گرانیگاه اصلاحات!
رضا بهرامی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی با عنوان «گرانیگاه اصلاحات!» برای “راهبرد” نوشت:
آیتالله محمد موسویخویینیها اخیرا در بیانیهای، اصلاحطلبان را مخاطب قرار داده و در این جدیترین تحرک انتخاباتی اردوگاه اصلاحات در سال جاری تا به امروز، با هشدار نسبت به احتمال حذف مفهوم جمهوریت از ساختار نظام سیاسی، بهصراحت از کنشگران اصلاحطلب میخواهد برای نجات کشور از وضعیت نامساعد کنونی وارد میدان شوند و افکارعمومی را برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری آینده قانع کنند.
این روزها، مساله مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری آتی به یکی از بحثهای محوری در بدنه جریان اصلاحات بدل شده است.
بخشی از اصلاحطلبان شانس گذر کاندیداهای اصلاحطلب از فیلتر شورای نگهبان را با توجه به قرائن موجود، بسیار ضعیف میدانند و پرونده انتخابات را برای جریان اصلاحات از هماکنون بسته تلقی میکنند.
ایستگاه پایانیِ این نگاه مشخص است: کنارهگیری تنزّهطلبانه از کارزار انتخابات و شکست محتوم، آن هم ماهها پیش از برگزاری رقابت!
نگاه دوم که اینک حمایت صریح و علنی چهرههایی نظیر موسوی خویینیها را با خود دارد، بر این باور است که با علم به احتمال پررنگِ فعل و انفعالات انتخاباتی جدی حتی در آخرین روزهای منتهی به ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، نباید از همین امروز، اصل را بر حتمی بودن حذف اصلاحطلبان از صحنه و بالتبع، عدم حضور فعال در انتخابات نهاد.
با این حال، اینک این پرسش اساسی مطرح است که اصلاحطلبان چگونه وارد پروسه انتخابات شوند؟
اتحادملت ایران اسلامی، اعتمادملی و کارگزاران سازندگی، سه حزب عمده اصلاحطلب هستند که توانایی اثرگذاری بر سیر حرکتی جبهه اصلاحات را دارند و دیگر احزاب و چهرههای سیاسی اصلاحطلب در حقیقت بعنوان سمپات سهگانهی اخیر دستهبندی میشوند.
با وجود برخی اختلافنظرها اما سه حزب فوق در پایبندی به ماهیت گفتمان اصلاحات اشتراک نظر دارند و جریان اصلاحات از رهگذرِ توافق این سه حزب بر سرِ یک نقشه راه مشترک، میتواند کارزار انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را آغاز کند.
پیشنیاز ضروری توافق فوق، باور خللناپذیر و عملی سه حزب عمده اصلاحطلب به ضرورت تمدید حرکت جبههای در مجموعه جریان اصلاحات، حداقل برای یک سال آتی است.
این گزاره البته نافی دستِ باز احزاب برای کنشهای انتخاباتیِ حزبی نیست. هریک از احزاب اصلاحطلب میتواند با عرضه کاندیداهای دلخواه خود به جامعه و طرح یک سازوکار حزبیِ دمکراتیک، نامزد نهایی خود را به جبهه اصلاحات معرفی کند.
اتحاد ملت، اعتماد ملی و کارگزاران با توجه به پوشش تشکیلاتی سراسریِ گسترده، بیش از دیگر احزاب امکان پیادهسازیِ موفق طرح فوق را خواهند داشت.
در نهایت، البته کاندیدای نهایی جبهه اصلاحات میبایست از میان گزینههای معرفی شده از سوی احزاب و در روندی اجماعمحور و انعطافپذیر شبیه به آنچه که در خرداد ۹۲ گذشت، انتخاب شود.
اصلاحطلبان یک بار در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ طعم تلخ شکست را با در پیش گرفتنِ استراتژیهای انتخاباتیِ متفاوت تجربه کردهاند و اتفاقا همان شکست عبرتانگیز یکی از دلایل محوری وحدت آنها در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ بود.
اینک از طرفی، در مجموعهی جریان اصلاحات و در رابطه با حضور یا عدم حضور فعال در انتخابات در صورت رد صلاحیت تمامی کاندیداهای اصلاحطلب، هنوز اتفاق نظر قطعی حاصل نشده است.
با این حال و در صورت احرازصلاحیت نامزدهای اصلاحطلب، حرکت منسجمِ جبههای و حضور در کارزار انتخابات با کاندیدای واحد، در حالت خوشبینانه به فتح پاستور و در حالت بدبینانه، به شکستی قابل دفاع خواهد انجامید که در هر دو صورت، روح تازهای در کالبد گفتمان اصلاحطلبی خواهد دمید.
تفرّق و چندصدایی اما تنها به یک نقطه ختم خواهد شد: شکستی محتوم و تاریخی!
انتهای پیام