خرید تور تابستان

گریزی بر کتاب «حافظ پادشاه عریان شعر»

ابوالفضل رجبی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «گریزی بر کتاب «حافظ پادشاه عریان شعر»» نوشت:

یکی از شگفتی‌های عالم ادبیات، قرار گرفتن نام حافظ در جمع بزرگان شعر است. به سراغ سعدی یا مولانا یا دیگر نامداران این عالم که می‌رویم، با تلفیقی از شعرهای خوب و بد ـ از حیث زیبایی‌شناختی ـ رو در رو می‌شویم. شاید در دفتر و دیوان ایشان، بسامد شعرهای خوب از شعرهای بد کمتر یا بیشتر باشد. اما به استناد همان تعداد شعرهای خوب می‌توان برای حضور این سرایندگان در جمع مذکور توجیهی فراهم آورد. وضع خواجه شیراز دیگرگونه است.

از همان بند آغازین باید دریافته باشید که داوری من درباره حافظ به فی‌المثل غیب‌دانیِ او دخلی ندارد. اگر اصطلاحاً تفألی به دیوان حضرتش زده باشید، لابد بر اساس قراینی دریافته‌اید که راهی پیش پای شما گذاشته، ذکری از معشوق یا معشوقه نادیده‌تان به میان آورده یا اشارتی به رویدادی در آینده دور یا نزدیکتان کرده است. هم از این رو تدبیر خود را به تقدیری گره می‌زنید که دیوان خواجه نوشته است. عجالتاً درباره اعتبار آن قراین یا امکان منطقیِ این دست استنباط‌ها بحثی ندارم. آدمیانِ بی‌شماری را ـ از جمله در میان اهل ادب ـ می‌شناسم که به رغم ستیز با خرافه‌پرستی، فال حافظ را صادق می‌دانند. گیرم که ادعا و اعتقاد ایشان صواب باشد. در این‌صورت حافظ نهایتاً در کسوت پیشگویی قهار و ـ چنانکه مصطلح است ـ زبان غیب نمود می‌یابد و نه هنوز «شاعری» بزرگ. شاعری کسب و کاری دیگر است.

وجهی دیگر از حافظ که منطقاً در ارزیابی شعرش مهم نمی‌دانم، اعتنا یا بی‌اعتنایی او به محیط پیرامون و زمانه است. بسیاری از طرفداران خواجه او را در مبارزه با زهد و ریا و ارباب قدرت، یگانه عصر ـ یا حتی اعصار پیش و پس از ـ خود می‌انگارند. برخی نیز، برعکس، باور دارند که حضرتش از آنچه در جهان خارج و بر دیگر آدمیان می‌گذرد، فارغ بوده است. از قضا ایشان چنین خصوصیتی را نشانی بر روح ژرف و شگرف خواجه می‌پندارند که به سادگی تحت نفوذ لذایذ یا تألمات مادی و این‌جهانی قرار نمی‌گیرد. در جبهه مقابل، گروهی دیگر، همین بی‌اعتناییِ ادعایی را دستاویزی کرده‌اند برای ستیز با او. از نگاه ایشان شعر حافظ به کار اصلاح و مصالح اجتماعی نمی‌آید و دست‌کم در جهان امروز کارآیی ندارد. روشن است که هیچ‌کدام از این شقوق به جنبه‌های زیبایی‌شناختی شعر ربطی ندارد. اگر دیدگاه طیف نخستِ طرفداران درست باشد، حافظ در نهایت «مصلحی اجتماعی» یا شخصیتی دردمند خواهد بود. اگر نیز با طیف دوم همراه شویم، بر حافظ صفت «عارفی بزرگ و برازنده» قابل اطلاق است و نه بیشتر.

در کتاب «حافظ پادشاه عریان شعر» کار دست خواجه را صرفاً از منظر زیبایی‌شناختی سنجیده‌ام. کوشیده‌ام نشان دهم که چرا حافظ شاعری بزرگ و در خور تقدیرهای تا به امروزش نبوده و نیست. علل و عواملی ـ عمدتاً ـ خارجی و نامربوط به شعر دست به هم داده‌اند تا ذهن ایرانی درباره سنت شعری خویش به اشتباه بیفتد و بسیاری از شاعران بزرگ و طراز اول را نادیده بگیرد. حافظ هرچه ـ از جمله مصلح اجتماعی، پیشگو، پزشک، موسیقیدان و… ـ باشد، «شاعری بزرگ» نیست. برای آنکه این حقیقت بر ذهن خواننده ایرانی روشن شود، ضرورتاً باید شعر حافظ و سرایندگانی دیگر را مقایسه کرد. حال و روز ما در قبال حافظ به آنچه دیوید هیوم، فیلسوف تجربه‌گرای بریتانیایی، درباره نظام‌های ممکنِ جهان پیش می‌کشد، بی‌شباهت نیست؛ عموماً مدعی می‌شوند که جهان به بی‌نهایت شکل، امکانِ وجود داشته، اما از آن میان بهترین نظام برگزیده و ایجاد شده است. هیوم ما را در برابر این پرسش می‌گذارد که وقتی هیچ‌کدام از نظام‌های دیگر را تجربه نکرده‌ایم و تماماً با جهان به صورت فعلی دمخور بوده‌ایم، چگونه می‌توانیم چنین قضاوتی را مجاز بدانیم. این قضاوت در صورتی مقدور و میسر خواهد بود که تمام جهان‌های ممکنِ دیگر را نیز شناخته و تجربه کرده باشیم و بتوانیم درباره میزان خیر و شر در هر کدام سخن بگوییم. جماعتی که هنوز چیز یا چندان چیزی از فی‌المثل اهلی شیرازی نمی‌دانند و نخوانده‌اند، چه صلاحیتی برای سنجش کار او و حافظ دارند؟

آنچه ماجرا را حتی پیچیده‌تر می‌کند، لفّافه پیرامون حافظ است؛ تا به امروز تولیت ادبیات فارسی با کسانی بوده است که عموماً اولویت‌هایی جز زیبایی داشته‌اند. ایشان ترجیح می‌دهند که حافظ را بیشتر در قامت چیزی جز شاعر ـ یا فراتر از شاعر ـ ببینند و نشان دهند. به همین دلیل حتی اگر از همین امروز معرفی و خوانش شاعران دیگر را آغاز کنیم، زمانی دراز برای تغییر نگرش مردمان و ـ شاید پیش از آنها ـ آحادِ جامعه ادبی لازم است. چرا که زمانی دراز صرف طرح و تبلیغ حافظ کرده‌اند.

عموماً متولیان شعر و ادب فارسی در دفاع از حافظ، پشت حمایت مردم پنهان می‌شوند. ایشان به این برهان خُلفِ ظاهراً صادق توسل می‌جویند که اگر حافظ شاعری بزرگ نبود، این اندازه طرف اقبال عموم قرار نمی‌گرفت. غافلند یا خود را به غفلت می‌زنند که اساساً به مردمان شاعران دیگر عرضه نشده‌اند تا میزان اقبالشان را دریابیم. میزان و کیفیت انتشار دیوان حافظ که اکنون بخشی بزرگ از بازار چاپ و نشر ایران به آن وابسته است، توهم اقبال مردم به او و بی‌توجهیشان به دیگر شاعران را در ذهن ایجاد می‌کند. حال آنکه مردم در این میانه به هیچ روی انتخاب‌کننده و تصمیم‌گیرنده نیستند و صرفاً چشم به دست و زبان اهالی ادب می‌بندند. انتخاب و تصمیم وقتی معنا دارد که گزینه‌هایی متفاوت در کار باشد.

در کتاب «حافظ پادشاه عریان شعر» نخستین گام را برای این سنجش برداشته‌ام. مسلماً کار با این گامِ نخستین به فرجام نمی‌رسد و کتاب‌ها و مقالاتی دیگر برای معرفی بزرگانِ از یاد رفته شعر، ضروری است. چشم دارم که دیگرانی در این راه روشن همراهیم کنند و خود به احیاگران شعر ناب و نغز و نازنین فارسی بدل شوند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا