یادداشت علی سرزعیم در دفاع از پیشنهاد جلائیپور
علی سرزعیم، تحلیلگر اقتصادی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «در دفاع از پیشنهاد آقای جلائی پور» نوشت:
چندی پیش آقای جلایی پور لیبرالهای کشور را به روزرسانی دیدگاه های خود دعوت کرد [لینک] و این قضیه با واکنش بخشی از مدافعان دیدگاه اقتصاد بازار همراه شد که نمونه آن سرمقاله ای بود که چندی پیش در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد. اینجانب در عین حال که به فحوای اصلی آن نوشته مبنی بر اینکه آنچه در ایران به اجرا درآمد بیشتر ملهم از دیدگاههای چپ گرایانه بوده موافق و همدل هستم اما به نظرم باید یک خط کشی جدیتر میان طرفداران دیدگاه اقتصاد بازار صورت گیرد. هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی اینگونه نیست که همه مدافعان اقتصاد بازار از یک جنس باشند بلکه تنوع زیادی در میان این رویکرد وجود دارد که تنها تقابل با دیدگاههای چپ گرایانه موجب شده تا این اختلافها به چشم نیاید. به طور خاص باید گفت که میان دو رویکرد موسوم به لیبرتارین (یا اصالت آزادی به تعبیر اینجانب) و اقتصاد نئوکلاسیک (جریان اصلی) اگرچه تشابهات زیادی وجود دارد و اصول مشترکی در کار است اما تفاوتهایی نیز وجود دارد.
در نگرش لیبرتارین آزادی تنها و عالی ترین ارزش است و هیچ معیار دیگری با آن قابل مقایسه نیست اما در نگرش جریان اصلی همسو با کارایی، به برابری و انصاف نیز توجه میشود. نگرش لیبرتارین با اتکا به کتاب «راه بندگی» هر نوع مداخله را شروع راهی می داند که به استبداد کامل و رقیت کامل می انجامد. طنز داستان اینکه برخی از آنها الزام به استفاده از ماسک را نیز مغایر با دیدگاه اصولی خود می دانند. اما در نگاه جریان اصلی اگرچه فرض با حاکمیت سازوکار بازار است اما چون مشاهده می شود که زمینه های شکست بازار بسیار وسیع است مداخلات هوشمندانه دولت به قوت توصیه می شود. در این دیدگاه حضور ضعیف دولت در برخی بازارها موجب می شود تا بازارها نتوانند عملکرد مناسبی داشته باشند. بازار درمان و آموزش دو نمونه برجسته از این امر هستند. البته این به معنی همدلی با تفکرات چپ زده ای نیست که به دنبال دولتی کردن همه امور هستند بلکه به معنی لزوم آزاداندیشی در مورد شیوه جبران شکست بازار توسط مداخلات دولت است. مداخلات دولت لزوما همیشه به معنای مالکیت دولتی نیست بلکه گاه به شکل تنظیم گری و استانداردگذاری یا نظارت بر کیفیت است. جایزه نوبلی که به ژان تیرول داده شد برای شناسایی شیوه های مختلف دخالت دولت در بازارها بود که در اقتصاد جریان اصلی مورد تشویق قرار گرفت. روشن است که میان این دیدگاه و دیدگاهی که با هر نوع مداخله دولت مخالف است البته تباین و اختلاف زیادی قابل مشاهده است.
در کشور ما به دلیل هیمنه و تسلط دیدگاههای چپ و سطح بالای تعارضات فکری و عملی، مسائل به سرعت وجهه ایدئولوژیک پیدا کرده و از سنخ سفید یا سیاه شده است. انبوه کتابهای مارکسیستی از یک سو و کتابهای مکتب لیبرتارین از سوی دیگر عرصه تفکر را پیش چشم تازه واردان عرصه انتخاب بین دو حد افراط و تفریط جلوه می دهد در حالیکه در کشورهای توسعهیافته اینها دو جریان اقلیتی هستند و جریان غالب جایی بینابین است اما در کشور ما آنها فضای رسانه ای را پرکرده و حامیان جریان اصلی صدای فروتری دارند. متاسفانه نگاههای افراطی بیشتر آب را به آسیاب نگاه های تفریطی می ریزند و ما برای جا انداختن دیدگاه اقتصاد بازار نمی توانیم نگاه لیبرتارین را به عنوان تابلوی مناسبی عرضه کنیم. از دید من نوشته آقای جلایی پور اشاره به چنین تفکیکی دارد و از این نظر قابل دفاع بوده و هست.
محمدرضا جلائیپور در یادداشتی تلگرامی با عنوان «در حاشیه نوشته علی سرزعیم» نوشت:
پارهای از مخاطبان پرسیده بودند که چرا در متنی که خطاب به بخشی از لیبرالهای ایرانی نوشته بودم نام تعدادی از اندیشمندان و اقتصاددانان مشهور لیبرال در ایران را نیاورده بودم. پاسخش روشن است: چون همانطور که همهٔ نیروهای مدعی عدالتخواهی را نمیتوان یککاسه کرد (و مثلا سوسیالدموکراتها با سوسیالیستها یا پوپولیستهای چپگرا متفاوتند)، همهٔ نیروهای مشهور به دفاع از لیبرالیسم اقتصادی هم به چهار محوری که گفتم بیتوجه نیستند و از این جهت نمیتوان آنها را یککاسه کرد. خوشبختانه در ایران هم بخشی از نیروهای مدافع لیبرالیسم، بر خلاف افراد و نهادهایی که نام برده بودم، اتفاقا با درسگیری از تجربهٔ ایران و سایر جوامع و ادبیات روز علم اقتصاد و اندیشهٔ سیاسی و سیاستگذاری عمومی خود را روزآمد میکنند و به تدریج به همان چهار محور مغفولی که ذکر کرده بودم هم توجه بیشتری نشان میدهند.
خوشبختانه در میان نیروهای جوانی که اقتصاد را در دانشگاههای برتر جهان و ایران به خوبی خوانده یا در میدان سیاستگذاری صاحب تجربههای ارزشمندند و به مطالعات تجربیِ سنجش تاثیرات سیاستها هم توجه دارند مصادیق این افراد پرشمارتر شدهاند. علی سرزعیم هم از این جمله است. امیر کرمانی، استاد اقتصاد دانشگاه برکلی، و سیدمحمدرضا داوودالحسینی که به کاهش فقر و نابرابری و اصلاح نظام مالیاتی هم توجه دارند نیز. همینطور محمد وصال که به کاهش نابرابری آموزشی و افزایش کیفیت آموزش میپردازد. یا میثم هاشمخانی که دربارهٔ عدالت آموزشی و تبدیل یارانههای سیاه (که به جیب پرمصرفهای فرادست ریخته میشود) به یارانههای سفید (که به دهکهای محرومتر میرسد) مینویسد. ایضا فاطمه نجفی و حامد قدوسی که به لوازم اصلاح ساختار بودجه و افزایش ظرفیت و قابلیت نهادهای حکمرانی برای تحقق سیاستهای خادم رشد فراگیر و باکیفیت توجه دارند. در میان نسل قبلی هم محمدجواد صالحی اصفهانی که پژوهشها و نوشتههایش متمرکز بر اقتضائات کاهش فقر شدید و نابرابری، و آثار فقرزدا و نابرابریکاه یارانههای نقدی است. و بسیاری دیگر که پیشنهادات سیاستیشان در چند دهه پیش متصلب نشده، اسیر مرزهای ایدئولوژیک نیستند، به همین علت به دهها سال انباشت تجربهٔ سیاستی در دهها کشور جهان و مطالعات روزآمد اقتصادی توجه دارند و در نتیجه میپذیرند که دولتها با تقویت زیرساختهای انرژی و ارتباطی و امنیت و ثبات سیاسی و همبستگی اجتماعی نقش مهمی در توسعهٔ فراگیر و پایدار و حتی توفیق بازار و طراحی و تنظیم بازار و پیگشیری از شکست بازار دارند، مالیاتگیری بیشتر از فرادستان و بازتوزیع موثر آن مطلوب است و نه «زورگیری»، آموزش عمومی و سلامت عمومی و حمایت از آسیبپذیرترین شهروندان و صیانت از محیط زیست اهمیت دارد و نابرابری شدید به ضرر همه است. این نیروها و حامیان منظومههای سیاستی «سوسیالدموکراتیک» و «لیبرالیستیِ برابریخواه» در بسیاری از اهداف و سیاستهای کارآمد و پایدار برای توسعه و فقرزدایی و توانمندسازی نهادهای حکمرانی و افزایش ظرفیتهای حلمسالهایشان همنظرند یا علیرغم اختلاف نظر میتوانند در مسیر اهداف مشترک در ائتلاف عمل کنند.
انتهای پیام