دولت ایران و موضوع «نقض حقوق کودکان پناهنده»
عبدالحمید نورزایی، پژوهشگر افغان در یادداشتی با عنوان «نقض حقوق کودکان پناهنده در ایران» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
قلبهای بزرگی دارند و حافظههایی قدرتمند اما صدایشان را کسی نمیشنود. کسی نیست که آرزوهای بیرنگ آنها را رنگ کند. کودکان پناهنده به دامان ایران پناه اوردهاند و به امید تعهد ایران به اصولی چون حسن همجواری و اخوت اسلامی به دنبال خلق رویاهای خویش هستند. غرق میشوند در خیال اینکه روزی مهندس و پزشک شوند و هر بار خویش را در جامهای رنگین تصورمیکنند. دراردیبهشت 94 رهبری ایران این رویاهای کودکانه را به واقعیت نزدیک کرد و با فرمان صریحی سد وزارت کشور که سالها در برابر آموزش کودکان مقاومت میکرد راکنار زد و فرمان به عدم تبعیض و دسترسی رایگان همه کودکان پناهنده به آموزش داد.
از سال 94 صدها هزار نفربه لطف ایشان ازموهبت دانش برخوردارشدند. طبق برآوردهای دولت ایران 480.000 کودک پناهنده و فاقد مدرک در سال تحصیلی 1398-1399 در مدارس ایران ثبت نام کرده که 130.000 نفر از این جمعیت فاقد هرگونه مدارک هویتی بودهاند و توانستهاند به آموزش دسترسی پیدا کنند. در آن سو نیز کمیساریای عالی پناهندگان و سازمانهای بین المللی به کمکهای خویش به ایران افزودهاند، از جمله آن میتوان به ساخت 29 مدرسه بزرگ و مجهزاز طرف سازمان ملل اشاره کرد که دانشآموزان ایرانی و افغان به صورت مشترک از آن استفاده میکنند. تصور همه این بود که امسال نیز مانند سالهای گذشته فرمان رهبری راهگشای رسیدن به آرزوهای این کودکان باشد و بتوانند به مدرسه بروند اما متاسفانه میبینیم که رویاهای پاک آنها پاک شد و برج آرزوهای آنها به تلی از خاکستر تبدیل میشود. سد مستحکم و بزرگی به نام وزارت کشور حتی با وجود فرمان رهبری دوباره سربرآورده و مانع از تحصیل انها شده است (کسانی که فاقد هرگونه مدارک اقامتی هستند) غریبههای آشنایی که هیچ مدرکی ندارند و د رهیچ جا کسی آنها را به رسمیت نمیشناسد،استدلال وزارت کشوراین است که صدور مجوزهای تحصیلی برای انها به معنی مجوز اقامت آنهاست، به همین دلیل حاضر نیست مجوز تحصیلی برای دهها هزارکودک صادر کند. این اقدام وزارت کشور در تضاد مستقیم با حقوق بشر،کنوانسیون1951 ژنو،پروتکل1967 پناهندگان،کنوانسیون حقوق کودکان،اعلامیه جهانی حقوق بشر،اعلامیه حقوق بشر اسلامی قاهره و فرمان مقام معظم رهبری است. ایران ازلحاظ حقوقی موظف است به انچه که تعهد داده است عمل کند.
ایران بر اساس ماده26 اعلامیه جهانی حقوق بشر میبایست زمینه بهرهمندى از آموزش و پرورش تا مرتبه عالى آن را برای کودکان و پناهندگان افغان فراهم کند،
همچنین بارجوع به كنوانسيون 1951 م. ژنو و پروتكل1967 که مهمترین منبع حقوق پناهندگان در مقررات بين المللى به شمارمیرود ایران حق ندارد پناهندهای را با تبعیض از ادامه تحصیل منع کند. بر اساس ماده 1 کنوانسیون ژنو (دول متعهد مقررات اين كنوانسيون را بدون تبعيض از لحاظ نژاد يا مذهب يا سرزمين اصلى، درباره پناهندگان اجرا خواهند نمود) حال آنکه در بسیاری از مناطق دانشآموزان افغان به علت تبعیض از ادامه تحصیل بازماندند در مناطقی مانند یزد، ورامین واصفهان.
نگارنده در مصاحبه با والدین دانشآموزان به این مهم رسیده است که بازخوردهای منفی از طرف مقامات محلی برای ادامه تحصیل فرزندشان در کنار دانشآموزان ایرانی وجود دارد، به عنوان مثال سراج در شرق اصفهان میگوید که فرزندش را باید به مدرسهای که 20 کیلومتر با محل زندگی او فاصله دارد بفرستد زیرا فقط یک مدرسه مشخص حق پذیرش دانشآموزان اتباع رادارد و مابقی مدارس از این کار منع شدهاند و او نمیتواند فرزند خود را به مدرسهی روستایی که زندگی میکند بفرستد. همچنین در خوراسگان اصفهان شعارهایی علیه افغانها بر در و دیوار مدارس دیده میشود. در ورامین نیز اولیای دانشآموزان ایرانی چند بار تجمع برقرار کردند و مخالف حضور دانشآموزان افغان در مدارس منطقه بودند. با وجود اشتراکات بسیار زیاد و پررنگ تمدنی و فرهنگی بین دو کشورایران و افغانستان متاسفانه تاکنون دولت ایران برای متوقف کردن شرارههای جهنمی تبعیض ضعیف عمل نکرده است و با برنامه های فرهنگی و اجتماعی منسجم اقدام به هنجار سازی نمیکند این در حالی است که ماده 22 کنوانسیون ژنو اعلام میدارد: (در مورد تحصیلات ابتدایی دول متعهد نسبت به پناهندگان مانند اتباع خود رفتار خواهند کرد) یعنی هرگونه خدماتی که به یک دانشآموز ایرانی تعلق میگیرد میبایست همان خدمات بدون هیچ کم وکاستی برای یک دانشآموز پناهنده افغان ارائه شود، درصورتی که اینگونه نیست. افغانها ازراهیابی به مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان محروم هستند که نگارنده خود از قربانیان این تبعیض و تنگنظری است، المپیادهای علمی دانشآموزان که جای خود دارد زیرا ساحتی مقدس دارد که فقط مختص ایرانیهاست که حتی به مخیله دانشآموزان اتباع نیزخطور نمیکند که روزی بتوانند در آن شرکت کنند.
همچنین ممانعت از تحصیل کودکان پناهنده مخالفت صریح با ماده نهم اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی است. ماده مذکور دولت را موظف به فراهم کردن امکانات تحصیلی برای رشد و تعالی انسان میکند در حالی که با این طرز العمل ما بیشتر انسان را به سوی پرتگاه جهل و بیسوادی سوق میدهیم و اگر کنوانسیون حقوق کودک که ایران جزو آن است را ورق بزنیم باز هم به نقض آن توسط دولت ایران برخواهیم خورد. ایران با تصویب کنوانسیون حقوق کودک متاسفانه ناقض آن هم بوده است. براساس ماده 28كشورهاي طرف كنوانسيون حق كودك را نسبت به آموزش و پرورش به رسميت ميشناسند و براي دستيابي تدريجي به اين حق و براساس ايجاد فرصتهاي مساوي، اقدامات مهم ذیل را باید انجام دهند (اجباري و رايگان نمودن تحصيل ابتدائي براي همه،تشويق توسعه اشكال مختلف آموزش متوسطه منجمله آموزش حرفهاي و كلي، در دسترس قرار دادن اين گونه آموزشها براي تمام كودكان و اتخاذ اقدامات لازم از قبيل ارائه آموزش و پرورش رايگان و دادن كمكهاي مالي در صورت لزوم،در دسترس قرار دادن آموزش عالي براي همگان براساس توانائي ها و از هر طريق مناسب) همچنین با در نظر داشت ماده 29 کنوانسیون حقوق کودک میبایست مسئولان ایرانی ظرفیتهای لازمه را برای کودکان و دانشآموزان پناهنده فراهم کنند تا پيشرفت كامل شخصيت، استعدادها و توانائيهاي ذهني و جسمي كودكان پناهنده میسر شود و در این راستا از سازمانهایی مانند یونسکو کمک بگیرند. همچنین برای هويت فرهنگي، زبان،ارزشهاي ادبي و ملي موطن اصلي كودك احترام بگذارند در حالی که کودکان پناهنده بارها از طرف دیگر کودکان ایرانی و حتی آموزگاران مورد بی مهری قرار میگیرند و آزار روحی میشوند و لازم به یاد اوری است که کودکان پناهنده از یادگیری تاریخ، ادبیات،فرهنگ و زبان افغانستان محروم هستند، حتی در مدارسی که تراکم صد درصدی با کودکان افغان است.
قطعا ملت افغان و مقامات افغان از ایران بابت 40 سال خدمت به پناهندگان شاکر و سپاسگزارند و در این نوشتار نگارنده قصد کم توجهی به خدمات ایران را ندارد بلکه کلمات به صف شدهاند تا به مقامات ایران یکبار دیگر یادآوری کنند که پناهندگان لایق بهتر از اینها هستند و باید از تمام پتانسیلهای داخلی و خارجی در راستای تعالی کمال انسانی آنها و رشد ظرفیتهای انها سود جست نه اینکه برخلاف فرمان رهبری به عقب برگردیم و هزاران رویای کودکانه را خاکستر کنیم و خالق جهل و تاریکی باشیم. به فرموده رهبر ایران، تهران خانه افغانهاست و در این خانه ی آشنا اسارت پناهنده در جهل بی معنی است. نقض حقوق کودکان پناهنده و ممانعت از تحصیل آنها هم برای آنها شکنجه روحی است و هم چهره خوبی از مقامات ایرانی خلق نمیکند. آنچه که برای ایران در برخورد با پناهندگان باید دراولویت باشد آفرینش اعتماد بین المللی و ترسیم وجههای نیک در افکار عمومی کشورهای همسایه و جهان است. ما شاهد بودیم که حادثهای که در یزد و در مرز مشهد برای پناهندگان افغان رخ داد چگونه خلق چالش و تنش کرد و چگونه افکار عمومی با جدیت خاصی پیگیر آن شدند؛ پس حساسیتها را باید درک کرد، کسانی که با زحمت بسیار در ایران درس خواندهاند اکنون در قالب دولت افغانستان قرار گرفتهاند خاطرات خوبی از دوران پناهندگی خویش در ایران ندارند و این خاطرات در عملکرد آنها و در سیاستگذاری و جهتگیری آنها درروابط با ایران بسیار تاثیرگذار است .باید مسئولان ایرانی و بهخصوص وزارت کشور از خویش سوال کنند که ما با یک پناهنده در طول سالها اقامت در ایران چه کردهایم که اکنون به مخالف سرسخت ما تبدیل شده است؟
ایا رویای کودکی او را از او گرفتهایم و هر روز به او نیشخند زدهایم؟
انتهای پیام