سایهی سنگین سیاست بر فرهنگ!
امیر بحرینی فرد، دانشجوی دانشگاه فرهنگیان در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «سایهی سنگین سیاست بر فرهنگ!» به بهانهی واکنشها به پست اینستاگرامی همسر شهید رضایینژاد برای درگذشت استاد شجریان نوشت:
«چندان که گفتم غم با طبیبان/درمان نکردند مسکین غریبان/یا رب امان ده تا باز بیند/چشم محبان روی حبیبان/روحش شاد…».
اینها جملات اینستاگرامی خانم شهره پیرانی -همسر شهید رضایینژاد- بود که در واکنش به فوت محمدرضا شجریان در صفحهی شخصی او منتشر شد و نشان میداد او هم مانند بسیاری از دوستداران استاد با شنیدن خبر فوتش ناراحت شده. اما برخورد برخی کاربران با این مسئله و نظراتشان زیر همین پُست کمی عجیب بود؛ در قسمت نظرات بعضی از مخالفان شجریان او را با چنان کلماتی توصیف کردند که با وجود اینکه قصد داشتم آن کلمات را عیناً در این نوشتار ذکر کنم اما در حین نوشتن مطلب از بیان مستقیم آنها منصرف شدم.
اما چرا گفتم این نوع برخوردها فقط “کمی عجیب” بود؟ چراکه ما پیشتر هم شاهد برخوردهای صرفاً سیاسی با مسائل فرهنگی و یا گاه ملی بودهایم. متاسفانه در سالهای اخیر جَوّ سیاستزده و نگاههای جناحی بر فضای فرهنگی کشور نیز سایه افکنده و موجب شده مسائل اجتماعی و فرهنگی زیر سایهی سنگین سیاست قرار گرفته و اصل قضایا به حاشیه رانده شود.
شهریورماه 94 و نظرسنجی مسابقهی «خندانندهی برتر» که توسط برنامهی «خندوانه» برگزار شد را به یاد بیاورید؛ جایی که امیرمهدی ژوله و امین حیایی کاملاً دوستانه با هم رقابت میکردند و باید یکی از آن دو با رأی بینندگان به عنوان خندانندهی برتر انتخاب میشد. تا اینجای کار همه چیز هنری و فرهنگی است، فضا فضای خنده و نمایش است، عاری از بحث های بیهوده.
اما برخورد بخشی از جامعه به گونهای دیگر است و این نظرسنجی را به میدان رقابتهای جناحی تبدیل میکند. عده ای از ژوله حمایت میکنند چراکه او از هنرمندان نزدیک به رئیس دولت اصلاحات است و تمام تلاش خود را میکنند تا امین حیایی رأی نیاورد، چراکه او در فیلم «قلادههای طلا» بازی کرده.
بخشی از اصولگرایان نیز دقيقاً برعکس این مسئله رفتار میکنند: ژوله را نزدیک به «جریان فتنه» مینامند و از مردم میخواهند به امین حیایی به دلیل ایفای نقش در «فیلمهای ارزشی» رأی دهند. خیلی زود میدان هنر و رقابت دوستانهی دو تن از کمدینهای دوستداشتنی کشورمان به صحنهی جدال و یارکشی سیاسی تبدیل میشود، مسئلهای که صدای رامبد جوان مجری برنامهی خندوانه را هم درآورد: «بابت موضعگیرى اون دوستانى که رقابت فوقدوستانهٔ مسابقه رو دارن چرک و تلخ میکنن، متأسفم».
شهريورماه دو سال بعد، ماجرای «دختر آبی» موجب شد بحث ورود زنان به ورزشگاه بار دیگر بر سر زبانها بیفتد. خودسوزی سحر خدایاری شوکه کننده و غمانگیز بود و بار دیگر افکار عمومی را به سمت و سوی ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه جلب نمود. اما باز هم مسئله به سرعت سیاسی شد، رسانههای گروهی به برخورد با هم پرداختند و اصل مسئلهی حضور بانوان در ورزشگاه که باید یک بار برای همیشه حل میشد به حاشیه رفت. وقتی بازیکنان تیم استقلال پیش از دیدار با تیم نفت مسجدسلیمان با تیشرتهایی که واژهی «دختر آبی» بر آن حک شده بود به میدان رفتند، باز هم برخوردهای منفی با این مسئله صورت گرفت و سایتهای فارس و مشرق به این اقدام اعتراض کردند. حتی در آن ایام وقتی با جمعی از دوستانم پیرامون مسئلهی حضور بانوان در ورزشگاه بحث میکردیم، ناگهان در میانهی گفتوگو متوجه شدم بحث به سمت موافقت و مخالفت با نظام کشیده شده! برایم عجیب بود؛ چرا مسئلهای که ابعاد اجتماعی، فرهنگی و شرعی دارد به گونهای به حاشیه میرود که دوستانم پس از چند دقیقه گفتگو، از بحث حضور زنان به مسئلهی موافقت یا مخالفت با نظام میرسند؟
یک سال گذشت و ما اخيراً شنوندهی خبری غمانگیز در میان سیل اخبار منفی کشورمان بودیم: خسرو آواز ايران درگذشت! خوانندهی موسیقی سنتی که همگان در هنرمندی و چیرهدستی او در عرصهی خوانندگی متفقاند. با توجه به اتفاقات گذشته که ذکر شد، پیشبینی میشد این بار هم مسئله سیاسی شود و شد. بخشی از منتقدین به سرعت وجههی انتقادی شجریان را پررنگ کرده و از آن سو برخی نیز با بولد کردن موضعگیریهای وی در یک دههی اخیر، به نقد او از منظر سیاسی پرداختند. البته بعضی از این موضعگیریها پایهی درستی نداشتند. نکتهی مغفول مانده از سوی بعضی آن بود که در عصر دموکراسی هرکس آزاد است در عرصههای فکری گوناگون دیدگاه خاص خودش را داشته باشد و این مسئله نافی هنر و توانمندی او در عرصهی فعالیتش نیست، و به گمانم منصفانه نیست که هنرِ هنرمند را صرفاً به واسطهی عقاید سیاسیاش به دست فراموشی بسپاریم یا کمرنگ کنیم. از سوی دیگر، مسئلهی عدم پخش صوت و تصویر شجریان از صداوسیما که بخشی از موافقانش در این روزها به آن دامن زدند نیز مسئلهای بود که خود وی در سال 88 طی نامهای به عزتالله ضرغامی -رئیس وقت سازمان صداوسیما- درخواست آن را داشت.
هر یک از ما آزادیم افراد را از ابعاد گوناگون نقد کنیم، اما به حاشیه راندن هنر و به سیاهی کشاندن فرهنگ زیر سایهی سیاست هم جفا به هنر است و هم اینگونه جهتگیریها به جای آنکه اتفاق و وحدت عمومی پیرامون چهرههای فرهنگی و ملی را فراهم آورد، متاسفانه سبب تشدید اختلافات قدیمی میشود؛ یعنی دقيقاً در روزهایی که میتوانیم با اشتراکات فرهنگیمان کنار هم باشیم، بخاطر برخوردهای جناحی و مجادلات نامربوط از هم دور میشویم.
نتیجهی چنین برخوردهایی سیاستزدگی فرهنگی است که جامعه، فرهنگ و هنر را به حاشیه برده و آنها را دستاویز مباحث سیاسی و مجادلات جناحی میسازد.
انتهای پیام
دقیقا همان سخن همایون شجریان در شب وفات پدرش: «دلم نمیخواهد اتفاقی که امروز رخ داد تبدیل به صحنه طرح مسائل سیاسی شود. جایگاه پدرم بالاتر از اینها است. نمیخواهم این اتفاق تبدیل به کارزار کشمکشهای سیاسی شود. پدر در کنسرتهایشان هم اجازه این اتفاق را نمیداد. به احترام پدر به این نکته توجه داشته باشیم که احترام هنر فراتر از سیاست است.»