ایران و آمریکای جدید / آخرین یادداشت ابوالفضل فاتح درباره انتخابات آمریکا
دکتر ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا، دریادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داد به موضوع ایران و آمریکای جدید پس از ترامپ پرداخته است که درادامه میخوانید:
کابوس ترامپ تعبیر، و صدای لرزان او هنگام خواندن اطلاعیهاش پس از انتخابات، لحظات ریزش و فروپاشی او در انظار جهانیان بود. نهایتا با پایان مرحله شمارش آراء، بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهور منتخب آمریکا اعلام شد. چه بسا تاخیر در اعلام نتایج فقط برای مدیریت افکار عمومی و جامعه هیجان زده و قطبی شدهی آمریکا و کنترل واکنشهای ترامپ بود. در چهار یادداشت پیش از انتخابات آمریکا که از یک ماه پیش منتشر گردید، تلاش شد، با تحلیل دادههای موسسات پژوهشی و نظر سنجی و رسانههای آمریکا و دموگرافی رای دهندگان توضیح داده شود که روند انتخابات امریکا به کدام سو میرود و چرا شانس رای آوری بایدن به مراتب بیش از ترامپ است و چرا ترامپ رفتنی است. اینک که غبار انتخابات آمریکا فرونشسته و وضعیت جدید چهرهی خود را نمایان ساخته، موارد ذیل حائز اهمیت به نظر میرسد:
دقت نظرسنجیها
مجموعا موسسات نظرسنجی آمریکا در این انتخابات 3 تا 5 درصد خطا داشتند. این موسسات در سطح «ماکرو» نمرهی متوسط اما قابل قبولی دریافت میکنند، آنها در تشخیص میزان مشارکت و بزرگی انتخابات، تشخیص فرد پیشتاز در سطح ملی و ایالتی، اولویتهای رای دهندگان به ویژه میزان اهمیت اقتصاد و کرونا و همچنین دموگرافی رای دهندگان و حامیان هر گروه، به درستی عمل کردند، اما در سطح میکرو، فاصلههای میلیمتری را به نفع بایدن و به زیان ترامپ بزرگتر دیدند. مثلا درسطح ایالتی دامنهی خطایی حدود سه تا 5 درصد را به نفع بایدن از خود بروز دادند. بایدن در ایالتهایی برنده انتخابات شد که در متوسط نظرسنجیها بیش از 5 درصد پیشتاز بود. و در هر ایالتی بایدن زیر 3 درصد پیشتاز معرفی شده بود، در حقیقت بایدن عقب ماند و بازنده شد و هر جا فاصله بین 3 تا 5 درصد بود رقابت تنگاتنگ شد. در سطح ملی نیز اکثر موسسات، فاصلهی دو رقیب را بین 7 تا 9 درصد پیشبینی میکردند در حالی که این فاصله با حدود 75 میلیون رای بایدن و 70 میلیون رای ترامپ حدود سه درصد بود.
بخشی از دلایل این خطا به طبیعت نظرسنجیها و روشهای اتخاذ شده و بخشی نیز ناشی از رای پنهان به ترامپ بود. گروهی از طرفداران ترامپ، به ویژه روستاییان یا در دسترس نظرسنجیها نبودند و یا به پاسخ گویی صحیح تمایلی نداشتند. البته بخشی از خطای نظرسنجیها نیز ناشی از غلبه تمایل به بایدن در موسسات نظرسنجی و جامعه شهری نمونهها بود. و البته میتوان حدس زد که در برخی موسسات حزبی، چه بسا نظرسازی نیز نقش ایفا کرده است تا متوسط را به سود بایدن بالاتر نشان دهد. میتوان تصور کرد که نظر سازی در انتخاباتی 150 میلیونی و با رقابت سنگین و نزدیک، که جابجایی چند هزار رای میتواند فرد برنده را تعیین کند، برای بسیاری از موسسات و رسانههای به ظاهر مستقل، توجیه غیر علمی اما سیاسی مییابد تا گروهی از مردم را نیز از این طریق به کاندیدای مورد نظر خود هدایت کنند. بالاخره در هر جامعهای کم نیستند کسانی که مایل هستند روی اسب برنده شرط ببندند!
رسانهها و تبلیغات
بنا بر اعلام رسانههای آمریکا، کمپین ترامپ در این انتخابات حدود 575 میلیون دلار و کمپین بایدن حدود 776 میلیون دلار به شکل مستقیم هزینه داشتند که بخش عمده آن صرف هزینههای تبلیغاتی در رسانههای کلاسیک از جمله برنامههای تلویزیونی و بخشی دیگر صرف رسانههای اجتماعی شد.
در این انتخابات شاهد قیام رسانههای کلاسیک آمریکایی و حتی بینالمللی علیه ترامپ بودیم. ترامپ رفتار مناسب رسانهای در 4 سال ریاست جمهوری خود اتخاذ نکرده بود و بارها و بارها رسانهها را تحقیر و مورد حمله قرار داده بود، انباشت آن همه تحقیر رسانهای در این انتخابات به قیام علیه خودش تبدیل شد. در کنار قیام رسانههای کلاسیک، شاهد تقسیم فضای رسانههای اجتماعی نظیر فیسبوک و توییتر بودیم. ترامپ با 80 میلیون فالوئر تقریبا بیرقیب مینمود اما ورود 124 میلیونی اوباما، شرایط را به موازنه کشاند. صدها و بلکه هزاران اینفولئنسر با فالوئرهای میلیونی دیگر همراه هر یک از این دو تن، فضای رسانهها ی اجتماعی را از یکجانبه بودن به نفع ترامپ خارج ساخت که همراه با وزن رسانههای کلاسیک و هزینههای بیشتر تیم بایدن در فضای تبلیغی – رسانهای مجموعا فضای تبلیغی را به نفع بایدن تغییر داد. البته گرایش مدیران دو شبکهی توئیتر و فیسبوک را نیز در این اتخابات نباید از نظر دور داشت.
تاثیر انتخابات بر داخل آمریکا
سرنوشت ترامپ
تا آنجا که اطلاعات منتشر شده نشان میدهد، ترامپ از متهمترین شخصیتهای تاریخ ریاست جمهوری آمریکا است، که به تنهایی اوج اشرافی گری و سرمایه داری کریه را به هم آمیخته بود. پدیدهی پوپولیستی و متعصبی که با ریاست جمهوری ترامپ و با سرمایهگذاری صهیونیستی و عربی سربرآورده بود، در سایه امپراتوری دروغ و ادعای مبارزه با فساد و البته برخی موفقیتهای اقتصادی، هواداران فراوانی در داخل و خارج آمریکا برای خود یافته و چنان که مشاهده کردیم حتی نمونهی وطنیاش در ایران با او همزادپنداری یافته و دیدیم که چگونه متاسفانه شعبهای از ترامپ در ایران از نتایج اولیه انتخابات امریکا متاثر شد. این پدیده میتوانست با برگزیده شدن او در دور دوم تبدیل به یک ایدئولوژی و جریان مسلط شده و تاثیرات عمیقتر و بلند مدتتری چه در داخل چه در نقاط دیگر جهان بگذارد.
جامعه آمریکا طی چهار سال ریاست جمهوری ترامپ در سایه تعالیم و رویکردهای نژادپرستانه و ضدعلمی و پوپولیستی او دچار شکافها و تعارضات فراوانی شد که در انتخابات این شکافها به اوج رسید و فضا به شدت قطبی شد. چنانکه پیشبینی شده بود، و دموگرافی رای دهندگان به ترامپ نشان میدهد، اصلیترین هوادارن او از کلیسای ارتودوکس، ارتش سالاران، سرمایه داران، سفیدها، طبقهی روستایی و افراد کمتر تحصیل کرده، افراد با متوسط سنی بالای 50 سال و جریانات راست افراطی در یک سو قرار گرفتند. در آن سوی نیز رای دهندگان به بایدن بیشتر از جریان لیبرالها، دموکراتها و سوسیالیستها و از طبقه متوسط شهر نشین، تحصیلکردگان، زنان، جوانان و کارگران حاشیه شهر و سیاهان و مهاجران آمریکایی آسیایی و یا آمریکایی آفریقایی بودهاند.
صرف نظر از هر سرنوشتی که شکایت ترامپ در دادگاه پیدا کند، موضوع بیاعتبارسازی سیستم انتخابات آمریکا و تنشهای مدتدار پس از انتخابات، و مدعی شدن ترامپ نکتهی دیگری است زمزمههای آن پیش از انتخابات آغاز شده و آثار آن تا مدتها گریبانگیر جامعه و حاکمیت آمریکا خواهد بود و تنشهای کوچک و یا بزرگی را دامن خواهد زد. او با پشتوانه رای بیش از 70 میلیونی، قابلیتهای رهبری و «موبالایز» کردن اجتماعی را خواهد داشت و احتمالا به عنوان رهبر جمهوری خواهان ایفای نقش کرده و تلاش خواهد کرد به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری 2024 مجددا به صحنه بیاید. البته او مخالفانی با سابقه در حزب جمهوریخواه دارد که معتقدند او حزب جمهوری خواه را مصادره کرده و او را نماینده اصیلی برای حزب خود نمیشناسند و علنا نیز مخالفتهایی با او ابراز داشتهاند. همچنین رقیبی به نام مایک پنس دارد که ممکن است بخواهد در انتخابات بعدی کاندیدا شود. در این صورت چه بسا او با حزب سومی به صحنه بیاید و برای اولین بار در آمریکا یک حزب سوم مطرح شکل بگیرد. در هر صورت او اگر در دادگاه برای بازگرداندن نتیجه انتخابات موفق نشود، که البته بسیاری بعید می دانند موفق شود، در چهار سال آینده به عنوان یک اپوزوسیون با همان شیوههای پوپولیستی مشهورش در داخل و خارج آمریکا، اجتماعات بزرگ و آمد و شدهای سیاسی و گفتوگوهای رسانهای فراوانی برپاخواهد ساخت و تلاش خواهد داشت تیتر رسانهها بماند و حتی رهبری برای جنبشهای پوپولیستی دیگر در جهان باشد و خود را سمبل ضد فساد معرفی کند و طرفدارانی هم بیابد.
اما از سوی دیگر دموکراتها با رهبری اوباما و بایدن چه بسا در اندیشهی افشاگریها گسترده و حتی محاکمه او برآیند و با گرفتن محکومیت از سیستم قضایی برای او، شانس حیات سیاسی ترامپ را به حداقل برسانند. این در حالی است که ترامپ در ایام انتخابات در اجتماع هوادارانش فریاد میزد که بایدن و خانواده اش باید به زندان بروند. باتوجه به شخصیت ترامپ، برای او هر سرنوشتی ممکن است. شاید حتی آن جملهای که در ایام انتخابات به ناگهان از دهانش خارج شد که «شاید از آمریکا بروم»، حالا از هر زمان به واقع نزدیکتر شده باشد. اگر از ترامپ کاری شبیه خودکشی هم سر زد نباید تعجب کرد.
تاثیرات جهانی و منطقه ای
ظهور ترامپ خسارات فراوانی به جامعه جهانی وارد کرد. ماموریت او برهم زدن نظم جهانی بود. او رسما تبدیل به رهبر یک جنبش خرابکاری در سازمانهای جهانی شده و اعتبار آمریکا را به حداقل ممکن رساند. آمریکای ترامپ برای جهان، آمریکایی بیقاعدهتر، کریهتر و ناموجهتر از آمریکایی بود که قبلا میشناختیم؛ امپریالیستی زشتتر از زشت. در صورت خلع ترامپ از قدرت، جهان با آمریکای کلاسیکی که میشناخت مواجه خواهد شد. آمریکای جدید، آمریکای سنتی البته با گرایش بایدن – اوباما و تاثیرات برنی سندرز خواهد بود. این آمریکا به شکل مشروط یا نیمه مشروط به بسیاری از قراردادهای بین المللی بازخواهد گشت که مطلوب اتحادیه اروپا و چین خواهد بود.
هر دو حزب آمریکا تحت تاثیر لابی صهیونیستها هستند اما در منطقه خاورمیانه هیچکس برای اسرائیل، ترامپ نمیشود، کمااینکه هیچکس هم به اندازه ترامپ با ایران دشمنی نکرد. رفتن ترامپ، تاثیرات منطقهای مشخصی داشته و بعلاوه تاثیرات داخلی نیز بر اسرائیل خواهد داشت و چه بسا رفتن نتانیاهو را تسریع کند. کشورهای عربستان و امارات و بسیاری دیگر از همپیمانان ترامپ و اسرائیل نیز همان احساسی را دارند که نتانیاهو از رفتن ترامپ دارد. قطعا آنها بسیار نگران و غمگینند.
ایران و آمریکای جدید
قطعا ترکیب ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان با ترکیب اوباما، بایدن، برنی سندرز یکی نیست و مهمتر، حامیان این دو جریان در داخل آمریکا و در سطح منطقه هستند. از اهم مسائلی که همواره از آن غفلت شده، ارتباط با نهادهای مدنی، احزاب و ملت آمریکاست. جریانی که پشت اوباما – بایدن ایستاده و به او رای داده است را نباید به چشم هیات حاکمهی آمریکا نگریست و از تاثیرات مهم آن بر همین هیات حاکمه غافل بود. پشت سر بسیاری از سیاستمداران آمریکایی، بخشی از همین جریانات مدنی اجتماعی، دانشگاهی و یا اقتصادی ایستادهاند. این طیف میلیونی رای دهندگان تحصیل کرده، یک جریان نسبتا معتدل و قابل گفتوگو است و دشمنی خاصی با ملت بزرگ ایران ندارند. دلیلی هم ندارد با این طیف عظیم تحصیل کرده، قطع ارتباط کرده و از ظرفیت آنان از جمله جامعه مسلمانان آمریکا برای تصحیح و تعدیل روابط دو ملت و کاستن از خصومتهای دو کشور بهره نگرفت. کم نیستند شخصیتهای متفکری که در آمریکا زندگی میکنند اما موافقتی با سلطهگریهای سیستمیک این کشور در جهان ندارند. بعلاوه دهها سال است «لابی» صهیونیستها و در دههی اخیر «لابی» عربستان قویا در آمریکا فعال شده، اما ایران از کمترین زمینههای ارتباط در این کشور برخوردار است و بعضا به دست خودمان و با بدبینیهای افراطی یا توقع بیش از حد و یا نگاه امنیتی سختگیرانه، روزنههای حداقلی را بستهایم.
شخصیت اوباما یا بایدن نیز با ترامپ متفاوت است و البته ایشان یا هرکس دیگری که در امریکا باشد، طبیعتا شیفتهی ملت ایران نخواهند بود و به منافع کشور و حزب خودشان میاندیشند، اما میزان پیوستگی جریانات داخلی آمریکا با دشمنان و رقبای منطقهای ایران و همچنین میزان معارضت این جریانات با ایران و همچنین سطح تفکر شخصیتهای سیاسی این کشور یکسان نیست. به زبان دیگر همچنان که دوستان درجه بندی دارند، باید رقبا و متخاصمان را هم درجه بندی کرد. ضمن آن که همچنان که در میان کشورهای دوست، مخالفانی وجود دارند، در میان کشورهای رقیب و متخاصم هم دوستانی یافت میشوند. آمریکایی که امروز و پس از انتخابات شکل گرفته، از نظر داخلی، آمریکای جدیدی است و حتی با آمریکای اوباما هم متفاوت است. احیاء گفتوگوی نخبگان دو ملت میتواند راههایی را بگشاید. در همین جهت، نقش آفرینی اوباما به عنوان یک مقام غیررسمی و درعین حال رهبر معنوی حزب دموکرات در به قدرت رساندن بایدن و نفوذ او در جامعه آمریکا، نکتهی مهمی است و چه بسا میتوان در شرایط عدم ارتباط بین دو کشور، با شخصیتهایی نظیر اوباما به عنوان یک شخصیت موثر، اما غیر رسمی به گفتوگو نشست و بابهایی را گشود. در آمریکا انقلاب نشده است و قرار نیست یک شبه همه چیز در آنجا یا این جا که به ویژه از کودتای 1332 تا کنون زخمی دهها ساله بر پیکرمان نشسته است تغییر کند، اما حتی آمریکای جدید، چه بسا مانند شوروی گورباچف قابل بررسی است. در شرایط سیال جدید، اغتنام فرصت یک ضرورت است. ارائه ی تحلیل های متفاوت و فکورانه و اعلام مواضع قوی و دوراندیشانه از هر سوی در این شرایط، بسیارمهم و ارزشمند است، اما نباید پذیرفت ترامپیستهای وطنی که تجربهی تلخ آنها را به عینه احساس کردهایم و یا کاسبان تحریم و فساد، زمینههای ارتباط دو ملت و دو کشور را با نقشه و یا رفتارهای احساسی و افراطی و یا مواضع به ظاهر انقلابی و در باطن منفعتطلبانهی خود از بین برده و با تباه ساختن فرصتها، برای کسب قدرت و یا پر کردن جیبهای خود، زمینه تداوم تحریمهای ظالمانه را فراهم آورده و فشار بر ملت مظلوم ایران را مضاعف سازند و از آن سوی دانسته یا ندانسته برای اسرائیل و عربستان بن سلمان فرصت آفرینی نمایند. میتوان در عین حفظ استقلال و در عین حفظ هوشیاری نسبت به ماهیت نظام آمریکا، برای مصالح بلند مدت ملت ایران، و بدون شیفتگی و هیجان زدگی شرایط جدید را با ملاحظات جدید بررسی کرد و مطالبات به حق ملت شریف ایران از دولت آمریکا در برابر دهها سال کودتا و جنگ و فشار و تحریم و دخالت در امور داخلی ایران و شهادت سردار را دنبال کرد. در این حال گفتوگوی ملتها و نخبگان و صاحبان فنون و سطوحی از دو کشور حداقل برای کاهش خصومتها در عین استحکام و استقلال ممکن است. همچنان که قدرتهایی چون چین و روسیه و آلمان و کشورهایی نظیر هند همین راه را رفتهاند و ضرورتا هم از استقلال و عزت خود دست نکشیدهاند. همه چیز ضرورتا متوقف بر بالاترین سطح رابطه سیاسی نیست، کما این که روابط علمی و اقتصادی چین با آمریکا قابل مقایسه با رابطهی سیاسی با این کشور نیست.
ضرورت غرب شناسی
در پایان نوشته پنجم که آخرین یادداشت درباره انتخابات آمریکاست، تصریح بر اهمیت «جهان شناسی» به ویژه تاسیس پژوهشکدههای «غرب شناسی» با رویکرد علمی و استراتژیک است. یکی از مصائب ملت ما برخی تریبونهایی هستند که درباره همه اوضاع جهان نظر میدهند اما از شناخت حداقلی درباره بسیاری از تحولات جهان برخوردارند. شناخت درست از غرب و ماهیت آن، در فهم رفتارها و تنظیم روابط با ملتها و دول غربی، تعیین کننده است. ماهیت متعدی و سلطهطلب بسیاری از سیستمها و حکام در غرب را نباید کتمان کرد. در این حال در دنیای پیچیده امروز، همه چیز در قالب دوست و دشمن تعریف نمیشود و اگر هم چنین باشد، باز باید دوست و دشمن را به درستی شناخته و با تحلیل دقیق و عمیق، تنظیم مواضع و روابط کرد. به عنوان یک ایرانی خارج از کشور، در مواضع بسیاری از سردمداران غربی، ضعف در شرق شناسی، به ویژه ایران شناسی و در مواضع بسیاری از سیاستمداران ایرانی، ضعف در جهان شناسی به ویژه غرب شناسی را به وضوح مشاهده میکنم و باور دارم باید به سرعت موسسات واقعی غرب شناسی در ایران شکل گرفته و کارشناسان زبده و هوشمند به کار بسته شوند و مطالعات بلند مدت و عمیق، سازمان یافته و در سیاستهای کلان مورد مشورت قرار گیرند.
همچنین رسانههای گرانقدر و مسئولان سیاسی و اقتصادی ما برای درک عمیقتر از جوامع غربی نظیر آمریکا، شایسته است از سطح اول رسانههای بین المللی این کشورها عبور کرده و به سطح عمیقتر موسسات پژوهشی و دانشگاهی و همچنین رسانههای داخلی آنها توجه بیشتری داشته باشند. آیا ایران را میتوان از طریق پرس تی وی و العالم شناخت، که جریانات و روندهای داخلی آمریکا را از طریق سی ان ان و فاکس نیوز بشناسیم؟ این رسانهها برای تبیین مواضع خارجی و بین المللی کشورها طراحی شدهاند، نه تبیین تحولات و جریانات داخلی آنها. قطعا اگر رسانههای ایران، در تحلیل و تفسیر انتخابات جاری آمریکا، به اطلاعات دست اول موسسات پژوهشی و سازمانهای نظرسنجی آمریکا رجوع کرده و دادهها را شخصا ملاحظه و به جای اتکا به تفسیر رسانههای بین المللی آمریکایی، رسانه های ملی و ایالتی و موسسات دانشگاهی آنها را مطالعه نموده و اصل دادهها را خود تفسیر نمایند و همچنین طیف وسیع ایرانیان دانشگاهی و محقق مقیم آمریکا را به عنوان یکی از منابع غنی تحلیل، مورد رجوع قرار دهند، به جمع بندی و تحلیل بهتری از روند رخدادها در این کشور و کشورهای نظیر دست خواهند یافت. این شیوهای بود که در یادداشتهای چهارگانه قبلی درباره انتخابات آمریکا به کار بسته شد و با توجه به پیشبینی درست نتیجهی انتخابات آمریکا در این یادداشتها که بسیاری بر آن باور نداشتند، به نظر میرسد این شیوه خوشبختانه میتواند جمع بندی واقع بینانه و قابل اعتمادی از روند رخدادهای بزرگ و پیچیدهای نظیر انتخابات امریکا و نتیجهی آن ارائه دهد.
والسلام
ابوالفضل فاتح
17 آبان 1399»
انتهای پیام