امنیتی هستید یا فعال رسانهای موثر؟!
امینه شکرآمیز، انصاف نیوز: علی اصغر شفیعیان، مدیرمسئول و سردبیر سایت انصاف نیوز، در گفتوگویی با پیج مدرسهی دارالفنون درمورد «فعالیت رسانهای موثر» صحبت کرد. در حاشیهی این گفتوگو خبرنگار انصاف نیوز سوالاتی را درمورد اینکه چرا افرادی شفیعیان را «امنیتی» میخوانند از او پرسید.
او در پاسخ به این سوالِ خبرنگار که «آیا شما امنیتی هستید؟!» ابتدا روی تلفن همراه خود، فهرست شمارههایی که با او تماس گرفته بودند را به خبرنگار نشان داد. او در بین شمارهها به یک «شمارهی خصوصی» اشاره کرد و به شوخی گفت «بله! ببینید ما امنیتی هستیم!»
سردبیر انصاف نیوز، در پاسخ به این سوال که چرا به شما امنیتی میگویند، گفت: دلیلش این است که خروجیِ ما را که نگاه میکنند، میبینند ما آزادتر از جاهای دیگر کار میکنیم. خانم مطهره شفیعی که همسر من است و در روزنامهی آرمان مشغول است هم حتی میگوید اگر کارهایی که شما انجام میدهید را ما در آرمان منتشر کنیم به ما گیر میدهند.
بنابراین عدهای خروجی ما را که میبینند میگویند شما امنیتی هستید و به جایی وصلید که با شما برخورد نمیکنند! اما واقعیت این است که مدیران آن رسانههایی که بسیاری از مطالب را منتشر نمیکنند محافظهکار و خودسانسورند؛ من سیستم را میشناسم و میدانم که اینطور هم نیست که بخواهند با همه برخورد کنند. ولی با این حال حتی من را هم تحت فشار قرار دادهاند و میدهند. سایت ما در سال ۹۴، ۸ ماه تعطیل بود؛ یعنی توقیف موقت بود. در صورتی که از نظر قانونی فقط تا ۲ ماه میتوانستند سایت را توقیف موقت کنند تا تخلف ثابت شود. اگر در عرض ۲ ماه نتوانستند تخلفی را ثابت کنند باید رفع توقیف شود. اینها نتوانستند چیزی را ثابت کنند؛ پس همان ۲ ماه هم خیلی اشتباه کردند که توقیف کردند! چه برسد به اینکه تا ۸ ماه توقیف را بهطور کاملا غیرقانونی ادامه دادند! دلیل این توقیف انتشار عکس و خبر از خاتمی، موسوی و کروبی بود.
بعد از اینکه من تبرئه شدم، محمدعلی کامفیروزی -وکیل پروندههای دانشجویی- از حکم تبرئهی من برای دفاع از نشریات دانشجویی استفاده میکرد! آن را میبرد و میگفت ببینید اینها مطالب مربوط به موسوی و کروبی را کار کردند و تبرئه هم شدند. یعنی ما کمک کردیم که این سدها بشکند.
در آن زمان که ما خبرهای مربوط به آقای مهاجرانی را کار میکردیم، هیچکس کار نمیکرد. میگفتند اینها دیوانهاند که دارند کار میکنند! یعنی خیلی وقتها ما کارهایی را میکنیم که سایر رسانهایها در ابتدا درمورد آن اینطور میگویند، ولی کمکم خودشان هم ترسشان میریزد! ما از چند سال پیش خبرهای آقای مهاجرانی، آقای سروش و آقای کدیور را البته با ملاحظاتی کار میکردیم. من حتی بهخاطر انتشار صحبتهای آقای فاتح هم پرونده داشتم! ولی الان انتشار خبرهای مربوط به همهی این افراد تفریبا آزاد شده است.
سردبیر انصاف نیوز در گفتوگوی خود با مدرسهی دارالفنون، فعالیت رسانهای را تعریف و آن را از نوشتن یادداشت جداسازی کرد. وی فعالیت رسانهای را پیادهسازی مشاهدات در قالب خبر یا گزارش با اتکا به شواهد تعریف کرد. شفیعیان تاکید کرد که یک فعال رسانهای باید هر چه سریعتر حوزهای که میخواهد در آن کار کند بهطور کاملا مشخص و خرد تعیین کند تا بتواند در آن حوزه موفق شود.
این فعال رسانهای «اشراف به حرفهی روزنامهنگاری به عنوان یک علم»، «آشنایی با قوانین و مقررات» و «ثبات و تداوم در کار» را سه عامل مهم برای موثر بودن فعالیت رسانهای برشمرد. وی بین ارگان، بولتن و رسانه -به معنای عام آن- تفاوت قائل شد و تاکید کرد که «رسانه نظر ندارد و نباید موضعگیری داشته باشد».
علی اصغر شفیعیان داشتن «صداقت» و «شفافیت» را برای ارتباط با مخاطب ضروری دانست. او همچنین به ضرورت ارتباط با بدنهی جامعه تاکید کرد و گفت «سوژهای که از بطن جامعه نیاید اصلا به دلم نمینشیند». او به سختگیریهایی که برای انتشار نظرهای مردمی از سوی نهادهای نظارتی وجود دارد، اشاره کرد و گفت «حالا ممکن است بخشی از حرف مردم را بشود یا نشود منعکس کرد؛ ولی به هر حال میشود «پیگیر» آن شد. میشود با مردم زندگی کرد. وقتی میخواهید دردهای مردم و مشکلاتشان را منعکس کنید، اگر در بین آنها نباشید نمیتوانید این کار را انجام دهید. وقتی شما میخواهید برای بعضی از مسائل راه حل پیدا کنید و دنبالش بروید، اول باید دردها را بشناسید و با مردم زندگی کنید. اگر کار شما از مردم فاصله بگیرد، میشود مثل کار رسانههای روشنفکری که نه درد مردم را میفهمند و نه میتوانند برای آن راهحلی پیدا کنند.»
شفیعیان درمورد آزادی بیان در رسانهها گفت: «من احضار میشوم، بازجویی میشوم، پرونده پشت پرونده داشتم و دارم. نمیگویم اینها نیست. اما این بیانصافی است که بخواهیم همهی این مسائل را به گردن قانون یا نهادهای نظارتی بیندازیم. چون یک بخش زیادی از فعالان رسانهای ما محافظهکارند و خودسانسوری میکنند. شجاعت ندارند که وارد این حوزهها بشوند، با صراحت درموردشان حرف بزنند و از آنها دفاع کنند. بعضی وقتها شاید میگویند که «ما سرمان درد نمیکند»! یعنی واقعا بهراحتی میتوانم بگویم که بخشی از آن بهخاطر «عافیتطلبی» است.»
شفیعیان میگوید که او سعی کرده است از فرصتهای موجود بهخوبی استفاده کند و کسانی که سختگیریهایی میکنند را توجیه کند که کارشان اشتباه است. او گفت: «ما با آنها وارد چالش شدیم و تعامل کردیم. در جلساتی که رسانهایها با مدیران حوزههای مختلف دارند چالشهای خیلی سنگینی داشتیم. در این جلسات آنها را توجیه کردیم که آقا به «این» دلایل به نفع همه است که دست رسانهایها را باز بگذارید.»
شفیعیان همچنین به مشکلات اقتصادی رسانههای خصوصی اشاره کرد و در دام فساد نیفتادن در شرایط فعلا را کاری «بسیار سخت» دانست. او در انتها به لزوم محلی بودن رسانهها و خطراتی که تعدد رسانهها ایجاد میکند، اشاره کرد و به کسانی که میخواهند فعالیت رسانهای را -چه در دانشگاه و چه در خارج از آن- شروع کنند توصیههایی کرد.
گزارش کامل انصاف نیوز از این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
فعالیت رسانهای و نوشتن یادداشت؛ دو فعالیت جدا از هم
علی اصغر شفیعیان درمورد مفهوم فعالیت رسانهای گفت: یک برداشت عجیبی درمورد کار رسانهای -در کسانی که قبلا تجربهی این کار را نداشتند- وجود دارد؛ آنها فکر میکنند قرار است کسی که فعال رسانهای خوانده میشود یکسری «یادداشت» منتشر کند! من این را بهویژه در دانشجویان زیاد دیدهام؛ خیلی از نشریات دانشجویی مملو از یادداشت است و در آنها جایی برای خبر، گزارش یا حتی مصاحبه وجود ندارد. اما واقعیت این است که فعالیت رسانهای و نوشتن یادداشت دو چیز کاملا متفاوت است. یک پزشک، روزنامهنگار یا معمار ممکن است بتواند یادداشت بنویسد یا نتواند بنویسد. یعنی هیچ ایرادی ندارد که یک روزنامهنگار نتواند یادداشت بنویسد. فعال رسانهای یا روزنامهنگار کارش این است که بتواند خبر یا گزارشی را تهیه کند. وگرنه نوشتن یادداشت یک توانایی است که کسانی میتوانند داشته باشند یا نداشته باشند.
کار رسانه یعنی اینکه شما مشاهدات خود را منتقل کنید؛ یعنی حس و برداشت خود را درمورد آنچه در اطرافتان و در جهان میگذرد «با ارائهی شواهد» منتقل کنید. یعنی شما عین یک عکاس این کار را انجام میدهید؛ این معنی فعالیت رسانهای است. اما توانایی نوشتن یادداشت مربوط به فعال رسانهای نیست. البته وقتی یادداشتی توسط متخصصی در حوزهای نوشته شده است آن هم برای تکمیل کار رسانهای در رسانهها منتشر میشود؛ اما بهعنوان «فعالیت رسانهای» محسوب نمیشود. به هر حال شما در رسانه میتوانید از یادداشت متخصصین استفاده بکنید؛ همچنان که میتوانید در قالب مصاحبه نظر آن افراد را منعکس کنید یا در گزارشی توانسته باشید نظر آنها را جمعآوری و به مخاطب عرضه کنید.
میخواهم تاکید کنم که کار رسانهای و نوشتن یادداشت دو کار جدا از هم هستند. من بسیار دیدهام که کسانی باورشان این است که با نوشتن یادداشت دارند کار رسانهای میکنند و اسم خودشان را روزنامهنگار میگذارند!
فعالیت رسانهای، کی موثر است؟
علی اصغر شفیعیان درمورد فعالیت رسانهای «موثر» گفت: فرض کنیم که الان کسانی میخواهند یک کار رسانهای موثر را شروع کنند یا میخواهند در رسانهای مشغول شوند و کاری را انجام دهند. چند تا نکته را باید برای موثر بودن در نظر داشت. از جمله «اشراف به حرفهی روزنامهنگاری» است. تجربیات افرادی که در طول تاریخ فعالیت رسانهای داشتند -مثل هر حوزهی دیگری- جمعآوری شده و الان روزنامهنگاری یک رشتهی دانشگاهی است. بنابراین نمیشود بدون اطلاع از تجربیات دیگران و علمی که درمورد روزنامهنگاری وجود دارد بیایید فعالیتی انجام دهید و در آن موفق باشید. البته نه اینکه اصلا نشود؛ این همه رسانهای که الان در کشور یا در دنیا داریم -چه آنهایی که رسمی هستند و چه آنهایی که رسمی نیستند- بالاخره دارند کاری را انجام میدهند. اما اینکه کدامیک از اینها میتواند تاثیر بهتری را روی مخاطب داشته باشد قطعا بستگی به این دارد که چه میزان کار حرفهای انجام میدهند.
البته این تنها کفایت نمیکند که این حرفه را بشناسید و مثلا ارزشهای خبر و عناصر خبر را بدانید کدام است؛ علاوه بر این باید هزاران فاکتور دیگر را هم بشناسید که خیلی از اساتید روزنامهنگاری -که خودشان تا به حال فعالیت رسانهای نداشتهاند- آنها را نمیدانند. بنابراین صرفا داشتن آن علم هم کفایت نمیکند. این چیزی است که فعالیت رسانهای را جذاب میکند؛ یعنی صرفا داشتن آن علم نیست که میتواند شما را موفق کند، فاکتورهای مختلفی وجود دارد.
یکی از فاکتورهای دیگری که آن هم جزو ابزارهای کار است «آشنایی با قوانین و مقررات» است. به هر حال در کشوری مثل ما که حجم بالایی از قوانین را داریم، آشنایی با این قوانین کمک میکند که بتوانید اولا اخلاقی عمل بکنید و ثانیا طبق قانون عمل کنید؛ یکوقت کسی را متهم نکنید یا توهینی به کسی نکنید. بنابراین خود اخلاق هم مهم است. خیلی از این قوانین برای اینکه اخلاق رعایت شود نوشته شده است. البته بخشی از این قوانین نقصهایی هم دارد.
نکتهی دیگر، «ثبات و تداوم کار» است؛ یعنی فعال رسانهای که بهصورت جستهگریخته کاری را انجام میدهد، در رسانههای مختلف فعالیت میکند، گاهبهگاه فعالیتش تعطیل میشود یا در حوزههای مختلف کار میکند، معمولا موفق نمیشود. همانطور که در دانشگاه رشتههای مختلف داریم و هرکسی در رشتهی مشخصی مشغول تحصیل میشود؛ باید در حوزهی فعالیت رسانهای هم یک موضوع مشخص را انتخاب کنیم. در آن حوزه بهتدریج مطالعه و تجربهمان بالا میرود و بعد از مدتی کامل آن را میشناسیم و میتوانیم با آدمهای مرتبط با آن حوزه ارتباط خوبی برقرار کنیم. وقتی توانستیم آن حوزه را کامل -عین کف دستمان- بشناسیم آن وقت میتوانیم در آن تاثیر بگذاریم.
حالا شاید وقتی کسی میخواهد فعالیت رسانهای را شروع کند، در ابتدای کار بخواهد حوزههای مختلف را یک تستی بزند؛ اما بهسرعت باید یک حوزهی مشخص را انتخاب کند. در آن حوزه میتواند پیشرفت بکند؛ میتواند حوزهی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی باشد. البته خیلی ریزتر هم میتوان شد؛ یعنی گاهی کسی میآید حوزهی سیاسی را انتخاب میکند و بعد «متخصص احزاب» میشود. بعد از مدتی نهتنها حزبها بلکه باگها و قوانینشان را هم میشناسد و آدمها را در جاهای مختلف میشناسد. فعالیت در حوزهی فرهنگی هم بهصورت گسترده که فایدهای ندارد. شما مثلا میخواهید در حوزهی کتاب فعالیت کنید؛ بنابراین آن حوزه را میشناید و آدمهایی که در دستگاههای مختلفِ حاکمیت در این حوزه فعال هستند را میشناسید، ناشرها، نویسندهها و لم هر کدام و مشکلاتشان را میشناسید. به این صورت است که میتوانید تاثیر بگذارید.
بنابراین اگر کسی میخواهد فعالیت موثری داشته باشد باید مشخص کند که دقیقا کدام حوزهی رسانهای را میخواهد و تمایل دارد که آن را ادامه دهد. کسی که در حوزهی مشخصی فعالیت میکند بعد از چند سال میتواند در سمینارها شرکت کند و درمورد آن حوزه سخنرانی کند؛ یعنی اصلا دیگر در آن زمینه متخصص میشود. من همیشه توصیه میکنم کسی که میخواهد کار رسانهای انجام دهد تا میتواند حوزهاش را بشکند و موضوع خیلی ریزی را برای خودش انتخاب کند. هر چقدر که حوزهی مشخصتری را بتوانید برای خودتان انتخاب کنید، قطعا میتوانید با سرعت بیشتری در آن دیده شوید. یعنی شما در رسانههای مختلفِ داخلی یا خارجی خبرنگارانی که در حوزهی مشخصی کار کردهاند را به یاد میآورید که «فلانکس» در «این حوزه» شناخته شده است. اما آن کسانی که دربارهی «همهچیز» میخواهند فعالیت کنند معمولا شناخته نمیشوند؛ چون تخصص پیدا نمیکنند که شناخته و دیده شوند.
«از دور میتوانم بو بکشم که چه اتفاقی میخواهد بیفتد»
وقتی که شما در حوزهای اشراف نداشته باشید یا اشرافتان کم باشد، نمیتوانید اطلاعات غلط را از درست تشخیص دهید. من از همان وقتی که در سال ۷۸ در ایسنا خبرنگار افتخاری شدم، حوزهی سیاسی را انتخاب کردم. بنابراین الان سیاست یا بخشهایی از آن را «عین کف دستم» میشناسم؛ از دور میتوانم بو بکشم که چه اتفاقی میخواهد بیفتد و میتوانم بفهمم کی دارد چه کار میکند. اما کسی که میخواهد از حوزهای به حوزهی دیگری بپرد نمیتواند در همهی این حوزهها صاحب نظر و تشخیص شود.
آن ابتدا که با ایسنا شروع کردم، کل حوزهی سیاسی هم حوزهی من نبود. بلکه حوزهی «دانشجویی و فعالیت دانشجویی» را بهصورت مشخص انتخاب کردم. یعنی در این چند سالی که در ایسنا بودم -علیرغم اینکه سرویسهای مختلفی را هم تجربه کردم- این بخشِ فعالیت سیاسی در دانشگاه همیشه حوزهی من بود. یعنی در حوزههای دیگر هم فعالیت میکردم، اما تشخیص داده بودم که در این حوزهی خاص میخواهم فعال شوم و خودِ رسانه هم تشخیص داده بود که «او در اینجا خوب دارد کار میکند، خوب تشخیص میدهد و توانسته است ارتباطات خوبی هم بگیرد». بنابراین تا روز آخری که در ایسنا بودم این حوزهای بود که در آن فعالیت داشتم. پس توصیه میکنم بقیه هم همین کار را بکنند.
«ارگان» و «بولتن» در برابر «رسانه به معنای عام»
یک مسالهی دیگر هم هست که درمورد فعالیت دانشجویی زیاد دیدهام. فرض کنید تشکلی در دانشگاه هست که نشریهای دارد؛ فعالیت آن میتواند در حوزهی فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی باشد. مثلا فرض کنید ارگان انجمن اسلامیِ فلان دانشگاه یا هر چیز دیگری است. من نمیگویم این رسانه نیست؛ این «نوعی» از رسانه به اسم «ارگان» است. نوع دیگری از رسانه داریم به اسم «بولتن»؛ اینها هرکدام تعریفهای متفاوتی دارند. اگر میخواهیم فعالیت رسانهای درستی داشته باشیم باید بتوانیم اینها را از هم تشخیص دهیم و انتخاب کنیم که الان دقیقا میخواهیم کدامیک از اینها باشیم. آیا ما میخواهیم که ارگانِ یک حزب یا جریان یا نهادی باشیم؟ (حالا فرقی نمیکند چه در حوزهی سیاسی چه فرهنگی یا هر حوزهی دیگری). یا اینکه میخواهیم یک بولتن تهیه کنیم؟ یا اینکه قرار است رسانهای باشیم -به معنای عام آن- که متفاوت از اینها است؟
شفیعیان در پاسخ به این سوال که آیا شما ارگان بودن یا بولتن بودن را نکتهای منفی میدانید، گفت: آنها هم به هر حال انواعی از رسانه هستند که دارند کار میکنند. مثل وقتی است که در جایی تجمع میشود؛ در آنجا پلیس یک کاری را انجام میدهد، آن دیگری که حافظ امنیت است کار دیگری را میکند، آن تجمعکننده یک نقش دیگری را بازی میکند و یک حرفی را میخواهد بزند، خبرنگاری هم که در آن تجمع حضور پیدا میکند نقش دیگری را دارد. الزاما همیشه نقشهای متفاوت بد نیستند و هرکدام دارند کار خودشان را انجام میدهند. اینجا هم شما میتوانید ارگان یک حزب باشید. اگر اینطور باشد آن وقت آن ارگان سخنگوی آن جریان است و سعی میکند که کاملا «موضعگیری» داشته باشد.
«لوگوی رسانه حس ندارد!»
اما وقتی درمورد «رسانه به معنای عام» داریم صحبت میکنیم؛ لوگوی آن رسانه نه حس دارد، نه زبان و نه هیچچیز دیگر! بعضی وقتها از من سوال میکنند که «نظر انصاف درمورد فلان موضوع چی است؟!». میگویم والا انصاف یک «لوگو» است؛ برای درست کردن این لوگو آمدهاند علامتی را طراحی و رنگ کردهاند، شده است لوگوی جایی به اسم انصاف. انصاف که نظر ندارد! لوگوی انصاف را یک نفر طراحی کرده و رفته پی کارش! تمام شد و رفت! انصاف نظر ندارد. رسانه نظر ندارد.
«فعالیت رسانهای عین عکاسی است»
شفیعیان در پاسخ به این سوال که آیا پیشزمینههای ذهنی باعث نمیشود افراد خبرهای متفاوتی را روی خروجی قرار دهند، گفت: بله، اما دارم میگویم که رسانه خودش نظر ندارد. شاید من، دوستانم یا همکارانم که در هر رسانهای کار میکنند درمورد موضوعات مختلف نظراتی داشته باشند که اگر بخواهند میتوانند در قالب یادداشت نظرشان را اعلام کنند. ولی به غیر از این ما باید نگاهمان را از چیزی به نام کیهان و بقیهی رسانههایی که در داخل داریم فراتر ببریم. متاسفانه خیلی از اینها نظر دارند. اینها سعی نمیکنند که رسانه باشند؛ بلکه سعی میکنند نظر داشته باشند. خبر و گزارش چیزی است که شما «عینا» آن را میبینید؛ در اینجا چهجوری میخواهید موضع بگیرید؟! عین عکاسی است؛ شما چهجوری میخواهید در عکس موضع بگیرید؟! اگر این کار را کردید کار غلطی است. کیهان، صداوسیما و امثالهم کاملا موضعگیری میکنند. این موضعگیریها موضعگیریهای غلطی است.
«باید تلاش کنیم تا جای ممکن نظرمان اعمال نشود»
علی اصغر شفیعیان در پاسخ به این سوال که آیا این طور نیست که خبرگزاریهای حرفهای مثل فاکس، بیبیسی و ایبیسی علاوه بر ثبت مشاهدات عینی نظر خودشان را هم اعمال میکنند اما بهگونهای حرفهای که بهراحتی نمیشود فهمید، گفت: این حرف غلط نیست، من مطلق نمیگویم که هیچ نظری در هیچ رسانهی حرفهای اعمال نمیشود. ولی اینطور هم نیست که همهی آن رسانهها دارند موضعگیریهای بسیار شدیدی میکنند اما ما نمیفهمیم. ما باید تلاش کنیم که تا جای ممکن نظرمان اعمال نشود. نمیگویم که اصلا هیچ نظری اعمال نمیشود. مخاطب هر رسانهای قطعا موضعی را احساس میکند. اما رسانه باید تلاش کند تا جای ممکن موضعگیری نداشته باشد.
«مخاطب خیلی حساس است»
شفیعیان درمورد لزوم داشتن صداقت و ضرورت شفافیت گفت: این موضوعی است که میتواند خیلی کمک کند برای اینکه شما با مخاطب ارتباط برقرار کنید. مخاطب خیلی حساس است. مخاطب نگاه میکند به اینکه شما چقدر با او صادق هستید. ما در انصاف اولا سعی کردیم حتی مشکلاتی که داریم و هر حسی که داریم را به مخاطب منتقل کنیم و حس مخاطب به خودمان را هم منتشر کنیم. این کمک کرده است که دیالوگی را با مخاطب برقرار کنیم. ما نقد مخاطب را منعکس میکنیم و سعی میکنیم درمورد هر شبههای که وجود دارد به خودشان جواب دهیم. این تا حدی کمک کرده است.
دوما ما سعی کردیم درمورد شفافیت مالی هم گزارشهایی را منتشر کنیم. یکبار من چند سال پیش گزارش خیلی خوبی را ارائه دادم. خیلی هم بازتاب خوبی داشت و تعدادی از دوستان رسانهای تحسین کردند. نمیگویم شدنی است که این راه را کامل ادامه داد؛ چون به هر حال وضعیت رسانههای ما طوری است که بقیه این کار را نمیکنند و وقتی شما خودت بهتنهایی میخواهی این کار را انجام دهی بعدا قضاوتهای عجیبی درموردت میشود.
«باید کف خیابان و در بطن جامعه باشید»
ضرورت ارتباط با بدنهی جامعه این است که اگر شما کف خیابان و در جامعه نباشید نمیتوانید ارتباطی با مردم برقرار کنید. سوژهای که از بطن جامعه نیاید اصلا به دلم نمینشیند. کاری که رسانههای آنورِ آبی دارند انجام میدهند و بهسرعت در داخل رشد کردند این است که سعی میکنند ببینند در جامعهی ما دارد چه میگذرد. حتی سعی میکنند بهنوعی خود افراد جامعه را در رسانهشان تا میتوانند -حتی بهصورت غیرحرفهای- نشان دهند.
وقتی شما بهجای یک کارشناس مردم را یک ساعت میآورید روی خط این کار خیلی حرفهای نیست؛ شما میتوانید در آنجا از جامعهشناسی استفاده کنید که نظرسنجی کرده و میتواند کامل نظرات مردم را منعکس کند. اما آن رسانهها سعی میکنند که حتی آنجا هم -بهصورت مستقیم- مردم را نشان دهند و تا میشود حرفهای مردم را بدون سانسور، بدون هیچگونه گزینش و پالایشی منعکس کنند. نمیگویم که اصلا نباید این کار را انجام داد؛ منظورم این است که آنها خیلی «افراطی» این کار را انجام میدهند. حتی گاهی دربارهی موضوعاتی نظراتی به تعداد خیلی کم وجود دارد ولی آنها را هم منتشر میکنند. رسانهای مثل «صدای آمریکا» یا «منوتو» حتی ادعاهایی که هیچگونه سندیتی ندارد را هم منتشر میکنند؛ نمیگویم هیچکدام از گزارشهایی که منتشر میکنند سندیت ندارد اما سعی میکنند حتی آنهایی که سندیت ندارند را هم منتشر کنند برای اینکه بتوانند مخاطب بیشتری پیدا کنند. مثلا منوتو سعی میکند از «ادبیات کف خیابانی» بیشتری استفاده کند؛ یعنی حتی آن حرفهای بودن بیبیسی در نحوهی خبرخوانی را هم رعایت نمیکند تا بتواند تاثیر بیشتری روی مخاطب بگذارد.
«چه بسیار کسانی که برای کامنت به دادگاه رفتند!»
بنابراین من نمیگویم که ما باید در داخل کشور این کار را بکنیم چون بخشی از این کاری که میکنند کار زردی است. اما درمورد اینکه بخواهیم نظرات مردم را منتشر کنیم، حتی در قالب کامنت هم تا چند سال پیش حساسیت بسیار بالایی وجود داشت. یعنی شما برای کامنت بارها به دادگاه میرفتی! چقدر آدم بودند که بهخاطر کامنت به دادگاه رفتند! من خودم هم یکبار به این خاطر به دادگاه رفتم که آن موقع همین آقای قاسمزاده بازپرس بود. البته آنجا شانس آوردم چیزی که به آن گیر داده بودند کلا مربوط به انصاف نبود. در یک صفحهی اجتماعیِ مربوط به تبیان که لوگوی انصاف رویش بود یک نفر کامنتی گذاشته بود؛ به این بهانه میخواستند پرونده تشکیل دهند که به هر حال نتوانستند. یعنی حتی بهصورت «سیستماتیک» جلوی انتشار بعضی از نظرات مردم گرفته میشود. پس حتی اگر سختگیری هم بکنیم باز هم نمیشود به همین راحتی نظرات مردم را منتشر کرد.
«میشود با مردم زندگی کرد»
حالا ممکن است بخشی از حرف مردم را بشود یا نشود منعکس کرد ولی به هر حال میشود «پیگیر» آن شد. میشود با مردم زندگی کرد. وقتی میخواهید دردهای مردم و مشکلاتشان را منعکس کنید، اگر در بین آنها نباشید نمیتوانید این کار را انجام دهید. وقتی شما میخواهید برای بعضی از مسائل راه حل پیدا کنید و دنبالش بروید، اول باید دردها را بشناسید و با مردم زندگی کنید. اگر کار شما یکمقداری بخواهد از مردم فاصله بگیرد میشود مثل کار رسانههای روشنفکری که نه درد مردم را میفهمند و نه میتوانند برای آن راهحلی پیدا کنند.
میگویند «ما سرمان درد نمیکند!»
علی اصغر شفیعیان در پاسخ به این سوال که «نبود احساس امنیت در رسانهها» چقدر روی انتشار اخبار تاثیر میگذارد، گفت: من نمیخواهم از میزان آزادی بیان در داخل دفاع کنم و بگویم که همهچیز ردیف است. نه! رسانهی ما سال ۹۴، ۸ ماه توقیف موقت غیرقانونی بود. قانونا فقط ۲ ماه میتوانستند توقیف موقت کنند تا ببینند تخلفی کردیم یا نه. نتوانستند تخلفی را ثابت کنند و بعد از ۸ ماه تبرئه کردند! من احضار میشوم، بازجویی میشوم، پرونده پشت پرونده داشتم و دارم. نمیگویم اینها نیست. اما این بیانصافی است که بخواهیم همهی این مسائل را به گردن قانون یا نهادهای نظارتی بیندازیم. چون بخش زیادی از فعالان رسانهای ما محافظهکارند و خودسانسوری میکنند. شجاعت ندارند که وارد این حوزهها بشوند، با صراحت درموردشان حرف بزنند و از آنها دفاع کنند. بعضی وقتها شاید میگویند که «ما سرمان درد نمیکند!». یعنی واقعا بهخاطر چنین چیزی است که وارد خیلی از حوزهها نمیشوند؛ یعنی بهخاطر «عافیتطلبی» است. بهراحتی میتوانم بگویم که بخشی از آن بهخاطر عافیتطلبی است.
«با نهادهای نظارتی وارد چالش شدیم و تعامل کردیم»
من نمیگویم که نهادهای نظارتی، نظارت ندارند یا دست همه را باز میگذارند؛ ولی تا حد بسیار خوبی میشود از فرصتهای موجود استفاده کرد. من خودم سعی کردم از این فرصتها بهخوبی استفاده کنم و کسانی که سختگیریهایی میکنند را توجیه کنم. ما با آنها وارد چالش شدیم و تعامل کردیم. در جلساتی که رسانهایها با مدیران حوزههای مختلف دارند چالشهای خیلی سنگینی را داشتیم. در این جلسات آنها را توجیه کردیم که آقا به این دلیل به نفع نظام رسانهای کشور، به نفع مردم، به نفع خود شما و به نفع نهادهای مختلف است که دست رسانهها را باز بگذارید. الان متاسفانه بخش قابل توجهی از مرجعیت رسانهای به خارج از کشور منتقل شده است. من ندیدم این را کسی به راحتی تکذیب کنند. خیلیها این را میدانند. شاید کمتر گفته میشود ولی در جلسات خصوصی خیلیها میگویند.
مثلا در جلسهای یکی از وزرا «امر کرد» که آقا مرجعیت رسانهای را به داخل برگردانیم! گفتم «آقا قربانت بروم! مگر مرجعیت رسانهای آدمی یا چیزی است که آن را برداریم به داخل کشور بیاوریم؟! مگر با بخشنامه برمیگردد؟!». تصورات بعضی همین است که میشود این کارها را کرد.
یک رسانهای حدود یک سالونیم است در کشور راه افتاده؛ این رسانه حاشیهی یکی از نهادهای مهم است. از روز اول هم گفتیم که آقا شما اصلا کارتان غلط است؛ چون دارند از رانت خبری استفاده میکنند و میخواهند آن را بالا بیاورند تا دیده هم بشوند. اما یک سالوخردهای گذشته است و این رسانه همچنان فعالیت دارد. با اینکه این همه فعال رسانهای هست و میتوانند حداقل از آنها مشورت بگیرند. من با اصل «وجودی» چنین رسانهای مشکل دارم؛ یعنی آن نهاد نباید اصلا دنبال داشتن چنین رسانهای باشد. اما جدای از این بحث وجودی، خیلی از این نهادهایی که رسانه دارند بعد از چندین سال فعالیت هم هنوز نفهمیدهاند که اصلا با چه «ادبیاتی» باید ارتباط برقرار کرد.
«مثل جغدها فقط نگاه میکنند!»
یادداشتهایی که کیهان مینویسد و کارهایی که صداوسیما میکند همگی «شعارگونه» است؛ این نوع برخورد فقط مختص آن رسانهها نیست و رسانههای اینوری هم داریم که دقیقا همینجوریاند. تا وقتی که در رسانهای با «شعار» برخورد کنند، مردم با آنها ارتباط برقرار نمیکنند. اینها هنوز به این درک نرسیدهاند. هرچند ما در جلسات با اینها صحبت میکنیم؛ میگوییم آقا اگر دارید از ما مشورت میگیرید این نقصها را دارید. خیلی وقتها سر هم تکان میدهند. ولی نمیدانم، انگار فقط سر تکان میدهند! مثل جغدها فقط نگاه میکنند! خیلی دقت خوبی میکنند؛ ولی آنجایی که راهحل را هم به آنها میگوییم انجام نمیدهند! این اتفاقاتی که در این چند ماه اخیر افتاده و این بیاعتمادی ایجاد شده است بدترین مسالهای است که میتواند گریبان حاکمیتی را بگیرد و الان کامل گریبان مدیران ما را گرفته است.
«اجازه دهید کلاهمان پشم داشته باشد»
دو سال پیش بود که محمد ثلاث را اعدام کردند. در همان مقطع یک نفر از یکی از نهادهای نظارتی با من تماس گرفت و دربارهی خبر یک تجمع گفت «فلانی این خبر چیست که کار کردید؟ در فلانجا و فلانجا منبع شدید و فلان روزنامه این خبر را تیتر یک کرده است». به او گفتم «قربانت بروم! شما که زورش را دارید هر کاری دلتان میخواهد با من بکنید ولی اجازه دهید ما کلاهمان پشم داشته باشد. اگر شما درمورد محمد ثلاث یا کسانی دیگر مطلبی دارید که خودتان خبرگزاری دارید، بروید مطلبتان را آنجا منتشر کنید. شما خودتان صداوسیما و رسانههای دیگر را دارید؛ اگر فکر میکنید کلاهتان پشم دارد و فکر میکنید که با این رسانهها جواب میگیرید بروید تیتر یکِ آنها بکنید. اما واقعیتش این است که با آنها جواب نمیگیرید. شما فقط با «صداقت» است که میتوانید اعتبار کسب کنید و آن اعتبار کمک میکند حداقل آنجایی که چیزی واقعیت دارد حرفتان شنیده شود. [از جمله در ماجرای محمد ثلاث]»
آنجایی که این رسانهها بخواهند حتی سادهترین چیزها یا بهحقترین چیزها را هم بگویند، دیگر الان کسی باور نمیکند. نمیگویم هیچکسی باور نمیکند؛ ولی اکثریت مردم باور نمیکنند. آن ماجرای مازیار ابراهیمی در سال گذشته فاجعه بوده است. تا وقتی که نهادهای مربوطه این ماجرا را کاملا بازخوانی نکنند، به اشتباه خود اعتراف نکنند و اعتبار خودشان را بازسازی نکنند کسی به آنها اعتماد نمیکند. فرض کنید آن نهادها و امثال آنها در صد تا کیس دیگر بخواهند واقعیت را بگویند، کسی باور نمیکند. چند وقت پیش یکی از بچهها -درمورد یکی از سوژههای خبری- گفت از کسی شنیده که فلانی فلان تخلف را کرده است. منبع این خبر یک نهاد امنیتی بود. گفتم ما میتوانیم به آن نهاد زنگ بزنیم و از آنها بخواهیم که خودشان در این مورد اطلاعرسانی کنند و توضیح بدهند؛ اما ما آن را منتشر نمیکنیم. چون از خودمان که نمیتوانیم بنویسیم، کسی دیگر -غیر از آن نهاد هم- که در این مورد اطلاعی ندارد، اگر زنگ بزنیم و از آن نهاد بخواهیم سوال کنیم هم که آنها اعتبار ندارند. بنابراین این کار را نکردیم. چون من میدانم که الان آن نهاد بین مردم اعتبار ندارد؛ پس حتی اگر آن موضوع واقعیت هم داشته باشد کار کردن این خبر [که نقل قولی از آنها است] فایدهای ندارد.
«رسانههای دولتیها بهراحتی خصوصیها را زیر پا میگذارند»
مدیرمسئول انصاف نیوز درمورد فسادی که در رسانهها وجود دارد، گفت: اقتصاد رسانهها در کشور ما بهراحتی نمیچرخد. فرض کنید یک کارگاه یا کارخانهی تولیدِ چیزی داشته باشید؛ آقا فرض کن داری آفتابه در ایران تولید میکنی! و صد تا شرکت تولید آفتابهی دولتی هم وجود داشته باشد. اصلا نمیتوانید با آنها رقابت بکنید. هر کاری که بکنید آنها روی دستتان میآیند. شرکت دولتی با پول نفت اداره میشود و بهراحتی میتواند با شما رقابت کند. رسانه هم دقیقا همینطور است؛ یعنی تا وقتی که شما رقبای دولتی و حاکمیتی در رسانهها دارید نمیتوانید اقتصاد سالمی داشته باشید. فرض کنید که اگر سایت انصاف با مشکلات فنی بسیار زیادی مواجه است و ما پول نداریم که این مسائل را حل کنیم؛ برای فلان رسانهی دولتی کاری ندارد که بیاید آنها را حل کند. اگر ما با مشکلات حقوق و بیمه مواجه هستیم، آنها که این مشکلات را ندارند. آنها بهراحتی میتوانند ما را زیر پا بگذارند؛ حتی در تبلیغ. تبلیغات یک بخشی از سایت را میگیرد و آن را بیریخت میکند. رسانهای که با پول نفت میچرخد که این مشکلات را ندارد. روزنامه هم همینجوری است. وقتی روزنامههایی مثل همشهری، اطلاعات، کیهان یا جوان با قیمتهای تقریبا مجانی توزیع میشوند، روزنامهی خصوصی چهجوری میخواهد با آنها رقابت کند؟
«آنقدر مراجعه میکنند تا بالاخره پایت لیز بخورد!»
بنابراین به نظر من دلیل اولی که رسانههای ما در دل فساد میافتند این است که اقتصادشان بهراحتی نمیچرخد. از طرف دیگر بقیه میدانند که شما چنین مشکلاتی دارید؛ آنها اینقدر به شما مراجعه میکنند و پیشنهاداتی را میدهند تا بالاخره پایت لیز بخورد و در دامشان بیفتی. حالا اگر میخواهید فعالیت رسانهای موثر داشته باشید باید بتوانید مقابل اینها بایستید. میتوانی بایستید؟ خیلی سخت است. چون شما اگر به کسانی، نهادهایی یا احزابی -چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ مالی- وابسته شوید، آنها نمکگیرت میکنند. منظورم فقط نهادهای حاکمیتی و شرکتهای دولتی نیست؛ حتی خصوصیها هم اینطوریاند. یعنی با پررویی پیشنهاد میکنند!
«در این فضا بهراحتی به دام فساد میافتید»
چند وقت پیش کسی که هرچند وقت یکبار برایم رپورتاژ اگهی میفرستاد خبری را ارسال کرد. وقتی خبر شرکتی یا جایی باشد ما بالای آن مینویسیم «رپورتاژ آگهی» و منتشر میکنیم. این شخص این بار لینکی از یکی از خبرگزاریها برایم فرستاد و گفت «اگر این خبر را کار کنید برای آن هم پول ریپورتاژ آگهی میدهم». من خبر را نگاه کردم دیدم نامهی مردم فلان منطقه است که تقاضایی داشتند! چرا نامهی مردم فلان منطقه باید رپورتاژ اگهی باشد؟! چرا؟! درواقع نامه واقعیت نداشته است و پشت آن داشتند کار دیگری میکردند که میخواستند برایش پول بدهند. پس فضا فضای مناسبی نیست؛ شما بهراحتی میتوانید به دام فساد و فاسد بیفتید. مراقبت از این موضوع، کمک میکند که بتوانید شخصیت رسانهای مستقلی را برای خودتان بسازید و رسانهی محترمی داشته باشید.
«آشنایی با ساختار و نهادها مهم است»
شفیعیان درمورد اینکه چگونه یک فعال رسانهای میتواند در عین حال که حرف خود را میزند با مشکلات کمتری روبرو شود، گفت: آشنایی با ساختار کشور و نهادهایی که وجود دارند خیلی میتواند کمک کند. یعنی شما باید بدانید که در کشور چه خبر است، چهکسانی سر کار هستند و دارند چه کار میکنند. تا وقتی که این آشنایی را با ساختار جامعه و حاکمیت نداشته باشید احتمال اینکه به مشکلات بیشتری برخورد کنید زیاد است. اما هر چه با روابط داخل کشور و اتفاقاتی که دارد میافتد آشنایی بیشتری پیدا کنید، امنیت و شجاعت بیشتری را هم خواهید داشت. هر چهقدر که اطلاعات بیشتری داشته باشید با مشکلات کمتری مواجه هستید. فرض کنید میخواهید جلوی ماشین را باز کنید و تعمیرش کنید. اگر آشنایی داشته باشید حتی اگر شب هم باشد و چراغ هم نداشته باشید، دستتان را داخل میبرید و به هر حال کاری که میخواهید را انجام میدهید. هر چهقدر ناآشناتر باشید با مشکلات بیشتری مواجه هستید.
قبل از راهاندازی رسانه بپرسید «خب که چی اصلا؟!»
فرض کنید که میخواهید در دانشگاه یا در هر جای دیگری کار رسانهای را شروع کنید. دانشگاههای مختلف را باید مجزا بررسی کرد؛ یعنی نمیشود یک نسخه را برای همهی دانشگاهها ارائه داد. فرض کنید که کسی میخواهد در دانشگاهی در تهران یا شهرستان رسانهای را راه بیندازد. یا دانشگاهش تمام شده است و در خارج از دانشگاه میخواهد رسانهای را راه بیندازد؛ در تهران یا در هر جای دیگر. بسیار مهم است که شما «ایدهی نویی» داشته باشید. یعنی اول از همه به خودتان بگویید «خب که چی اصلا؟! من اصلا برای چی میخواهم این رسانه را راه بیندازم؟ چه دلیلی دارد که این رسانه وجود داشته باشد؟ نداشته باشد چه میشود؟». باید دلیل داشته باشید. اگر آن دلیل وجود ندارد نباید کار را شروع کرد. زمانی که شما به آن دلیل برسید، میتوانید کار رسانه را شروع کنید. دلیل چیست؟ مثلا «آهان! در فلانجا فلان نقص وجود دارد» یا «درمورد فلان موضوع اطلاعرسانی نمیشود». باید بگویید «من دقیقا «این کار» را میخواهم بکنم». اگر رسانهای هست که دارد کاری که میخواهید شروع کنید را انجام میدهد، پس نیازی به راه انداختن رسانهی جدیدی وجود ندارد.
چند سال پیش یکی از دوستان از نوشهر مازندران با من تماس گرفت و گفت «فلانی من میخواهم اینجا یک سایتی راه بیندازم». گفتم «خیلی خوب است. بیا و محدودهی فعالیتت را نوشهر و چالوس -که بهم دیگر چسبیدهاند- قرار بده». گفت «نه نه! کلی است». گفتم که «آخر عزیزم! این همه رسانهی کلی وجود دارد، برای چی میخواهی این کار را راه بیندازی؟ دلیلی وجود ندارد این همه رقیب داری. اما اگر تو بیایی محدودهی فعالیتت را نوشهر و چالوس قرار دهی یک خبرگزاری خواهی بود که به موضوع نوشهر و چالوس میپردازد؛ حتی به یک متر آنورتر هم نپرداز».
«رسانه باید از نظر جغرافیایی و موضوعی «محلی» باشد»
خیلی از روزنامهها یا رسانههای «محلی» هستند که موضوعات «ملی» را تیتر یک میکنند! من اصلا هیچ درکی ندارم از اینکه چرا یک رسانهی محلی چنین کاری میکند. من نمیگویم که به آنها مربوط نیست؛ منظورم این است که مخاطب، آن رسانه را انتخاب کرده که دربارهی آن موضوع مشخص بنویسد. بنابراین اگر یک رسانهی دانشگاهی به موضوعات خیلی کلانی بپردازد قطعا مخاطب کمتری پیدا خواهد کرد تا اینکه بیاید موضوعاتی که خیلی محلی است را انتخاب کند. اگر این رسانه موضوعات محلی را انتخاب کند، تمام دانشجویانِ آن دانشگاه میتوانند مخاطبش باشند و مطالب آن میتواند برایشان جذاب باشد. بنابراین محلی بودن و مشخص بودن موضوع که آن را خرد کنیم اهمیت دارد.
شفیعیان درمورد مفهوم «محلی بودن» یک رسانه ادامه داد: محلی بودن هم از لحاظ «جغرافیایی» و هم از لحاظ «موضوعی» باید رعایت شود. محلی بودن موضوع یعنی مثلا وقتی میدانید دربارهی «مکانیک» مجلاتی وجود دارند، بیایید دربارهی بخشی از «مکانیکِ خودرو» یک مجله، نشریه یا سایتی را راه بیندازید. محلی بودن موضوع، دقیقا به این معنی است که موضوع را جزییتر کنید و مطمئن شوید کسی دیگر در این حوزه کار نمیکند.
ما الان در کشور ۱۲ هزار تا رسانهی مجوزدار داریم! البته همهی اینها فعالیت ندارند. منظورم این است که هر کسی بخواهد میتواند برود مجوزش را بگیرد و کار سختی نیست. حالا بعضیها میگویند «نه، به همه مجوز نمیدهند». شاید به «همه» ندهند مثلا بگویند استعلام آن منفی شده است؛ مثلا شاید یک نفر محکومیتی -بجا یا نابجا- داشته باشد و به این دلیل به او مجوز ندهند. ولی دلیل اینکه خیلی از رسانهها دیده نمیشوند این است که موضوع و حوزهی خود را بهخوبی انتخاب نمیکنند؛ در حوزهای کار میکنند که رقیب بسیار است.
«وارد موضوعاتی که سایر رسانهها به آن میپردازند نمیشویم»
ما در انصاف قانونی داریم که وارد آن موضوعاتی که رسانههای دیگری هستند که دارند به آن میپردازند نمیشویم. یعنی اگر ببینیم موضوعی که ما داریم پیگیری میکنیم را یک نفر دیگر هم دارد پیگیری میکند، میگوییم «خب دیگر او انجامش میدهد». چه دلیلی دارد با آن رقابت کنیم؟ مثلا فرض کنید که در جایی قرار است سخنرانی برگزار شود. اگر به ما زنگ بزنند بگویند فلانی این سخنرانی هست تشریف بیاورید آن را پوشش دهید؛ من میگویم که دلیلی ندارد ما آن را پوشش دهیم. اگر شما ۶ تا خبرگزاری دعوت کردید، یک لینکی از کار آنها را برای ما بفرستید -اگر خیلی مهم باشد- ما آن را بازنشر میکنیم که دیده هم بشود. اما وارد شدن در موضوعاتی که رسانههای دیگری دارند به آنها میپردازند و خوب هم دارند این کار را انجام میدهند، معنی ندارد. این نکته خیلی مهم است؛ یعنی شما باید برای کاری که میخواهید بکنید ایده داشته باشید. تا وقتی که خودتان توجیه نشدهاید که چرا دارید رسانهای را راه میاندازید -یعنی تا وقتی که برای ماهیت و هویت آن توجیهی نداشته باشید- بهتر است که اصلا آن را راه نیندازید. فعالیت رسانهای کاری است که باید برای آن توجیه مشخص و دلیلی داشته باشید.
«تعدد رسانهها باعث کاهش قدرت آنها میشود»
به کسانی که میخواهند رسانهی جدیدی را راه بیندازند پیشنهاد میکنم که اگر فکر میکنند واقعا نیاز به یک رسانهی جدا وجود دارد، بروند آن را راه بیندازند؛ چه روزنامه، چه سایت، چه خبرگزاری، چه یک پیج و چه هر چیز دیگری. اما اگر فکر میکنند این امکان وجود دارد که با یک رسانهی دیگری این کار را پیش ببرند، بروند با آن رسانه صحبت کنند، بگویند «ما میخواهیم این کار را بکنیم. بیایید با همدیگر وارد قراردادی بشویم. قراردادی با هم بگذاریم که مثلا آقای روزنامهی فلان! یک صفحهات را در هفته یا در روز به ما بده که این کار را انجام دهیم». ما این همه رسانه در کشور داریم. این تعدد باعث میشود قدرت رسانههایمان کاهش پیدا کند. در حالی که رسانههای بسیار خوبی که در دنیا وجود دارند تعدادشان زیاد نیست. در داخل کشورمان هم آنهایی که دیده میشوند تعدادشان زیاد نیست.
«اول از همه ایدهی خود را بهطور دقیق مشخص کنید»
چند وقت پیش یکی از دوستانمان -که مدیر یکی از خبرگزاریها بود و الان بیکار شده است- گفت که دنبال راهاندازی یک سایت است. به او گفتم «برای چی میخواهی راه بیندازی؟! چه دلیلی دارد؟! حداقل چند سال طول میکشد که کاری که داری میکنی اصلا دیده شود. با یکی از سایتهای دیگر قراردادی را ببند و بگو میخواهم بخشی را راه بیندازم. بیا و این کار را آنجا انجام بده و این همکاری را بکن». این تعدد رسانهها الزاما چیز خوبی نیست که مدام بخواهند رسانهی جدیدی را راه بیندازند. توصیهام به دوستان جوان این است که اگر میخواهید این کار را کنید و ایدهای دارید؛ اول از همه ایدهی خود را بهطور دقیق مشخص کنید. اگر جایی وجود دارد که در حال انجام آن کار است، اصلا بروید دنبال یک کار دیگر و آن را رها کنید. حالا اگر فکر میکنید واقعا لازم است آن رسانه را راه بیندازید، قبول! راه بیندازید. اما قبل از آن به این هم فکر کنید که «آیا میشود این را با رسانهی دیگری تلفیق کنید و با آنها وارد همکاری شوید؟». اگر اینطور باشد که خیلی بهتر است. یعنی یک بستری مهیا است که مخاطب هم دارد؛ مثلا اگر سایت است به یک رنکینگی رسیده است. اگر بروید با آن انجامش بدهید خیلی هم موفقتر خواهید بود.
انتهای پیام
سلام. ابتدائا خسته نباشید میگویم خدمت جناب مدیر مسوول انصاف نیوز. نگارنده این سطور کم و بیش از مخاطبین انصاف نیوز هست و می پذیرد که این رسانه در مقایسه با دیگر رسانه ها کار عمیق تری را دنبال می کند. من انصاف نیوز را خبرگزاری نمی دانم بلکه یک سایت تحلیلی می دانم که در دایره یک بسته فکری_ ایدئولوژی تعریف شده دارد کارش را انجام می دهد که عرض خواهم کرد. امیدوارم آقای شفیعیان و انصاف نیوز بر برداشت حقیر خرده نگیرند و اتفاقا این استدلال حقیر را در وجدان خود بپذیرند.
مثالی می زنم شاید بتوانم مقصود خود را بهتر برسانم. زمانی در رسانه ها مصاحبه ای با احمد محمود خواندم قبل از فوت ایشان… این نویسنده اهوازی الاصل گفته بود سال ها پیش جریده کیهان مقاله ای نوشته بود و من را متهم کرده بود که کمونیست هستم و بی دین و لامذهب و… دیدم دوستان برآشفتند و… گفتم خیلی ها این همه سال هر چی خواستند راجب من گفتند ولی تنها کسی که راستش را گفت و من را خوب می شناسد اتفاقا همین کیهان و با همین نوشتار است…!!!؟؟؟…،
جایی قبلا مصاحبه ای خواندم که نویسنده گفته بود حدود 80 درصد مطبوعاتی ها مستقیم یا غیر مستقیم نیروی امنیتی یا در خدمت نیروهای امنیتی هستند. این قلم با درک این مهم اما باز از این زاویه خرده نمی گیرد چون می بیند در مجموعه دنیا و ملل علی الظاهر دموکراتی مثل آمریکا و فرانسه و انگلیس و بسیاری ملل مشابه باز رسانه ها و خبرگزاری های مستقل به ندرت داریم… رسانه ها مستقیم یا غیر مستقیم یا جمهوری خواه هستند یا از مشرب دموکرات ها ارتزاق می کنند، لوموند فرانسه هم از لوله کشی کاخ تا دفتر رسانه اش می نوشد!!! بی بی سی هم سوگلی ملکه الیزابت هزارم است و برای آن انعکاس خبر تولد نوزاد دربار ملکه نه یک رسالت اطلاع رسانی صرف که یک وظیفه است… زمانی مجری بی بی سی در مرگ بستگان ملکه کراوات مشکی نزده بود و توبیخ می شد… پادشاهی عربستان هم چند خبرگزاری اروپایی را خریده است.
ولی در ایران به نظرم ما هنوز بعد 120 سال سابقه دموکراسی گویا درک واقعی و درستی از ذات دموکراسی نداریم و به قول گفتنی خیلی قضیه را جدی گرفته ایم و انتظار داریم مثلا انصاف نیوز یک خیاطی بزند در طبقه دوم و کارش این باشد صبح تا شب پرچم با رنگ های مکاتب گوناگون بزند و جل و پلاسش همیشه پهن باشد در مجلس یا دولت یا فلسطین جنوبی و همش ناسزا بگوید و اعتراض کند و رگ گردنش برآمده باشد… بله در ایران احزاب وجود ندارند ولی این را هم گفته باشم که احزاب حتی زمانی که وجود دارند نمی توانند مستقل باشند… اصلا سیاست و قدرت با پول عجین است و یک رسانه برای زنده ماندن نیازمند نیروی انسانی و امکانات و پول است و پول و باز هم پول… واقعیت این است که پول غالب رسانه ها مستقیم یا غیر مستقیم از جیب سیاسیون در می آید… به نظرم ایراد جایی است که یک رسانه داعیه استقلال داشته باشد ولی هر مخاطب البته غیر آماتوری می داند که این رسانه وابسته مالی و فکری و خبری به کیست… الان در ایران خبرگزاری های مهر و فارس و تسنیم مربوط به فلان بخش نظامیان هستند، خبرگزاری ایرنا دولتی است، اطلاعات مربوط به دولت و البته در خدمت افکار چپ داخل سیستم و اصلاح طلبان است… بالاخره بیخود نیست که هر ساله برای فلان سید روحانی ممنوع التصویر کیک شیرینی جشن تولد می برد… چون مدیر مسوول آنجا در پیش از انقلاب در نجف و بغداد رادیو عربی می زد و سفیر ایران در بغداد بوده است… مردمسالاری مربوط به کواکبیان است که یکی به میخ می زند یکی به نعل و استاد دانشگاه و چند دوره نماینده چپ اصلاح طلب مجلس بوده است… فرارو مربوط به آقای خوشوقت است که با بیت فامیلی دارد و قس علیهذا… به نظرم ما اصلا رسانه مستقل مستقل مستقل نداریم… کسی هم که صاحب امتیاز واقعی نه صرفا صاحب امتیاز درج شده است!!! وقتی پول می دهد بالاخره میخواهد فکرش توسعه یابد.
دقیقا مثالی عرض کنم در سینما تهیه کننده است که حق انتخاب کارگردان و حتی بازیگر را دارد تا همه و خورشید و فلک دست در دست هم دهند تا فلان فیلمنامه مشخص بشود فیلم و بیاید روی پرده و… در همین هالیوود و بالیوود و… مگر غیر این است. من روزنامه نگار نمی توانم بازیگر رسانه ای باشم و در خدمت کارگردان نباشم و مدعی باشم من مستقل هستم.
نگارنده میخواهد بگوید اولا رسانه اگر مستقل نباشد هیچ خرده ای هم نیست و مهم اذعان به این وابستگی فکری است.
شجاعت و جسارت رسانه هم از خونی بر می آید که توسط تهیه کننده!!! در رگش جاری شده است. متالی عرض میکنم آیا اگر من و جناب حسین مرعشی برویم نشریه بزنیم شجاعت رسانه من و آقای مرعشی در بیان و نقد مثلا دلیل سقوط مصدق یا شروع جنگ یا تحلیل وقایع ۸۸ یکسان خواهد بود؟. معلوم است کسی که پسر عمومی خانواده هاشمی است و موسس هواپیمایی ماهان و ریس سازمان گردشگری و استاندار کرمان ووو به مراتب بیشتر از من نوعی است که کلهم دغدغه ام پرداخت اجاره سر برج است و مجبورم صبح تا شب دستمال دست بگیرم پیش مدیر عامل شرکت فسقلی ام!!! تا نانم بریده نشود!!!!.
بنابراین جسارت هر نشریه چه بخواهیم و چه نخواهیم ریشه در این دارد و مادر زادی نیست و آنچه مادر زادی است اینکه من قلم بدست سرم برای دعوا درد می کند یا نه؟؟؟. به عبارتی دیگر یک رسانه با اعتبار و مجوز بالادستش میتواند در فلان شعاع تعریف شده شجاعت و جسارت داشته باشد. این وسط اگر من مادرزادی سرم برای دعوا و پانسمان درد نکند یقین بدانید دیگری می آید و نقش من را بازی خواهد کرد.
در پایان عرایضم تحلیل من این است که انصاف نیوز وابستگی تام دارد به جناب دکتر پزشکیان وزیر بهداشت و درمان دولت اصلاحات و نماینده ادوار مجلس که داعیه ریاست جمهوری داشته و دارد!!! ( البته با اطمینان قاطع می گویم این سمت در اختیار ایشان گذاشته نخواهد شد و اگر این اتفاق روزی بیفتد حقیر نامم را در شناسنامه عوض خواهم کرد) که ایشان از بدو جوانی در خدمت اندیشه روشنفکری دینی و مرجعیت معزول و اصطلاحا ساده… بوده اند… باز اضافه کنم هر حکومتی نه فقط حاکمیت مستقر جمهوری اسلامی در مجموعه حاکمیت دایره ای برای تحقق شعارهایش دارد و در مورد فضای سیاسی اینکه چقدر انبساطی یا انقباضی باشد باز در اتاق هایی تعریف میگردد و صاحبان امتیاز جراید هر کدام این نقش را بازی می کنند… یک فرش مجموعه ای از تار و پود و گل و رنگ است… اگر من نشریه تا. این فرشم ولی پودش میشود کیهان و رنگش می شود فلان و همه و همه این ها روزی توسط طراح و نقش قالی در سکوت تعریف شده است… انصاف نیوز هم نقش خود را به عنوان یک نشریه تحلیلی برای توسعه روشنفکری دینی و البته داخل نظام خوب بازی می کند و بهتر است در اذعان به نام جناب دکتر پزشکیان هم شجاعت بیشتری را عنایت فرماید.
اهان خودتون با خودتون مصاحبه می کنید شما؟ جذابید واقعا.بگذریم
یک سوال: هیچوقت دیدید یا شنیدید که امنیتی یا امنیتی هایی که هایی که زیر پوششهای مختلف در جاهای مختلف مشغول به کار هستند وقتی از انها پرسیده می شود: ی شما امنیتی هستید بلافاصله با روی باز بگویند بله عزیزم ما امنیتی هستیم مثلا؟؟
قصدم تخریب نیست عمرا اما شما بگویید نگویید این مردم میدانند فرقیست بین شما که اجازه داشتن یک سایت خبری را دارید و ان کسانی که حتی اجازه گذاشتن یک کامنت را به شکل ازادانه ندارندیعنی مردم عادی . یعنی شما امنیتی هم نباشید تا حمایتی از ان خیلی بالا ها نباشد اصلا وجود نخواهید داشت . تا این اندازه هم اگر مردم را کودک تصور نفرمایید ممنون می شویم.. قطعا
منظور انکه شما مدام از حملات و توقیف شدنهایتان حرف می زنید اما ساپورت شدنها و ساپورت کنندگانتان هرگز
مصاحبه نکات خوبی داشت ، خسته نباشید.
در برنامه تلویزیونی بدون توقف میزان فضل و دانش و نظرات مشعشع این مهره امنیتی که در هشت سال گذشته در خدمت و البته جیره خوار دولت امنیتی ها بود بر همه منصفین مشخص شد.