منتظر پیروزی ترامپ باشیم یا بایدن؟!
حجتالاسلام رسول رضایی ، طلبه و پژوهشگر حوزه علمیه اصفهان در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «منتظر پیروزی ترامپ باشیم یا بایدن؟!» نوشت:
طی چند ماه اخیر شاهد هستیم که روزنامه ها و رسانه های منسوب به جریان غربگرا و طیف واشنگتن دوستان، که بهتر است از آنها به «جریان تحریف» یا «پادوهای داخلی آمریکا» تعبیر نماییم، مشغول ارائه یک آدرس غلط دیگر برای حل مشکلات اقتصادی است. جریان مدعی اصلاحات که تا پیش از این حل تمام مشکلات اقتصادی را محدود و منحصر به راهبرد «مذاکره، سازش و برجام» کرده بود، و انتظار داشت که با عقب نشینی از حقوق هسته ای و اعطای امتیازات یک طرفه به دشمن بدعهد، و با اتخاذ دیپلماسی التماسی استرحامی، کلید عبور از تحریمها و تهدیدها را بکار اندازد و آنچنان رفاهی ایجاد کند که ملت دیگر به این 45 هزار تومان یارانه توجهی نکند، و متاسفانه شاهد بودیم که از همین رهگذر غلط، خسارات متعددی را گریبانگیر کشور نمود و فاصله های طبقاتی را عمیق تر ساخت و گرانی های افسار گسیخته را پدید آورد؛ متاسفانه اکنون نیز ماه ها است که به بزرگنمایی و برجسته سازی انتخابات آمریکا روی آورده، و بمنظور ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی مردم و مسئولین درصدد است تا با لاپوشانی سوء مدیریت داخلی و کتمان بی تدبیری های دولت موسوم به «تدبیر و امید»، ادعا نماید که کلید عبور از تحریمها و تهدیدها در این است که «جو بایدن» نامزد حزب دموکرات آمریکا رای بیاورد، تا اوضاع گل و بلبل گردد و زمینه برای مذاکره مجدد و بازگشت به برجام بدفرجام فراهم گشته، و حتی مقدمه برای انجام برجام 2 (بخوانید چشم پوشی از امتیاز تسلیحات موشکی و واگذاری قدرت منطقه ای) بستر سازی شود، تا شاید تحریمها لغو یا حداقل تعلیق گردد و ثبات قیمت ارز رقم بخورد!
در همین راستا روزنامه های زنجیره ای و شبه روشنفکران غربگرا و طیف واشنگتن پرستان دست به دست هم داده اند تا بطور مکرر به بزک سازی «جو بایدن» نامزد دموکرات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پرداخته و در اقدامی تأملبرانگیز، پیروزی وی را «رویای ایرانی آبان 99»! نامگذاری کنند! و تبدیل به ستاد انتخاباتی «جو بایدن» در ایران گردند !
ترامپ و بایدن، بازیگر یا کارگردان ؟!
فریب دادن و دل خوش کردن مردم برای پیروزی «جو بایدن» توسط جریان تحریف، به امید آنکه ثبات به قیمت دلار بازگردد و مشکلات اقتصادی سامان یابد، در حالی است که تجربیات 40 ساله انقلاب اسلامی حاکی از آن است که دو حزب «جمهوریخواهان» و «دموکراتها» در زورگویی و قلدرمآبی و باج خواهی و اعمال دشمنی و قداره کشی علیه مردم ایران، یا هر کشور مستضعفی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، و تنها در تاکتیکها و روشها اندکی با همدیگر اختلاف سلیقه دارند. به عبارت روشن تر حکایت ترامپ و بایدن، مصداق همان مثل قدیمی ما ایرانیها است که میگوید «سگ زرد، برادر شغال است».
شاهد و دلیل بر این مطلب آن است که به اعتراف کارشناسان و باریک بینان سیاسی، ساختار سیاسی آمریکا بهگونهای طراحی شده است که رئیسجمهور آمریکا، همچون عروسک خیمه شب بازی مجری چشم و گوش بسته تدابیر پشتپرده طبقه حاکم صهیونیسم و زرسالاران یهودی و شورای روابط خارجی آمریکا است. بر همین اساس میتوان گفت که روسایجمهور آمریکا صرفا درخصوص تکنیکها و روش اجرای سیاستهای خصمانه و استعمارگرانه و استثماری با یکدیگر تفاوت دارند. در این میان انسان نمایی همچون «ترامپ» ، نماد آمریکای بدون نقاب و بدون روتوش است. نمایش کامل و عریانی است از توحش و سفاهت و سنگدلی و قساوت و حیوانیت. «ترامپ» نماد جنون آمریکایی و کابوی قرن بیست و یکمی است که ماهیت آمریکا را بدون سرخاب و سفید آب و بدون هفت قلم آرایش، به نمایش گذاشته است.
اما دموکراتهای زرنگ و گندم نمایان جو فروش میکوشند تا با استفاده از دروغها و ریاکاریها و مکرهای متعارف و ژست های حقوق بشری خویش، و با بکارگیری نقاب نفاق، چهرهای زیبا از هیولای بدسیرت و متوحش و متمدن نمای آمریکا به نمایش بگذارند. چهرهای که از یکسو خوش خیالها و غربزدگان و غربگدایان را خام میکند، و آنها را دچار خطای محاسباتی ساخته، و از سوی دیگر ابزار لازم را در اختیار پادوهای داخلی و ستون پنجم و جریان نفاق و تحریف برای بزک سازی دولت استکباری و تروریست و جهان خوار آمریکا قرار میدهد.
کلید حل مشکلات کجاست؟!
این در حالی است که صاحبنظران منصف و کارشناسان باتجربه و همچنین مقامات عالی نظام بارها تأکید کردهاند که راهحل رفع مشکلات کشور در داخل است، نه در نگاه به خارج. به عنوان نمونه رهبر معظم انقلاب در 21 مهر 99 فرمودند: «اگرچه بسیاری از مشکلات ما مربوط به خارج از کشور است اما علاج آنها در داخل و با تکیه بر محاسبه درست و نگاه صحیح به مسائل کشور و منطقه و با بکارگیری تدبیر، تلاش، خرد و عزم راسخ است، بنابراین نباید علاج را در خارج از کشور جستوجو کرد چرا که ما هیچ خیر و بهرهای از خارج نمیبینیم و سر و صدای اراذل مسلط بر ملت آمریکا نیز نباید ذهن کسی را مشغول کند».
از این رو باید دقت داشت که برخلاف فضاسازیها و عملیات روانی رسانه ای جریان تحریف و مدعیان اصلاحات و جریان نفاق و جریان لیبرال غربگرا، راهحل حقیقی رفع مشکلات کشور در داخل است نه در خارج. کلید حل مشکلات اقتصادی در اعتماد به وعده الهی، اتکا به توان داخلی، میدان دادن به جوانان مومن، متخصص و انقلابی، مجاهدت و کار شبانهروزی، اهتمام در اجرای اقتصاد مقاومتی، بیاعتمادی به دشمن و اتخاذ راهبرد «مقاومت» است. ملت بصیر ایران میبایست این تجربه تلخ برجام را برای خود یادآوری کرده و مایه عبرت قرار دهد که آدرس غلط و مسموم «مذاکره، سازش، تسلیم، انفعال، عقب نشینی از حقوق هسته ای» که در زرورق زیبای «تعامل، تنش زدایی» ارائه میگردد، نه تنها موجب گشایش اقتصادی نمیگردد، بلکه قفل محکمتری بر چرخ اقتصاد و صنعت مینهد، و تعطیلی کارخانجات و رکود تولید و گرانی افسار گسیخته را به ارمغان خواهد آورد.
لطفا خود را دپرس نکنید !
دعوت به «تفکر، تعقل، بصیرت» مطلبی است که به طور مکرر در آیات قرآن و روایات بر آن تاکید شده است ، و متاسفانه بی توجهی به آن ، همان چیزی بود که گریبانگیر گروهک «خوارج» گردید ، و بر اثر حماقت و ساده اندیشی و بی بصیرتی و جمود فکری شان، فریب آدرسهای غلط «جریان نفاق» را خوردند، و تن به وعده های معاویه و عمرو عاص شیاد دادند، و زمینه ای را فراهم آوردند که حکمیت را به امیرالمومنین تحمیل نمودند.
متاسفانه در این چند سال اخیر نیز علی رغم هشدارهای فراوان رهبر انقلاب مبنی بر لزوم بی اعتمادی به وعده های آمریکا و سم بودن راهکار «مذاکره» ، و ضرورت رای دادن به تفکر «انقلابی» با رویکرد «خودباوری، اعتماد به جوانان و فعال سازی ظرفیتهای داخلی»، شاهد بودیم که عده ای از مردم فریب شعارهای رنگارنگ طیف غربگرا و کدخدا پرست را خوردند، و کلید «مذاکره و سازش» را تنها راهکار پایان آمدن قیمت دلار تلقی کردند و خیال نمودند که با عقب نشینی از حقوق هسته ای، هم چرخ کارخانه ها میچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها میچرخد. اما تجربه تلخ برجام و اعتماد به آمریکای جنایتکار نشان داد که علی رغم اعطای هزینه های سنگین و زیر سوال رفتن عزت و شخصیت کشور، نه چرخ اقتصاد چرخید و نه چرخ سانتریفیوژها چرخید.
از این رو باید گفت که بی بصیرت ها و ساده اندیشان و خوش خیالهایی که دروغ غربگراها درباره انتخابات آمریکا را جدی بگیرند و تصور نمایند که حل مشکلات اقتصادی به پیروزی «جو بایدن» در انتخابات آمریکا وابسته است؛ دو احتمال بیشتر، پیش رو ندارند:
الف _ یا انسان نمایی به نام «دونالد ترامپ» دوباره پیروز انتخابات می شود و لذا ساده اندیشان داخلی که چشم امید به «بایدن» بسته بودند، دِپرس می شوند و افسردگی شدید می گیرند؛ و منتظر گران شدن دوباره دلار و ارزاق عمومی خواهند بود.
ب _ یا گندم نمای جو فروشی به نام «جو بایدن» پیروز می شود و در نتیجه ساده اندیشان و بی بصیرتهای داخلی موقتا هیجان زده می شوند، و چه بسا به خیابانها بریزند و مراسم جشن و پایکوبی برگزار کنند و شاید دوباره اسکناس هزار تومانی را کنار اسکناس یک دلاری بگذارند و امیدهای واهی در سر بپرورانند، (همچون زمانی که پیروزی آقای روحانی را در خیابانها جشن گرفتند). در این صورت به این ساده اندیشان بی بصیرت وطنی باید گفت: دیر یا زود با دیدن واقعیت پشت پرده جناب آقای «بایدن» و با فهمیدن اینکه « سگ زرد برادر شغال است» و این نیز بدتر از ترامپ است، دِپرس دوبله می شوند و باز هم افسردگی شدید خواهند گرفت.
بنابراین با این جماعت خوش باور و غربگرا و گوش به فرمان جریان تحریف باید گفت: این چه کاری است آخر؟! چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟! آدم عاقل این کار را با خودش نمی کند و هرگز وارد بازی دو سر باخت و و شرط بندی سراسر خسارت نمی شود.
آیا زمان عقلانیت و بصیرت فرا نرسیده ؟!
بله میدانیم که جریان نفاق و پادوهای داخلی آمریکا و جریان غربگرایان واشنگتن پرست و ورشکسته که سالها آدرس برجام میدادند و امضای جان کری را تضمین میدانستند، امروز مجبور به این گرگیجه اجباری هستند؛ و مجبور هستند برای لاپوشانی سوء مدیریت داخلی و کتمان بی تدبیریهای خویش، آدرس غلط بدهند و همه چیز را منوط به پیروزی «جو بایدن» نمایند تا بلکه اندک آبرویی برای آبرای نداشته خود دست و پا کنند. اما جای این پرسش باقیست که ملت ایران چرا دوباره باید فریب وعده ها و دروغها و آدرسهای غلط این طیف ورشکسته و سرشکسته و خودباخته و مرعوب و مستسبع را بخورد؟!
آیا وقت آن نرسیده که از تاریخ بدفرجام برجام عبرت بگیریم و چشم امید به کدخدا و انتخابات آمریکا نداشته باشیم؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که چشم بصیرت باز کنیم و گوش به توصیه های رهبر انقلاب بدهیم و راهبرد عزتمندانه «مقاومت، خودباوری، اعتماد به جوانان» را بر راهبرد حقارت آمیز «سازش، مذاکره ، دیپلماسی التماسی» ترجیح دهیم؟!
آیا وقت آن نرسیده که کلید حل مشکلات را در نیویورک و واشنگتن و ژنو و لوزان و … جستجو نکنیم، بلکه کلید حل مشکلات را در داخل، و درحمایت از تولید داخلی، روی آوردن به اقتصاد مقاومتی، مبارزه با واردات بی رویه، مقابله با قاچاق، کنار گذاشتن نسخه های اقتصاد لیبرال ، حمایت از کار و سرمایه ایرانی، میدان دادن به تفکر جهادی و … جستجو نماییم؟!
آیا وقت دانستن این مطلب فرا نرسیده که این جماعت غربگرا و اهل سازش، یکی از عوامل اصلی ماندگاری تحریم های آمریکا هستند؛ و در واقع کاسب واقعی تحریم همین آقایان غربگرا و کدخدا پرست و غیر انقلابی هستند. چه زمان هایی که خواستار تشدید تحریم ها برای به زانو درآمدن ایران شدند؛و چه زمان هایی که با ارسال پالس ضعف و ناتوانی، به دشمن مستاصل روحیه دادند و صلح امام حسن را تحریف کردند و درس سازش و مذاکره از کربلا گرفتند! .
آیا وقت آن فرا نرسیده که چشم بصیرت باز کنیم و بفهمیم «بایدن و ترامپ» آن قدری خطرناک نیستند که این «جریان غربگرا ، غرب اندیش، غرب ستایش، غربگدا، واشنگتن پرست» با تفکر «سازش، تسلیم، اعتماد به غرب» و این جماعت منافق نفوذی و … خطرناک و خسارت آفرین هستند ؟! آیا وقت آن نرسیده که بدانیم منافقین و ستون پنجم و پادوهای داخلی آمریکا و آنها که آدرس «برجام» میدادند، از کفار و مشرکین بدتر و خطرناک ترند ، و باید با آنها سرسختانه و به عنوان دشمن مسلّم و مقدّم برخورد کرد.
امید آنکه اگر خط منافقین نفوذی غربگرا که «خط تحریف» و اغواگری و واژگون سازی حقایق است، با غیرت ملی و روشنگری و اعتراض نخبگان شکسته شود، قطعا خط تحریم و مشکلات خودساخته شکستنی است، و آمریکای رو به افول قطعا از بین رفتنی و نابود شدنی است، و ان شاء الله با آمدن دولت جوان انقلابی، این امر سریع تر تحقق خواهد یافت و تمام این مشکلات اقتصادی سامان خواهد پذیرفت، و زمینه برای ساخت جامعه و تمدن اسلامی مهیا خواهد شد و زمین آماده طلوع خورشید ولایت دوازدهم خواهد شد.
انتهای پیام
شما که همه ی رسانه ها را در اختیاردارید، چرا از چند صدای متفاوت می ترسید! در قضا مردم از ثباتی که در یک مدت رخ داده بود، نفعی کوتاه بردند و لی دلیل این که می گویند هر طور می خواهد بشود این است که بودجه ها در اثر این ثبات به موسسات و جریاناتی در بودجه ی سالانه می رسد که هیچ خروجی ندارند و به حقوق شهروندی مردم و حق انتخاب آنها اعتقادی ندارند و خود را بابصیرت و همه چیز شناس می دانند!!؟!
نگارنده این سطور همانگونه بر خلاف تصور و یا باور اشتباه نگارنده متن شعارگونه فوق با قاطعیت و آگاهانه و در حالی که شمارش آرا پیشتازی جو بایدن را نشان می دهند، از پیروزی دونالد ترامپ حمایت می کند و در صورت پیروزی ریس جمهوری کنونی ایالات متحده و راهیابی مجدد ایشان به کاخ سفید خوشحال خواهد بود.
به نظر می رسد بر خلاف باور فوق، راه حل رفع مشکلات و گرفتاری های اقتصادی مردم همزمان در داخل و صد البته در خارج ایران قابل ردیابی و جستجو می باشد. در داخل ایران متاسفانه به دلایل مختلف ارزش مقوله تولید و کار و دانایی و توانایی به شدت سقوط کرده است و جامعه تا دولت عمدتا بر مصرف گرایی، مونتاژ و روابط دلالی استوار بوده و بسنده می کنند. استقبال مردم از سود بانکی ناشی از سپرده گذاری، خرید و فروش مسکن، تبلیغ کالاهای وارداتی، معامله ارز و دلار و سکه و اخیرا استقبال تاسف بار ملت از خرید و فروش سهام را بر خلاف تصور آرمانگرایانه، تنها نمونه هایی از ویران بودن ارزش کار و تولید در ایران است. این ناهنجاری های اسف ناک شامل رویکرد و عمل همه جناح های سیاسی کشور از چپ افراطی تا راست افراطی را در نوردیده است و به نظر می رسد حتی تاکیدات و قوانین و دستورات برای اهتمام به کار و وجدان کاری و تولید و کاهش مصرف گرایی و… جملگی روی کاغذ باقی مانده است. جناح چپ که یکسره دل در گرو حل مشکلات با روابط با غرب دارد تا جناح راست که مدعی توجه به ظرفیت های داخلی هستند در عمل نشان داده اند که هیچ یک هیچ برنامه مشخص کمیت گرا و تعریف مندی مبتنی بر تولید در هیچ ابعادی ندارند. از این رو مادامی که نگاه ها به ارزش کار و تولید در فکر تا عمل متولیان جناح های مختلف به سود تولید و کار تغییر نیابد آش همین آش و کاسه همین کاسه است و مابقی آن را باید در قلمرو شعر و شعار تحلیل و تفسیر نمود ولاغیر.
خانواده ای را در نظر آورید که ضمن ادعا بر ارجحیت ارزش های اخلاقی و دینی و تحصیلی و رفتاری خواستگاران دختر خویش اما در عمل شاخص مهم و اساسی انتخاب و پذیرش خواستگار را در ارزش های صرفا مادی جستجو می کنند. این است همان روابط میان شعار تا عمل در رابطه با ارزش های کار و تولید.
در آنسوی نیز بر خلاف گذشته به وضوع قابل تایید و استناد است که هیچ توسعه ای بدون داشتن روابط حسنه و تعریف مند با اقتصاد دنیا نه ممکن است و نه مقدور خواهد بود. چین ثروتمند و قدرتمند نیز در روند توسعه خود دارای سالانه صدها میلیارد دلار روابط تجاری و بازرگانی با اروپا و آمریکاست و بر عکس. کشورهای جنوب خلیج فارس بدون داشتن سالانه دهها و صدها میلیارد دلار حجم سرمایه گذاری خارجی با شرق و غرب یقینا نمی توانستند به این درجه از توسعه دست یابند و قس علیهذا… امروزه بسیاری کشورهای دنیا برای داشتن توسعه ای شتابدار و دستیابی به شاخص های ارزشمند اقتصادی و عقب نماندن از روند پر شتاب توسعه دنیا و رقبا اقدام به اصلاح و یا تعدیل شعارها، برنامه ها و حتی باز تعریف ارزش های سیاسی خود شده اند. بدون تردید در این معادلات پیچیده موجود بین المللی نقش روابط حسنه با قدرت ها و غول های اقتصادی دنیا از جمله ایالات متحده آمریکا دارای ارزش و اهمیت دو چندان است. چرا که وقتی کشوری در دنیای پر رقابت دنیا تحت هر عنوان وارد معادلات اقتصادی موجود نگردد، دیگرانی خلا موجود را پر نمی کنند و چنین نیست که فی المثل عدم فروش نفت ایران یا حدود صفر بودن حجم سرمایه گذاری های خارجی در کشور را دیگران تنها نظاره گر باشند. وقتی خانواده ای خواستگاران خوب و ایده آل دختر دلبند خود را به هر دلیل معطل و بی پاسخ میگذارند یقینا خواستگاران تا ابد پشت در نمی نشینند و آینده جوانی خود را پای ندانم کاری های پدر و مادر و یا وسواس و بهانه گیری های درون خانواده نمی سوزانند به این امید که آیندگان داستان هری پاتر و عشق سوخته لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد آن را فیلمنامه کنند.
از این رو به نظر می رسد صرف برخی شعارهای علی الظاهر عزتمند و تکیه بر توان رنجور داخلی عملا نمی تواند کمکی به آینده کشور نماید.
پسران و دختران این خانواده بزرگ ایران به سن بلوغ رسیده اند و درس خوانده اند و لازم است شوهر کنند و داماد شوند و تشکیل خانواده بدهند و شاغل شوند و آبرومند زندگی کنند. نمی توان صرفا به توان معدود پدر و مادر برای آینده فرزندان بسنده کرد و تاکید بیش از حد بر توان داخلی موجب خسران فردای فرزندان خانواده می شود. تشویق و هدایت و برنامه ریزی برای فرزندان با هدف ارتقا توانایی های خود، خلق ثروت، دریافت نقدینگی از نزدیکان و دوستان و همسایگان و بانک ها و… برای رفاه و آسایش و تعالی فرزندان نه تنها الزامی که بعضا حیاتی است.
دوران ریاضت اقتصادی در ملت ها گذشته است. فروش گاز و معادن و… با قیمت های نازل و پر هزینه به همسایگان و خرید مایحتاج ملت از دلالان بین المللی به هزینه گزاف و کاستن از دوستان منطقه ای و بین المللی و پافشاری بر گفتارها و کردارهای پر هزینه و بعضا بی ثمر در مناسبات بین المللی و لزوم عبور از صرفا قشنگ نوشتن… هیچ یک راهگشا و آینده ساز فردا نیستند.
آری حمایت این قلم از دونالد ترامپ بر خلاف تصور عمده مخاطبان حمایت از خشونت و نژادپرستی و نفی حقوق بشر و… اساسا نیست. معتقدم دونالد ترامپ اگر از معاهدات بین المللی فلان و بهمان خارج میشود صرفا با نگاه کمتر از هزینه های بی نتیجه آمریکا به سود تولید در آمریکا بوده است. اگر با چین شاخ به شاخ میشود و صدها میلیارد دلار بر کالاهای چینی تعرفه می بندد با هدف باز کردن بازار مصرف تولیدات داخلی است. اگر جلو مهاجرین را میگیرد و گوشش بدهکار تهمت های دیگران در این خصوص که کودکان را از مادران جدا کرده است نیست چون او میخواهد برای شهروندان خود تولید کار و فرصت کند. او نمیخواهد ذیل عنوان خوب حقوق بشر، فرصت های شغلی کشورش را فدای دلالان و مافیاهای قاچاق کودکان نماید که با مادرانی ساختگی میخواهند وارد آمریکا شوند!!!!.، اگر از توسعه جنگ ها فاصله می گیرد، اگر در مقابل قتل جمال خاسقچی توسط ولیعد عربستان می گذرد چون او میخواهد 400 میلیارد دلار قرارداد تسلیحات نظامی و غیر نظامی در قالب پیمانی بلند مدت ببندد… اگر میخواهد دیوار مکزیک بنا نهد چون بنا دارد هم جلو مهاجرت های افسار گسیخته به کشورش را بگیرد و نرخ بیکاری را کاهش دهد و هم بزرگترین پنل خورشیدی جهان را در سینه این دیوار طولانی بنا نهد. اگر از پیمان های محیط زیستی خارج میشود میخواهد نفت و گاز جزایر و دریاها آمریکا را استخراج کند و بگوید دیگر نگران بسته تنگه هرمز خلیج فارس نیست و معادن بکر سرزمین هایش را برای افزایش تولید و اشتغالزایی استخراج نماید و…
بنابراین نگارنده بر خلاف نگاه متعارف عمده ایرانیان اگر از ترامپ حمایت دارد چون مدل ترامپ مدل دلسوزی اعلا حکمرانان یک کشور برای سرافرازی میهن خود است.
آری اینجانب هم می دانم در نتیجه رفتار و تحریم های ترامپ و خارج شدنش از برجام چه زیان ها و مشقت ها که بر هموطنان ایرانی و از جمله خویش وارد نیامده است. میدانم سردار عزیز دلها. حاج قاسم سلیمانی که همه ما با دلی خونین و چشمانی اشک بار در همین قلب تهران، صبح تا غروبی دلگیر بدرقه اش کردیم را همین آقای ترامپ قمارباز!!! در دیار غربت و شبانه و خنجر از پشت به شهادت رساند و خویشتنم را ماها سیاهپوش تن و برای همیشه سیاه پوش دل ساخت… اما همین من ناچیز!. اینجا و در این مطلب نیامده ام از احساسات و عواطف و آرمان هایم سخن بگویم… آمده ام تا حتی سنگین برای دلم بگویم هر ریس دولت طرفدار تعالی منطقی ملتش مادامی که برای کشور خودش بهترین است، قابل حمایت است. مطمئنا کسی انتظار ندارد ترامپ برای ملت ایران. ریس جمهوری دلسوز باشد…
اینکه ما با شاخص های اخلاقی و دینی انتظار داشته باشیم ترامپ و امثال ترامپ رفتار معقولانه ای حتی به سود ما داشته باشند متاسفانه در معادلات دنیای امروز فرضیه و مدلی مردود است. نه ترامپ و نه آقای بایدن نیامده و نخواهند آمد تا آجری بر آجر اخلاق و مذهب ایران و غیر ایران بنهند.
دموکرات ها همواره ذیل سایه تعابیر بسیار زیبای دموکراسی و حقوق بشر از عزت و شرف و تاریخ و تمدن و ثروت ملل سو استفاده کرده اند به سود ثروتمند شدن و قدرتمندتر شدن ایالات متحده آمریکا… بهار عربی و به خاک سیاه نشستن چند کشور عربی نمونه آخرین دستپخت آقای بایدن در آفریقا و خاور میانه است. به اسارت رفتن هزاران زن و دختر بیگناه اقلیت دینی عراق و کشتار صدها دانشجوی نظامی یک دانشکده نظامی در عراق تا قتل عام هزاران زن و کودک سوری و ویران کردن یک سرزمین تاریخی در شام نمونه دیگر این سیاست است. اما ترامپ با تغییر بسیاری حروف و کلمات سیاست ورزی آمریکا بر شعور و عقل خود نزد رسانه ها و دنیا پا گذاشت تا کمتر ویران کند و کمتر بکشد ولی کشورش قدرتمند و ثروتمند باشد.
تاکید دارد که حمایت از ترامپ حتی در آستانه شکست از رقیب به معنای حمایت از شخص ایشان و یا بسیاری تظلم های آمریکا علیه ایران عزیز نیست بلکه حمایت از مدل مدیریت مردم مدار یک ریس جمهور یک دولت ثالث است.
در پایان مجددا یادآوری می شود که مطابق با استدلال گزیده آمده به هیچ وجه از نگاه و رویکرد نگارنده متن فوق حمایت ندارم و اصرار بر این رویکرد را مایه خسران آینده فرزندان ایران اسلامی میدانم و فکر میکنم اتخاذ چنین رویکردی نیز مورد تایید مقام معظم رهبری نباشد.