دیدگاه رییس انجمن جامعهشناسی درباره «گشت نامحسوس»
متن گفتگوی محمدامین قانعی راد، رییس انجمن جامعه شناسی ایراد با روزنامه ی وقایع اتفاقیه در پی می آید:
اولین انتقاد کارشناسان این است که طرح مبهم است، جزئیات آن مشخص نیست و برنامه دقیقی برای اجرای آن وجود ندارد؛ اصل نادیده گرفتهشده در این طرح از نگاه شما چیست؟
نکته اصلی این است که اجرای هر اقدامی در کشور، باید مبتنی بر طرح و برنامه باشد تا بعد در دستگاههای قانونی بودجهای تعریف شده بهوسیله دولت و مردم بررسی و سرانجام اجرائی شود. بارها طرحهایی که بار مالی زیادی داشته به مرحله اجرا نرسیده و نامشخصبودن بودجه این طرح نیز همین سؤال را در خود دارد. چطور یکشبه طرحی را اعلام و اجرا میکنیم، درحالیکه اجرای هر برنامهای بودجه میخواهد. پرداخت حقوق هفت هزار نفر نیروی این پروژه، بودجهای گزاف میخواهد. فرض کنیم که هر کدام از مأمورهای نامحسوس ماهانه دو میلیون تومان حقوق دریافت میکنند، این یعنی ماهانه 14میلیارد و سالانه 200 میلیارد تومان بودجه برای حقوق این افراد باید در نظر گرفته شود. سؤال این است که نظام برنامه و بودجه تااینحد بیحساب و کتاب است که بدون بررسی، طرحی به این وسعت اجرا شود؟
تصمیم به اجرای چنین طرحی که پیشازاین هم تجربه مشابه آن را در کشور داشتهایم، حاصل چه شرایطی است؟ چه چیز موجب میشود پلیس به ساماندهی این تعداد نیروی گشت نامحسوس متوسلشود؟
این اقدام به نحوی اعتراف به ازکارافتادن همه راهکارهای موجود است. درواقع رویآوردن به گشت نامحسوس امنیت اخلاقی، یعنی نتوانستهاند از طریق برنامههایی که پیش از این اجرا شده، نتیجه موفقیتآمیزی داشته باشند. راهکار دیگری نمانده و به آخرین راه توسل جستهاند؛ راهی که اگر اجرا شود، بار منفی بسیاری خواهد داشت و در صورت محققنشدن شکستی دوباره است.
بنابراین اگر برنامه به طور دقیق اجرا شود، دستاورد آنچه خواهد بود؟ هدف چه بوده که جدای از گشتهای امنیت اخلاقی که همچنان فعال است، پلیس نیز به سازوکاری مشابه روی آورده است؟
به اعتقاد من این طرح از همین ابتدای اجرا شکست خورده است و جز تحمیل هزینه، دستاوردی دربر نخواهد داشت. وقتی بیان میشود که بناست گشت نامحسوس در تهران آغاز به کار کند، این خبر باید موجب تحریک و ترس شود: «ای کسانی که در رفتار خود برخی معیارها را رعایت نمیکنید، کسانی بر رفتار شما ناظرند و بازخواست خواهید شد» اما در عوض ایجاد ترس، شاهدیم که این خبر اسباب تفریح برخی اقشار جامعه شده است. مصداق این حرف، مطالب طنزگونهای است که طرح پلیس را به چالش میکشد.
از سوی دیگر اگر این سازوکار بتواند در جامعه عمومی ترس ایجاد کند و مردم مدام نگران باشند که نگاهی از بیرون به آنها خیره است، تهدید امنیت انسانی است. به دنبال این اتفاق با کاهش سرمایههای اجتماعی، بیاعتمادی مردم به یکدیگر و سوءاستفاده از این طرح به طور مشهود اتفاق خواهد افتاد.
برایناساس آیا طرحهای اینچنینی از سوی پلیس، خواهند توانست در اصلاح رفتار جامعه موفق باشند؟
پیداست که این طرح راهکار درست و مناسبی برای اصلاح رفتار و بهبود اخلاقیات در جامعه نیست و نباید چنین راهکاری توصیه شود؛ این شیوه پارادوکسیکال امنیت را به هم میزند. استفاده از پلیس برای بهبود رفتار و اخلاق متناقض است و از ابتدا با شکست مواجه میشود. واژه «پلیس اخلاقی» یک پارادوکس است، چراکه کمکگرفتن از پلیس زمانی پایان مییابد که اخلاقیات به جامعه بازگردد و از طرفی وقتی سازوکار اخلاقی جواب ندهد، پای پلیس وسط میآید. بنابراین چنین اقدامی، نشان میدهد که راهکارهای اخلاقی برای بهبود رفتار تا امروز به درستی به کار گرفته نشده است. درواقع تأمین اخلاق باید بهوسیله نهادهای جامعهپذیری اتفاق بیفتد مانند: رسانه، مدرسه، خانواده، گروههای اجتماعی و همچنین روشنفکران، هنرمندان و روحانیون.
این طرح بدان معنا است که پلیس وظایف نهادهای جامعه پذیری را به عهده گرفته است. حال آنکه سازوکار فعالیت روحانیون و روشنفکران با پلیس کاملا متفاوت است. با چنینن رویکردی این نگرانی وجود دارد که پلیس بخواهد جایگاه این گروههای فکری را اشغال کند و وظایف آنها را به انجام برساند. درحالیکه قرار نیست پلیس اخلاق را گسترش دهد، بلکه فقط میتواند به عنوان نهادی قانونی به اجرای قانون بپردازد.
همانطور که اشاره کردید، ازبینرفتن اعتماد مردم به یکدیگر و به پلیس یکی از حلقههای گمشده طرح گشت نامحسوس است، تبعات نبود اعتماد در جامعه چه خواهد بود؟
این طرحها باید از سوی متخصصان مختلف همه حوزهها ارزیابی شود که چه پیامدی در عرصه اخلاق، جامعه، فرهنگ و همچنین رابطه مردم با پلیس خواهد داشت؛ چیزی که در این طرح گم شده است. واضح است که پلیس باید نیرویی باشد که مورد اعتماد اکثریت مردم است؛ قشری از جامعه که مردم برای شغل آنها احترام قائلند. درعینحال باوجود پلیس، افراد جامعه هم با آرامش کنار هم زندگی میکنند و از سوی هم احساس خطر نمیکنند. حال آنکه پیامدهای اجتماعی این طرح دیده نشده است، بهطوریکه اجرای آن مهمترین شرط امکان زندگی اجتماعی یعنی اعتماد را تضعیف میکند. پیدا نیست بعد از این چقدر باید برای بازگشتن اعتماد مردم فعالیت کنیم. ما از مردم میخواهیم که با هم مناسبات اجتماعی داشته باشند اما این طرح خام که از نگاهی پلیسی برمیخیزد، مناسبات اجتماعی را دچار گسست میکند. تعجب من این است که چطور روحانیت با این طرح کنار خواهد آمد و هنوز انتقاد نکرده که چنین طرحی توهین بوده و با منش و آرمانهای اخلاقی روحانیت در تعارض است. درحالیکه دین میخواهد از طریق وجدان درونی رفتار را شکل دهد، پلیس میخواهد از طریق قدرتی بیرونی وجدان جامعه را بیدار کند و این ممکن نیست.
باوجود تمام این مشکلات، چه انگیزهای موجب اجرای این برنامه شده است؟ پیشازاین نیز تجربههای مشابهی مانند کمیتههای امنیت اخلاقی یا گشت ارشاد داشتهایم که بسیاری به بینتیجهبودن عملکرد آنها انتقاد داشتهاند؛ راهکار درست چیست؟
نمیتوان این مسئله را نادیده گرفت که ابعادی سیاسی به اجرای چنین طرحهایی میانجامد. درواقع وجود جریانهای فشاری که میخواهند نارضایتی اجتماعی را بیشتر کنند، در چنین طرحهایی دخیل است اما جدای از انگیزههای سیاسی، مسئله حجاب همیشه یکی از مسائل مهمی بوده که به عنوان مسئله اصلی جامعه ما مطرح میشود؛ بهطوریکه مسائل مهم و عمده جامعه نادیده گرفته میشوند. حال آنکه باید پرسید که اگر ما تا این سطح وسیع نیروی پلیس داریم، چرا از آنها برای بهبود سلامت نهادهای قضائی، اداری و امنیتی استفاده نمیکنیم؟ چرا از ظرفیت نظارتی این نیروها برای پاکسازی فساد در نهادهای مختلف بهره نمیبریم و کاری را به آنها میسپاریم که نه بر عهده آنها و نه در توانشان است. این رویکرد نادیدهگرفتن برخی مشکلات اساسی و دامنزدن به مشکلات فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی است. قدرت ساخت مسائل اجتماعی را باید در اختیار متفکران و قانون گذاران گذاشت، نه پلیس.
انتهای پیام