چرا اعتراضات در ایران به خشونت کشیده میشود؟
سلمان کدیور در یادداشتی تلگرامی با عنوان «چرا اعتراضات در ایران به خشونت کشیده میشود؟» نوشت:
در جمهوری اسلامی طی چهار دهه، اعتراضات عمومی غالبا به خشونت کشیده می شود و هر بار، نه تنها به این اعتراضات نام فتنه و اغتشاش و بلوا می گذارند، بلکه پیشاپیش وعده اش را هم در آینده می دهند. انگار که یکی را آماده می گذارند توی آب نمک، برای روز مبادا.
واضح ترین دلیلش این است که جمهوری اسلامی، پس از چهل سال، هیچ برنامه یا ایده یا طرحی برای شنیدن اعتراضات مشروع ندارد.
هرچند قانون اساسی طی اصل 27 این موضوع را به رسمیت شناخته و حق تجمعات و اعتراضات را به مردم عطا کرده، اما این اصل سال هاست در همان کتاب قانون معطل خاک می خورد و.بجز تجمعات مورد تایید، مثل 13 آبان و روز قدس و 22 بهمن که نوعی تایید اصل نظام محسوب می شود، خیابان ها تجمع آرامی را شاهد نیستند.
از سوی دیگر درنبود احزاب منتقد و یامخالف، تعطیل بودن یا انفعال سندیکاهای کارگری، مسدود بودن فضای اعتراض مسالمت آمیز مدنی ومجوز صادر نکردن دستگاههای دولتی برای تجمعات قانونی، منتقدین، متفکرین ونخبگان جامعه ازتغییر برای بهبود فضای کشورشان ناامید وسرخورده شده اند و مردم نیز بنا بر اینکه چنین تجربه ای نداشته اند، نیاموخته اند که چگونه مسالمت آمیز و منطقی، به کنشگری مدنی و اعتراض عمومی دست بزنند، بدون آنکه به کشور و آبروی آن خدشه وارد شود.
نتیجه این می شود که اگر مردم قانون، سیاست یا رفتاری را در بدنه حاکمیت نپذیرند و آن را خلاف حقوقشان بدانند، دو راه بی دردسر بیشتر پیش رویشان نیست، اول اینکه ناچارا همراهی کنند، دوم اینکه سکوت نمایند.
راه سومی که حاکمیت پیش پای مردم قرار گذاشته باشد وجود ندارد و اگر مردم بخواهند به آن وارد شوند، یعنی اعتراض کنند، در همان قدم نخست مرتکب شکستن یک هنجار یا عرف یا قانون می شوند، یعنی همان ابتدا می دانند که خلاف خواست حاکمیت دارند عمل می کنند، پس ناخودآگاه آماده رفتارهای هیجانی، خشن و غیرعرفی می گردند. چون میدانند قانون آنها را برنمی تابد.
در جوامعی که صندق آرا سرنوشت کشور را مشخص می کند، تاثیر نقش مردم، پسا رای دادن نیز حفظ می شود، یعنی نقش مردم بعد از اینکه آرا خودشان را به صندق انداختند، انقضا نمی یابد، امری که متاسفانه در کشور ما رایج و معمول است و مردم برای عطا یا تزریق قدرت(قدرت قانون گذاری، نمایندگی، حکومت یا …) فراخوانده می شوند اما اگر همان مردم برای سلب همان قدرت یا قانون، فراخوان دهند، صدایشان شنیده نمی شود.
در جوامعی که از نظر عقلانیت و خرد سیاسی توسعه یافته است، از پلیس و نیروی نظامی برای حفظ امنیت تجمعات استفاده می شود، نه برخورد با آن چرا که این کار از اعتبار و آبرو و حیثیت حاکمیت می کاهد و به جوهره آن لطمه وارد می نماید. این کار باعث دوری مردم از حکومت و والیانش می شود، که دودش ابتدا در چشم صاحبان قدرت می رود.
به شدت معتقدم امروزه عدم وجود آزادی تجمعات و آزادی اعتراض، یکی از پاشنه آشیل های نظام جمهوری اسلامی است. سوراخی که بارهای بار از آن گزیده شده، اما درس عبرت نگرفته و بر ادامه اش اصرار عجیب غیر عقلانی دارد.
و عجیب اینکه به نام امنیت چنین می کند در حالی که حجم خسارات جانی و مالی اعتراضات این سال ها، گاه کمتر از یک جنگ داخلی نبوده است، روندی که اگر جنبه قانونی می یافت، و حاکمیت از آن حمایت می کرد، نه تنها در امنیت بیشتری برگزار می شد، بلکه سبب مشروعیت بخشی به نظام نیز می شد.
انتهای پیام