در نقد دفاعیات «مجید توکلی»ها از تحریم
علی نصری در یادداشتی تلگرامی با عنوان «در نقد دفاعیات «مجید توکلی»ها از تحریم» نوشت:
کاترین دوم، ملکه روسیه، در پاسخ به یکی از نامههای دنی دیدرو، فیلسوف قرن ۱۸ فرانسه، که پیشنهاداتی در مورد حکمرانی به او داده بود نوشت: «در توصیههایتان، یک تفاوت اساسی میان موقعیت من و خودتان را فراموش کردهاید؛ کار شما بر روی کاغذ است که همه چیز را تحمل میکند. سر و کار من، ملکه بینوا، اما با پوست انسان است که بسی زودرنج و حساس است».
اگر در تمام استدلالهای «منطقی» مجید توکلی در دفاع از تحریم به عنوان یک «ابزار فشار» در روابط بینالملل برای «عادی»سازی رفتار طرف مقابل، واژه «تحریم» را با «حمله نظامی»، «کودتای خارجی»، «بمباران اتمی» – یا هر جنایت دیگری در عرصه بینالملل – جایگزین کنیم، کوچکترین خللی در منطق متن او بوجود نخواهد آمد.
اساساً کمتر جنایتی در طول تاریخ رخ داده که عاملان و حامیان آن، با همین محاسبات مهندسی، «سود و زیان» کوتاهمدت و درازمدت آن را محک نزده باشند و با یک حساب سرانگشتی تعداد جانباختگان و آسیبدیدگانش را از «استمرار» وضع موجود کمتر نخوانده باشند.
مگر نه اینکه هری ترومن، رئیسجمهور اسبق آمریکا، پس از انداختن اولین بمب اتم در شهر هیروشیما، بیانیه صادر کرد که «همان نیرویی که خورشید را روشن نگه داشته، امروز بر سر کسانی که در خاور دور جنگافروزی میکنند فرود آمد» و به حاکمان ژاپن ضربالاجل داد که این بمبارانها تا تسلیم کامل آنها ادامه خواهند داشت و بمب اتم را ابزاری در دست آمریکا برای حفاظت از «صلح جهانی» خواند؟ و مگر نه اینکه تا به امروز توجیهگران این جنایت بزرگ، بمب اتم هیروشیما و ناکازاکی را «بمب صلح» میخوانند؟
حدس میزنم اگر مجید توکلیها در آن زمان حضور داشتند – هر چند بسیار بعید میدانم که از شهروندان خود ژاپن بودند! – به مخالفان بمباران اتمی برچسب «استمرارطلب» میزدند و تحمل این «فشار» خارجی را «هزینه»ای لازم برای «عادی» شدن و رسیدن به «زندگی نرمال» میخواندند.
پس باید از مجید توکلیها پرسید که چرا این استدلالهایشان را محدود به «تحریم» اقتصادی میکنند؟ مگر کاندالیزا رایس حمله نظامی اسرائیل به لبنان و قتل عام هزاران شهروند این کشور را «درد زایمان» خاورمیانه جدید نخوانده بود؟ و شلدون ادلسون انداختن تنها «یک» بمب اتم در کویر ایران – و اگر کافی نبود – «یک» بمب اتم دیگر در تهران را آسانترین، سریعترین و بیهزینهترین راه حل مشکلات «جهان» با ایران معرفی نکرده است؟ آیا راهکار او به مراتب «موثر»تر و زود بازدهتر از «فشارهای حداکثری» و تحریمهای «خردکننده» و زجرکش کردن تدریجی ملت ایران نیست؟
واقعیت این است که اگر با نگاه مهندسی و منطق ریاضی، «رنج» انسان را صرفاً به عنوان یک «متغیر» بیجان در معادلات و محاسبات انتزاعی سیاسیمان بر روی کاغذ بگنجانیم – و در ذهنمان رنج ملموس امروز را با وعده آسایش آینده معاوضه کنیم – نه تنها راه هر جنایت بزرگ در قبال یک ملت یا کل بشریت را هموار ساختهایم که حتی خاموش کردن تهسیگار داغ بر پشت دست فرزند برای جلوگیری از عوارض «سیگاری» شدن و ابتلای او به سرطان ریه در آینده یا «آدم» کردنش با کمربند را نیز روا داشتهایم.
به مجید توکلی«ها» – یا تمام کسانی که به گمانم حسابشان از ویرانیطلبانی که از راه همکاری و همدستی با جنایت «فشار حداکثری» دولت آمریکا علیه مردم ایران ارتزاق میکنند، جداست – توصیه میکنم تا «رنجآگاه» نشدهاند و تفاوت میان کاغذ بیجان و پوست انسان را درک نکردهاند از نسخه نویسی و تحلیل سیاسی پرهیز نمایند تا نامش در تاریخ در کنار مروجان استفاده از سلاح کشتار جمعی و «سلاح زجرکش جمعی» (تحریم) ثبت نشود.
انتهای پیام