چند پرسش به بهانه انتشار مستند «کودتای خزنده»
محمدرضا جلاییپور در یادداشتی تلگرامی با عنوان «چند پرسش به بهانهٔ انتشار مستند «کودتای خزنده»» نوشت:
به بهانهٔ انتشار مستند «کودتای خزنده» در بیبیسی فارسی، به نظرم گفتگوی عمومی و واکاوی بیشتر برای پاسخ به این پرسشها میتواند منشأ خیر جمعی باشد:
🔹 چرا فایل صوتیای که سهسال پیش در یک کانال تلگرامی [لینک] منتشر و چهار سال پیش در کتاب مردان رستگار: جستارهایی از تحولات لشکر 10 سیدالشهداء (1362 – 1363) [لینک] مورد بررسی قرار گرفته است در مستند بیبیسی محرمانه و کشفی جدید توصیف میشود؟
چه عواملی موجب شد که منابع بالا یکهزارم توجهی که مستند بیبیسی جلب کرد را جلب نکرد؟ علل ضعف تولید و بستهبندی محتوا و نفوذ رسانههای داخل و صداوسیما در مقایسه با بیبیسی چیست؟ چرا مستندسازان خوب تاریخ جنگ در ایران (مثل مصطفی حریری) هنوز برای ساختن مستندهای جنگ با هزار مانع مواجهند و حمایت نمیشوند؟ چرا پژوهشگران مستقل تاریخ جنگ در ایران (همچون جعفر شیرعلینیا) هنوز در دسترسی به منابع و انتشارشان با محدودیت یا فشار مواجهند؟ چه عوامل ساختاریای موجب میشود صداوسیما از تولید برنامهها و گفتگوهای چالشی و مستندهای تاثیرگذار بر افکار عمومی عاجز باشد؟
چرا مستندهایی که بیبیسی هر سال در هفتهٔ دفاع مقدس پخش میکند در کنار پرداختن به خطاهای مدیریت و فرماندهی جنگ هیچ گاه به اهمیت و توفیقِ دفاعِ ملی ایرانیان در جنگ تحمیلی و شکوهِ ایثار و مقاومت صدها هزار سرباز ایرانی نمیپردازد؟ چرا برآیند این مستندها مخاطب را از جنگ دفاعی ایران متنفر میکند و نه از متجاوز و حامیانش (چه در جنگ هشتساله و چه در جنگهای جدید اقتصادی علیه ایران)؟
🔹 چرا بیبیسی فارسی که ادعای واهیِ نشر بیطرفانهٔ حقیقت دارد برای یک بار هم که شده تا به حال هیچ مستندی دربارهٔ ایرانیانی که با متجاوزان به خاک ایران همکاری کردند یا ۱۵۰ میلیون پوند تسلیحات نظامیای که دولت بریتانیا به صدام فروخت یا اساسا نقش بریتانیا در برآمدن و قدرت گرفتن صدام یا نقش و حمایت مالی بریتانیا در فرآیند تولید سلاحهای شیمیایی که صدام به ایران علیه ایران استفاده کرد [لینک] یا نقش بریتانیا در قحطی بزرگ ایران یا ساختن اسرائیل یا اشغال ایران یا جدا شدن بحرین یا مدعیشدن امارات بر جزایرهٔ سهگانهٔ ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک یا جلسهٔ آذر ۵۷ در گوادلوپ یا طرح اولیهٔ حملهٔ عراق به خوزستان (که طبق گزارش نیویورکتایمز همان طرح سیسال قبل بریتانیا برای حملهٔ ارتش عراق به خوزستان بود) یا جلسهٔ ژنرال اویسی با صدام قبل از حملهاش به ایران [لینک] یا پیروزیهای ایران و رشادتهای ایرانیان در جنگ (مثلا عملیات مروارید یا عملیات سایهٔ البرز که دیروز سالگردش بود) نساخته است؟
چرا قانون انتشار اسناد بعد از سی سال در ایران تصویب و اجرا نمیشود که دست پژوهشگران و رسانهها و عموم شهروندان در ارزیابی و نقد عملکرد نهادهای حکمرانی و درسگیری از اشتباهات و افتخار به دستاوردها بازتر شود و درز اطلاعات، پایه و مایهٔ تبلیغات رسانههای وابسته به دولتهای دیگر نشود؟
چه ضعفهای نهادی و ساختاری و نظارتی و چه عوامل و منافع و حمایتهایی موجب میشود بعضی از فرماندهانی که در مدیریت جنگ ضعفها و خطاهای پرهزینه داشتند، نهتنها پاسخگو نباشند و برکنار نشوند، که هنوز بعد از ۴۰ سال بر مصدر تصمیمسازیهای کلیدی امنیتی و ملی باشند؟
چرا و چگونه یک نهاد نظامی از ابتدا در این حد درگیر سیاست داخلی بوده و به تدریج در اقتصاد و سیاست داخلی و فرهنگ نقش بیشتری پیدا کرده است؟ اقتضائات بیطرفسازیِ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نظامیان برای تامین منافع ملی چیست؟
انتهای پیام
این پرسشها منشا خیر جمعی نیست ” برعکس گمراه کننده است! هر کدام از پرسشهائی که شما پشت هم قطار کردی مباحث جداگانهایست که باید تک تک به انها ورود کرد و در موردش بحث کردو به نتایجی رسید” اگر شما این اصل را رعایت نکنی معلوم میشود که یک قابلمه بزرگ تهیه دیده ای و خیال داری اش شلقلمکار بپزی که کسی نفهمد اصل چیزی که معترضین سپاهی در ان نوار میگفتند و مترصد حل ان مشکل اساسی بودند چیست؟!
تجربه بما ثابت کرده که اصلاح طلبی پوششی برای کسانی بوده که چهره استمرار طلب خود را پشت ان مخفی کنند” یکی دیگر از این افراد موسوی خوئینیها میباشد که خیلی جلوتر با نقشیکه در گروگان گیری سفارت امریکا داشت برملا شده بود !