آراز خوانی اردوغان؛ حاشیه یا متن؟!
مهدی مستفید در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «آراز خوانی اردوغان، حاشیه یا متن؟!» نوشت:
نمی دانم دکتر ظریف و کسانی که با شعار وا ایرانا در این چند روز به تنش بین ایران و ترکیه، مهمترین مسیر ارتباطی فعلی ایران با جهان، دامن زدند سخنرانی اردوغان در باکو را گوش کرده اند یا نه؟!
با توجه به حاشیه های ایجاد شده پیشنهاد می کنم همه ایران دوستان آن نطق را گوش کنند و برای فهم بهتر آن از آشنایان به فرهنگ و زبان ترکی آذربابجان کمک بگیرند.
در کل سخنرانی اردوغان یکبار به ایران اشاره شد، آن هم نه به عنوان رقیب بلکه عضوی از گروه همکاری ششگانه که قرار است در منطقه شکل گیرد، مهمترین نکته سخنرانی نیز دعوت از ارمنستان برای عادی سازی روابط و پیوستن به این گروه همکاری بود. ولی این موارد در ایران مورد توجه قرار نگرفت و نگاهها بیشتر متوجه بخش ادبی خطابه شد!
اردوغان برای ابراز احساسات به مردمی که پیروزی تاریخی شان را جشن گرفته بودند متنی ادبی ارائه داد.
از آزادی ابرهای پهلوگرفته بر سر کوههای “شوشا”، از رویش دوباره “خاری بلبل”، از اوجگیری دوباره نوای “قره باغ شیکسته سی”سخن گفت این استعاره ها نه تنها برای مردم شمال ارس بلکه برای جنوب آن نیز همچون میراثی مشترک ملموس و شیوا بود.
اردوغان شعری از بختیار وهابزاده در وصف پاسداری از وطن خواند از شعرای نامی آذربایجان نامبرد و نزدیکی خود را به مردم آذربایجان با نشان دادن تسلطش بر تاریخ و ادبیات آنها نشان داد.
و اما “آراز”، آراز نماد فراق در هر دو آذربایجان و بلکه بین همه آذربایجانی های جهان است. اردوغان وقتی از آزادی سه شهر همجوار آراز سخن گفت با خواندن شعر موصوف، به پایان جدایی زورگویانه آن مناطق اشاره کرد و با قراردادن ترجیح بند “آی لاچین جان لاچین” اتفاقا بر ضمیر مورد اشاره اش تاکید کرد. هر چند عدم فهم مشترکات فرهنگی وادبی دو سوی ارس، می تواند موجب سوء تفاهم شود، ولی بی شک هر ترکی دان منصفی به سادگی بر سوء نبودن منظور اردوغان از آن شعر گواه خواهد بود!
شاید نبود فردی آشنا به زبان و فرهنگ محل در وزارت خارجه سبب سوءبرداشت وزیر شده است! ولی نگاه واقع گرایانه نشانگر آن است که یک بیت شعر در هر حالت نباید چنین سبب توجه شده و مرثیه حسرت آذربایجانی ها نوای تجزیه طلبی نام می گرفت!
ایراد آن مراسم نه شعر اردوغان، بلکه جایگاه او بود، جایگاهی که او در آن قرار گرفته بود بیش و پیش از همه برازنده حاکمان ایران بود ولی سیاستهای انزوا طلبانه و توطئه انگارانه، ما را از آن دور و اردوغان را بدان رهنمون شد. حال برای چربش حاشیه بر متن مجبور به شیون شده ایم و ظریف مجبور به چنان توییتی شد که در تاریخ طنز سیاسی جهان جاودان خواهد ماند!
ایران در ۳۰ سال گذشته بخصوص در سالهای قبل تر می توانست به راحتی حل کننده مناقشه قره باغ باشد ولی بر اساس ملاحظاتی اقدام نکرد. در جنگ اخیر هم بهترین موقعیت برای ایران مهیا بود که در عمل به قانون اساسی اش و در راستای حقوق بین الملل در کنار مظلومِ ، محقی بایستد که مردمانش مسلمان وشیعه اند.
مواضع صریح رهبر انقلاب نیز بر این موضع تاکید داشت ولی شبهه حضور تکفیری ها در جبهه قره باغ موجب شد موضع رسمی به صراحتِ شکل نگیرد، با پایان جنگ کذب بودن شایعه حضور تکفیری ها قوی تر شد. به راستی این شایعه از کجا منتشر شده بود که موجب کندی مواضع ما شد؟
شاید آنان که در کسوت تصمیم گیران سیاست خارجی ما به بهانه وطن پرستی حسرت عدم حمایت از ارمنستان اشغالگر را می خورند می توانند اصلی ترین متهمان این سیاستگذاری غلط باشند.
عامل اصلی شکست سیاست خارجی ما خصوصا در قفقاز، تغییر در جهان بینی سیاسی ماست. ما به نام ملت سازی و ملی گرایی خود را هرروز بیشتر از دیروز منزوی ساخته ایم.
تلاش برای یکسان سازی ملی، ما را به جایی رسانده است که نه تنها زبان پیرامون، بلکه زبانی که گویش بخش بزرگی ار مردمان خودمان هست را نیز نمی فهمیم!
ملی گراییِ فارسگرایی که هم اکنون به جای امتگرایی اسلامی در کشور ترویج می شود و هر غیر فارسی را تهدیدی برای ملیت می داند پاشنه آشیل سیاست ماست.
ما برای داشتن سیاست خارجی قوی نیازمند هویت ملی متکثر هستیم، هویتی که همه آحاد ملت را در برگیرد،
برای این که تحت تاثیر سیاستهای پویای همسایگانمان هر روز منزوی تر نشویم بایستی نگاه هویتی مان را که در حال افتادن در ورطه “ایرانشهری فارسی است” تغییر دهیم، تکثر موجود در کشور را نه به عنوان تهدید بلکه به عنوان فرصت مغتنم بدانیم، همه ابعاد هویتی ایرانیان خصوصا دوزبان ترکی و عربی را در کنار فارسی تقویت کنیم و به جای اسیر شدن در دسته بندی های فرقه ای رویه وفاق منطقه ای را درپیش بگیریم، چرا نباید به واسطه داشتن جمعیت عربی به اندازه چند کشور عرب در اتحادیه عرب و به واسطه جمعیت ترکی در جمع کشورهای ترک زبان جای بگیریم؟
ما برای سرافرازی نیازمند تعامل با جهانیم.
انتهای پیام
این نخستین بار است که می بینم کسی ایده ایرانشهری را ایرانشهری فارسی می نامد ! نویسنده چگونه به این اصطلاح رسیده است ؟ چگونه استدلال کرده است ؟
واقعا خیلی عجیبه….سیاست ملی گرایانه به شکل کلاسیک و سده نوزدهمی به شکل کاملی در ترکیه و کشور آذربایجان درحال رخ دادنه. 20 ملیون کرد در ترکیه هستند، کاش تو با یک کرد ترکیه ای حرف می زدی تا معنای یکسانسازی را بهتر بفهمی. 1 ملیون تالشی هم در آذربایجان پیوسته در حال سرکوب فرهنگی و زبانی هستند. بعد تو به دفاع از اردوغان و ترکیه دراومدی و ایراد ایران می گیری.
همچنین ملی گرایی ی فارس گرایی دیگه چه صیغه ای هست؟ فارس دیگه چیه؟ منظورت استان فارسه یا منظورت نام گذشته ی ایران هست؟ آخه فارس که مثل ترک اسم یک قوم نیست. دست کم 2000 ساله که فارس به مثابه ی یک قوم شناخته نمی شود. همچنین آذربایجان رفیق گرمابه و گلستان اسراییل هست. با پرچم اسراییل کف خیابانهای باکو می رقصند. بسیار عجیبه که شما دوستی ی عمیق اسراییل با آذربایجان و دست بالای اسراییل در جنگ غره باغ را نمی بینی. همچنین بحث شما چه ربطی به زبان عربی داره؟ زبان عربی بسیار مورد حمایته. شما خوابی یا خودتا به خواب زدی؟ شما همین مرحوم شاهرودی را ببین، بیش از نیمی از کتابهاش به عربیه و در ایران چاپ شده.
باسلام نمی خواهم بصورت کامل از نویسنده حمایت کنم اما اگر سن شریف اجازه می دهد باشعارهای اول انقلاب در خصوص قومیت ها خیلی فاصله گرفتیم سال 58کتابهای درسی به زبان آذری منتشر ودر مدرسه ها پخش شد ولی بعداز چن روز همه را جمع آوری کردند .نصف مملکت ترک زبان است ولی دریغ از یک شبکه تلویزیونی ، بنده اگر اهل استان مرکزی -چهارمحال-فارس-قزوین -گیلان-کرمانشاه–همدان -تهران وکردستان باشم چطور به زبان مادری خودم برنامه تلویزیونی ببینم ،مگر نه این است که این تنگ نظری های رضاخانی مردم ترک را به سمت ماهواره وشبکه های خارجی هدایت می کند که درلابلای برنامه های فرهنگی اهداف سیاسی خودرا نیز قالب میکنند مطمئن باشید هرجا خلا ایجاد شد بموقع پر نکنیم دیگران در کمین هستند وجای خالی را پر خواهند کرد درمسایل سیاسی نیز بیطرفانه قضاوت کنیم دچار انحراف نمی شویم.
مقاله خیلی عالی است برای اتحاد مردم ایران بایستی زبان ترکی و زبان کردی و عربی و بلوچی رسمی شود و همه خود را متعلق به ایران بدانند الان وقتی به زبان های مذکور اهمیتی داده نمی شود یه جوری بی احترامی به متکلمین ان زبانها تلقی می شود فعلا دولت ، ایران را مساوی فارس می داند این در حالی است که استانهای مرزی تقریبا فارس نیستند و در تخصیص اعتبارات به استانها هم واقعا تبعیض هست که با عدالت اسلامی در تعارض است امیدوارم یاد بگیریم به همدیگر احترام بزاریم به جای اینکه استانهای مرزی پیشرفت کنند هر کدام به روستای بزرگ شبیه هستند امیدوارم این مشکلات به زودی حل شود.
احسنت. آقای مستفید. با پیشنهادهای شما موافقم. به ویژه بخش آخر که ما باید در اتحادیه عرب و شورای کشورهای ترک نماینده داشته باشیم. این یعنی تبدیل تهدید به فرصت با یک اقدام ساده. بدون هزینه و بدون دردسر