آتشبازی در قم
ورق پارههای تاریخ (15)
به کوشش ناصر غضنفری، انصاف نیوز:
“سه سال در آسیا” سفرنامه” کنت دوگوبینو ( ۱۸۸۲-۱۸۱۶/ صاحب عکس) ما حصل مسافرت سال ۱۸۵۵ او به آسیاست که همانطور که از نامش پیداست سه سال طول کشید. این کتاب توسط مرحوم “عبدالرضا هوشنگ مهدوی” به فارسی برگردانده شده است. دوگوبینو دیپلمات، فیلسوف و نویسنده فرانسوی است. “لرد کرزن” سیاستمدار معروف انگلیسی میگوید: بهترین کتاب درباره آسیا را یک نفر فرانسوی نوشته و او کنت دوگوبینو است. به دنبال انقلاب فوریه ۱۸۴۸ و الغای سلطنت ” آلکسی دوتوکویل” جامعه شناس مشهور فرانسوی وزیر خارجه دولت موقت جمهوری شد و گوبینو را به ریاست دفتر خود انتخاب کرد. گوبینو در سالهای ۵۸-۱۸۵۵ نفر دوم سفارت فرانسه در تهران و مدتی نیز کاردار آن بود. پس از بازگشت به فرانسه کتاب سه سال در آسیا را نوشت که مورد توجه قرار گرفت. از سال ۱۸۶۱ هم به مدت ۲ سال وزیر مختار فرانسه در ایران بود. گوبینو نه در زادگاهش بلکه در آلمان مورد توجه قرار گرفت.
نکته منفی زندگی این متفکر فرانسوی اعتقادش به برتری نژاد آریایی بود. گفته میشود مکتب “نازیسم” مستقیما از افکار او سرچشمه گرفته و” آدولف هیتلر” رهبر آلمان، ” فردریش نیچه” فیلسوف آلمانی و ” ریچارد واگنر” آهنگساز آلمانی شدیدا متاثر از اندیشه های گوبینو بوده اند.
هر چند او شیفته سرزمین و تمدن ایرانی است اما در سفرنامه اش نکات مثبت و منفی ایران و ایرانیان را به تصویر میکشد که کتابش را از جهت تاریخی قابل اعتنا میکند.
گوشه ای از سفرنامه گوبینو که مربوط به شهر “قم” است در پی میآید:
در قم همه چیز به نظرمان خوب جلوه کرد. بازارها وسیع است و در همه جا خانه هایی با باغهای بزرگ وجود دارد. شهر حالت روستا را دارد. قم شهر مقدسی است. در اینجا فتحعلی شاه قاجار در جوار فاطمه معصومه یکی از قدیسین بسیار مورد احترام ایرانیان به خاک سپرده شده است. به این جهت قم شهرت به تقدس دارد.
چادرهای ما را در باغی نسبتا ویرانه و پر از شغال برپا کرده بودند.چیزی که باعث سرگرمی ما شد آتش بازی بود که آن شب ترتیب داده بودند. در اروپا آتش بازی نوعی نمایش مانند تئاتر است که همه را محظوظ میکند ولی هرگز بین حضار هیجان شدید به وجود نمیاورد. در ایران اما هنر آتش بازی بسیار فراتر از کشور ما رفته و مانند مراسم گاوبازی در اسپانیا مردم را به هیجان میاورد.
جمعیت در فاصله مناسبی قرار نمیگیرند و میخواهند در وسط باشند. هر کس میکوشد یک ترقه، فشفشه یا چنبره آتش بازی در دست داشته باشد. شخصی موقر را با قیافه دانشمندان و ریش بلندی که تا کمرش میرسید دیدم که با هیجان در جذبه عمومی شرکت کرده بود. از این سو به آنسو میدوید و چنبره ای را تکان میداد و از فرط لذت به حالت خلسه درآمده بود.
در این جشن شادی آفرین بسیاری از سبیل ها سوخت و لباسها آتش گرفت. ولی هیچ کس اعتنایی نداشت و نهایت خوشبختی همین بود. نمیدانم چطور شد که ما هم تحت تاثیر شادی عمومی قرار گرفتیم و احتیاط را کنار گذاشته مانند سایرین در وسط آتش بازی به دویدن پرداختیم بدون اینکه متوجه باشیم تیرهای سوزان از هر سو بر سرمان میبارد و فشفشه ها از میان پاهایمان به هوا میرود. هیجان، قهقهه و خوشحالی اهالی قم و همراهانم به من هم اثر کرده بود. به خصوص وقتی دو شخصیت این رقص آتش شادی عمومی را به اوج رساندند.
این دو لباس مرطوب پوشیده بودند و بر سرشان چیزی شبیه سبد گذاشته بودند تا سر و رو و موهایشان را بپوشاند. به سراپایشان موشک بسته بودند و به میان جمعیت آمدند. مردم موشکها را آتش زدند و آن دو نفر مثل دو جنگجو با هم به جنگ تن به تن پرداختند. آن دو جست و خیز میکردند و به هم تنه میزدند و جمعیت از فرط شادی پای به زمین میکوبید. با این بازی مراسم پایان مییابد. هنوز از خودم میپرسم چگونه آنروز ما کباب نشدیم و سر و صورتمان نسوخت.
ظاهرا ایرانیان روحیه ای بشاش دارند و به هر بهانه ای و اغلب بدون بهانه آتش بازی برپا میکنند. ثروتمندان مفصل و فقرا به سادگی آنرا برگزار میکنند ولی همه شان به این کار علاقه دارند.
انتهای پیام