بررسی تغییرات جناح راست: احزابی که رخ مینمایند و محو میشوند
/ در گفتوگو با عباس سلیمینمین /
امینه شکرآمیز، انصاف نیوز: «احزابی در آستانهی انتخابات رخ مینمایند، بعد محو میشوند و در آستانهی انتخابات بعدی باز مجددا به صحنه میآیند تا بتوانند ائتلافی صورت بدهند و سهمی را از آن خودشان بسازند. بعد که سهم را دریافت میکنند، وظایف خودشان را نه در نظارت بر نمایندگانی که بر حزب گسیل کردند یا رئیسجمهوری که تعیین کردند انجام میدهند و نه در تولید فکر. وقتی یک حزب فردی را در مسند ریاستجمهوری قرار میدهد یا افرادی را به مجلس شورای اسلامی گسیل میدارد یا در شورای شهر قرار میدهد، باید از آنها پشتیبانی فکری به عمل بیاورد؛ یعنی برایشان تولید فکر و تولید برنامه بکند. به هیچکدام از این وظایف عامل نیستند. طبیعی است که اینها بیاعتباری رقم میزند و موجب میشود که این احزاب قدرتمند نشوند. خودشان هم خیلی دنبال قدرتمند شدن خودشان نیستند؛ بیشتر فرصتطلبانه عمل میکنند. یعنی از عنوانشان استفاده میکنند برای اینکه یک سهمی به دست بیاورند و بعد هم به وظایف خودشان عامل نباشند.»
اینها قسمتهایی از صحبتهای عباس سلیمینمین در گفتوگو با انصاف نیوز است. در جناح اصولگرا جریانهایی با اسامی متنوع در مقاطع مختلف ایجاد شده است؛ اکثر این اسامی عبارتند از: اصولگرا، ولایی، ارزشی، انقلابی-عدالتخواه. انصاف نیوز درمورد سیر تاریخی ایجاد اسامی و رویکردهای مختلف در جناح اصولگرا با عباس سلیمینمین گفتوگو کرده است.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
سلیمینمین: طرفداران اقتصاد دولتی و آزاد جابجا شدند
انصاف نیوز: جناحی سیاسی که در سالهای اول انقلاب با نام راست اسلامی شناخته میشد تا امروز در روندی دچار تغییرات رویکردی و اسمی شده است. این تغییرات در چه مقاطعی و به چه دلایلی ایجاد شده است؟
عباس سلیمینمین: مختصات جریان اصولگرای امروز با جریان راست سالهای دههی ۶۰ کاملا فرق میکند. آن موقع ما یک جریان طیف بازار و نگاه سنتی اقتصادی داشتیم که اصطلاحا به آنها جریان طرفدار بازار آزاد میگویند؛ در برابر آنها معتقدین به اقتصاد دولتی بودند. آن شرایط تغییر کرد و ساختار ویژهای که در سالهای جنگ مجبور بودیم به آن تن بدهیم این بود که دولت تجارت خارجی را خودش به عهده داشته باشد و به بخش خصوصی اجازهی دخالت در تجارت ندهد. این جریان هم مختصات خاص خودش را داشت. بعد از اینکه جنگ تمام شد، طبیعتا این تضاد و تقابل هم پایان یافت؛ یعنی تقابل بین طرفداران اقتصاد دولتی و اقتصاد آزاد پایان یافت. خیلیها جابجا شدند؛ یعنی عدهای از طرفداران اقتصاد آزاد و عدهای هم از طرفداران اقتصاد دولتی جدا شدند. اصلا موضوع تغییر کرد. خیلی از کسانی که در دولت آقای میرحسین موسوی بهشدت طرفدار این بودند که همهی تجارت در اختیار دولت قرار بگیرد، درست ۱۸۰ درجه تغییر جهت دادند یا کسانی که به اقتصاد آزاد خیلی تاکید میکردند (مثل جناب آقای دکتر توکلی) امروز کاملا متفاوت میاندیشند.
تغییرات هم در افراد صورت گرفت و هم در شرایط. بنابراین اینطور نیست که در یک طیف سیاسی تغییراتی صورت گرفته باشد. ما در طیفهای مختلفی شاهد این تغییرات هستیم. ضمن اینکه اصلا بخش اعظم جابجاییها متناسب با تغییرات در شرایط اجتماعی و سیاسی بوده است.
«جریانهای مختلف درون طیف اصولگرا جای دارند»
هر کدام از اسامی اصولگرا، ولایی، ارزشی، انقلابی و عدالتخواه نمایانگر چه چیزی بوده و چه لیدرهایی در آن مقطع داشته است؟
ما در یک مقطع در دههی ۶۰ جریانی اقتصادی را شاهد بودیم که بر عدالت تاکید داشت. به این جریان که بر عدالت تاکید میکرد و طرفدار قشر محروم بود اصطلاحا «جریان چپ» میگفتند. این جریان جابجا شد؛ برخی از نیروهای طرف مقابل آمدند پرچمداری عدالتطلبی را بر عهده گرفتند. کسانی بودند که در دههی ۶۰ بحث عدالتخواهی را هم در حوزهی داخلی و هم در حوزهی بینالملل مطرح میکردند؛ یعنی نظام بینالملل را غیرعادلانه میدانستند و بر مقابله با قدرتهایی تاکید داشتند که روابط ناسالمی را در جهان تحمیل میکردند که در راس آن آمریکا قرار داشت. جابجاییهایی در این عرصه صورت گرفت. لذا امروز میبینید عدالتخواهان عمدتا در جناح اصولگرا بهعنوان یک جریان مطرح، فعالیتهای خودشان را دنبال میکنند؛ یعنی یک جریان هستند در طیف اصولگرا. در طیف اصولگرا جریانهای متعدد دیگری هم هستند؛ یعنی هنوز طرفداران بازار سنتی حضور دارند و جریان موتلفه هم بهعنوان یک جریان سنتی همچنان حضور دارند.
شما از کل جریاناتی که امروز درون طیف اصولگرا جای دارند بهعنوان تغییرات نام میبرید؛ در حالی که همهی اینها هنوز هستند. یعنی هر کدام از اینها تشکیلات خودشان را دارند؛ ضمن اینکه در درون طیف اصولگرا جای دارند و به رسمیت شناخته میشوند. یعنی سلایقی در درون طیف اصولگرا هستند؛ چون طیف اصولگرا و طیف اصلاحطلب سلایق مختلف را در درون خودشان به رسمیت میشناسند. یعنی اینطور نیست که در درون طیف اصلاحطلب جریانهای مختلف حضور نداشته باشند؛ حضور جریانهای متعدد در درون آن به این معنی نیست که در دوران مختلف اسامی مختلف داشتند. مثلا درون جریان اصلاحطلب، طیف طرفداران اقتصاد باز مدرن هستند؛ قبلا هم بودند الان هم هستند. مثلا حزب کارگزاران، طیف طرفدار اقتصاد باز مدرن است. خب این به این معنی نیست که اصلاحطلبان در مقاطع مختلف اسامی عوض کرده باشند.
«طیفها برای خود قدرت سیالیت قائلاند»
بدنهی حامیان هر کدام از این جریانها چه تفاوتهایی با هم داشتند؟
هم جریانات تغییراتی کردند و هم شرایط؛ در نهایت برای اینکه بتوانند جریانات مختلف را پوشش دهند بهصورت طیف درآمدند نه به صورت حزب. در یک حزب طبیعتا باید یک گرایش حاکم باشد؛ اما در یک طیف گرایشهای مختلف میتواند حضور داشته باشد. لذا شما میبینید که اختلافات جدی دارند. مثلا حزب کارگزاران با حزب اتحاد ملت اختلافات جدی دارند اما در عین حال در یک امر با هم اشتراک دارند؛ لذا در طیف اصلاحطلب تعریف میشوند. هم تغییرات شرایط زمانی و هم تغییراتی که در درون برخی گروهها صورت گرفت باعث ایجاد طیف شد. طیف ایجاد کردند نه حزب؛ برای اینکه یکمقداری از زحمت تولید فکر بکاهند. وقتی در یک طیف تعریف میشوند طبیعتا خودشان را بهصورت حزبی ارائه نمیدهند. ولی وقتی بهصورت حزبی باشند باید مانیفست خودشان را ارائه بدهند، باید جهتگیریهای مشخص، تعریفشده و اعلامشده در عرصهی اقتصاد، فرهنگ، مسائل اجتماعی و مسائل بینالملل داشته باشند و جهتگیریهای آنها در این عرصهها باید کاملا روشن و مکتوب باشد. این کار را هم نمیکنند؛ لذا برای خودشان قدرت سیالیت قائلاند. یعنی برای خودشان قدرت تغییر قائلاند؛ بهنوعی دست خودشان را باز گذاشتند برای اینکه بتوانند سیال باشند.
«باید تبیین کنند چرا جابجا شدهاند»
ایجاد حزبها و طیفهای جدید روی تداوم و رشد یک جریان چه تاثیراتی میگذارد؟
قطعا از اعتبارش کاسته میشود. وقتی مواضع جریانات بدون اینکه به طرفداران خود اعلام کرده باشند جابجا شود، طبیعتا اعتبارشان را از دست میدهند. جریان چپ اصلاحطلب یک زمانی بهشدت ضدآمریکایی بوده است و در اقتصاد بهشدت طرفدار اقتصاد دولتی بوده است. باید تبیین کند چرا جابجا شده است. در عرصهی بینالملل هم دیگر عدالت را دنبال نمیکند؛ قبلا طرفدار مظلومین در سطح بینالملل بوده و با کسانی که تبعیض نژادی را دنبال میکردند موضع سرسختانهای داشته است. امروز موضع آن ۱۸۰ درجه تغییر کرده است. چون دلایلش را از طریق اغنای پایگاه اجتماعی خود دنبال نکرده است، طبیعی است که بهعنوان یک حزب بیاعتبار میشود. یعنی اعتبار خودش را از دست میدهد و دیگر خیلی نمیتواند سرمایهی اجتماعیاش را در کنار خود داشته باشد.
یکی از دلایلی که احزاب در کشور ما شرایط قدرتمندی ندارند همین امر است. یعنی به این دلیل است که روند قدرتمند شدن را بعد از انقلاب بهتدریج طی نکردند؛ به خاطر همین سیال بودن است و اینکه زحمت تبیین مواضع خودشان را بهصورت مکتوب و بهصورت اعلامشده متحمل نشدهاند. وقتی این زحمت را متحمل نمیشوند و بهراحتی بر اساس مسائل شخصی تغییر مواضع میدهند، طبیعی است که این نوسانات برایشان اعتبار ایجاد نمیکند؛ بلکه بیاعتباری رقم میزند.
«بیشتر دنبال فرصتطلبی هستند تا قدرتمند شدن»
آیا درست است که آقای هاشمی رفسنجانی در مقطعی به «رفسنجانی» شناخته میشدند و در مفطع دیگری به «هاشمی»؟ آیا ممکن است اسامی جدید برای افراد یا برای جریانها بهمنظور پاک کردن سوابق بد از ذهن مردم انجام شود یا به منظور شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت آنچه در گذشته اتفاق افتاده است؟
اینطور نبود که مرحوم آقای هاشمی، آدم شناختهنشدهای باشد و نامهای «رفسنجانی» و «هاشمی» تغییری در نگاه مردم به او ایجاد کند. درمورد آقای هاشمی این قضیه خیلی صادق نیست. هرچند آقای هاشمی در مواضع و در مسائل اقتصادی تغییرات جدی پیدا میکند؛ او ازجمله کسانی است که در دههی ۶۰، عدالتطلبی و مقابله با طرفداران اقتصاد آزاد را خیلی دنبال میکند، اما بعدها طرفدار جدی اقتصاد باز میشود و در این مواضع تغییراتی متناسب با مواضع اقتصادیاش پیدا میکند. اما من این را خیلی قبول ندارم که بخشی از فامیل را در مقطعی گفته باشند و بخشی دیگر را در مقطعی دیگر. آقای هاشمی فردی شناختهشده بوده است و براساس پیوندهای سیاسی، پیوندهایی در حوزهی اقتصاد هم دنبال کرده است.
منتها این مطلب درمورد احزاب صادق است. احزابی در آستانهی انتخابات رخ مینمایند، بعد محو میشوند و در آستانهی انتخابات بعدی باز مجددا به صحنه میآیند تا بتوانند ائتلافی صورت بدهند و سهمی را از آن خودشان بسازند. بعد که سهم را دریافت میکنند، وظایف خودشان را نه در هدایت یا نظارت بر نمایندگانی که بر حزب گسیل کردند یا رئیسجمهوری که تعیین کردند انجام میدهند و نه در تولید فکر. وقتی یک حزب فردی را در مسند ریاستجمهوری قرار میدهد یا افرادی را به مجلس شورای اسلامی گسیل میدارد یا در شورای شهر قرار میدهد، باید از آنها پشتیبانی فکری به عمل بیاورد. یعنی خود آنها نمیتوانند در آن مناصب هم کار اجرایی بکنند و هم تولید فکر. باید آن حزبی که آنها را گسیل داشته است از آنها حمایت فکری به عمل بیاورد؛ یعنی برایشان تولید فکر و تولید برنامه بکند. به هیچکدام از این وظایف عامل نیستند. طبیعی است که اینها بیاعتباری رقم میزند و موجب میشود که این احزاب قدرتمند نشوند. خودشان هم خیلی دنبال قدرتمند شدن خودشان نیستند؛ بیشتر فرصتطلبانه عمل میکنند. یعنی از عنوانشان استفاده میکنند برای اینکه یک سهمی به دست بیاورند و بعد هم به وظایف خودشان عامل نباشند.
انتهای پیام
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عزیز کارنامه ای درخشان در برخورد با منحرفین سیاسی در کشور دارد و باید با فرماندهی امام خامنه ای به این مهم اشراف کامل دست یابد
انصاف نیوز بی بی سی دیگر با چشمه ی ایرانی است