تفاوت معنادار سخنرانی رؤسایجمهور ایران و چین در سازمان ملل
علی صالحآبادی، مدیرمسئول روزنامهی ستاره صبح در یادداشتی با عنوان «تفاوت معنادار سخنرانی رؤسایجمهور ایران و چین در سازمان ملل» نوشت:
راز پیشرفت و عقبماندگی کشورها در نحوه «تصمیمسازی» و «تصمیمگیری» نهادها، رهبران، کنشگران، اقتصاددانان و رسانههای کشورها نهفته است؛ بنابراین هرچه سیاست، برنامه و استراتژیها درست، سنجیده، علمی و دوراندیشانه باشد، به همان نسبت میتوان انتظار نتیجه مثبت و زندگی خوب برای ملتها را داشت. چین کمونیست تا سال 1978 (یک سال قبل از پیروزی انقلاب ایران) کشوری عقبافتاده با مردمانی فقیر و تنگدست بود. رهبران این کشور به این نتیجه رسیدند که برای حفظ حزب کمونیست و نظام حاکم و دستیابی به پیشرفت، ترقی و رشد اقتصادی ضروری است که بهجای تقابل و تعارض با بزرگترین قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی جهان، شعارهای ضد امپریالیستی و «مرگ بر آمریکا» را کنار بگذارند و با روی آوردن به اقتصاد آزاد، روش تعامل، سازگاری و پرهیز از تنش را برگزینند. آنها بازار چین را به روی آمریکا باز کردند و پا به بازار پرسود ایالاتمتحده نیز گذاشتند. رهبران چین برای دستیابی به این اهداف، بهصورت پیدا و پنهان پذیرفتند که به مدت نیمقرن از درگیری نظامی با آمریکا پرهیز کنند. این سیاست از زمان اتخاذ تا به امروز ادامه دارد. دلیلش این است که چین درحالیکه زیر حملات و تحریم آمریکاست و ترامپ در نطقاش در سازمان ملل سخت به چین تاخت؛ اما شی جین پینگ، رئیسجمهور چین در سخنرانیاش در سازمان ملل گفت ما نه حاضریم با آمریکا وارد جنگ گرم شویم و نه جنگ سرد، بلکه خواستار ادامه گفتگو و تعامل برای رفع اختلافات هستیم؛ سیاستی که نتیجه مثبت، خوشبختی و رفاه برای مردم چین به ارمغان آورده است.
«گراهام آلیسون» دانشمند علوم سیاسی آکسفورد پژوهشی در زمینه چین دیروز و امروز انجام داده و نتیجه گرفته است که 40 سال قبل در چین از هر 100 نفر 99 نفر زیرخط فقر بودهاند؛ (2 دلار درآمد در هرروز) اما در سال 2018 از هر 100 نفر تنها یک نفر زیرخط فقر است. پرسش این است که وضع در کشور ما چگونه است و چرا ما نتوانستیم مثل چین در چهار دهه گذشته فقر را در کشور کاهش دهیم و رفاه عمومی ایجاد کنیم؟ البته پاسخ این پرسش را باید همه دستاندرکاران که در چهل سال گذشته در قوای مقننه، مجریه و قضائیه و… بودهاند بدهند. نویسنده یکی از دلایل عقبماندگی را سیطره سیاست بر اقتصاد و سیاست تهاجمی در روابط خارجی میداند. سیاستی که از همان روزهای نخست انقلاب توسط عدهای برگزیده شد و تاکنون ادامه دارد. این گروه میپندارد که این سیاست و این شعارها در نزد مردم محبوب است و برای مردم نانوآب میآورد که در عمل عکس آن دیدهشده و میشود. گروهی در کشور هستند که بهجای اینکه سنجیده حرف بزنند از واژههای میزنیم، ویران میکنیم، میکوبیم، نابود میکنیم، و… استفاده میکنند و میگویند اگر دشمن جرأت دارد، به ما نزدیک شود و عدهای دیگر در مجلس و رسانههای همسو همواره گفته و نوشتهاند که از برجام و معاهده انپیتی (منع گسترش تسلیحات هستهای) خارج شویم.
رئیسجمهور هم در سخنرانیهایش همواره از شکست آمریکا و پوزه آمریکا را به خاک مالیدن سخن میگوید و شگفت اینکه در سخنرانی خود در سازمان ملل گفت: «هر دولتی که در آمریکا انتخاب شود، به ناچار تسلیم تابآوری ملت بزرگ ایران خواهد شد.» درحالیکه عدهای به حمایت سه کشور اروپایی دلخوش کرده بودند، در روزهای اخیر این سه کشور، سفرای ایران را فراخواندند و نسبت به برخی موضوعات و حوادث در ایران به آنها تذکر دادند. به عقیده نویسنده، با توجه به این که ایران متحد چین است، ضرورت دارد با بهرهگیری از تجربه این کشور، و با نگاه به ناکامیهای گذشته، بهجای سیاست تهاجمی در روابط خارجی، از سیاست «تعاملی» استفاده شود. رئیسجمهور هم به یاد آورد که مردم برای تعامل به او رأی دادند، نه تقابل. از آنجایی که رئیسجمهور منتخب مردم است، واقعیتها را باید شفاف با مردم درمیان بگذارد.
انتهای پیام
روحانی فکر ایندش است با ساز [بعضی نهادها] میرقصه تا در اینده مثل قبلی ها نشه مردم را به منافع شخصی خودش فروخت