همه انبیا مُخل به صلح و امنیت بودند!
حسین نقاشی، عضو شورا مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به بهانهی رونمایی از نامهی شهید مطهری به مرحوم صالحی نجف آبادی نوشت:
در سیزدهمین قسمت برنامه تلویزیونی سوره، علی مطهری از نامه شهید مرتضی مطهری به مرحوم صالحی نجفآبادی، مؤلف کتاب جنجالی “شهید جاوید” رونمایی کرد.
مرحوم صالحی نجفآبادی پیش از انتشار کتاب نسخهای از کتاب را در اختیار کسانی از جمله استاد مطهری قرار داده بود تا نظرشان را بداند.
نامه اول استاد مطهری حاوی تأیید کلی متن نوشتار بود ولی گویا نامه دومی نیز از سوی شهید مطهری به صالحی نوشته شده بود و در این نامه که به تازگی به دست علی مطهری (و مجموعه انتشارات شهید مطهری) رسیده است، استاد مطهری با ذکر دلایلی صالحی نجف آبادی را از انتشار پرهیز داده و نقدهای جدیتری به محتوا و تحلیل قیام اباعبدالله که از سوی نگارنده “شهید جاوید” مطرح شده بود، وارد کرده است.
از این مقدمه که بگذریم، بخشی از این نامه که توسط علی مطهری در حال قرائت است، اهمیت بیشتری برای امروز ما ور زمینهی پیگیری دو مفهوم “حق” و “عدالت” دارد.
مرحوم شهید مطهری در این فراز از نامهاش میگوید:
“صلح و امنیت وقتی مطلوب و محترم است که اجتماع بر اساس ایمان و عدالت بچرخد.
همه انبیا مخل به صلح و امنیت بودهاند.
اما کدام صلح و کدام امنیت؟!
قریش، پیامبر اکرم را و معاویه علی ابن ابیطالب را در تفریق جماعت و شقّ اصحاب متهم میکردند.
در منطق اهل حق، عدالت بر وحدت و حق بر جماعت تقدم دارد”
به گمانم مهمترین فراز از این بخش از سخنان شهید مطهری آنجاست که میگوید:
“همه انبیا مُخل به صلح و امنیت بودند” و در ادامه میپرسد: “اما کدام صلح و کدام امنیت؟!”
این پرسشی بنیادین و به غایت عدالتخواهانه است که صلح و امنیت برای چه کسانی؟! برای طبقات ممتازه یا همه افراد بشر؟! صلح و امنیتی که سیادت و برتری سیاسی و اقتصادی و منزلت اجتماعی را تنها برای گروهی محدود رقم میزند یا صلح و امنیتی که برای همگان است؟!
صلح و امنیتی که موجب شود در آن اندکی بر کثیری برتری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یابند، نه عادلانه است و نه حظی از حق برده است. چرا که عادلانه آن است که فرصتها و امکانات ترقی و دستیابی به موقعیتها و منزلتها برای “همه” در دسترس و مقدور باشد و “اندکسالاری” و “تکاثر” سیاسی و اقتصادی جای “مردمسالاری” و “تکثر” را نگیرد.
از این روست که باید بگویم این فهم از عدالت و حق تفاوت شایان توجهی با آنچه تحت عنوان “مصلحت” مطرح میشود و با تفاسیر و اعمال مختلف موجب تشدید نابرابریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میشود، فهم و رویهای در تقابل با فهم امثال شهید مرتضی مطهری و علی شریعتی از مفاهیمی چون “حق”،”حقیقت” و “عدالت” است.
چنانکه مرحوم شریعتی نیز از با فهمی قریب به همین کلام در رابطه بین “حقیقت” و “مصلحت” در کتاب “تشیع صفوی، تشیع علوی” میگوید:
“تشیع مصلحت”، تشیع صفوی است و در برابرش تشیع علوی که” تشیع حقیقت” است. همیشه مصلحت، روپوش دروغین زیبایی بوده است، تا دشمنان”حقیقت”، حقیقت را در درونش مدفون کنند. و همیشه “مصلحت” تیغ شرعی بوده است تا حقیقت را رو به قبله ذبح کنند. که مصلحت همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است.”
یا آنجا که باز در سخنرانیای مناجاتگونه گفته:
“خدایا! مرا از این فاجعه پلید مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است، وقاحتش از یاد رفته است و بیماری شده است که، از فرط عمومیتش، هر کس از آن سالم مانده باشد بیمار مینماید مصون بدار، تا، به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکنم”
این رویکرد به “حق” و “عدالت” هرچند که به مذاق صاحبان “قدرت، ثروت و منزلت” خوش نیاید، باید برای همه عدالتخواهان و آزادیطلبان سرمشق باشد که به بهانهی حفظ و تداوم هیچ ساختار و یا فرد/افرادی از بیان و پیگیری حق و عدالت نپرهیزند و اولویتی جز این فضلیتها، راهنمای عملشان نباشد.
انتهای پیام