی، در کنار توهین و تمسخرها و ادبیات ارباب – رعیتی بهچشم نمیخورد، اما میبایست نکاتی را به آنها متذکر شد.
در ابتدای امر لازم است ذکر شود که در واقع تصویب آییننامه، اجرایی شدن و کارویژهی اصلی آن پوشش خلأهای موجود در دانشگاه است و آیین نامهها میبایست در جهت دفاع از حقوق شهروندی و حامی برابری باشند؛ در حال حاضر آیین نامهی عفاف و حجاب به جز ایجاد تشنج در دانشگاه، سرکوب و بستن فضا چه شکافی را پر کرده و یا چه خلأی را در دانشگاه پوشش میدهد؟ و با توجه به این مسئله که در دانشگاه نهادهایی بالذاته وظیفه و مسئولیت کنترل دانشجویان را برعهده دارند، چرا همچنان بر گسترش و ایجاد نهادهای نوین سرکوبگر پافشاری میشود؟
دیگر آنکه اگر دوستان به سیاستگذاریهای فرهنگی انتقادی مبنی بر عدم نظارت بر بیانیهها، صفحههای مجازی و افعال کانونها و تشکلها وارد کردهاند در ابتدای امر میبایست گفت که اصلا بیانیهی منتشر شده از جانب این تشکلها خود دارای تهمتها، توهینها و ادبیاتی کاملا سرکوبگرایانه و خواهان استبداد در دانشگاه است و پیریزی تسلط همهجانبه بر دیگران را طلب میکند که باید مورد بررسی فوری نهادهای مخاطب قرار گیرد و البته در اینجا عملکرد مرموز آنها در عدم انتشار این بیانیه در کانالهای رسمی دانشگاهی خود نیز جالب توجه است. اما از همه جالبتر این است که دوستان در بیانیه به صورت مستقیم معاونت فرهنگی را به بهانهی عدم نظارت محکوم میکنند، در صورتی که طبق تبصرهی 5 مادهی 4 آییننامهی شورای فرهنگی دانشگاهها، پیرامون وظایف و اختیارات شورای تخصصی فرهنگی و اجتماعی (حوزهی اختیارات شورای فرهنگی و اجتماعی اتخاذ تصمیم و تدابیر لازم در حوزه طرحها و فعالیتهای فرهنگی است و تصمیم و تصویب برنامه تشکلها در حیطه وظایف هیات نظارت بر تشکلها میباشد.) و بر اساس این ماده در درجهی اول شورای فرهنگی و اجتماعی و دیگر نهادهای نامبرده حق دخالت و نظارت بر بخش اعظمی از عملکرد تشکلها را ندارند و در درجه ی دوم گویا این عزیزان توقع دارند که معاون فرهنگی و ریاست دانشگاه و… به صورت جاسوس و سانسورچی عمل کرده و علاوه بر سنگاندازی بر سر عملکرد فعالین فرهنگی که باب میل این عزیزان نیست، زمینههای مشکلسازی و برچسبزنی به آنها را نیز فراهم آورند.
آنهایی که به ظاهر دانشگاه را محور عقلانی جامعه معرفی میکنند، در جایی دیگر رسانهها و افعال گروهها را به نفرتپراکنی و تشویش اذهان عمومی متهم میسازند. گویی که دانشجو جماعت، تودهای بیسواد و نادان بوده و حتی توانایی کنترل افسار فکری خود را نیز ندارد و این توهینی بزرگ به شعور و فهم دانشجو به حساب میآید. جنبش دانشجویی تداعیکنندهی مهمترین و موثرترین افعال روشنفکرانهی تاریخ معاصر ایران بوده و ضعفهای نمودار شده در آن به علت همین رویکرد سرکوبگرایانه است که نه تنها مانع تحکیم پیوند میان دانشجو و جامعه شده، بلکه مجرا را بر توسعهی همهجانبهی فکری دانشگاه بسته و آن را در باتلاق تنگنظری گرفتار ساخته است.
تا جایی که به خاطر میآوریم این جمعی که امروز دیگران را به «فشل مآب» بودن متهم و خطاب میکنند، نشریات و رسانههای دانشجویی خود را در جهت تمسخر و توهین دولتمردان به کار گرفته و قرص بارداری علی مطهری و کاریکاتورهای توهینآمیز سیاستمداران و… بخش قابل توجهی از صفحات مطبوعاتی آنان را تشکیل میدهند و حال با این هذیانِ همه چیز تمامی و واجدِ صلاحیت بودن، خواستار تقویت نهادهای فرهنگی هستند.
و اما در ارتباط با دیگر افعال تشکلها و کانونها که ظاهرا خاطر این عزیزان را آشفته ساختهاست، میبایست گفتهشود هنگامی عدهای متقاضی تحمیل روند خود بر دیگران هستند که عملکردی بینقص داشته باشند، اما نه تنها این سیر تهاجمی نشانی از بینقصی ندارد، بلکه تشدید کنندهی تنگنای مالی و اجرایی، خصومت و قطب بندی در دانشگاه است.
در پایان ذکر این نکته لازم است که اگر تا به امروز نهادهای فرهنگی و سیاسی دانشگاه که مخاطب پرخاشگرایی دوستان واقع شدهاند در مقابلهی جدی با آنها قرار نگرفتهاند، تنها به علت احترام به بسترهای فکری، حفظ وحدت جنبش دانشجویی و فهم تفاوتهای عقیدتی و تشکیلاتی است. اما باید گفتهشود که این تمامیتخواهان، آرزوی یکدستسازی دانشگاه و در بندِتعصباتِ مفرط خود کشیدنِ آن را به گور خواهند برد.
انتهای پیام