«تنش با اروپا و آمریکا به انزوای ایران کمک میکند»
دیاکو حسینی، مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری گفت: باید از ترس همسایگان نسبت به نیات ایران جلوگیری کنیم. همین طور باید انگیزه کشورهای منطقه را برای ایجاد قطب یا قدرتهای فرامنطقهای جدید از بین ببریم. وقتی که کشورهای منطقه از هژمون و نیات کشورهایی مثل ایران و ترکیه بهراسند، این احتمال وجود دارد که به سوی اتحاد با دیگر قدرتهای منطقه ای و فرامنطقهای سوق پیدا کنند. کاهش تنش با قدرتهای بزرگ کار دیگری است که ایران باید انجام دهد، زیرا ادامه تنش با قدرتهایی مانند اروپا و آمریکا، به انزوای ژئوپلیتیکی ایران و تبدیل شدن ایران به یک موضوع و چالش میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای کمک میکند. ما باید به جای هژمونی در این دوران گذار جهانی به دنبال توازن بین قدرت های منطقه ای باشیم و رژیمی را پایهگذاری کنیم که سازنده یک نظم نوین منطقه ای در عصر گذار است.
به گزارش ایسنا، هجدهمین برنامه از سلسله پیش رویدادهای همایش بینالمللی «افول آمریکا؛ روند گذشته و تحولات آینده» با عنوان «آمریکا در گذار؛ چشم انداز های سیاست خارجی ایران» به میزبانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری، با حضور جمعی از اساتید، پژوهشگران و اصحاب رسانه برگزار شد.
دیاکو حسینی مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در این مراسم گفت: سه برداشت از گذار توسط اندیشمندان ارائه شده است که به بررسی آنها میپردازیم. برداشت نخست از گذار درباره گذار درون سیستم بین المللی به مثابه تغییر قطب بندی ها است که این مفهوم رایج ترین تعریف از گذار است. برداشت دوم به تغییر کلیت و ماهیت سیتم بین المللی برمیگردد که یک پارادایم شیفت مطرح می شود؛ عده ای گمان می کنند ماهیت نظام بین الملل در حال تغییر است، اما نه روبه جلو بلکه رو به عقب، یعنی دولت ها وقتی توان پاسخ گویی به نیازهای جدید را ندارند، پس به شرایطی برمیگردند که از آن تحت عنوان قرون وسطیگرایی جدید یاد می کنند که به معنای از بین رفتن نظم است. سومین برداشت از گذار نیز مربوط به تغییر در درون جوامع انسانی است؛ در واقع به واسطه انقلاب ارتباطات، افزایش آگاهی اتفاق می افتد.
او ادامه داد: حرکت نظم جهانی احتمالا از سوی یک نظام تک قطبی به سوی یک نظام چندقطبی است. بر خلاف آنچه که در باور عمومی به ویژه در سالهای اخیر رایج است، باید گفت مصادیق آنچه که تحت عنوان افول آمریکا یاد میشود الزاماً به نفع ما نیست و ممکن است خطراتی را نیز در پی داشته باشد. خطرات افول ایالات متحده کم تر از خطر هژمونی آمریکا نیست.
حسینی گفت: آمریکا مهمترین حامی نظم بین المللی بوده و اگر آمریکا نباشد این نظم نمی تواند دوام پیدا کند. پیمان های امنیتی مثل ناتو و یا نهادهای تجاری که تماما حامی این نظم جهانی هستند، بر مبنای سیاست های آمریکا شکل گرفته اند. مدت هاست این مفهوم در آمریکا به چالش کشیده شده و در دوران ریاست جمهوری ترامپ به اوج خود رسیده، چراکه به هیچ کدام از اهداف خودش دست پیدانکرده است. ظهور قدرتهای نوظهوری مانند چین و روسیه به چالشی جدی برای این نظم بدل شده است و به این ترتیب، جایگاه متکی به قدرت هژمونیک آمریکا را دچار چالش جدی ساخته است.
مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری افزود: تضعیف این نظم از طریق تضعیف همکاری های بینالمللی، ایران را به چالش می کشد چراکه نظم لیبرال به توسعه تعاملات کمک کرده و بدون این نظم، همکاری های بینالمللی ضعیفتر خواهد شد و چندجانبهگرایی به یک تصادف منجر می شود و این موضوع می تواند برای کشورهایی مثل ایران که یک قدرت منطقهای است چالش برانگیز باشد.
او گفت: بدون چنین نظم و چنین هنجارهایی مهار ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت دشوار خواهد شد. تجمیع قدرتهای نوظهور در اوراسیا در تاریخ بشر بی سابقه است و میتواند به چالشی بزرگ بدل شود. یکی از پتانسیلهایی که در تجمیع قدرتهای نوظهور فعال میشود که میتواند آسیبزا باشد، بروز تنش میان این قدرتها است. بخشی از این تنشها به واسطه هژمونی ایالات متحده فروکش کرده بود و اکنون از میان رفتن این نظم میتواند زمینهساز بروز این تنشها و بعضاً جنگهایی شود که برای ایران مشکلزا خواهد بود. بسیاری از کشورهای ساکن در منطقه پرترافیک اوراسیا برای تامین امنیت خود تاکنون وابسته به آمریکا بودهاند و از میان رفتن نقش نظم دهنده و امنیتی ایالات متحده باعث میشود این کشورها در پی راههای دیگری برای تامین امنیت خود باشند که منجر به فعال شدن راهکارها و مکانیزمهایی برای میان مدت و بلندمدت خواهد شد.
حسینی گفت؛ اکنون چین اشتیاق و انگیزه لازم را برای تبدیل شدن به یک هژمون مانند آمریکا داراست؛ این موضوع به این معنا است که چین در آینده همان انگیزههایی را خواهد داشت که آمریکا برای مهار ایران داشت. البته آمریکا هنوز هم به عنوان یک قدرت که فاصله زیادی با دیگر قدرتها دارد مطرح است و آنچه که درباره وقوع آن بحث میکنیم، از دست دادن قدرت کنترل، نفوذ و نظمدهی آمریکا است. ما در آمریکا شاهد نوعی بازگشت انزواگرا هستیم. موضوع انزواگرایی امروز بیشتر در رسانهها دیده میشود، اما در اصل از زمان فروپاشی شوروی شروع شد. پس از آن اتفاق، بحثهای زیادی شکل گرفت مبنی بر این که آمریکا که اکنون رقیب خارجی ندارد باید به سوی جمهوریت خودش برگردد و به مسائل داخلی خودش تمرکز کند.
او افزود: در مسائل گوناگون مانند سوریه، برجام، داعش و عدم مداخلههای تمام عیار آمریکا، رگههای انزواگرایی به چشم میخورد. همین طور در افغانستان، عراق و عدم تمایل آمریکا برای پذیرش مسئولیت ها و عدم پایبندی به معاهدههای بینالمللی، نشانه هایی آشکار از انزواگرایی آمریکا است که صرفا به ریاست جمهوری ترامپ محدود نمیشود و ادامه خواهد یافت.
مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری گفت: ما باید از موازنه منطقه ای حمایت کنیم. ایران متهم است که برای تبدیل شدن به یک هژمونی تلاش میکند و در این مسیر با کشورهایی مثل عربستان سعودی هم رقابت میکنند. نتیجه چنین رقابتی تبدیل شدن کل منطقه به یک سرزمین سوخته است و منطقهای که باید به لحاظ اقتصادی پررونق باشد عملا به یک منطقه بی حاصل بدل شده و عملا در چنین منطقه ای توانایی ظهور یک قدرت و چیرگی بر دیگران وجود ندارد و بنابراین باید توازن را میان قدرتها مورد توجه قرار دهیم.
دیاکو حسینی درادامه گفت: باید از ترس همسایگان نسبت به نیات ایران جلوگیری کنیم. همین طور باید انگیزه کشورهای منطقه را برای ایجاد قطب یا قدرتهای فرامنطقهای جدید از بین ببریم. وقتی که کشورهای منطقه از هژمون و نیات کشورهایی مثل ایران و ترکیه بهراسند، این احتمال وجود دارد که به سوی اتحاد با دیگر قدرتهای منطقه ای و فرامنطقهای سوق پیدا کنند.
وی افزود: کاهش تنش با قدرتهای بزرگ کار دیگری است که ایران باید انجام دهد، زیرا ادامه تنش با قدرتهایی مانند اروپا و آمریکا، به انزوای ژئوپلیتیکی ایران و تبدیل شدن ایران به یک موضوع و چالش میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای کمک میکند. ما باید به جای هژمونی در این دوران گذار جهانی به دنبال توازن بین قدرت های منطقه ای باشیم و رژیمی را پایهگذاری کنیم که سازنده یک نظم نوین منطقه ای در عصر گذار است.
انتهای پیام