ببخشید شما؟ | نگاهی به نامههای یکطرفهی محمود احمدی نژاد
امیرحسین جعفری، خبرنگار، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به نامههای بیپاسخ محمود احمدی نژاد به افراد مختلف در طی سالیان پرداخته است:
فرد مورد نظر ما معروف حضور تمام ملت هست و اشاره به سابقهی مرسوم او چندان لزومی در مطلب ندارد؛ فارغ از گذشته پرماجرایی که او برای کشور رقم زد جهانیان نیز از دوران حضور رسمی وی در سیاست ایران خاطرات جالبی ندارند و عمدتا باعث ایجاد یک دورهی مبهم در سیاستورزی کشور شده است در سابقهی انقلابیگری وی در پیش از انقلاب اطلاعات جامع و کاملی در دسترس نیست نهایتا به شهادت دانشجویان دانشگاه علم و صنعت او پس از انقلاب به همراهی فردی به نام اسرافیلیان از پایهگذاران انقلاب فرهنگی در دانشگاهها و عدهای از افراد نزدیک به حسن آیت نشریهای با محوریت ضدمارکسیست بر علیه نیرو های چپ دانشگاهها به نام جیغ و داد را منتشر میکرده است. به گفتهی ابراهیم اصغرزاده، رهبردانشجویان پیرو خط امام، احمدی نژاد اولین نفری بود که با تسخیر لانه جاسوسی مخالفت کرد و مشکل اساسی کشور را سفارت شوروی میدانست و در این حرکت ضد آمریکایی هیچگونه مشارکتی نداشت. در حالیکه در دوران ریاست جمهوری، او همیشه خود را سدی مقابل سیاستهای آمریکا میدانست. که روزنامه فرانسوی فیگارو نوشت: اسراییل از رفتن احمدی نژاد، رئیس جمهور پیشین ایران ناراحت است، اسراییل ابزار مهم فشارش را از دست داده است؛ رئیس جمهوری که با سخنرانیهای جنجالیاش دربارهی هولوکاست و محو اسراییل، فرصتهایی را برای اسراییل ایجاد کرده بود. مئیر داگان، رییس موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل نیز درباره آنها گفته بود: وجود دولت تندرو محمود احمدی نژاد در ایران، موجب خواهد شد که اسرائیل بتواند آسانتر تهدید اتمی ایران را برای جهانیان توجیه کند.
او در مسیر سیاستورزیاش در دوران ریاست جمهوری همراهانی از طیف نیرو های اصولگرا از جمله آیت الله مصباح یزدی داشت که گفته میشود در یک گفتگو رای امام زمان را به احمدی نژاد و او را ذخیره خداوند برای ایران دانسته است و از طرفی مسیر وی را در راستای تایید شعارها و اصول انقلاب میداند. اما این حمایت پایدار نماند و احمدی نژاد به دلیل نزدیکی به رحیم مشایی حتی به سحر شدن نیز شهره شد؛ در آخرین اظهار نظر مصباح یزدی، او نیز خط خود را از این چهره جدا کرد و تاکید کرد که از او حمایت نمیکند و احمدی نژاد را در مسیری انحرافی میداند.
یکی از خصوصیات مطرح وی در نظر مردم خودبزرگ بینی و توهم نفوذ کلام در میان جهانیان است که ترک جلسات سازمان ملل توسط اعضا در هنگام سخنرانیهای او نمونه نقضی از این توهم است. هر چند از نگاه بعضی از تحلیلگران سخنرانیهای او شاید در ظاهر بر علیه دشمن بود اما در باطن و محتوا عمدتا وسیلهای برای امتیازگیری دشمنان ملت بخصوص اسراییل در زمینه تایید هلوکاست توسط او شد. او یک فرد عادی نیست، محصول جریانی مبهم در جامعهی سیاسی ایران است که منصوب کردن او به یک تشکیلات نیز کار اشتباهی است زیرا پرش تفکر در این اشخاص آن چنان زیاد بوده است که در هر زمان او به رنگ یک جریان درآمده است. شاید منطقیترین جریانی که این فرد به آن تعلق فکری داشته باشد با توجه به خط ایدئولوژیک مشاورانش از جمله اردکانی، هواداری از اندیشهی خشونت ورز و هایدگری احمد فردید است.
محمود احمدینژاد در مقابله با مطبوعات کشور نیز سابقه سختی از خود به جای گذاشته است و رد او در شکایت از روزنامه سلام که نهایتا به واقعه 18تیر منجر شد بسیار پر رنگ است. اما هنوز دست او به قدرت آلوده نشده بود تا شهرداری تهران که با تعطیلی کارگاههای مجسمهسازی و تئاتر شمشیر خود را بر روی جریانهای مترقی جامعه از رو بست. اما در سال 84 احمدی نژاد رئیس جمهور ایران شد. از 84 و شروع دورانی پرتنش در تاریخ پس از انقلاب که باعث مرزبندیهای زیادی میان جریانهای سیاسی کشور گشت و سطح تنش در بطن جامعه به شدت افزایش یافت. او در راستای عدم تحلیل درستش از جامعه ایران تصور کرد تمام جهان کسانی هستند که رای خود را به او سپردهاند و همه باید در راستای نظرات وی حرکت کنند. احمدی نژاد از آغاز ریاست جمهوریاش تلاش کرد با نوشتن و ارسال نامههایی به شخصیتهای مهم جهانی خود را به نوعی با آنان پیوند دهد که بیشتر با بیتوجهی از سوی آنان مواجه شد. از شخصیتهای مهم داخلی همچون مقام معظم رهبری، سردار شهید قاسم سلیمانی تا شخصیتهای خارجی از جمله آنگلا مرکل، جرج بوش، باراک اوباما و نامهای کلی به ملت آمریکا که عمدتا هیچکدام پاسخی دریافت نکردند حتی در موردی او با ارسال نامهای به سارکوزی رئیس جمهور فرانسه موجب تنش میان دو کشور شد؛ رسانههای فرانسوی نامه او را تهدیدآمیز و همراه غلطهای املایی و ویراستاری دانستند که وزارت خارجه ایران نیز این تذکر را به او داده بود اما وی نامه اصلاحی را با توجیه حال فعلی و حال قبلیاش هنگام تدوین نامه امضا نکرد.
شاید بهتر باشد به تعدادی از این نامهها اشاره کنیم تا مفهوم بهتری از این مسئله روشن شود.
-یکی از تازهترین نامههای وی که مانند دیگر نامههای خارجی او بیپاسخ و بیتوجه ماند متنی برای بن سلمان ولیعهد جوان عربستان بود که رونوشتی از آن نیز برای دبیرکل سازمان ملل داشته است. رویکرد احمدی نژاد در این نامه قرار دادن خود به عنوان عقل برتر و مبتکر صلح به عنوان یک میانجی برای جنگ یمن است؛ در اینجا مسئله شکافتن نظر او دربارهی جنگ نیست و بیشتر باید به بعد روانی ماجرا نگاه کرد که یک مصلح و نصیحت کننده باید اول خود حسابی پاک در برخورد با جامعهی خودش و مشروعیتی نسبی داشته باشد تا بتواند دیگران را به مسیری خوب دعوت کند؛ همانطور که محمد (ص) آنگاه که خرما بر دهان گذاشته بود شخصی که برای نصیحت به پیش او بردند را به خرما نخوردن توصیه نکرد.
-احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری نیز نامههای بیپاسخ خود را به آمریکا نیز رساند و طی نامهای به جرج بوش او را مورد نصیحت قرار داد که دولت آمریکا با بیاعتنایی به گفتههای او در موضعی رسمی اعلام کرد به گفتههای احمدی نژاد پاسخی داده نمیشود و او برای فرار از شکست این ماجرا توپ را در زمین آمریکاییها انداخت و گفت آنها ندای صلح جویانه را نشنیدند.
-یکی دیگر از نامههای پر سر و صدای احمدی نژاد در سال 86 برای سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه بود که نزدیک بود تا برهم زدن روابط عادی دو کشور نیز پیش رود. روزنامه لوموند این نامه را زننده و با لحنی بد اعلام کرد که از سوی مشاور احمدی نژاد رد شد و معتقد بودند نامه شدیدالحن نبوده است؛ البته اینجا باید مفهوم دو طرف از شدیدالحن و زننده را بدانیم.
-برخورد احمدی نژاد با متن نگارشی نامهها نیز در یک مورد باعث اشتباه املایی در متن شد که وی پس از اصلاح نامه حاضر به امضای دوباره آن نشد. نامه فوق پیام تبریکی برای پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود که احمدی نژاد در مقابل امضای متن صحیح نگارشی آن همانطور که در بالا نیز اشاره شد از قول مشاورش هاشمی ثمره گفت:
نامه قبلی را با «حالی» امضا کردم که این «حال» دیگر تکرار نمیشود. همان را بفرستید.
یکی از نکات جالب نامههای احمدی نژاد لحن دستوری او به مسئولین جهانی از جمله رئیس جمهورهای مختلف است که شاید این توهم قدرت از 88 تاکنون با او باقی مانده و تصور میکند کشورهای دیگر نیز بخشی از خاک ایران هستند و میتواند با یک نامه مسائل جهان را حل کند؛ همانطور که در نامهای به اوباما از وی خواست حکم توقیف اموال ایران در دادگاههای آمریکا را لغو کند که طبیعتا نتیجه و حتی جوابی نیز گرفته نشد.
در نامههای داخلی وی نیز که با استقبال کمی از سوی رسانهها به علت عادت به این رفتار از سوی احمدی نژاد مواجه شد او با نوشتن نامهای به مقام معظم رهبری خود را در قامت یک فرد مطلع و دلسوز نشان میدهد و بیان میکند:
«بسیاری از مردم هر روز در مراجعات خود و در تماسهای گوناگون از سراسر کشور و در اجتماعات مختلف از این امور شکایت میکنند و درخواست دارند که حرف و خواست آنان به مقامات بالا و به ویژه حضرتعالی برسد. خداوند شاهد است که بنده در حد توان و امکان در این مسیر تلاش کرده و میکنم.
امروز متاسفانه عدهای اقلیت محض، به هر ترتیب ممکن، خود را حق مطلق، مالک و صاحب انحصاری کشور و انقلاب و ارباب مردم و دارای حق قطعی حاکمیت دانسته و تودههای مردم را رعیت میپندارند و اصرار دارند که اراده، فهم و نظر آنان ولو علیه نظر عمومی و منافع ملی به هر شکل ممکن و حتی با اعمال زور و فشار به اجرا درآید.
به بهانههای مختلف و با برخوردهای خشن، راه بر هر نوع نقد و اعتراض و آزادی بیان بسته شده و گروهی اندک و چند خانواده مشخص تلاش دارند تا قدرت و مناصب اصلی برآمده از انقلابِ ملت را به طور انحصاری در خدمت خود و تثبیت حاکمیت جناحها و باندهای ثروت و قدرت به کار گیرند.»
این صحبتها شاید زیبایی ظاهری داشته باشند اما وقتی زبان او گفته شود اعتراض وی نسبت به بسته بودن فضای نقد در کشور بیشتر مورد تمسخر قرار میگیرد زیرا او منتقدان سیاستهایش را خس و خاشاک نامید و پس از مدتی با قرارگیری در برابر منویات آیت الله خامنهای مسیر خود را از دیدگاههای اصیل ایشان جدا کرد و پس از آن بود که دیگر مردم نیز حساب خود را با چنین اشخاصی جدا کردند.
خوب یا بد نتیجه و ابتکار این نامه نویسیها را نمیتوان کاملا بر گردن احمدی نژاد انداخت و طبیعتا همراهانی او را در این مسیر همراهی کرده و با وی هم فکری کردهاند.
البته بقای این جریان در اشتباهات ما یعنی پرداختن به آنهاست. این جریان به خود اجازه هر اظهارنظری حتی مخالفت با امام در تایید تسخیر سفارت را میدهد تا دیگران به آنها بپردازند و در اخبار دیده شوند. از همراهی با آنجلینا جولی، حمله به روزنامه شرق تا مصاحبه با شبکههای بیگانه و…
انتهای پیام
استدعا می کنم از اصحاب رسانه نوشتاری و ….. له یا علیه ایشان مطلبی ننویسنداندو او را بایکوت کنندچون برداختن به اوبیشترباعث توهم (خود شیفتگی و خود بزرگ بینی و خود حق بنداری مطلق …)ایشان و اطرافیان او می شود . والسلام
دیپلماسی عمومی نیازی به پاسخ نداره! ایشون به به عده معدود آشوبگر گفت خس و خاشاک و نه همه ی رای دهندگان به آقای موسوی، گویا زمزمه حضور مجدد آقای احمدی نژاد در انتخابات پیش رو و محبوبیت روزافزون ایشون در میان مردم بدجور بر اصلاحات گران اومده که از بیان هر اراجیفی برای تخریب ایشون دریغ نمیکنن دست و پای بیهوده نزنید خائنین چپ و راست دیگه اعتبار و جایگاهی میان مردم ندارد 🙂
متاسفانه بعضی از آدما اغلب با کارها و رفتارهای نسنجیده شون فقط خجالت و سرافکندگی برای اطرافیانشون بهمراه میارن (البته چون خودشون تو توهماتشون غوطه ورند شاید واقعا متوجه نیستند اما ….)
البته اشتباه دیگر هم از آدمایی دیگه هست که با عقل کوچیکشون تصمیم میگیرن و صندلی زیر پای آدمای کوچیکی که خداوند متعال هیچگونه بزرگی بهشون نداده، میزارن و سعی میکنن با دادن سمت و منصب و ………… هر طور شده اونارو بزرگ نشون بدن و اطرافیان رو گرفتار سراب و پو چی و سردرگمی و انواع مشکلات و … میکنن.